دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است


یکی از حوادث بسیار وحشتناکی که ممکن است برای افراد علی الخصوص خانمها پیش آید مورد تجاوز واقع شدن است. این اتفاق جزء جنایتهای بسیار خشت تلقی شده و مجازاتی در حد اعدام در پی دارد. لیکن گاهاً باورهای نادرستی در مورد تجاوز وجود دارد که آسیب ناشی از آن را ده چندان می نماید و در ادامه به آن اشاره می شود.


باور نادرست:  

زنان نباید تنها بیرون بروند،بخصوص هنگام شب،احتمال تجاوز به زنان در بیرون از خانه، از سوی غریبه ها و در کوچه های تاریک بیشتر است . این بهترین راه حفاظت از خود برای زنان است.

واقعیت:

به زنان اغلب توصیه می شود که برای جلوگیری از خشونت جنسی هیچوقت شب ها تنها در خیابان پیاده راه نروند. اما در حقیقت تنها ۱۰ درصد تجاوز ها توسط “غریبه ها” صورت می گیرد. حدود ۹۰ درصد موارد تجاوز توسط مردان آشنا انجام می شود، توسط کسی که قربانی را قبلا می شناخته و قربانی به او اعتماد، حتی دراغلب موارد او را دوست داشته است. افراد در خانه، محل کار و سایر مکان هایی که قبلا به نظرشان امن بوده، مورد تجاوز قرار می گیرند. گاه باور نادرست از اینکه تجاوز بیشترتوسط غریبه ها صورت می گیرد ممکن است باعث شود قربانیان، توسط شخصی که می شناخته اند مورد تجاوز یا خشونت جنسی قرار گرفته اند،  آنها حتی کمتر مایل به شکایت به پلیس یا مطرح کردن آن با فرد دیگری هستند، چون می ترسند کسی حرفشان را باور نکند، از روی شرم یا سرزنش خود، و یا چون احساسات آنها در مورد اینکه عامل خشونت ” به دردسر” بیندازند، ضد و نقیض است.این باور نادرست  همچنین رفت و آمد زنان را کنترل  کرده و حقوق و آزادی های آنها را محدود می کند.

باور نادرست:

فقط زنان جوان و “خوش قیافه” مورد تجاوز قرار می گیرند.

واقعیت:

عده زیادی فکر می کنند فقط ” دسته” خاصی از زنان در معرض خطر تجاوز یا خشونت جنسی هستند. در حقیقت افراد و بخصوص زنان و دختران، در هر سنی، از هر طبقه، فرهنگ، قابلیت، گرایش جنسی، نژاد و مذهب مورد تجاوز قرار می گیرند.

برخی مردان در مورد ظاهر یا سن یک زن شوخی کرده و یا اظهار نظرهایی می کنند که نشان دهنده آن است که زن به نظرشان از نظر جنسی خواستنی یا در دسترس است. اما ” جذابیت” یک قربانی ارتباط کمی با خشونت جنسی دارد. تجاوز عملی ناشی از خشونت است نه احساسات جنسی.

باور نادرست:

همه می دانند وقتی زنی می گوید نه، اغلب مقصودش آری است.

واقعیت:

تجاوز تجربه ای ترسناک، خشن و تحقیرآمیز است که هیچکس طالب آن نیست. از نظر قانونی هر فردی حق دارد در هر مرحله از تماس جنسی نظر خود در مورد تمایلش به داشتن رابطه جنسی را عوض کند. اگر یک شریک جنسی زمانی که طرف مقابلش “نه” می گوید، عملش را ادامه دهد ، این عمل تجاوز جنسی تلقی می شود. اگر فردی قبلا با فرد دیگری رابطه جنسی داشته، این به معنی آن نیست که نمی تواند توسط آن فرد مورد تجاوز قرار گرفته و یا مورد آزار جنسی قرار گیرد. هربار که دو نفر اقدام به رابطه جنسی می کنند، باید هر دو طرف در مرود آن توافق داشته باشند و آنرا ابراز کنند. عمل جنسی بدون رضایت (طرف مقابل) تجاوز است.

باور نادرست:

آن زن مست بود، مواد مخدر مصرف کرده بود، سوار ماشین غریبه  شد، لباس های تنگ پوشیده بود، در حرفه ای مربوط به مسائل جنسی کار می کرد، مرا اغوا کرد، احتمالا حقش بود.

واقعیت:

اگر فردی بیهوش بوده یا قدرت تصمیم گیری او در اثر مصرف الکل یا مواد مخدر مختل شده باشد، از نظر قانونی قادر به ابراز رضایت خود نیست. داشتن رابطه جنسی بدون رضایت طرف مقابل که از خود بی خود است تجاوز محسوب می شود.

متجاوزان بهانه های مختلفی بکار می برند تا زنانی که مورد تجاوز آنها قرار گرفته اند بی اعتبار کرده و جرم خود را توجیه کنند. اما هیچکس طالب تجاوز یا آزار جنسی، و یا سزاوار آن نیست و صد در صد مسئولیت در هر عمل خشونت جنسی به گردن عامل آن است.

وسایل ارتباط جمعی اغلب به ” نقش” هایی که زنان به عهده دارند اشاره می کنند” مادر جوان”، ” مادربزرگ”، ” همسر دکتر”، ” فاحشه” و غیره ، عواملی سلیقه ای را توضیح می دهند، مانند آنکه زن زمانی که مورد تجاوز قرار گرفت چه پوشیده بود یا چطور رفتار می کرد. مفهوم این عمل آن است، برخی زنان بیش از دیگر قربانیان ” بی گناه” هستند، برخی بیشتر لیاقت دلسوزی داشته، یا  بعضی زنان تا حدودی برای اینکه تحت خشونت جنسی قرار گرفته اند، مقصرند.

قوانینی که در مورد رفتار زنان تحمیل  شده، به متجاوزین اجازه می دهد اگر بتوانند تقصیر تجاوز را به گردن زنان بیندازند، در نتیجه برخی متجاوزین به شکل قربانیانی که اتهامات بدخواهانه، بی احتیاطی یا حماقت به آنان زده شده تظاهر می کنند. هیچ جرم و جنایت دیگری وجود ندارد که در آن این همه تلاش شود قربانی را مسئول آنچه به سرش آمده نشان دهند.

باور نادرست:

بالاخره زنان دست از مقاومت برداشته و ازعمل جنسی لذت می برند. آنها باطنا دوست دارند مورد تجاوز قرار گیرند.

واقعیت:

هیچ زنی از مورد تجاوز قرار گرفتن لذت نمی برد. قربانیان قتل، سرقت و سایر جرائم هیچوقت بشکل کسانی که از این حادثه لذت برده اند، نشان داده نمی شوند.

باور نادرست:

آن زن صدمه ای ندید یا مقاومت نکرد. پس حتما تجاوز نبوده است.

واقعیت:

مردانی که به زنان و دختران تجاوز کرده یا آنها را مورد آزارجنسی قرار می دهند، اغلب برای ترساندن آنان از سلاح  یا تهدید به خشونت استفاده می کنند. تنها این واقعیت که هیچ نشانه ای از خشونت وجود ندارد به معنای آن نیست که زن مورد تجاوز قرار نگرفته است.

زمانی که زنان با واقعیت مورد تجاوز قرار گرفتن مواجه می شوند، مجبور به تصمیم گیری های آنی  می گردند، تصمیماتی که هدف همه آنها به حداقل رساندن صدمه ای است که به آنها وارد خواهد شد. زمانی که مقاومت اولیه، تقلا، التماس و غیره نتیجه ای نداده اند، ترس از خشونت بیشتر، اغلب مقاومت جسمی زنان را محدود می کند. تنها کنترلی که به نظر زنان در این هنگام وجود دارد محدود کردن و کاهش صدمه ای است که به آنها وارد خواهد شد.

افراد بی شماری که مورد خشونت جنسی قرار گرفته اند، صحبت از احساس در جا خشک شدن یا فلج شدن در اثر شوک یا ترس می کنند.

باور نادرست:

مردانی از برخی نژادها و سوابق احتمال بیشتری دارد مرتکب خشونت جنسی شوند.

واقعیت:

هیچ متجاوز نمونه ای وجود ندارد. مطالعات نشان می دهند مردانی که مرتکب خشونت جنسی می شوند از گروه های اقتصادی، قومی، نژادی، سنی و اجتماعی مختلفی هستند.

باور نادرست:

مردانی که تجاوز یا آزار جنسی می کنند ناراحتی روانی داشته یا هیولاهایی انسان نما هستند.

واقعیت:

مطالعات نشان داده که تنها ۵ درصد از مردان در زمان ارتکاب جرم بیماری روانی داشته اند. تعداد کمی از متجاوزانی که مجرم شناخته می شوند برای مداوای روانی به مراکز مخصوص این مشکل فرستاده می شوند.

باور نادرست:

مردک مست بود، مواد مخدر مصرف کرده بود، افسردگی داشت، تحت تنش بود، اختیار اعمالش را نداشت.

واقعیت:

مردان بهانه های مختلفی برای توجیه عمل تجاوز می آورند. هیچ بهانه ای برای این کار وجود ندارد.

باور نادرست:

زمانی که مردی از نظر جنسی به هیجان آمده دیگر نمی تواند جلوی خودش را بگیرد. باید رابطه جنسی برقرار کند.

واقعیت:

اکثر تجاوز ها با قصد قبلی انجام می شوند یعنی کاملا یا تا حدودی از پیش برنامه ریزی شده اند. تجاوزهایی که توسط بیش از یک نفر صورت می گیرند، همیشه از قبل برنامه ریزی شده اند. مردان خیلی راحت می توانند تمایلشان به داشتن رابطه جنسی را کنترل کنند – مجبور نیستند برای ارضای این تمایلات به زنی تجاوز کنند. تجاوز عملی خشونت بار است – نه ارضای جنسی. مردانی که تجاوز می کنند یا قربانیان را آزار جنسی می دهند اینکار را برای حتک حرمت و کنترل قربانی انجام می دهند.

باور نادرست:

مردانی که تجاوز می کنند از نظر جنسی سرخورده هستند یا امکان داشتن روابط جنسی با شریک راغب به اینکار را ندارند.

واقعیت:

مردانی که تجاوز می کنند مثل هر مرد دیگری ممکن است با زنی زندگی کرده یا رابطه جدی داشته باشند. از هر پنج زن، یکی توسط شریک زندگی یا شوهرش خود مورد تجاوز قرار می گیرد.

باور نادرست:

زنان اغلب در باره مورد تجاوز قرار گرفتن داستان پردازی کرده یا دروغ می گویند.

واقعیت:

برای هر کسی که مورد تجاوز  یا آزار جنسی قرار گرفته، تصمیم گیری در مورد خبر دادن به پلیس مشکل است. در حال حاضر، تخمین زده می شود تنها ۱۵ درصد از ۸۵ هزار زنی که هر ساله مورد تجاوز قرار می گیرند و ۴۰۰ هزار زنی که از نظر جنسی مورد آزار قرار می گیرند در انگلستان و ولز به پلیس مراجعه می کنند.یکی از دلایل مهمی که زنان و دختران در گفتگو با ما برای عدم مراجعه به پلیس می آورند، آن است که می ترسند حرفشان باور نشود.

متاسفانه تمرکز نامتناسب وسایل ارتباط جمعی بر تعداد بسیار کم موارد سالانه اتهامات به اصطلاح دروغین خشونت جنسی، به این تصور عمومی که گزارشات دروغ و از روی سوء نیت زیادهستند، دامن می زند. در حقیقت خود این تصور کاملا غیرواقعی است. سال ها است که مطالعات نشان می دهند میزان گزارشات غیرواقعی در مورد تجاوز تفاوتی با گزارشات غیرواقعی در مورد هر جرم و جنایت دیگری ندارند، یعنی همگی حدود ۴ در صد هستند. در مارس ۲۰۱۳ دایره تعقیب جنایی انگلستان بررسی انجام داده و نتایج آن را منتشر کرد که تائید می کرد گزارشات غیر واقعی تجاوز، بسیار نادر بوده و نشان می داد، این گزارشات تنها ۱ درصد کل گزارشات در مورد تجاوز را شامل می شوند.

باور نادرست:

زنان تجاوز نمی کنند.

واقعیت:

بیشترموارد تجاوز و سوء استفاده جنسی از سوی مردان در مورد زنان و کودکان اعمال می شوند. با این حال تعداد کمی از زنان اقدام به خشونت جنسی می کنند. اغلب زنان و کودکانی که از سوی زنان مورد آزار یا سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند ، مثلا در خانواده اشان یا در رابطه ای همجنس گرایانه، بیم دارند که حرفشان باورنشده، تجربه آنها جدی گرفته نشده یا به اندازه مورد تجاوز قرار گرفته شدن از سوی یک مرد، بد تلقی نشود. این امر دستیابی به عدالت یا خدمات مربوطه برای این قربانیان را مشکل می سازد.

مردان بالغ نیز مورد تجاوز قرار گرفته و از نظر جنسی آزار می شوند. با آنکه سازمان بحران تجاوز توجه ویژه خود را روی احتیاجات و حقوق زنان و دختران و فراهم آوردن خدمات در مکان های امن فقط برای اسکان زنان متمرکز کرده است، اما ما طبیعتا متوجه هستیم که تاثیر خشونت جنسی بر زندگی مردان و پسران کمترفاجعه بار نیست و اعتقاد داریم  قربانیان خشونت جنسی سزاور و نیازمند حمایت ویژه هستند.

طبق قانون تنها یک مرد می تواند مرتکب جرم تجاوز شود “بخش۱ (۱) اس او ا ۲۰۰۳”، چون این عمل توسط دخول به وسیله آلت مردانه تعریف می شود. دخول با وسیله دیگری غیر از آلت مردانه بدون توافق طرف مقابل، بعنوان آزار جنسی به وسیله دخول شناخته می شود. برای کسانی که خشونت جنسی را تجربه کرده اند که دخول با وسیله ای غیر از آلت جنسی را در بر داشته، بدون توجه به این که عامل آن چه کسی بوده است، این تعاریف حقوقی ممکن است به نظر محدود کننده باشند، مانند آنکه تجربه آنها جدی گرفته نخواهد شد.

سازمان بحران تجاوز خدمات ویژه ای برای زنان و دخترانی که هر نوع خشونت جنسی را در هر مرحله ای از زندگیشان تجربه کرده اند، فراهم می سازد. زمانی که ما با قربانیان این اعمال کار می کنیم، توسط آنها هدایت شده ، و آنها را تشویق می کنیم که تجربیات خود را نام گذاری کرده و بیان کنند، و زبانی را بکار می بریم که برای آنها بیشترین معنا را داشته و نماینگر احساس آنها باشد، به جای آنکه تنها از واژگان موکد حقوقی استفاده کنیم.

بررسی در قالب طرح سؤال

پرسشگر:

با سلام. خانم ۲۷ ساله ای هستم. یک سال پیش با مردی آشنا شدم و با وی ازدواج کردم. شوهرم قبل از ازدواج گفته بود که دبیر آموزش و پرورش است. همچنین گفته بود که یک آپارتمان دارد. پس از عروسی متوجه شدم که شغل همسرم معلمی نیست بلکه تعمیرکار لوازم خانگی است. همچنین آپارتمان نیز برای برادر وی است و او اجاره نشین برادرش است. مساله را با خانواده ام در میان گذاشتم. همچنین به همسرم نیز گفتم که مرا فریب داده است. چند روز به خانه پدرم رفتم اما شوهرم چندین بار عذرخواهی کرد و دلیل دروغ گفتن خود را دوست داشتن من و ترس از راضی نشدن من به ازدواج با او بیان کرد. به هر حال با وساطت اقوام و پدر و مادر وی به خانه برگشتم اما اعتمادم را نسبت به شوهرم از دست دادم. به همین دلیل کمی در مورد زندگی قبل از ازدواج او تحقیق کردم. متاسفانه متوجه شدم که چند سال قبل با یکی از اقوام خود ازدواج کرده و چند ماه پس از عقد جدا شده اند. پس از اطلاع از این موضوع خانه را ترک کردم و به خانه پدرم رفتم. شوهرم در پاسخ به این مساله گفت که کوچکترین رابطه عاطفی و جنسی بین آنها نبوده است و آنها با اصرار خانواده شان مجبور به ازدواج شده اند. وقتی از شوهرم پرسیدم که چرا قبل از ازدواج این مساله را به من نگفته در جواب گفت که لزومی ندیده است. به هر حال من نمی توانم این مساله را فراموش کنم. خیلی ناراحت و عصبی هستم از اینکه فریب خورده ام. می خواهم به دادگاه بروم. چه کار باید بکنم؟ لطفا مرا راهنمایی کنید.

وکیل:

خانم محترم! از اینکه چنین اتفاقی در زندگی شما افتاده است متاسفم. اقدام حقوقی حق شماست. اولین مساله ای که باید توجه داشته باشید این است که شما باید فریب خوردن خود در دادگاه را ثابت کنید. یعنی ممکن است شوهرتان بگوید که من حقایق را گفته بودم و دروغ گفتن خود را انکار کند. بنابراین به این فکر باشید که در صورت انکار مساله از ناحیه شوهرتان چگونه می توانید فریب خوردن خود را اثبات کنید. برای اثبات فریب، شهادت یکی از راهها است. شما گفتید که شوهرتان در مورد شغل و وضعیت مالی خود دروغ گفته بود و این دروغ نزد خانواده شما و احتمالا افراد دیگر اثبات شده است. همچنین اگر شوهرتان از طریق پیامک یا موارد مشابه به نوعی دروغ گفتن خود را اقرار کرده آنها را نگهداری کنید و به دادگاه ارائه دهید.

پرسشگر:

باید به دادگاه خانواده بروم و تقاضای طلاق کنم؟ آیا دادگاه به دلیل دروغ حکم طلاق مرا خواهد داد؟

وکیل:

فریب در ازدواج از مواردی است که حق فسخ را ایجاد می کند. یعنی اگر یکی از زوجین با دروغ یا کتمان حقیقت دیگری را راضی به ازدواج کرده باشد، برای شخص فریب خورده حق فسخ نکاح ایجاد می شود. فسخ متفاوت از طلاق است. ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی در این مورد بیان داشته است که: «هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکوره فاقد وصف مقصود بود برای طرف مقابل حق فسخ خواهدبود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد.» بنابراین بهتر است دادخواست فسخ نکاح به دادگاه بدهید. دادگاه پس از اثبات امر تصمیم خواهد گرفت که آیا این عمل شوهرتان می تواند نکاح را فسخ کند یا نه. به عبارتی تشخیص فسخ نکاح با دادگاه خواهد بود.

پرسشگر:

آیا می توانم مهریه خود را نیز به اجرا بگذارم؟

وکیل:

بله. مهریه دین شوهرتان است و هیچ ربطی به فسخ نکاح ندارد.

مساله دیگری که باید توجه کنید این است که علاوه بر اینکه شما می توانید دعوای فسخ نکاح مطرح کنید، شکایت کیفری نیز می توانید انجام دهید. بر اساس قانون مجازات اسلامی فریب در ازدواج جرم و دارای مجازات است. به عبارتی شوهر شما با گفتن چنین دروغ هایی به شما، از لحاظ قانونی مرتکب جرم شده است. ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی در این مورد مقرر کرده است که: «چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هریک از آنها واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم می گردد.» بنابراین شما می توانید به دادگاه جزایی بروید و شکایتی با عنوان فریب در ازدواج تنظیم کنید و به دادگاه بدهید. دادگاه در صورت تشخیص امر، شوهرتان را به مجازات حبس و یا ممکن است به مجازات جزای نقدی بدل از حبس محکوم کند.

اگر بخواهیم درآمدی بر آنچه امروز به شکل جدیدی از روابط بین زنان و مردان جوان که به عنوان ازدواج سفید شناخته شده است، داشته باشیم، شایسته است تا تعریفی متناسب با واقعیت آن ارائه نماییم. به سبب اینکه این موضوع فاقد تعریف رسمی است، عنوان ازدواج سفید را شاید نتوان به طور دقیق تعریف کرد، اما به دلیل اینکه خلق پدیده‌های اجتماعی در جامعه همیشه همراه با تعریف حقوقی روشن همراه نیست، جامعه‌ای که آنرا ساخته است بهترین منبع برای تعریف آن نیز خواهد بود. بر این اساس صرفا به دلیل اینکه در این نوع روابط هیچ قرارداد نوشته شده‌ای وجود ندارد به عنوان ازدواج سفید شناخته شده است. به هر میزان که عنوان سفید برای این ارتباط پسندیده است، عنوان ازدواج را شاید نتوان بدان بخشید، چون اقدام جامعه برای داشتن چنین روابطی برای عبور از قواعد ازدواج است از این رو شاید شایسته‌تر باشد تا آنرا به زندگی مشترک سفید بشناسیم تا ازدواج سفید. اما به سبب اینکه در این نوع ارتباط نیز در هم آمیختگی قراردادی دو انسان به شکل خود ساخته و بدون سندی که حکایت حقوقی از عقد ازدواج دارد، است با مسامحه می‌توان آن را ازدواج نامید. ولیکن مفهوم آزادی در آن برای نداشتن قیود ناصواب ازدواج رسمی است. بدین منظور که در این ارتباط طرفین با حفظ اصول ارادی و اصول متعالی اخلاقی، زندگی با حفظ احترام و شان و منزلت برابر انسانی را تجربه می‌کنند.

 لازم به یادآوری است که در این شکل از زندگی مشترک مانند شکل ازدواج رسمی و یا حتی فرا‌تر از آن دو طرف مقید به اصول اخلاقی و پای بندی به حرمت این ارتباط و تعهد بدان هستند، چون  درازدواج رسمی مرد می‌تواند همسر دوم رسمی و یا همسر موقت غیر رسمی به هر تعداد داشته باشد، اما ماهیت ازدواج سفید برای عبور از این موضوعات بوده است و طرفین با آزادی کامل این شیوه زندگی را پذیرفته‌اند و موضوع داشتن همسر دوم به شکل یک حق قابل تصور نخواهد بود. در نتیجه هر دو به اصول اخلاقی پای بند هستند و اخلاق حاکم بین آن‌ها از اخلاق مذهبی مستحکمتر است. البته از دیدگاه انسانی فرض خطا و خشونت به اشکال مختلف در این ارتباط نیز مانند سایر روابط انسانی متصور است، اما برخی از خشونت‌ها شکل حقوقی به خود نخواهند گرفت. مانند تبعیض اشکار بین زن و مرد در ازدواج رسمی که به عنوان خشونت خانگی و قانونی شناخته می‌شوند.

صرف نظر از اینکه این پدیده را چگونه نام گذاری کنیم، آن را می‌توان بخش بسیار مهمی از حرکت با نگاه به آینده جامعه دانست. این اتفاق حرکت سیال اجتماع برای تصحیح رفتار نادرست خود ناشی از گرفتار آمدن در سنت‌های عمدتا مذهبی – فرهنگی حاکم بر قراردادهای ازدواج است که تلاش دارد از آنچه نکاح نامه، قباله، صداق و یا عقدنامه ازدواج نامیده می‌شود عبور کند. فارغ از شکل موجود و مورد حمایت مذهب و قانون حاکم بر خود، شروع به تجربه شکل تازه‌ای از زندگی مشترک نموده است.

ساختار جدید از روابط آزاد بین جوانان در حقیقت پاسخ منفی به غیر کارآمد بودن قواعد سنتی ازدواج است، در این ساختار مدرن دختران جوان دل در گروه مهریه و ازدواج‌های پر زرق و برق ندوخته‌اند بلکه عطای آنرا به لقای از دست دادن حقوق اولیه‌ای نظیر حق سرپرستی کامل فرزندان خود، خروج آزادانه از کشور، طلاق و کار و تحصیل می‌بخشند و دلهره انگ خوردن و زبان زد شدن بین در و همسایه را نیز با شجاعت از خود دور ساخته و برای سعادت و رفاه خود زندگی در شرایط آزاد و مبتنی بر برابری انسانی را برمی گزینند.

قرارگرفتن انسان‌ها در شکل تازهٔ زندگی مشترک در کنار یکدیگر اگر چه بسیاری از دلایل اختلاف و خشونت را به روشنی از این نوع خانواده‌ها می‌زداید، اما قدر مسلم اینکه این نوع روابط نیز گاهی ممکن است دچار اختلال شده و از حالت صلح و دوستی به قهر و نزاع احتمالی منجر شود. در این فرض شایسته است تا با احترام به این نوع تصمیمات شجاعانه و مبتنی بر برابری انسانی و به دور از بی‌بندوباری های رایج امکان وقوع خشونت خانگی بین آن‌ها را مورد بررسی دقیق اجتماعی – حقوقی قرار داد و ابتداء مانع تحقق خشونت (پیش کنشی یا پیشگیری) و در گام بعد در حالت بروز آن حمایت جدی از آسیب دیده از خشونت به عمل آید (واکنشی یا تضمین عدالت برای خشونت دیده احتمالی).

با توجه به اینکه اصل حاکمیت اراده به موجب ماده ده قانون مدنی ایران در قرارداد‌های خصوصی پذیرفته شده است، ازدواج سفید و یا زندگی مشترک آزاد از نظر ساختار حقوقی با قوانین خانواده و حقوق مدنی ایران قابل دفاع است و مانعی جدی برای آن به جزء سلیقه‌های سنتی وجود نخواهد داشت، چون درفرض حاملگی کودک ملحق به والدین است و از همه حقوق قانونی بهرمند خواهد بود. در خصوص رابطه بین شرکای زندگی نیز اراده آن‌ها جایگزین قانون است و یا توافق آن‌ها قانون حاکم بین آنهاست و بر اساس آن روابط آن‌ها به پیش خواهد رفت، این نوع زندگی مشترک با نظم عمومی و اخلاق انسانی نیز در تضاد نیست.

با همه این مسایل رهایی از خشونت‌های خانگی در همه روابط انسان‌ها یک اصل ضروری است که شایسته است، به صورت مشخص تعریف و جرم انگاری شود و در این اتفاق ازدواج سفید را نیز از نظر دور نداشت. دخالت جامعه زمانی در روابط انسان‌ها مهم خواهد بود که برای تامین عدالت و مقابله با ستمی که ممکن است بر کسی وارد آید قدرت خود را اعمال کند. از این رو بررسی دقیق‌تر این موضوع و حتی از دیدگاه اسلامی پیوند دادن آن با حق اصل اباحه و یا ازدواج مبتنی بر قصد و هدف طرفین که در شریعت اسلامی پذیرفته شده است، امکان پذیر خواهد بود. از این طریق امکان بروز خشونت‌های احتمالی به حداقل ممکن خواهد رسید و حمایت از قربانی خشونت در زندگی مشترک به حداکثر ممکن ارتقاء می‌یابد.


با تصویب قانون حمایت خانواده و ماده 22 آن قانون، این تصور در بین مردم بوجود آمده است که مهریه تنها تا صد و ده سکه قابلیت وصول دارد و بیشتر از این میزان تشریفاتی است. این تصوری اشتباه است...


بررسی در قالب طرح سؤال

پرسشگر:

در مورد پسرم که چند ماه است با دختری آشنا شده چند سوال دارم. چند روز پیش به خواستگاری رفتیم اما از یک مساله نگران هستم. پدر دختر گفت که باید مهریه ۱۳۷۰ سکه باشد. من قبول نکردم اما پسرم اصرار داشت که قبول کنم. به هر حال ما خواستگاری کردیم. پسرم می‌گوید که مهریه بیشتر از ۱۱۰ سکه اعتبار ندارد بنابراین مهم نیست که میزان مهریه بالا باشد. من هم چنین چیزهایی شنیده‌ام. می‌خواستم از شما بپرسم که ماجرای این «۱۱۰ سکه» چیست؟

وکیل:

خدمتتان عرض کنم که این سوالی است که بسیاری از مراجعه‌کنندگان می‌پرسند و اکثرا هم تصور نادرستی از ۱۱۰ سکه دارند. گفته پسر شما نیز صحیح نیست. بدین توضیح که قبل از تصویب قانون حمایت خانواده جدید مساله به این صورت بود که اگر مرد مهریه را پرداخت نمی‌کرد و اموالی از او نیز یافت نمی‌شد، در ‌‌نهایت زنی که مهریه‌اش را مطالبه کرده بود، می‌توانست تقاضای حبس مرد را کند. در قانون قبلی میزان مهریه ملاک نبود اما در قانون جدید حمایت خانواده که در سال ۹۱ تصویب شد مقرر شده است که نسبت به مازاد ۱۱۰ سکه، زن نمی‌تواند تقاضای حبس زوج را کند. بر اساس ماده ۲۲ این قانون «هرگاه مهریه در زمان وقوع عقد تا یکصد و ده سکه تمام بهار آزادی یا معادل آن باشد٬ وصول آن مشمول مقررات ماده ۲ قانون اجرای محکومیت‌های مالی است. چنانچه مهریه٬ بیشتر از این میزان باشد در خصوص مازاد٬ فقط ملائت زوج ملاک پرداخت است.»

پرسشگر: 

یعنی اگر بیشتر از ۱۱۰ سکه باشد، زندان ندارد؟

وکیل:

بله. منظور این ماده این است که اگر به عنوان مثال مهریه ۳۰۰ سکه تعیین شود و زن مهریه خود را مطالبه کند، فقط نسبت به ۱۱۰ سکه می‌تواند تقاضای حبس کند. این بدان معنا نیست که مابقی مهریه اعتبار ندارد و بیهوده است. در مثال فوق، اگر مرد ۱۱۰ سکه یا کمتر را پرداخت نکند، چه به صورت اقساط و چه به صورت یکجا، زن می‌تواند بر اساس ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی تقاضای حبس مرد را بکند اما فرضا اگر ۱۱۰ سکه پرداخت شد و مابقی پرداخت نشود، حق حبس کردن مرد ساقط می‌شود. در این حالت استطاعت مالی مرد ملاک قرار خواهد گرفت. یعنی اگر اموالی داشته باشد قابل توقیف است و یا اگر حقوق و مستمری داشته باشد، می‌توان بر اساس مقررات آن را توقیف کرد اما اگر مطالبه مازاد ۱۱۰ سکه از این طریق‌ها امکان‌پذیر نباشد، زن نمی‌تواند به ماده ۲ استناد و تقاضای حبس مرد را بکند. یعنی مرد به دلیل عدم پرداخت مازاد بر ۱۱۰ سکه به هیچ عنوان حبس نخواهد شد. به طور خلاصه اگر مهریه بیش از ۱۱۰ سکه باشد، نسبت به ۱۱۰ سکه امکان حبس مرد وجود دارد اما نسبت به مازاد آن امکان حبس وجود ندارد. دقت کنید فقط امکان حبس مورد نظر قانون‌گذار بوده نه امکان مطالبه مازاد بر ۱۱۰ سکه. نکته دیگر اینکه در خصوص همان 110 سکه نیز مرد اجباراً نباید همه را یکجا بپردازد. بلکه دادگاه با توجه به درآمد و معیشت ضروری او مهریه را تقسیط مینماید تا او توان پرداخت داشته باشد.

پرسشگر:

پس با این وجود پسرم ۱۳۷۰ سکه بدهکار خواهد بود؟

وکیل:

بله قطعا. به محض وقوع عقد، زن مالک تمام مهریه می‌شود و در صورت مطالبه، مرد ملزم به پرداخت تمام آن است.

پرسشگر:

سوال دیگرم این است که اگر ما در عقدنامه ذکر کنیم که مهریه عندالاستطاعه است چکونه می‌شود؟

وکیل:

اولا باید عرض کنم که شما نمی‌توانید چنین چیزی را یک طرفه ذکر کنید بلکه باید زن قبول کند. یعنی عندالاستطاعه امری است که زن باید آن را بپذیرند. اگر زن پذیرفت باز هم مرد مکلف به پرداخت مهریه است اما به هنگامی که استطاعت مالی لازم را داشته باشد. فرق آن با عندالمطالبه این است که در عندالاستطاعه مرد به هنگام توانایی مالی باید مهریه را در صورت مطالبه بپردازد. اما در عندالامطالبه توانایی مالی شرط نیست و به محض مطالبه زن، مرد موظف به پرداخت مهریه است. شرط عندالاستطاعه بودن مهریه گرچه از لحاظ حقوقی مشکل داشته و به نظر می‌رسد فاقد اعتبار باشد اما در عمل، رویه قضایی ایران آن را می‌پذیرد.

پرسشگر:

به نظر شما ما چه کار باید بکنیم؟ آیا ۱۳۷۰ سکه را قبول کنیم؟

وکیل:

در این مورد بهتر است با یک مشاور خانواده نیز مشورت کنید. اما آنچه که به نظر من می‌رسد این است که اگر پسرتان تصمیم قطعی به ازدواج با این دختر را دارند، در مرحله اول بهتر است شما با پدر و مادر دختر صحبت کنید و مهریه کمتری تعیین کنید. اما اگر راضی نشدند، به هر حال انتخاب با پسرتان خواهد بود. قطعا این میزان از مهریه معقول نیست.

بازداشت در مهمانی و اجبار به ازدواج توسط دادگاه

بررسی در قالب طرح سؤال

پرسشگر:

در مورد مشکلی که برای خواهرم پیش آمده سوال دارم. خواهر کوچک من که ۲۱ سال سن دارد چند ماه پیش با پسری آشنا و دوست شده است. من از این موضوع اطلاع داشتم اما پدر و مادرم نمی‌دانستند. چند هفته پیش خواهرم به همراه آن پسر در یک مهمانی توسط نیروی انتظامی دستگیر شد. مهمانی یک جشن تولد بوده و به هر حال چندین دختر و پسر در جشن شرکت داشته‌اند. از کلانتری به خانه زنگ زدند و موضوع را گفتند. پدرم بسیار ناراحت و عصبانی شد. به هر حال به دادگاه رفتیم و با گذاشتن سند خواهرم را آزاد کردیم. با مادرم تصمیم گرفتیم که مدتی خواهرم را به خانه یکی از اقوام بفرستیم زیرا پدرم خیلی عصبانی است. چند روز پیش که دوباره ما را به دادگاه خواستند رفتیم. دادگاه به ما گفت که دخترتان در یک پارتی مختلط و غیراخلاقی دستگیر شده است و حتما محکوم خواهد شد. دوست خواهرم با خانواده‌اش نیز آنجا بودند. قاضی به ما گفت که اگر خواهرم و آن پسر ازدواج کنند پرونده را می‌بندد. خیلی ناراحت هستیم. لطفا کمک‌مان کنید. چه کار کنیم؟ آیا خواهرم باید با آن پسر ازدواج کند؟

وکیل:

متاسفم که چنین مشکلی برای خواهرتان به وجود آمده است. متاسفانه بسیار اتفاق می‌افتد که ماموران انتظامی اقدام به دستگیری دختر و پسرها در مهمانی‌ها می‌کنند. به هر حال به چند مساله باید توجه کنید. اول این‌که به احتمال بسیار اتهام خواهرتان رابطه نامشروع است. براساس قانون مجازات اسلامی رابطه نامشروع جرم است  و مجازات دارد و مجازات آن شلاق است. البته در مورد این‌که از لحاظ قانونی می‌شود  گفت خواهر شما به رابطه نامشروع محکوم خواهد شد یا نه، نمی‌توان نظر قطعی داد. برای اظهار نظر در این مورد لازم است جزئیات پرونده در دسترس باشد اما به‌طور کلی می‌توان گفت در مورد این‌که چه رفتارهایی رابطه نامشروع است و چه رفتارهایی نیست، اختلاف نظر وجود دارد. قضات نیز با نظرات متفاوت به این مساله نگاه می‌کنند. برخی از قضات صرفا رابطه جنسی غیر از زنا را شامل رابطه نامشروع می‌دانند اما برخی دیگر هرگونه رابطه از جمله صحبت کردن را نیز رابطه نامشروع می‌دانند. آن‌چه از قانون برداشت می‌شود این است که فقط رابطه‌های فیزیکی مابین دختر و پسر رابطه نامشروع است. ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی در این مورد است.  به هر حال به خواهرتان بگویید که در دادگاه رابطه دوستی خود را صرفا یک آشنایی ساده عنوان کند و هرگونه رابطه‌ای فراتر از این را انکار کند. بر اساس قوانین ایران، در جرایم منافی عفت در صورت نبود ادله نمی‌توان برای کشف مساله بازجویی و تحقیق کرد. بر طبق ماده ۲۴۱ قانون مجازات اسلامی «در صورت نبود ادله اثبات قانونی بر وقوع جرائم منافی عفت و انکار متهم هرگونه تحقیق و بازجویی جهت کشف امور پنهان و مستور از انظار ممنوع است.»

اما در مورد اظهارات فردی که گفته اگر این دو ازدواج کنند پرونده را مختومه می‌کند، چنین سخنی فاقد مبنای حقوقی است و هیچ اعتبار و ارزشی ندارد. متاسفانه دیده شده است که برخی از قضات با تهدید یا ترساندن، دختر و پسرهایی را که با یکدیگر دوست بوده و دستگیر شده‌اند ترغیب به ازدواج می‌کنند. این رفتار غیرقانونی است. بنابراین مطلقا خواهر شما مجبور به ازدواج با دوست خود نیست و هیچ مقامی نمی‌تواند وی را مجبور به ازدواج کند.

پرسشگر:

یعنی ممکن است خواهر من محکوم شود؟

وکیل:

همان‌طور که گفتم نظر قطعی در این مورد نمی‌توان داد اما به هر حال امکان آن وجود دارد. البته باید عرض کنم که اگر هم قاضی رابطه نامشروع را تشخیص دهد به احتمال زیاد مجازات را تعلیق کرده و یا به جزای نقدی تبدیل خواهد کرد. یعنی معمولا مجازات شلاق نسبت به دخترهایی که سابقه ندارند و جوان هستند اعمال نمی‌شود اما امکان آن وجود دارد.

پرسشگر:

به نظر شما برای پیگیری پرونده وکیل بگیریم؟

وکیل:

بله اگر این امکان برای‌تان وجود دارد. قطعا پیگیری پرونده توسط وکیل بهتر است.


خانمهایی که قبلاً ازدواج کرده اند و برای ازدواج مجدد نیاز به اجازه پدر نداشته و خود تصمیم گیرنده هستند، معمولاً طعمه های خوبی برای سوءاستفاده هستند. معمولاً مردان با تظاهر به ازدواج پیش قدم شده، احتمالاً خانم را مجاب به ازدواج موقت مینمایند، و ...


بررسی در قالب طرح سؤال

پرسشگر:
۴ سال پیش از شوهرم جدا شدم. دلیل آن هم این بود که شوهرم رفتار خوبی با من نداشت و مرتبا من را اذیت می کرد. همچنین با یک زن دیگر در ارتباط بود. گرچه خانواده‌ام با جدا شدنم مخالف بودند ولی با مشکلات بسیار توانستم جدا شوم. البته شوهرم راضی به جدا شدن بود و می‌گفت مهریه‌ات را ببخش تا طلاقت دهم. آخر سر هم همین‌طور شد. به‌هرحال طلاق گرفتم و پیش مادرم رفتم. پدرم فوت کرده است. وضعیت مالی‌مان خوب نبود. یک برادر بزرگ نیز دارم که خودش متاهل است و نمی‌تواند کمک مالی کند. از آن‌جا که در شهرستان کوچکی زندگی می‌کردم نمی‌توانستم کار پیدا کنم. همچنین اطرافیانم در شهرستان نگاه خوبی به من نداشتند و این مرا آزار می‌داد. به همین دلیل با پیشنهاد دخترعمه‌ام به تهران آمدم و در یک تولیدی پوشاک مشغول به کار شدم. تقریبا یک سال و نیم پیش با مردی آشنا شدم. ایشان در آن کارگاه کار می‌کردند. پس از گذشت مدتی از آشنایی‌مان، به من پیشنهاد داد که ازدواج کنیم و گفت که چون وضعیت مالی‌اش خوب نیست صیغه بخوانیم و پس از مدتی ازدواج کنیم. به یک روحانی مراجعه کردیم و ایشان صیغه را خواند. مدت آن هم دو سال تعیین کردیم. من چند ماه بعد متوجه شدم که ایشان متاهل هستند در صورتی‌ که به من گفته بود که مجرد است. بسیار ناراحت شدم. ایشان در جواب گفتند که با خانمش اختلاف دارد و سال‌هاست که جدا زندگی می‌کنند و قصد جدایی دارند. الان نمی‌دانم چه کار باید بکنم. خیلی ناراحت هستم. اعتمادم به ایشان سلب شده چراکه مرا فریب داده و خود را مجرد معرفی کرده است. من به این دلیل راضی به صیغه شدم که بعدها همسر دائم او شوم اما با این وضعیت ممکن است از همسرش جدا نشود. لطفا مرا راهنمایی کنید؟ چه کار باید بکنم؟

وکیل:
متاسفم از مشکلی که برای‌تان پیش آمده است. قبل از پاسخ حقوقی به مشکل شما لازم است عرض کنم که به هر حال مردی که با ایشان ازدواج کرده‌اید متاهل است. گرچه شما از این امر مطلع نبودید اما به هر حال باید توجه داشته باشید که دوام رابطه زوجیت شما با ایشان به نظر مناسب نمی‌رسد. بهتر است در این مورد با یک مشاور خانواده صحبت کنید.

اما از لحاظ حقوقی، لازم بود ایشان شما را از تاهل خود باخبر می‌کرد. چون این کار را نکرده است شما را فریب داده و در اثر این فریب توانسته است با شما ازدواج موقت کند. بنابراین می‌توان گفت برای شما حق فسخ عقد موقت ایجاد شده است. بر طبق ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی: « هرگاه در یکی ازطرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکوره فاقد وصف مقصود بود برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد.» بر اساس این ماده شما می‌توانید عقد موقت را فسخ کنید زیرا که اگر شما می‌دانستید که ایشان متاهل است با ایشان ازدواج نمی‌کردید. همچنین برخی از شعب دادگاه خانواده ادعای عسر و حرج در ازدواج موقت را نیز می‌پذیرند. یعنی چون در وضعیتی قرار گرفته‌اید که برای شما مشقت‌آور است، می‌توانید با رجوع به دادگاه درخواست الزام همسرتان به بذل مدت را بنمایید. اما بهترین شیوه برای پایان دادن به این ازدواج راضی کردن شوهرتان است. اگر مایلید که جدا بشوید، بهتر است با ایشان صحبت کنبد تا ایشان مدت باقی‌مانده را بذل کند. همچنین می‌توانید صبر کنید تا مدت عقد موقت به پایان برسد. دو روش آخر بهتر از اقدام قضایی است.

پرسشگر:
فکر نکنم ایشان با جداشدن‌مان مخالفت کنند. سوال دیگری داشتم. آیا با توجه به قولی که ایشان به من داده و گفته که پس از دو سال ازدواج دائم می‌کند، آیا ایشان مجبور است این کار را بکند؟

وکیل:
خیر. صحبت‌های بین شما اثرات حقوقی ندارد. یعنی وعده به ازدواج الزام‌آور نیست. بنابراین پس از گذشت مدت ازدواج موقت‌تان ایشان هیچ الزامی به ازدواج دائم با شما نخواهند داشت.


ممکن است تاکنون در اخبار شنیده باشید که فردی با عکس‌برداری یا فیلم‌برداری از رابطه جنسی خود با زنی یا فیلم‌برداری از یک زن در استخر و مانند آن، وی را مجبور به شروع رابطه جنسی یا ادامه آن کرده است. برخورد اجتماع با چنین پدیدهای چگونه خواهد بود؟


بدون شک این اتفاق زیان‌های بسیاری بر قربانی وارد خواهد کرد زیرا از یک طرف قربانی همیشه نگران انتشار فیلم یا عکس است و از طرف دیگر از یک ارتباط جنسی ناخواسته رنج می‌برد. قربانی همیشه در هراس خواهد بود که مبادا عکس‌ها یا فیلم‌ها منتشرشده به دست نزدیکان خود برسد یا در فضای مجازی منتشر شود. به همین دلیل و در اثر همین هراس بسیاری ترجیح می‌دهند خواسته‌های فرد تهدیدکننده را به جا آورده و به رابطه خود با وی ادامه دهند. همچنین ممکن است فرد تهدید‌کننده با ترساندن قربانی از انتشار فیلم، از وی اخاذی کرده و مبالغی را طلب کند. به هر حال سوال این است که اگر فردی با سوء‌استفاده از عکس یا فیلمی، فرد دیگری را تهدید به انتشار این آثار کرده و از این طریق رابطه جنسی اعم از زنا و غیره برقرار کند، چه مجازاتی خواهد داشت؟ قوانین ایران در این زمینه چه مقرراتی را پیش‌بینی کرده‌اند؟ چه تدابیر حمایتی برای قربانیان این سوء‌استفاده پیش‌بینی شده است. در این نوشته مختصرا به این سوال‌ها پاسخ خواهم داد.

مقررات کیفری

به موجب حقوق ایران هرگونه رابطه جنسی زنا و غیر آن بدون وجود رابطه زوجیت ممنوع و جرم است. مجازات زنا و لواط و رابطه نامشروع در قانون مجازات اسلامی مشخص شده است. بنابراین صرف نظر از تهدید یک فرد برای برقرار رابطه جنسی یا عدم تهدید، هرگاه دو نفر بدون وجود رابطه زوجیت مرتکب رابطه جنسی شوند مجرم و تحت شرایط قانونی مجازات خواهند شد. این مجازات در صورتی‌که رابطه جنسی از مصادیق عنف باشد فقط نسبت به مرتکب و در صورت رضایت هر دو طرف، نسبت به هر دو اعمال خواهد شد. اما در مورد موضوع نوشته حاضر فرض ما بر این است که قربانی تعرض جنسی با رضایت خود اقدام به برقراری رابطه جنسی نمی‌کند بلکه در اثر تهدید مجبور به این کار می‌شود. در قانون جدید مجازات اسلامی مجازات زنای به عنف مرگ اعلام شده است اما دقیقا منظور از عنف ذکر نشده است با این وجود در تبصره دوم ماده ۲۲۴، زنا از طریق ترساندن و تهدید زن در حکم زنای به عنف تلقی شده و مجازات آن اعدام دانسته شده است. بر اساس این تبصره: «در زنا از طریق اغفال و فریب دادن دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن اگرچه موجب تسلیم شدن او شود نیز حکم فوق (مجازات زنای به عنف) جاری است.»

بنابراین می‌توان گفت اگر کسی با زنی از طریق تهدید به انتشار عکس یا فیلم رابطه جنسی زنا برقرار کند، مجازات وی اعدام است. این موضوع در قانون «نحوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیت‌های غیر مجاز می‌کنند» مصوب ۱۳۸۶ با صراحت بیشتری بیان شده است. در این قانون به جوانب مختلف کیفری و مدنی سوء‌استفاده از آثار مستهجن و برقراری رابطه جنسی در اثر آن پرداخته شده است. طبق ماده ۴ این قانون: «هرکس با سوءاستفاده از آثار مبتذل و مستهجن تهیه شده از دیگری، وی را تهدید به افشاء و انتشار آثار مزبور نماید و از این طریق با وی زنا نماید، به مجازات زنای به عنف محکوم می‌شود ولی اگر عمل ارتکابی غیر از زنا و مشمول حد باشد حد مزبور بر وی جاری می‌شود و درصورتی‌که مشمول تعزیر باشد، به حداکثر مجازات تعزیری محکوم خواهد شد.»

بنابراین زنا از طریق تهدید به انتشار عکس یا فیلم زنای به عنف محسوب می‌شود. طبیعتا با این حکم، قربانی که رضایتی در ارتکاب جرم نداشته مجرم نبوده و نمی‌توان وی را مجازات کرد. بنابراین قربانیان این گونه اعمال نباید ترسی از اینکه خودشان نیز مورد مجازات قرار خواهند گرفت داشته باشند.

ماده ۵ این قانون نیز اعمال غیر از زنا را مورد اشاره قرار داده و برای اشخاصی که با تهدید به این اعمال دست می‌زنند مجازات‌هایی را در نظر گرفته است. بر اساس این ماده: «مرتکبان جرائم زیر به دو تا پنج سال حبس و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی و هفتاد و چهار ضربه شلاق محکوم می‌شوند:

الف – وسیله تهدید قراردادن آثار مستهجن به‌منظور سوءاستفاده جنسی، اخاذی، جلوگیری از احقاق حق یا هر منظور نامشروع و غیرقانونی دیگر
ب – تهیه فیلم یا عکس از محل‌هایی که اختصاصی بانوان بوده و آن‌ها فاقد پوشش مناسب هستند مانند حمام‌ها و استخر‌ها و یا تکثیر و توزیع آن
ج – تهیه مخفیانه فیلم یا عکس مبتذل از مراسم خانوادگی و اختصاصی دیگران و تکثیر و توزیع آن.»

بنابراین همان‌گونه که مشاهده می‌شود هر گونه سوءاستفاده از فیلم یا عکس فردی و سوء‌استفاده از این عکس به هر طریقی و یا انتشار آن جرم‌انگاری شده و مجازات‌های گوناگونی را دارد.

مقررات مدنی

اصل بر این است که خسارت‌های پدید آمده در پی جرم تا حد ممکن جبران شود. در مورد موضوع حاضر بدون شک قربانی خسارت‌های جسمی و روحی فراوانی را متحمل می‌شود. زنی که در اثر تهدید مجبور به همبستر شدن با مردی شده دچار آسیب‌های روحی و روانی بسیاری می‌شود. چه بسا این آسیب‌ها تا پایان عمر با وی همراه بوده و اثرات جبران‌ناپذیری بر وی و اطرافیانش وارد سازد. گرچه جبران چنین آسیب‌هایی ناممکن است اما لازم است تا حد امکان مرتکب جرم این آسیب‌ها را جبران کند. بر همین اساس بر طبق حقوق ایران قربانیان چنین جرایمی حق مطالبه خسارت‌های مادی و معنوی خود را دارند. مقررات مختلفی در حقوق ایران در این زمینه وجود دارد. بر طبق ماده ۷ قانون مذکور: «زیان دیده از جرائم مذکور در این قانون حق مطالبه ضرر و زیان را دارد. دادگاه با احراز مکره بودن بزه‌دیده موضوع صدر ماده (۴)، ضمن صدور حکم کیفری، مرتکب را به پرداخت ارش‌البکاره، مهرالمثل یا هردو (حسب مورد) محکوم می‌نماید. بزه‌دیده می‌تواند دعوی مطالبه هزینه درمان و ضرر و زیان وارده را در دادگاه کیفری صالحه یا دادگاه محل اقامت خود اقامه نماید.»

بنابراین در صورت وقوع زنا در اثر تهدید، دادگاه ضمن محکومیت کیفری مبلغی را بابت ارش‌البکاره در صورت باکره بودن زن قبل از زنا و یا مهر‌المثل تعیین می‌کند. علاوه بر آن اگر هزینه‌ای برای درمان نیز شده باشد و یا هر هزینه‌ای که بابت ارتکاب جرم پدید آمده باشد قابل مطالبه است.

اما همان‌طور که گفته شد زیان‌های معنوی ناشی از ارتباط جنسی در اثر تهدید بسیار گسترده‌تر و بیشتر از زیان‌های مادی است. لذا لازم است این زیان‌ها نیز به نوعی جبران شوند. بر اساس قانون جدید آیین دادرسی کیفری تمامی خسارات معنوی ناشی از جرم قابل مطالبه است. ماده ۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری در گامی مثبت مقرر کرده است که: «شاکی می‌تواند جبران تمام ضرر و زیان‌های مادی و معنوی و منافع ممکن‌الحصول ناشی از جرم را مطالبه کند.
تبصره ۱- زیان معنوی عبارت از صدمات روحی یا هتک حیثیت و اعتبار شخصی، خانوادگی یا اجتماعی است….»

همچنین قانون مسئولیت مدنی مصوب ۱۳۳۹ نیز مقرراتی در این مورد پیش‌بینی کرده است. بر اساس ماده ۹ این قانون: «دختری که در اثر اعمال حیله یا تهدید و یا سوءاستفاده از زیر دست بودن، حاضر به همخوابگی نامشروع شده می‌تواند از مرتکب علاوه از زیان مادی، مطالبهٔ زیان معنوی هم بنماید.»

بنابراین با توجه به مقررات فوق می‌توان به صراحت گفت زنانی که قربانی سوء‌استفاده جنسی از طریق تهدید می‌شوند علاوه بر اینکه می‌توانند مجازات کیفری مرتکب را بخواهند، می‌توانند با مراجعه به مراجع صالح خسارت‌های معنوی خود را نیز مطالبه کنند.

آزار جنسی زنان؛ ثابت کن خودت مقصر نیستی

یک افشاگری رسانه‌ای موضوع آزار جنسی زنان را به بحث روز تبدیل کرد؛ البته با حاشیه‌های فریبنده سیاسی. یک مدیر ارشد در رسانه‌ای متعلق به صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، از مجری این شبکه تقاضای سکس تلفنی کرده است.

در کنار بسیاری که علاقه‌مند به حاشیه‌های سیاسی افشاگری درباره یک مدیر حکومتی بودند، عده زیادی اما به آسیب فراگیر آزار جنسی زنان توجه کردند؛ تجربه‌ای روزمره از خشونت که اثبات آن برای جامعه‌ای که آزار جنسی را به رسمیت نمی‌شناسد و آن را تعریف نکرده، ساده نیست.

یک مساله بیش‌تر زنانه

آزار جنسی در محل کار اتفاقی منحصر به ایران نیست. تقریبا در سراسر جهان زنان و مردان تجربه آزار جنسی در محل کار را دارند با این تفاوت که درصد زنانی که این تجربه را دارند بسار بیش‌تر از مردان است و آن تفاوت تا به حدی است که مساله آزار در محل کار را به یکی از مسائل زنان تبدیل می‌کند. بر اساس آخرین پژوهش ارائه‌شده توسط سازمان بین‌المللی کار روی ۵۰۰ نفر در سراسر دنیا، ۵۴ درصد از کارمندان تجربه آزار جنسی در محل کار داشته‌اند. ۷۹ درصد از آن‌ها زن و ۱۲ درصد مرد بوده‌اند. همچنین ۲۷ درصد از آن‌ها توسط همکارشان و ۱۷ درصد دیگر توسط کارفرمایان آزار دیده‌اند.

آزار جنسی تنها به محل کار هم محدود نمی‌شود. محیط تحصیل، کوچه و خیابان و حتی محیط‌های خانوادگی هم می‌توانند مکانی برای آزار جنسی زنان باشند. با وجود گستردگی و شیوع این مساله، سخن گفتن درباره آن و پیگیری حقوقی آن چندان ساده نیست. اما آن‌چه که حتی پیش از نبودن امکان قانونی پیگیری آزار جنسی در ایران موضوع را به یک چالش فکری تبدیل می‌کند، نوع نگاه جامعه به مساله است؛ نگاهی که از خانواده و دایره نزدیکان زنان قربانی آزار شروع می‌شود و تا مراجع قانونی و رسمی پیش می‌رود.

سکوت: مکانیزم دفاع از خود

اغلب قربانیان آزارهای جنسی سکوت می‌کنند. این سکوت دلایل مختلفی دارد: از ترس گرفته تا نداشتن آگاهی و اعتماد به نفس.

 آن‌ها اغلب از نزدیک‌ترین افراد می‌ترسند. خانواده و گروه دوستان معمولا نخستین کسانی هستند که در واکنش به آزار جنسی، فرد قربانی را متهم می‌کنند. نخستین پرسش‌ها اغلب این است: «چه کار کردی که با تو این کار را کرد؟ صدایت چطور بود؟ چه پوشیده بودی؟ چطور حرف زدی؟ چه ساعتی بود؟ چرا بیرون بودی؟»

آن‌ها اغلب دلیل آزار جنسی را در ظاهر و اعمال خود فرد جستجو می‌کنند. «کرم از خود درخته»، «تنت می‌خارید»، تنها واکنش به زنان قربانی نیست. در این نگاه نوعی تسلیم در برابر قدرت مردانه هم هست. مردان موجودات قدرت‌مندی هستند که آلت و میل جنسی‌شان بی‌انتها، غیرقابل کنترل و هم‌زمان مقدس است. این زن است که باید در مقابل آن از خود محافظت کند و این محافظت که در ادبیات رسمی با حجاب، تفکیک جنسیتی و دور نگه داشتن زنان از محیط‌های اجتماعی دنبال می‌شود، در محیط‌های غیررسمی و خانوادگی هم با قضاوت‌های بی‌رحمانه درباره رفتار و ظاهر زن امتداد می‌یابد.

پدر و برادر، شوهر، مادر و سایر اعضای فامیل، اغلب زن را به دلیل اینکه خود را در معرض این آزار قرار داده سرزنش می‌کنند: «نگفتم نرو بیرون؟ نگفتم کار نکن؟ نگفتم خودت را بپوشان؟ نگفتم طلاق نگیر؟ نگفتم آن لباس را نپوش؟ نگفتم آرایش نکن؟»

در چنین شرایطی، زنی که خود را در معرض اتهام نزدیک‌ترین افراد می‌بیند، سعی می‌کند موضوع را بپوشاند. اما پوشاندن موضوع به اتهامی دیگر برای او بدل می‌شود: سوءاستفاده.

اجتماع دور و نزدیک، پس از متهم کردن زن به این‌که زیادی خوشگل با لوند بوده و خود را نپوشانده، او را متهم می‌کنند که چرا سکوت کرده؟ چرا واکنش سخت و تندی نشان نداده؟ چرا پذیرای سطوح پایین‌تر آزار جنسی، مثل متلک و شوخی و دستمالی شده یا چرا محیط را ترک نکرده است؟

متهم‌کنندگان اغلب نابرابری سیستم اجتماعی را از یاد می‌برند و از زن توقع دارند که به سرعت دستاورد‌های شغلی، تحصیلی و حضور اجتماعی خود را با اولین آزار و بدون توجه به تهدیدها کنار بگذارد؛ در حالی که دیگران حتی به او فرصت دفاع از خود را نمی‌دهند.

اما اگر زن قربانی جنسی بخواهد افشاگری کند، گروه دیگری پیدا می‌شوند که به یاد می‌آورند این آزارها شامل مردان هم می‌شود و به دنبال آن از گفتمان رایج مردسالار استفاده می‌کنند که زن را ذاتا مکار و فریب‌کار و به دنبال جلب نظر مردان می‌داند و راه پیشرفت را در استفاده از نردبان قدرت مردانه جستجو می‌کند؛ نگاهی برآمده از فرهنگ کهن مردسالار که با آموزه‌های دینی و مذهبی هم تقویت شده است.

نداشتن آگاهی جنسیتی اما دلیل مهم دیگری برای سکوت زنان است. تکرار مدام آزارهای جنسی در فضاهای مختلف زندگی اجتماعی، آن‌ها را به رفتارهای عادی و روزمره تبدیل کرده و نظام مردسالار بسیاری از آن‌ها را عادی می‌شمارد. با این استدلال، این نظام می‌کوشد تقاضای جنسی از زنان را از سوی مردان یک اتفاق غریزی و عادی جلوه دهد و بسیاری از گونه‌های آزار جنسی را جدی به حساب نیاورد. حساسیت زنان به آزارهای روانی و کلامی، اغلب با این استدلال که این رفتارها کنش‌های عادی جنسی زن و مرد است، نادیده گرفته می‌شود تا جایی که خود زنان هم بسیاری از برخوردها را عادی به حساب می‌آورند و واکنشی به آن نشان نمی‌دهند یا خود را مجبور به تحمل آن می‌دانند. حتی ممکن است به دلیل ناآگاهی جنسیتی، متلک و آزارهای کلامی را به حساب جذابیت خود برای مردان بگذارند و نسبت به آن اغماض کنند.

یک عامل دیگر برای سکوت زنان، نداشتن اعتماد به نفس و همراهی کردن قانون است. به‌خصوص که در ایران موضوع آزار جنسی جرم‌انگاری نشده و تنها به مساله تجاوز در قانون مجازات اسلامی اشاره شده است که در آن هم اثری از آزارهای کلامی و روحی نیست و تنها شدیدترین حالت آزار جنسی یعنی تجاوز مطرح است. با این حال حتی با تکیه بر قوانینی که تجاوز به عنف را از طریق تهدید جرم به حساب می‌آورد، می‌توان در قوانین ایران هم راهی برای پیگیری آزارهای جنسی جست.

اما در نهایت، چه چیزی پیش از قانون از زنان آزاردیده حمایت می‌کند؟ ابراز تردید و تشکیک در گفته‌های او، یا باور کردن ، به رسمیت شناختن آزار‌های جنسی؟ جرم‌انگاری آزارهای جنسی کجا باید آغاز شود؟ در خانه یا محل کار و تحصیل؟


نگهداری و تربیت فرزند هم حق و هم تکلیف والدین است. اگر والدین به دلیلی همچون طلاق جدای از یکدیگر زندگی کنند، تکلیف حضانت یا سرپرستی کودک به واسطه توافق طرفین و یا حکم دادگاه به یکی از آنها محول میشود. لیکن حق ملاقات و معاشرت با فرزند برای دیگری وحفوظ خواهد بود که نحوه و زمان آن توسط دادگاه مشخص می شود. حال اگر طرفی که حضانت فرزند را بر عهده دارد، مانع ملاقات طرف دیگر شود تکلیف چه خواهد بود؟


پاسخ در قالب طرح سؤال

پرسشگر:

تقریبا ۲ سال قبل از شوهرم جدا شدم. دادگاه در ‌‌نهایت با تقسیط مهریه من به میزان هر ماه یک سکه حکم به طلاق داد. در این میان من یک دختر ۸ ساله داشتم که دادگاه حضانت او را به پدرش واگذار کرد. الان دخترم ۱۰ ساله شده است. مقرر شد که هر هفته دو بار بتوانم دخترم را ببینم. پس از طلاق پدر دخترم مانع ملاقات من با دخترم می‌شد. وقتی به وی گفتم چرا این کار را می‌کند گفت دخترمان خودش نمی‌خواهد تو را ببیند. به هر حال نهایتا ۱ ماه قبل به من گفت که اگر می‌خواهی دخترت را ببینی از مهریه‌ات بگذر. به نظر شما چه کار کنم؟ آیا از مهریه‌ام بگذرم؟ آیا راهی است که بدون گذشت از مهریه بتوانم دخترم را ببینم؟

وکیل:

متاسفانه مشکل شما شایع است. اجازه بدهید بپرسم که آیا در این زمینه با دخترتان صحبت کرده‌اید؟ آیا واقعا دخترتان تمایل به ملاقات با شما را ندارد؟

پرسشگر:

من مرتبا با او در مدرسه‌اش ملاقات می‌کنم. یک‌بار موضوع را از او پرسیدم. مستقیما به من نگفت که نمی‌خواهد با من ملاقات داشته باشد بلکه مشخص بود که پدرش او را ترسانده که نباید با من ملاقات کند.

وکیل:

اولین مساله که باید توجه کنید این است که دختر شما هم‌اکنون ۱۰ سال دارد و به سن بلوغ شرعی رسیده  و از سن حضانت خارج شده است و خود می‌تواند تصمیم بگیرد که با کدام یک از والدینش زندگی کند. اگر دو سال پیش که دخترتان ۸ سال داشته، دادگاه حضانت را به پدرش واگذار کرده به این معنا نیست که تا پایان این حکم اعتبار دارد بلک‌ه پس از سن بلوغ انتخاب با فرزند بالغ است. در این میان اگر دخترتان تمایلی به زندگی با شما نداشته باشد و یا نخواهد شما را ملاقات کند، شما نمی‌توانید اقدام قضایی بکنید. یعنی طرح دعوای شما در این صورت به نتیجه نمی‌رسد.

پرسشگر:

اما پدرش او را ترسانده و گفته که نباید با من ملاقات کند

وکیل:

اگر واقعا دختر شما بخواهد با شما ملاقات یا با شما زندگی کند، در صورتی که اقامه دعوی کنید به احتمال بسیار دادگاه به نفع شما رای خواهد داد. در این مورد چندین نظریه مشورتی صادر شده است. از اداره حقوقی قوه قضاییه به این شرح استعلام شده است: «با توجه به ماده ۴۵ قانون حمایت خانواده مصوب ۱/۱۲/۱۳۹۱ که اعلام داشته رعایت غبطه و مصلحت کودکان و نوجوانان در کلیه تصمیمات دادگاه الزامی است آیا دعوای تعیین زمان و مکان ملاقات با فرزند بالغ غیر رشید (پسر بیش از ۱۵سال ودختر بیش از۹ سال) قابل استماع و رسیدگی اس. به عبارت دیگر آیا با توجه به این‌که ماده مرقوم دادگاه را موظف و مکلف به رعایت غبطه ومصلحت نوجوانان کرده و چنانچه زوج از ملاقات فرزند بالغ مذکور با طرف زوجه ممانعت کند و فرزند هم علی‌رغم میل قلبی به خاطر ترسی که از پدرش دارد حاضر نباشد با مادرش ملاقات کند دادگاه می‌تواند پس از رسیدگی و احراز مصلحت و غبطه نوجوان با تعیین زمان و مکان ملاقات زوج را مکلف به تحویل فرزند نوجوان به زوجه جهت ملاقات کند یا خیر.؟»

و این اداره طبق نظریه مشورتی شماره ۲۰۹/۹۳/۷ مورخ ۷/۲/۹۳ اعلام داشته است: «با عنایت به منطوق ماده ۴۵ قانون حمایت خانواده مصوب ۹۱، در فرض استعلام چنان‌چه مصلحت و غبطه کودک ایجاب کند، صدور حکم ملاقات کودک با مادر و تهیه الزامات آن توسط پدر، بلااشکال است و احراز این امر با دادگاه است.» همچنین طبق نظریه شماره ۳۹۹/۹۳/۷ مورخ ۲۴/۲/۹۳ «در خصوص حضانت فرزند بالغ کمتر از هجده سال، مستندا به ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی و رأی وحدت رویه دیوان عالی کشور به شماره ۳۰ مورخ ۳/۱۰/۱۳۶۴، با رسیدن طفل به سن بلوغ شرعی که در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است، موضوع حضانت (امر غیر مالی) منتفی است و فرد بالغ (پس از بلوغ شرعی) می‌تواند با هریک از والدین یا اجداد خود که بخواهد، زندگی کند.»

پرسشگر:

پس با این وجود می‌توانم از طریق دادگاه اقدام کنم بدون این‌که مجبور باشم مهریه‌ام را ببخشم؟

وکیل:

بله شما به هیچ وجه مجبور به بخشش مهریه‌تان نیستید. می‌توانید به دادگاه خانواده مراجعه کنید و از دادگاه بخواهید که حضانت طفل را به شما واگذار کند. البته اگر دخترتان راضی باشد و یا از دادگاه بخواهید که شوهر را ملزم به تهیه الزامات ملاقات دختر با شما کند. هم‌چنین لازم است بدانید که اگر دخترتان خواست که با شما زندگی کند و یا با شما ملاقات داشته باشد و پدرش مانع این کار شد می‌توانید تقاضای بازداشت پدر را بدهید. بر اساس ماده ۴۰ قانون حمایت خانواده «هرکس از اجرای حکم دادگاه در مورد حضانت طفل استنکاف کند یا مانع اجرای آن شود یا از استرداد طفل امتناع ورزد ٬ حسب تقاضای ذی‌نفع و به دستور دادگاه صادرکننده رأی نخستین تا زمان اجرای حکم بازداشت می‌شود.»

مجبور شدم پنهانی ازدواج کنم

همسرم جوان فوت کرد و من ماندم و ۳ دختر. آپارتمان کوچکی به ارث گذاشت که برادر شوهرم به عنوان قیم همه اختیار زندگی ما را در دست داشت. با مستمری همسرم و خیاطی شبانه‌روزی دختر‌ها را بزرگ کردم و دختر اولم را شوهر دادم و دو دختر دیگرم دانشجوهستند. یکی در اصفهان و دیگری در شیراز دوران دانشجویی‌شان را می‌گذارنند.

دو سالی است که با آقایی آشنا شدم که بسیار مرد خوبی است ولی وقتی پیشنهاد ازدواج آن آقا را با بچه‌ها مطرح کردم دختر بزرگم و دامادم به شدت مخالفت کردند و مدت‌ها با من سر و سنگین بودند. مجبور شدم پنهانی با آن آقا که واقعا عاشق هم هستیم ازدواج کنم ولی مدتی است که دختر و دامادم شک کرده‌اند و بعد از یک دعوای مفصل با من قهر کرده‌اند. دخترم می‌گوید که من آبروی او را جلوی خانواده شوهرش برده‌ام و دامادم هم به رگ غیرتش برخورده است. همسر من مرد خوب و شریفی است و معنای زندگی زناشویی موفق را به من چشانده است. البته همسر اولم هم مرد خوبی بود ولی هر دو جوان و کم تجربه بودیم و هر دو از زندگی چیزی نفهمیدیم.

دختر بزرگم بعد از این جریان هم سهم‌الارث پدرش از خانه را می‌خواهد که در تدارک فروش آن هستم. من در آن خانه سال‌ها خیاطی کردم و هنوز هزینه دو دختر دیگرم را از‌‌ همان خیاطی پرداخت می‌کنم و به این ترتیب به درآمدم لطمه می‌خورد ولی به هر حال حق پدری‌اش است و من چاره‌ای جز فروش ندارم. همسرم البته خانه کوچکی دارد که به آن نقل مکان می‌کنم ولی درآمد ایشان در حد پرداخت شهریه دانشگاه بچه‌هایم نیست.

زری‌خانم میان‌سالی است که فکر می‌کند رفتار و گفتار و طعنه و تحقیرهای دختر و دامادش خشونتی است که چه بسا در ایران نسبت به ازدواج والدین از سوی فرزندان اتفاق می‌افتد و وب‌سایت خانه امن به آن توجه نکرده است. وقتی از او درباره کلمات و تحقیر‌ها می‌پرسم ترجیح می‌دهد سکوت کند و درباره آن حرفی نزند ولی می‌گوید: «انتظار نداشتم که دخترم با چنین لحنی با من حرف بزند و قهر کند. دلم برایش تنگ شده به‌خصوص که شنیده‌ام باردار است.»

برچسب‌ها و تابوهای روزمره

ازدواج زن پس از فوت و یا جدایی از شوهر برای زنانی که به‌خصوص دارای فرزند هستند در کشور ما، بسته به فرهنگ و آداب و رسوم هنوز تابو محسوب می‌شود. زنان معمولا پس از بیوه شدن دچار اضطراب و حتی خشونت‌های اجتماعی ناشی از بیوه شدن قرار می‌گیرند و برچسب‌های ناعادلانه اجتماعی در صورتی که بخواهند مجددا ازدواج کنند حداقل در زمان کوتاهی به آن‌ها زده می‌شود. بر چسب‌هایی که بسیاری از زنان برای رهایی از آن تنهایی را به ازدواج یا رابطه مجدد ترجیح می‌دهند.

مینا در جزیره قشم زندگی می‌کند و از همسر مغازه‌دارش جدا شده است. مینا ۴۸ ساله است و فرزندانش بزرگ شده‌اند. پای صحبت مینا که می‌نشینم زوایای دیگری از خشونت علیه زنان بیوه برایم روشن می‌شود. مینا می‌گوید: «من خودم شاغلم و واقعا احساس تنهایی می‌کنم. شوهر قبلی من ازدواج کرد و بچه‌دار شد ولی حتی مادر خودم مرتب به من گوش‌زد می‌کند که بچه‌ها مادر می‌خواهند و فکر ازدواج دوم را نکن، در حالی‌که من واقعا احساس تنهایی می‌کنم. من اهل جزیره نیستم و با ازدواج به اینجا آمدم و همسرم وقتی قصد ازدواج مجدد داشت از او جدا شدم و در تمام سال‌های زندگی با این‌که از خانواده خودم دور بودم احساس تنهایی نمی‌کردم و شوهرم را دوست داشتم. در حال حاضر اصلا انگیزه زندگی را از دست داده‌ام و انگار یک ابر سیاه بر زندگی من سایه انداخته است و می‌دانم اگر ازدواج کنم هزار حرف و حدیث است که بشنوم.»

به مینا می‌گویم که این حرف‌ها بعد از مدتی تمام می‌شود ولی او از قضاوت مردم خیلی می‌ترسد و می‌خواهد که وجهه نامناسبی نداشته باشد در حالی‌که فرزندانش هم تمایلی به ازدواج مادر ندارند. به دکتر مراجعه کرده و دکترش هم به او گفته که روی ازدواج در حالی‌که که هنوز در دوره سوگواری پس از طلاق است حساب نکنند و گام اول پس زدن طوفانی از احساسات و هیجان‌هایی است مینا درگیر آن است. اما مینا فکر می‌کند و حتی اطمینان دارد آشنایی با یک مرد می‌تواند در گذار از این دوران به او کمک کند ولی حرف مردم او را از چنین ارتباطی دور می‌کند.

آخر کارتن‌خواب می‌شوم

یکی ازترس‌های زنان بیوه که از آن سخن نمی‌گویند ترس ناشی از بحران‌های مالی است. احساس بی‌پناهی و این‌که آینده را روشن نمی‌بینند. مریم در ۱۵ سالگی ازدواج کرده و همسرش را در سانحه تصادف از دست داده است. مریم ۴۲ ساله است و از آنجایی‌که که شوهرش راننده مسافرکش بوده و در حال حاضر درآمدی ندارد به شدت می‌ترسد. شب‌ها کابوس می‌بیند و کم‌خواب شده است. تمایلاتی از خودکشی در او دیده می‌شود و دارو او را بی‌قرار و کابوس‌های شبانه‌اش را بیش‌تر کرده است.

مریم می‌گوید: «من آخر توی کوچه می‌افتم. آخر کارتن‌خواب می‌شوم. با مردی آشنا شدم ولی به شدت خسیس بود و بیش‌تر می‌خواست که من به عنوان همسر موقت خدمات جنسی بدهم و حاضر نبود من را از نظر مالی طوری تامین کند که این همه ترس از دل من برود. از طرف دیگر اطمینان دارم که خانواده شوهر و در وهمسایه هم انتظار ندارند من سال شوهرم نشده ازدواج کنم. نمی‌دانم پس‌انداز شوهرم تمام شود چه کار کنم و حتی چطور سرپناهی پیدا کنم. ماشین شوهرم فعلا دست برادرش است و او هم چندرغازی جلوی من و بچه‌ها می‌اندازد. چهار تکه فرش داشتم که برای خرج کفن و دفن شوهرم فروختم و مخارج را که می‌بینید چقدر سنگین است. خیلی افسرده هستم و از آینده خودم و بچه‌ها می‌ترسم. درسی نخوانده‌ام و کاری بلد نیستم و هر روز حالم بد‌تر می‌شود.»

ازدواج مجدد میان‌سالان و سالمندان تابو نیست و می‌تواند شادی و احساس رضایت را به زندگی ببخشد، اما گاهی فرزندان و خانواده نسبت به این انتخاب مادرو حتی پدرشان احساس خوبی ندارند.

میان‌سالان نیز حق حیات دارند

دکترعالیه شکربیگی در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: «متاسفانه معمولا فرزندان با فوت هریک از والدین خود با ازدواج مجدد پدر یا مادر خود مخالفت می‌کنند. در حالی‌که باید در این نگرش تجدید نظر کرد. این جامعه‌شناس در این گفت‌و‌گو تصریح می‌کند که احساس تنهایی در میان‌سالانی که طلاق گرفته‌اند یا همسرشان فوت کرده است بیش‌تر دیده می‌شود و آنان احساس انزوای اجتماعی می‌کنند و فردگرایی و فرورفتن در تنهایی، خود پیامد این وضعیت است.»

شکربیگی تاکید می‌کند: «میان‌سالانی که همسر خود را از دست داده‌اند می‌توانند با ازدواج مجدد تولد دوباره‌ای را تجربه کنند و به جای آن‌که بقیه عمر خود را به فکر مرگ بگذرانند زندگی شادی داشته باشند.»

آمار طلاق و سوانح در کشور ما بالاست و زنان به دلایل مختلف پس از بیوه شدن در معرض آسیب‌های مختلف قرار می‌گیرند. مشکلاتی که صرفا اقتصادی نیست و مشکلات ناشی از بدبینی نیز به آن اضافه می‌شود. ۱

واقعیت این است که زنان پس از بیوه شدن هم‌چنان که قبل از آن، باید باور کنند مالک بدن خود هستند و فرزندان و در و همسایه مالکیتی بر جسم و روح آن‌ها ندارند.

شاید نوشتن این عبارات راحت باشد و زنان با وجود علم به این موضوع همچنان از قضاوت‌های پیرامون خود بترسند ولی نتیجه پذیرش چنین محدودیت‌های اجتماعی و خانوادگی جز افسردگی و بیماری و از دست رفتن باقیمانده زندگی نیست.

چنین خشونتی ابدا پنهان نیست و در گفت‌و‌گو با زنان بیوه به شکلی عریان به چشم می‌خورد. طاهره می‌گوید: «خشونت شاخ و دم ندارد. اجباری ازدواج کردم و حالا که چند سال از فوت شوهرم می‌گذرد اجباری نباید ازدواج کنم. این‌که نشد زندگی. ماشالله هم پسرم و هم دخترم قبل از ازدواج دوست دختر و پسر داشتند ولی حالا که چند سال است پدرشان فوت کرده هی من را مکه و کربلا می‌فرستند. چه کسی می‌گوید که زن میل جنسی ندارد. چرا ما زن‌ها باید خودمان را سرکوب کنیم. اگر بچه‌ها همین‌طور پیش بروند می‌روم جایی که من را پیدا نکنند. چند ماهی است که پسر عموی پدرم همسرش فوت شده و پیغام داده که ازدواج کنیم. خانم وقتی به پسرم گفتم با کله زد تو دیوار که حالا جلوی در و همسایه و فامیل چه کند. بهش گفتم وقتی دوست دختر داشتی و دوستت را خانه می‌آوردی در و همسایه کجا بودند؟ حالا به من که رسید رگ غیرتت از گردنت می‌زند بیرون. خلاصه خانه ما از آن‌روز جهنم شده و خاموش هم نمی‌شود.»

در ‌‌نهایت بد نیست به نتایج یک تحقیق در دانشگاه ایالتی اوهایو در آمریکا هم توجه کنیم. این پژوهش‌گران بیش از ۳ هزار مرد و زن را که طی یک‌سال به لحاظ افسردگی مورد مصاحبه قرار گرفته بودند و پنج سال بعد نیز دوباره گرایش به افسردگی در آنان بررسی شده بود، زیر نظر قرار دادند و پرسش‌هایی را در ارتباط با میزان رضایت‌مندی آنان در صورت متأهل بودن مطرح کردند.

 جالب است بدانید، افرادی که در طول این پنج سال ازدواج کرده بودند، در مصاحبه دوم بهبود وضعیت روانی‌شان را نسبت به آن‌هایی که ازدواج نکرده بودند، گزارش دادند. آن‌ها در یک مقیاس ۸۴ نمره‌ای افسردگی به طور متوسط ۳. ۴۲ نمره پایین‌تری پیدا کرده بودند.

 وقتی محققان میزان تأثیر ازدواج را بر حسب افسرده بودن در شروع تحقیق در افراد مورد آزمایش اندازه گرفتند، نتایج حاصل ‌بر خلاف انتظارشان بود؛ زیرا افراد افسرده‌ای که ازدواج کرده، نسبت به افراد افسرده‌ای که ازدواج نکرده بودند به طور متوسط ۷. ۵۶ نمره کاهش نشان می‌دادند، در حالی‌که این کاهش در مورد افراد شادی که ازدواج کرده بودند تنها ۸۷. ۱ نمره بود. به عبارت دیگر ازدواج تقویت روانی بسیار بیشتری در افراد افسرده ایجاد کرده بود تا افراد شاد.

 جالب آن‌که در همین تحقیقات عنوان شده است که زندگی کردن در کنار همسر برای سلامت سالمندان نیز مفید است؛ زیرا براساس نتایج بررسی پژوهش‌گران که در نشریه آمریکایی سلامت جامعه به چاپ رسیده، آن دسته از مردان و زنانی که در سنین سالمندی همسر دارند و در کنار او زندگی می‌کنند، از نظر وضع سلامت در شرایط بهتری قرار دارند و بیشتر از سالمندان مجرد تحت مراقبت‌های بهداشتی پزشکی قرار می‌گیرند. پژوهش‌گران با بررسی چندین ساله بر روی بیش از ۱۳ هزار زن و مرد بالای ۶۵ سال به این نتیجه رسیدند؛ سالمندانی که در کنار همسر خود زندگی می‌کنند، امید به زندگی بیش‌تری دارند و آزمایش‌های دوره‌ای نظیر غربال‌گری سرطان روده بزرگ، اندازه‌گیری فشارخون، میزان کلسترول و قند خون و… را به موقع انجام می‌دهند.

برعکس، سالمندان مجرد زیاد به کنترل سلامت خود علاقه‌مند نیستند و علایم افسردگی در آنان بیش‌تر مشاهده می‌شود، در حالی‌که سالمندانی که همسر دارند، از روحیه با نشاط‌‌‌تر و اعتماد به نفس بیش‌تری برخوردارند. پس چنان‌چه در سنین میان‌سالی و سالمندی قرار دارید و تنها هستید بهتر است تا دیر نشده در جستجوی یک شریک زندگی برای خود باشید و تلاش کنید به فرزندان یاد دهید که والدین دارای حقوق خود در این مهم هستند.