سؤال کننده: خانم فرشته ...
.
سلام.من 15ساله ازدواج کردم ویه پسر 11ساله دارم.همسرم تو این مدت 10 تا شغل عوض کرده و همیشه حمایتش کردم.ولی دیگه خسته شدم.الان تو کاره آزاده و تو وضعیتی هستیم که هیچ پشتوانه مالی نداریم. و با چکهایی که به اسم من بیرون داده یه 50 میلیون تومن هم بدهکاره که البته پای من گیره نه خودش.باز هم صبوری کردم.ولی احساس میکنم دیگه این گذشتا یکطرفه شده.از یک هفته بعد از ازدواجم شروع به کار کردم.پا به پاش کار کردم تو یه شرکت.تازه یک کم داشتیم سرو سامون میگرفتیم که با وسوسه پدر و مادرش تصمیم گرفت بساز و بفروش کنه.که باعث شد هر چی پس انداز کرده بودیم از دست بدیم.فقط خونوادش به نون و نوایی رسیدن.دوباره از صفر شروع کردیم.هرچی طلا داشتم فروختم تا پوله پیش خونه جور کنم و بتونیم یه سقف بالا سر داشته باشیم.چند جایی کار کردو هی شغل عوض کرد و گفت من باید برا خودم کار کنم.وارد این کار شد و از اونجا که سر خونه سازی چکاش برگشت خورده بود از من خواس دسته چک بگیرم و با چکهای من کار کنه.شروع به کار کرد و گف تو به کار من کار نداشته باش و بسپار به من.یه زمانی به خودم اومدم که فهمیدم یه 7 تومن پول نزول کرده و سرو کله نزولخور پیداشد.با چه زحمتی 5 سال پیش پول نزولخور و دادیم که آبرو ریزی نشه.بعد فهمیدم 10 تومن وامی گرفته که معلوم نیس کجا خرج شده. و 18 تومن باز پرداختشه.دوباره فهمیدم 6 تومن از کسی دستی گرفته که معلوم نشد کجا رفته.البته همه اینا رو من وقتی میفهمیدم که کار به آبرو ریزی مکشید .من باید می اومدم وسط تا حل شه.بگذریم که فقط تا حالا 40 میلیون بیشتر هی وام گرفتیم و ایشون زد به کار.البته ایشون همیشه مدعی بود که این پولا رو تو زندگی آورده.ولی شاید باور نکنید که وسایل زندگیه ما ،همون وسایل 15 ساله پیشه.خرج پوشاک که شاید دو سال یه بار من یه مانتو بخرم.ینی تا تونستم مراعاتش رو کردم.قید لباس ومسافرت رو زدم.خلاصه 10 میلیون پول پیش صاحبخونه رو هم یه ساله گرفت و ما اومدیم خونه بابام طبقه پایین تو یه سوییت شروع به زندگی کردیم.الان 4 سال از وقتی پول پیش رو از صابخونه گرفتیه گذشته و هنو نتونسته یه خونه برا ما اجاره کنه.حالا هم میگه هر چی داریم رو باید بفروشیم و بدهی ها رو بدیم.چی داریم؟وسایل خونه که 15 ساله داریم استفاده میکنیم شاید 3 میلیون تومن بخرن با یه پراید که 10 تومن قیمت گذاشتن.بدهیها بجز اقساط وامهای بانکی،50 میلیون.تا بهش میگم تو هی جنس میخری و چک میدی ،حداقل سود که هیچ ،پوله جنس که باید به ما برگرده.به اینجا نرسه که 50میلیون چک برگشتی از من تو بازار باشه؟شروع به دادو بیداد میکنه و هر چی حرف ناشایست از دهنش در میاد و من بخاطر آبروم که تو خونه بابامم و بخاطر پسرم سکوت میکنم.بعد از یه روز میاد که غلط کردم اشتباه کردم منو ببخش.گفتم من نه چیزی رو میفروشم و نه دیگه کاری به کارت دارم.دیروز با کلی داد وبیداد به من میگه تو نذاشتی من پیشرفت کنم!!!!دیگه خسته شدم.خیلی حرف زدم که درست بشه.حتی براش نوشتم.راهکار دادم.ولی به هیچ عنوان تغییر نمیکنه.میگه غلط کردم دو روز بعد همون آش و همون کاسه.خونواده درستی هم نداره که ازشون کمک بخوام.متاسفانه پدر و مادر و برادرا همه معتاد.در اصل زندگیه ما با دروغ شروع شد.قبل از ازدواج به من گفتن پدر و مادرش معتادن.من هم همه چی رو به هم زدم.چون اصلا برام قابل هضم نبود .بعد مادرش وخودش اینقد قسم و گریه که برا ما حرف درآوردن و ما دشمن زیاد داریمو از این حرفها و من خام شدم.هیچ آرامشی تو زندگیم ندارم.موبایلش که هفت تا سوراخ قایم میکنه.بهش میگم مگه گوشیه من رو میز نیس،تو چرا قایم میکنی؟ میگه بخاطر طلبکارا!!!!!!!!!!! انگار من از طلبکارا بیخبرم.از حساب و کتابش که اصلا راه نمیاد و کمک نمیکنه سر در بیاری.بهش میگم اگه تو دردسری افتادی ،درگیر اعتیاد شدی بگو کمکت میکنم .جیغ و داد میکنه که نگو.حاضرم نیس آزمایش بده.واقعا دیگه سردرگم موندم.یه کلمه از مشکلات زندگیم رو هم نمیتونم به خونوادم بگم.چون بابام مخالفه این ازدواج بود و با اصراره من راضی شد.شمابگید چیکار کنم.به نظر خودم ادامه ی این زندگی دیگه به صلاح نیس.تا حالا بخاطر عشقی که به خودش داشتم و بخاطر تنها فرزندم موندم و تموم تلاشم رو کردم که این زندگی رو نجات بدم.ولی احساس میکنم داره از من سو استفاده میشه.من از همه چیز گذشتم ولی اون حتی نخواس کوچکترین تغییری در خودش بده.حتی بهش گفتم تو دوس نداری تو فامیل مسایل زندگی رو باز کنی،بریم یه مرکز مشاوره کمکمون کنن و یه راهکاری بگیریم.بازم قبول نکرد چیکار کنم.اگه دادخواست طلاق بدم این 50 میلیون چک برگشتی رو چیکار کنم.حتی یک ریال پشتوانه مالی ندارم.نگران پسرم هم هستم که از من بگیرن تو اون خونواده معتاد ،سرنوشتش چی میشه؟خودم هم دیگه این نقاب خوشبختی که بصورتم زده دیگه داره برام سنگینی میکنه.چیکار کنم؟