دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۵۷۹ مطلب توسط «دکتر متحدی» ثبت شده است


پژوهش ها نشان می‌دهند زوج‌هایی که در آن‌ها زن قیافه بهتری از شوهر دارد، نسبت به سایر زوج‌ها برخورد مثبت‌تری نسبت به هم و رابطه‌ای محکمتر دارند. همین مسئله در مورد زوجهایی که خانم جوان تر از شوهر است و یا به صورت کلی شوهر حس می کند که در ازدواج با همسر خود موفقیتی بزرگ بدست آورده است، نیز صدق می کند.


دکتر علیرضا متحدی مشاور خانواده می‌گوید گرچه ترجیح یک قیافه به دیگری تاحدی به نظر شخصی افراد بستگی دارد، اما معیارهایی جهانی برای زیبایی وجود دارد، از جمله چشم‌های درشت، صورت بچگانه، وجود تقارن در صورت، صورت‌های با اندازه‌های متوسط و نسبت‌های معین دور کمر به دور باسن در مردان و زنان. بررسی‌های قبلی نشان داده بود افرادی با قیافه‌های دارای جذابیت مشابه به سوی یکدیگر کشیده می‌شوند و با هم ازدواج می‌کنند، رضایت بیشتری را گزارش می‌کنند. اما به گفته دکتر متحدی تحقیقات قبلی که عمدتا در مورد زوج‌های جدید انجام شده بود، نشان‌دهنده آن است که زیبایی مطلق در مراحل اولیه رابطه زوج‌ها اهمیت دارد. اما نقش زیبایی جسمی در یک رابطه زن و شوهری استقرار یافته پیچیده‌تر است.

تحقیقی جدید که نتایج آن در شماره اخیر نشریه روان‌شناسی خانواده منتشر شده است، نشان می‌دهد پس از گرایش اولیه زوجین به هم، قیافه آن‌ها همچنان بر رابطه‌شان موثر است، اما به طریقه‌ای متفاوت. در یک تحقیق ۸۹ زوج را که در شش ماه گذشته ازدواج کرده بودند و پیش از ازدواج حدود سه سال دوران نامزدی را گذرانده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. این افراد به طور متوسط در میانه دهه بیست زندگی قرار داشتند.

پژوهشگران بحث میان این زوج‌ها را در مورد یک مشکل شخصیشان برای ۱۰ دقیقه فیلمبرداری کردند. نوارهای ویدئویی از این لحاظ که آیا این زوج‌ها در مورد مسائل مشترکشان مثلا گرفتن یک شغل جدید، یا ورزش کردن بیشتر یا داشتن رژیم غذایی سالم‌تر از یکدیگر پشتیبانی می‌کنند یانه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مک‌نالتی در این مورد می‌گوید: «شوهر با برخورد منفی در هنگام بحث در مورد مشکلات زندگی به زنش می‌گوید این مشکل خودت است؛ خودت باید حلش کنی. اما همسر دارای برخورد مثبت می‌گوید من در کنارت هستم. چکار می‌خواهی بکنم؟ چطوری می‌توانم کمکت کنم؟»

گروهی از کار‌شناسان، جذابیت ظاهری هرکدام از این زوج‌ها را در مقیاسی از ۱ تا ۱۰ درجه‌بندی کردند، که درجه ۱۰ زیبایی تمام‌عیار محسوب می‌شد. در یک سوم از این زوج‌ها زن از شوهر جذاب‌تر بود، در یک سوم آن‌ها شوهر جذابیت بیشتری داشت و در بقیه قیافه ظاهری آن‌ها مشابه هم بود. نتایج نهایی نشان داد هنگامی که زنان از شوهران جذاب‌تر هستند، همسران به نحو مثبت‌تری با یکدیگر رفتار می‌کنند.‌ این یافته‌‌ها منطقی به نظر می‌رسند. مردان حساسیت بیشتری به جذابیت زنان دارند، اما به نظر می‌رسد زنان توجه بیشتری به طول قد مردان و درآمد آن‌ها داشته باشند.

ازدواج با دختر جوانتر
در زوج‌هایی که شوهران جذابیت بیشتری از زنان داشتند، زن و شوهر حمایت‌گری کمتری از هم داشتند. دکتر متحدی معتقد است که زنان به نحوی میزان حمایتی را که شوهرانشان از آن‌ها انجام می‌دهند، بازتاب می‌دهند. او می‌گوید: شوهرانی که جذابیت جسمی بیشتری از زنان خود دارند، بالقوه می‌توانند با زنان دیگری ازدواج کنند که جذابیت بیشتری از همسر فعلی آن‌ها داشته باشد. این ذهنیت مرد که زن من می‌توانست زیبا‌تر باشد، باعث می‌شود که این مردان رضایت کمتری از ازدواجشان داشته باشند و تعهد کمتری نسبت به آن احساس کنند. نتیجتاً زن نیز در مقابل عدم دریافت حمایت و توجه کافی از سوی همسر رفتار متقابلی را در پیش می گیرد.

به گفته پژوهشگران جذابیت جسمی شوهران اهمیت کمتری برای زنان دارد. زنان بیشتر به دنبال شوهرانی هستند که رفتاری حمایت‌گرانه داشته باشند. بنابراین زوجی که در ظاهر ممکن است با هم تطابق نداشته باشند، در واقع می‌توانند مطابقت کاملی با هم داشته باشند.

در حقیقت مطابقت بین زن و شوهر به معنای آن نیست که زن و شوهر از هر جنبه‌ای مشابه هم باشند، بلکه تنها به معنای آن است که در مجموع دو نفر یکدیگر را درک می‌کنند.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

در هم‌اندیشی «زن، علم و زندگی» مطرح شده است که سالانه ۶۵‌ هزار زن در جهان به دست همسر یا همراه خود به قتل می‌رسند. بله!

دبیر کل کمیسیون ملی یونسکو در ایران گفته: آمار بین‌المللی نشان می‌دهد از کل زنان دنیا ٣۵‌درصد از آن‌ها با خشونت فیزیکی یا جنسی توسط همسران یا همراهان خود مواجه هستند و ۶۵‌هزار زن و دختر سالانه توسط فامیل یا همسر یا همراه خود در جهان به قتل می‌رسند.


البته در ایران موضوع همسرکشی در ابتدای تابستان با تاکیداتی که توسط یک مقام مسئول صورت گرفت، گویا از اولویتی برای پرداختن برخوردار نیست و شاید لازم باشد سوال برعکسی پرسیده شود و آن این است که چرا همسرکشی در ایران کاهش پیدا کرده است؟


 معاون مبارزه با قتل پلیس آگاهی ناجا با اشاره به کاهش ۳۱‌درصدی همسرکشی طی ۴ ماه گذشته‌سال ۹۳ نسبت به مدت مشابه ‌سال قبل، گفته بود طی این مدت قتل مردان به دست زنان نیز ۴۲‌درصد کاهش داشته است.
سرهنگ «مصطفایی» درخصوص اعلام یکی از وکلای دادگستری مبنی‌ بر «افزایش تعداد پرونده‌های همسرکشی» در مقاله‌ای تحت عنوان «زنگ همسرکشی به صدا درآمد!» گفته بود در ٣٠‌درصد از وقایع قتل، بین مقتول و متهم، نسبت فامیلی اعم از دور و نزدیک وجود دارد و حدود ٧‌درصد از کل قتل‌ها، بین متهم و مقتول رابطه زوجیت برقرار بوده که همسرکشی تلقی می‌شود. بنابراین براساس آمار موجود، از ‌سال ٩٠ تاکنون همسرکشی، هم از نظر تعداد و هم سهم، سیر نزولی داشته است.

نگاهی به دلایل همسرکشی می‌تواند در تبیین این گزاره منطقی، به ما کمک کند و درک درستی از کاهش پدیده همسرکشی داشته باشیم.


یکی از بازپرس‌های جنایی تهران که درباره اصلیترین دلایل همسرکشی گفته بود، در پرونده زنانی که مرتکب قتل همسر می‌شوند، نخست خشونت و بدرفتاری شوهر و پس از آن خیانت مرد عمده‌ترین علت‌ها به شمار می‌روند. البته بحث خشونت شوهر خود دلایل متعددی ازجمله اعتیاد، بیکاری، مشکلات تربیتی و رفتاری و... دارد که نیازمند بررسی‌های ریشه‌ای است. اما در مورد خیانت همسر باید گفت برای بعضی از زنان روابط غیر‌اخلاقی شوهرانشان و حتی داشتن همسر موقت یا دایم غیر
 ‌قابل تصور است و به محض اطلاع از این ماجرا مشکلات خانوادگی شروع می‌شود و به دنبال آن جدایی و طلاق و در برخی موارد نیز انتقامجویی و قتل.

درباره مردان همسرکش نیز باید گفت دلایل مختلفی وجود دارد که مهم‌ترین آن وجود رابطه نامشروع و اطلاع از وجود مرد بیگانه در زندگی مشترک است. البته در برخی پرونده‌های قتل شاهد بوده‌ایم که مردی پس از قتل همسرش با ادعای خیانت انگیزه خود را از جنایت، انتقامجویی اعلام داشته است، اما پس از تحقیق و بررسی‌های فراوان مشخص می‌شود درواقع مرد - متهم - دچار اختلال روانی یا اختلال هذیانی بوده است، به نحوی که در باور خود تصور می‌کرده همسرش به او خیانت می‌کند.


البته اختلالات روانی اینچنینی خود دلایل عمده‌ای از قبیل اعتیاد و مصرف مواد توهم‌زا، یا ریشه‌های
 روانی - که از کودکی با فرد بوده - دارد که مرد همیشه و در همه حال به همسرش مشکوک است و او را دایم تحت کنترل دارد.
دکتر نجفی توانا از دیگر علل همسرکشی را اختلالات شخصیتی، واکنش‌های تکانه‌ای و مصرف مواد مخدر می‌داند. وقتی فرد در یک لحظه کنترل خود را از دست می‌دهد و در جریان یک درگیری شدید لفظی با یک حرکت غیرقابل پیش‌بینی اقدام به قتل همسر می‌کند بلافاصله نیز پشیمان شده و از کاری که انجام داده احساس خجالت، عذاب وجدان و ندامت خواهد داشت.


به گفته این استاد دانشگاه، زندگی در شهرهای بزرگ، آپارتمان‌های کوچک و دور از محیط‌های طبیعی، گرمای شدید هوا، زندگی در محیط‌های شلوغ و پرسر و صدا از دیگر عوامل ارتکاب قتل است. بررسی پرونده‌های همسرکشی نشان می‌دهد قتل‌های اتفاقی که بر اثر شدت عصبانیت رخ می‌دهد بیشتر در نیمه اول‌ سال و قتل‌های از پیش طراحی شده و ماهرانه اغلب در نیمه دوم‌ سال رخ می‌دهد که شاید بتوان گفت این یک موضوع علمی است و درواقع وضع آب و هوا در این میان نقش ویژه‌ای دارد.


گفت‌وگو با زنانی که به اتهام قتل همسرانشان در زندان هستند نشان می‌دهد آن‌ها قتل و کشتن همسرشان را تنها راه نجات خود دانسته و آن‌قدر در زندگی مشترک به بن‌بست رسیده‌اند که حتی وجود فرزندانشان نیز نتوانسته عاملی بازدارنده برای آن‌ها باشد.
برخی از این زنان می‌گویند اگر می‌توانستیم به راحتی طلاق بگیریم و جدا شویم شاید هرگز دست به چنین کاری نمی‌زدیم.


«فریبا همتی»، روان‌شناس، می‌گوید: مطمئن باشید با سهل و آسان شدن طلاق برای خانم‌ها از آمار این‌گونه جرایم به‌شدت کاسته خواهد شد. اگر یک زن به این مرحله برسد که دیگر نمی‌تواند با شوهرش زیر یک سقف زندگی کند مطمئنا برای ادامه این زندگی به نفع هیچ یک از طرفین و حتی فرزندانشان نخواهد بود. حال آن‌که در چنین مواقعی مراحل انجام طلاقآن‌قدر سخت و طولانی است که شوهر نیز با حق و حقوقی که قانون به او داده می‌تواند آن‌قدر همسرش را در این مسیر اذیت کند که متاسفانه زن راهی جز از میان برداشتن همسرش نبیند. در صورتی که اگر آن‌ها به راحتی جدا شوند دیگر شاهد وقوع چنین جرایمی نخواهیم بود.


دکتر نجفی توانا می‌گوید: وقتی یک زن به مرحله‌ای رسید که دیگر حاضر به ادامه زندگی با شوهرش نبود به محض آشنایی با فردی که در اغلب موارد نیز جنس مخالف است و او را شنونده خوبی برای حرف‌ها و درددل‌هایش می‌بیند با کمی ابراز محبت و مهربانی از سوی مرد بیگانه به طرف او جلب می‌شود و زمینه قتل همسر به همین راحتی فراهم می‌شود. معمولا زن برای رهایی از اسارتگاه شوهر و رسیدن به محبت مرد بیگانه حاضر به انجام هر کاری است حال اگر در این میان شوهر حاضر به طلاقهمسرش نباشد درواقع به قتل خود کمک کرده است. چون زن با قتل شوهرش سعی در از میان برداشتن این سد دارد.


به نظر می‌رسد که شاید یکی از دلایل کاهش همسرکشی، طلاقآسان است که این روز‌ها مورد توجه قرار گرفته است. اما باید دید که طلاقآسان مضراتی را نیز در پی خواهد داشت؟ و همه می‌دانیم که دارد.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

اگر این 3 جمله را به همسرتان بگویید حتما همسرتان عصبانی و دشمن تان می شود.

سه عبارت هست که اگر با همسر تان در میان بگذارید؛ چه نیتتان خیر باشد و چه نباشد، به احتمال زیاد، او را دشمن خود خواهید کرد. واکنش احتمالی به چنین جمله های نسنجیده نامناسبی در دامنه ای از رفتارهای همراه با سکوت تا انفجار سرخوردگی ها و ناکامی ها در برابر ناتوانی شما در همدردی و درک طرف مقابلتان قرار خواهدگرفت. چرا این عباراتی که به شدت هم رایج هستند و عموما هم چندان بد دانسته نمی شوند، امکان دارد این قدر توهین آمیز تلقی شود؟ تجربه می گوید، مردان بیشتر احتمال دارد به دلیل بیان چنین عباراتی متهم دانسته شوند تا زنان.

فکر می کنم وقتی بیشتر توضیح بدهم، متوجه خواهیدشد که چرا دریافت کننده این جمله ها (که شاید خود شما باشید) احتمال دارد هریک از آنها را به عنوان بیاناتی انتقادآمیز، غیرهمدلانه و بی اعتبار و چه بسا کاملا تحقیرآمیز احساس کند. توضیح خواهم داد که چرا این گونه می شود؛ و پاسخ های جایگزینی را به شما پیشنهاد خواهم کرد که به حل و فصل آن وضعیت پرتنش کمک کند، نه اینکه آن را شعله ور سازد

1 - «نباید این طور احساس کنی»

همه «بایدها» توأم با قضاوت است. اغلب در استفاده از چنین عباراتی همسر خود را در حالت تدافعی قرار می دهید و غیرمستقیم به خاطر شیوه ای که واکنش نشان داه است به او حمله می کنید و به صراحت می گویید که احساسات او اشتباه است یا دست کم توجیهی ندارد. براساس تاریخچه زندگی مشترک شما و اینکه همسر شما چگونه صحبت هایتان را تفسیر می کند، ممکن است پریشانی خود را کاملا واقعی، منطقی و معقول بداند؛ بنابراین گفتن اینکه از حرف من چنین برداشتی نکن، می تواند شبیه به تکان دادن پارچه قرمز در برابر گاو خشمگین در میدان بازی باشد و باعث آزار و اذیت او شود و به او این احساس را بدهد که مورد تمسخر قرار گرفته است.

البته ممکن است قصد شما این بنوده باشد. با این حال نکته مهم در اینجا این است که پاسخ عاطفی همسرتان صحت دارد. این حالت احساسی شایسته و نیازمند همدلی است، پیش از اینکه بخواهد مورد سوال قرار بگیرد؛ بنابراین اگر از واکنش همسرتان به خاطر اینکه (دست کم آگاهانه) با آنچه منظور شما بوده است همخوانی ندارد به خود آمدید، آنچه لازم است انجام دهید این است که از او بپرسید حرفی را که گفته اید چگونه شنیده است. سعی کنید بدون حالتی قضاوت گونه و با دلسوزی و مهربانی رفتار کنید تا بتوانید بهتر بفهمید و درک کنید که چه چیزی باعث ناراحتی همسرتان شده است.

در چنین شرایط حساسی، هر انتقادی، از هر سو که باشد، می تواند برای رابطه خطرناک باشد، بنابراین با دقت تلاش کنید که از پیش آمدن چنین گفت و گوی ارزیابانه ای بپرهیزید. بیان احساسات همسرتان، چه خشم باشد یا ناراحتی یا اضطراب یا شرمندگی و یا ترس، ممکن است موجب احساس ناخوشایندی شود. شاید هم باعث شود تصور کنید که موجودی ناتوان، کودن، یا طردشده هستید. در نتیجه با حالتی تدافعی ممکن است احساس کنید باید با او درباره احساساتش صحبت کنید و توضیخ بخواهید؛ که معمولا کار خوبی نیست، دست کم بلافاصله این حرف را پیش نکشید.

2 - «خیلی حساس هستی»

این پاسخ دور از احساس و عاطفه نیز درخواستی را می رساند: «این قدر حساس نباش.» اگر دقیق تر نگاه کنیم، این عبارت نیز یک «باید» انتقادی دیگر را در خود جای داده است؛ اما به عنوان یک واقعیت، همه ما همان قدر حساس هستیم که هستیم.

با توجه به برنامه بیولوژیک ویژه ما و تجربه های گذشته مان، حساسیت امروزمان باید همینی باشد که هست. بنابراین واقعا اگر همسرتان را به خاطر اینکه شدیدا به حرف شما واکنش نشان داده سرزنش نکنید، کار به جایی نکرده اید. وقتی کسی به شدت به خاطر ناراحتی اش مورد قضوات قرار می گیرد، ممکن است آن را حمله ای به هویتش احساس کند. افزون بر این، اگر همسرتان را «بسیار حساس» خطاب کنید، به این معناست که به او بگویید احساساتش اشتباه است. و با توجه به زمینه ماجرا و تن صدایی که به کار می برید، ممکن است همسرتان از شنیدن آن کلمات، احساس ضعف یا نقصان کند.

این را هم در نظر داشته باشید که دلیل واکنش منفی نسبت به احساسات همسرتان، اگرچه ناآگاهانه، این است که اظهارات او درباره حساس بودن باعث شده است احساس گناه بکنید. اگر واکنش او را به عنوان امری انتقادآمیز و (اگرچه به گونه ای غیرمستقیم) اظهار نگرانی او را به عنوان حمله تجربه کرده باشید، ممکن است احساس کنید که مشغول توجیه خود هستید.

آنچه در چنین شرایطی ضرورت دارد این است که تجربه عاطفی همسرتان را از نقطه نظر و نگاه او بفهمید (نه خودتان). من اغلب به افرادی که با آنها کار میک نم می گویم که در رویارویی با چنین شرایط دشوار و طاقت فرسایی، اولین کاری که باید انجام بدهید این است که با مهربانی و دلسوزی سعی کنید واقعیت ذهنی همسرتان را بفهمید و اگر خود به تنهایی نتوانستید، از همسرتان بپرسید که چه چیزی او را تا این حد ناراحت کرده است، این پرسش باید با تن صدایی پرسیده شود که به روشنی منتقل کننده توجه و نگرانی شما به همسرتان باشد، نه اینکه حالت انتقادی داشته باشد.

 3 - «گریه نکن»

بسیاری از ما وقتی همسر خود را در حال گریه کردن می بینیم، واکنش نامطلوبی نشان می دهیم. درست در زمانی که او آنق در غرق اندوه است که اشکش سرازیر شده، ما ممکن است ابراز ناراحتی، شرمندگی، دلخوری، یا حتی خشم کنیم.

در نظر بگیرید که در فرهنگ رایج، اولا مردها یاد می گیرند لطیف بودن و ابراز احساسات، آسیب پذیر بودن و احساساتی که بیشتر زنانه تلقی می شوند باید سرکوب شوند و دوم اینکه از نظر ژنتیکی، از آنجا که مردان سطح تستسترون بالاتری نسبت به زنان دارند، احساساتشان را به شدت زنان احساس نمی کنند؛ بنابراین نه تنها احتمال دارد مرد احساس کند که نتوانسته همسرش را درک کند و با کلمات و نیازهایش به او این طور منتقل کرده است که کاری جز گریه کردن ندارد. بلکه معمولا احساس می کند که کار وحشتناکی هم انجام داده که همسرش به این حال افتاده است.

درست مانند دیگر پاسخ های نامناسب (چه بسا ناخواسته یا ناآگاهانه)، با گفتن «گریه نکن» به همسرتان، برای متوقف کردن گریه او، اساسا چه با تُن صدای انتقادآمیز و یا با تُن صدای مهربانانه، دارید این پیام را به او منتقل می کنید که او (چه زن یا حتی شوهر) نباید چنین احساسی را با چنین شدتی داشته باشد. با چنین اقدامی شما هم شخصیت همسرتان و هم احساس او را بی اعتبار می کنید و نادیده می گیرید؛ حتی اگر این برخورد ناآگاهانه باشد. روشن است که تجربه چنین مخالفتی، برای رسیدن به توافلق و هماهنگی، هیچ کمکی به شما دو نفر نخواهدکرد.

اگر در ابتدا همسرتان به دلیل تحقیرشدن، بدفهمی، یا عدم دریافت توجه کافی گریه می کرد، بعد از واکنش شما به احساسات اوف یعنی تایید نکردن و نادیده گرفتن آنها، اصطکاک و اختلاف بین شما بیش از پیش خواهدشد.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----


اگر شما هم قبل از ازدواج تان عشق های نامناسبی داشتید و برای فراموش کردن این عشق ها دچار مشکل شده اید این مقاله را از دست ندهید.


_ ‌دختری ۲۰ ساله‌ام. حدود ۳ سال با پسری ارتباط داشتم و علاقه ما به هم زیاد بود ولی به خاطر مشکلاتی، موفق به ازدواج نشدیم. الان ۴ ماه است با شخص دیگری ازدواج کردم، اما نمی‌توانم او را فراموش کنم. می‌ترسم که او زندگی‌ام را خراب کند. چطور فراموشش کنم.

پاسخ مشاور: اینکه اشاره کرده‌اید دوستی‌های قبل از ازدواج برای آینده زندگی‌های مشترک آسیب رسان است امیدوارم برای آگاهی جوانان، تجربه و درس عبرت خوبی باشد.با این حال  بهتر بود قبل از تصمیم به ازدواج، پرونده رابطه قبلی را کاملا می‌بستید و کنار می‌گذاشتید تا الان مجبور نباشید برای فراموش کردن او تلاش کنید. در عین حال توجه به توصیه‌های زیر به شما کمک می‌کند تا تصمیم بهتری بگیرید.

به شوهرتان از گذشته‌تان چیزی نگویید
نگفته‌اید که شوهرتان از رابطه قبلی شما خبر دارد یا نه، اما اینکه گفته‌اید می‌ترسم زندگی‌ام را خراب کند، نشان می‌دهد که به احتمال زیاد شوهرتان از آن رابطه خبر ندارد. بنابراین و با توجه به اینکه اکنون ازدواجکرده‌اید، هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که همسرتان در جریان ارتباط نامناسب قبلیتان قرار بگیرد چون باعث کاهش اعتماد و دلسردی او به زندگی مشترک با شما خواهد شد.


امیدوارم هیچ‌گاه شوهرتان در جریان آن رابطه قرار نگیرد و مطرح کردن آن از سوی شما فقط کنجکاوی و نگرانی‌های او را زیاد خواهد کرد که به صلاح زندگی مشترکتان نخواهد بود.

توقع فراموشی مطلق نداشته باشید
توجه داشته باشید که شما نمی‌توانید رابطه قبلیتان را به طور مطلق فراموش کنید، اما با اراده و تقویت اعتماد به نفس می‌توانید آن را کنترل و مدیریت کنید و با آن کنار بیایید. تا حد امکان از افرادی که مشابه شرایط قبلی شما را دارند یا شما را یاد آن روز‌ها می‌اندازند، فاصله بگیرید چون یادآوری و زنده کردن خاطرات گذشته برای شما که به اشتباه‌تان پی برده‌اید، آزار دهنده است.

راهکارهایی برای فراموشی رابطه‌های نامناسب
_  تلاش کنید تا دروازه‌های جدیدی را به روی خودتان باز کنید و در آن تمام خوبی‌ها و خوشی‌های زندگی را نظاره گر باشید.


_ همچنین زندگی خود را هدفمند کنید و برای رسیدن به اهدافتان بکوشید. فکر نکنید که تمام خوبی‌ها در وجود یک فرد جمع است چراکه نقاط قوت و ضعف انسان نسبی است و هر فردی به طور نسبی بعضی مزایا و معایب را دارد که باید کمک کرد تا نقاط قوت او تقویت شود و نقاط ضعف‌اش کاهش یابد. بنابراین با مشاهده یک نقطه ضعف از شوهرتان از زندگی ناامید نشوید و این فکر مسموم را که شاید در ازدواج با پسر اول خوشبخت‌تر می‌شدید هیچ‌گاه به ذهنتان راه ندهید.


_ در شبانه روز ساعاتی را با همسرتان به عنوان همدم و همراز به گفت‌و‌گو بنشینید و به خوشی‌ها و موفقیت‌های آینده بیندیشید و همدیگر را دلگرم و امیدوار نگه دارید.


_ همچنین سعی کنید اوقات بیکاری و بلاتکلیفی نداشته باشید بلکه طبق یک برنامه منظم حتی اوقات فراغت خود را به نحو احسن پر کنید تا به مرور با کمرنگ شدن رابطه قبلی در ذهنتان بتوانید از زندگیتان ‌‌نهایت لذت را ببرید.


_ در پایان مهم‌ترین توصیه من به شما این است که توجه داشته باشید یگانه داروی آرامبخش روح و جان یاد خداست بنابراین سعی کنید رابطه خود را با خداوند مستحکمتر کنید تا سعادتمند شوید.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----


زنی که از شدت خشم صدایش می لرزد، شدیدا اشک می ریزد و توقع دارد در مورد مشکلاتی که در زندگی زناشویی شان وجود دارد با همسرش صحبت کند ولی در مقابل او مردی است که دست به سینه، ساکت و بی هیچ واکنشی، فقط نگاهش می کند.


 این صحنه را تصور کنید: زنی که از شدت خشم صدایش می لرزد، شدیدا اشک می ریزد و توقع دارد در مورد مشکلاتی که در زندگی زناشویی شان وجود دارد با همسرش صحبت کند ولی در مقابل او مردی است که دست به سینه، ساکت و بی هیچ واکنشی، فقط نگاهش می کند. احتمالا تجربه دیدن صحنه ای مشابه این را در زندگی خود یا دست کم یکی از اطرافیان تان دارید، چون متاسفانه این یکی از مرسوم ترین الگوهای رفتاری در بین همسران است.

تقاضا/ نادیده انگاری (که مخفف آن در اصطلاح انگلیسی DM/W نامیده می شود)؛ یکی از طرفین تقاضای دریافت توجه را دارد در حالی که دیگری این احساس او را نادیده می گیرد. البته این الگوی رفتاری جدید نیست و از مدت ها پیش در سرتاسر جهان نمود داشته است.


محققان بر این باورند که این یکی از قدرتمندترین عوامل ایجادکننده نارضایتی بین همسران و طلاق است. این عامل همچنین ممکن است باعث افسردگی و اختلالات روانی در فرزندان نوجوان  و جوان آنها شود. بنابراین چنین عاملی که تا این حد می تواند مشکل آفرین باشد باید حتما مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد.

بعضی از افراد بیشتر از دیگران در معرض مواجهه با این مشکل هستند. هرچند این الگو در یک رابطه سالم خیلی بعید است اتفاق بیفتد ولی در روابط مشکل دار، وقوع چنین رفتاری بسیار محتمل است. اگرچه این حالت ممکن است با رفتارهای منفی دیگری مثل جیغ و فریاد نمود پیدا کند ولی درواقع مقوله ای جداست. شواهد نشان داده در مواردی که یکی از همسران دچار افسردگی است این الگوی رفتاری بیشتر احتمال وقوع دارد. همچنین به نظر می رسد در بیشتر موارد زنان در نقش متقاضی ظاهر می شوند . کسی که این تقاضا را نادیده می گیرد مردان هستند. دلیل این امر به طور بسیار گویا و قانع کننده ای در کتاب «مردان مریخی، زنان ونوسی» شاهکار جان گری بیان شده است.

تحقیقات دیگری که در این خصوص انجام شده نشان داده است در روابطی که قدرت به طور نامساوی تقسیم شده است، احتمال بروز DM/W بیشتر است. منظور از تقسیم قدرت به طور نامساوری حالتی است که یکی از زوجین بیش از حد به دیگری وابسته است- خواه از نظر مالی و خواه از نظر عاطفی- یا وقتی که یکی از همسران نقش اصلی را در تمام تصمیم گیری ها دارد. در چنین روابطی، ان فردی که قدرت کمتری دارد بیشتر ممکن است در نقش متقاضی قرار بگیرد. در مقابل کسی که از قدرت بیشتری برخوردار است- به پشتوانه قدرتش- ممکن است این اجازه را به خود بدهد که توقعات همسرش (یا به زغم خود «غرغر»های او) را نادیده بگیرد.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----


معمولاً، افرادی که قصد سوءاستفاده عاطفی دارند وقتی با جدیت طرف مقابل برای قطع‌ رابطه روبه‌رو می‌شوند، رفتارهای مختلفی از خود نشان می‌دهند، در برخی موارد، بیان متقابل مشکل، طرد، اتهام، خشم و در برخی دیگر، متوسل به وعده‌ و وعید و معذرت‌خواهی می‌شوند.


 حکم دوستی غیرمتعارف دختر و پسر، حکم داستانی است که از همان اول نباید آغاز می‌شد. دوستی با جنس مخالف هرچند حاوی شور و هیجان عاطفی است اما بررسی‌ها نشان داده‌ است که آسیب‌های ناشی از روابط ناپایدار و گذرا، هر دو طرف ارتباط را بشدت درگیر مشکلاتی نظیر اختلالات اضطرابی، افسردگی و ضعف اعتمادبه‌نفس می‌کند.


چگونه به یک رابطه ناسالم پایان دهیم؟


انرژی و نشاط جوانی با قرار گرفتن در یک ارتباط پنهانی و غیراخلاقی بتدریج تحلیل می‌رود و کم‌کم کار به جایی می‌رسد که زیان این ارتباط روح و جسم افراد را فرسوده می‌کند. معمولا گسسته شدن یک ارتباط عاطفی با این سبک و سیاق، عوارضی همچون افت تحصیلی، بروز مشکلات جسمی، بی‌توجهی به مسئولیت‌ها، تنهایی و انزوا، گوش دادن به موسیقی‌های غم‌انگیز و اشتغال ذهنی با خاطرات را در پی دارد. فارغ از این‌که این ارتباط به چه دلیل و در چه شرایطی شکل گرفته باشد، افراد باید مهارت‌های به پایان بردن چنین ارتباطی را بدانند، تا میزان آسیب‌های ناشی از ارتباط و سوگواری ناشی از قطع آن به کمترین میزان ممکن برسد.

خاتمه دادن به رابطه‌ای ناسالم، کار آسانی نیست. بخصوص زمانی که رابطه، مدت زمان زیادی به طول انجامیده باشد. اگر تصمیم‌گیری برای پایان دادن این رابطه، دوطرفه باشد، باز هم آسان‌تر از زمانی است که یکی از طرفین، تصمیم می‌گیرد جدا شود و رابطه را قطع کند. در هر حال، در چنین روابطی، جدا شدن، سالم‌ترین تصمیمی است که می‌توان گرفت. اصول و مراحل زیر کمک می‌کند تا چنین تصمیمی بهتر و راحت‌تر انجام شود.

تصمیم بگیرید

اول سعی کنید تصمیم خود را در مورد قطع یا ادامه رابطه بگیرید. فراموش نکنید دوره مهم و سختی را می‌گذرانید. ابتدا، تکلیف خود را روشن کنید و در مرحله بعد، تصمیم خود را با طرف مقابل در میان بگذارید. باید از اصول تصمیم‌گیری صحیح استفاده کنید. با این حال با توجه به ویژگی‌های خاص سوءاستفاده عاطفی و پیچیدگی‌های آن بهتر است به موارد زیر توجه کنید:

بر کل رابطه تمرکز کنید: یکی از مواردی که افراد در پایان دادن به یک رابطه ناسالم با آن روبه‌رو می‌شوند، این است که گاه بر قسمت‌های مثبت و گاه بر بخش‌های منفی آن تمرکز می‌کنند. معمولا چنین روابطی، طی زمان شکل می‌گیرد و طولانی می‌شود و طبیعی است که در این مدت، هم تجارب خوب و خوشایند و هم تجارب ناخوشایند و صدمه‌زننده در رابطه وجود داشته است. به همین دلیل، گاهی تمرکز بر منفی‌ها و مثبت‌ها، فقط باعث تردید و تزلزل در تصمیم‌گیری می‌شود. به همین دلیل، ابتدا، فهرستی از نکات منفی رابطه خود تهیه کنید. تا جایی که می‌شود این فهرست در جایی مثل تقویم شخصی‌تان باشد تا اگر دچار تردید شدید با نگاهی گذار به این فهرست بر تردیدتان فائق آیید.

در این تصمیم‌گیری به خودتان توجه کنید: یکی از مواردی که باعث تردید در تصمیم‌گیری می‌شود آن است که افراد به موضوعات و مشکلاتی فکر می‌کنند که مربوط به آنها نیست. این‌که طرف مقابل، چه صدمه‌ای می‌خورد، این که به آنها نیاز دارد و... فقط باعث می‌شود که احساسی تصمیم‌گیری کنید. همچنین، فکر کردن به این‌که طرف مقابل چه می‌گوید، چه واکنشی نشان می‌دهد، شما را مسئول کدام مشکل می‌داند و... فقط باعث گیجی شما می‌شود. اگر بدرستی نمی‌دانید نقش شما در این مشکلات کدام است بهتر است با یک نفر سوم بخصوص با یک مشاور در این مورد صحبت کنید.

تصمیم به جدایی را با طرف مقابل در میان بگذارید

بعد از این که تصمیم گرفتید رابطه را قطع کنید، حالا موقع آن است که تصمیم خود را به وی اطلاع دهید. در این زمینه، توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید از وی جدا شوید:

کوتاه، مختصر و روشن تصمیم خود را با وی در میان بگذارید: سعی نکنید سخنرانی کنید، تاریخچه مشکلات و مسائل قبلی و صدمه‌هایی را که خوردید مطرح کنید، بلکه فقط توضیح دهید که به چه علتی تمایل به قطع رابطه دارید.

هیجانی نشوید: اگر کوتاه و مختصر صحبت کنید، هیجانی(احساسی) نخواهید شد. اشک، گریه، عصبانیت، ترحم و... نه‌تنها کمکی به قضیه نمی‌کند، بلکه شما را در موضع ضعف قرار می‌دهد. فقط جدی باشید و احساس خود را بیان کنید.

سعی کنید رفتار غیرکلامی شما با آنچه می‌گویید متناسب باشد: مراقب باشید حالت بدن شما هم نشان‌دهنده جدی بودن شما باشد. به همین دلیل، لبخند نزنید، بلکه فقط جدی صحبت کنید.

به برخوردهای طرف‌ مقابل اعتنا نکنید: معمولاً، افرادی که قصد سوءاستفاده عاطفی دارند وقتی با جدیت طرف مقابل برای قطع‌ رابطه روبه‌رو می‌شوند، رفتارهای مختلفی از خود نشان می‌دهند، در برخی موارد، بیان متقابل مشکل، طرد، اتهام، خشم و در برخی دیگر، متوسل به وعده‌ و وعید و معذرت‌خواهی می‌شوند. بسیاری از اوقات، قول می‌دهند که وضعیت صدمه‌زننده، سوءتفاهمی بیش نبوده است و طرف مقابل اشتباه متوجه شده‌است و گاهی اوقات نیز قول می‌دهند که همه‌چیز درست خواهد‌ شد. شما تصمیم خود را گرفته‌اید و مهم است که براساس تصمیم خود عمل کنید.

اگر نمی‌توانید تصمیم خود را به وی بگویید، از نامه یا تلفن استفاده کنید. نحوه برخورد با طرف مقابل را تمرین کنید اما اگر به دلیل صدمه‌هایی که متحمل شده‌اید، قادر نیستید حضوری در مورد تصمیم خود صحبت کنید، می‌توانید از تلفن استفاده کنید و اگر تماس تلفنی نیز برای شما سخت است، می‌توانید از یک ایمیل استفاده کنید. مهم این است که شما بتوانید تصمیم خود را به وی اطلاع دهید.

تماس‌هایتان را قطع کنید: پس از بیان تصمیم‌تان به طرف مقابل، هر نوع ارتباطی را با وی قطع کنید. مالی، مشورتی، حمایتی و.... گاهی مواقع، ضروری است که ارتباط با تعدادی از دوستان خود را نیز قطع کنید.

به تماس‌های طرف مقابل جواب ندهید: از آنجا که در این نوع روابط، سابقه اقدام به قطع‌های مکرر رابطه وجود داشته است و همچنین، از این نظر که طرف سوءاستفاده‌گر، ادامه رابطه را حق خود می‌داند ممکن است به تصمیم شما اعتنایی نکند و همچنان در پی ادامه رابطه باشد. به همین دلیل، علاوه بر این که تصمیم خود را به اطلاع وی رساندید، مهم است که در تصمیم خود پا برجا باشید و به تماس‌های مکرر وی جواب ندهید. ارسال پیامک یکی از شایع‌ترین و مستمرترین اقداماتی است که آنان انجام می‌دهند؛ با جدیت به تماس‌ها و پیامک‌ها جواب ندهید و حتی در مواردی خوب است که خط تلفن خود را واگذار کنید.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

اغلب ما یک نکته مهم را نمی دانیم، این که جذابیت فقط زیبایی نیست؛ بلکه مجموعه ای از ویژگی هاست.ازدواج مقوله ای است که برای آن از یک طرف نباید وسواسی شد و از طرفی نباید بی محابا بود. قویاً تأکید می شود ازدواج مقوله ای است که هم جنبه های روحی ـ روانی دارد و هم عاطفی و هم حقوقی. ازدواج یک رابطه نیست که اگر خسته شدیم و دلمان را زد بی خیالش شویم. اما در این مقوله جذابیت فیزیکی چرا مهم است؟

دلیلش به راحتی قابل اثبات است. چون بالاترین میزان طلاق در کشور ما به خاطر مسائل جنسی است و خود به خود بخشی از مشکلات جنسی، ناشی از عدم دقت در این زمینه در مراحل انتخاب (همسر) است. اما آیا جذابیت فیزیکی یعنی زیبا بودن؟ خیر! کسی منکر این نیست که زیبایی خود به خود آدم را خواستنی تر و جذاب تر می کند ولی نکته این است که جذابیت ترکیبی است از جذابیت فیزیکی به علاوه جذابیت رفتاری که تیتروار به شاخص هایی که در جذاب ترین مردان و زنان دنیا شناسایی شده و شما هم می توانید بخش هایی از آنها را در خودتان فراهم کنید، در زیر اشاره می کنم.


* آراستگی ظاهر: متناسب پوشیدن، همیشه اسپرت نبودن، همیشه لباس رسمی نپوشیدن، تنوع رنگی متناسب با فصل و رنگ پوست خود داشتن؛ یادمان باشد بهترین خواستگار ما ابتدا ما را می بیند و حتی اگر مثل من نویسنده چهره ای معمول دارید، با رعایت نکات زیر می توانید تأثیر برخورد اولتان را بهینه کنید.


* با ادب بودن: منظور وسواسی بودن در طرز صحبت و استفاده از کلمات قُلمبه، سُلمبه نیست؛ بلکه لازم است در رفتار با یک بزرگتر یا کوچکتر از خود، یا احترام به یک خانم، احترام به خانواده و اطرافیان ،یا کسی که با ما ارتباط دارد، تبریک و پاسخ تبریک های روزهای خاص، ادبیات نامه نگاری و ارسال ایمیل و خلاصه مبادی آداب بودن خودتان را نشان بدهید. شاید خیلی از پسرها نتوانند حدس بزنند که رفتار احترام آمیز نسبت به یک خانم، چه تأثیر عمیقی بر او می گذارد.

 وقتی نامزد خود را به یک رستوران دعوت می کنید و هنگام ورود به محل از او می پرسید که کدام میز را می پسندد (حتی در حالتی که خیلی هم فرقی ندارند)، حتماً یک خانم متوجه این احترام می شود. یا وقتی صندلی او را برایش عقب می کشید که راحتتر بنشیند (برای خانم سخت است با یک دست صندلی اش را عقب بکشد زیر دست دیگرش کیفش را گرفته اما وقتی مردی این توجه را نشان می دهد، بیشتر خانم ها می گویند چه مرد فهمیده ای!) شاید بگویید که بابا شما هم دلتان خوشه! اما من تأکید دارم که این ظرافت ها و ریزه کاری ها کم کم رابطه را متحول می کند و مرد و زن را به سمت رعایت حقوق بالاتر در ازدواج سوق می دهد.

* مهارت های ارتباطی: خوب گوش کردن، به موقع حمایت کردن و تأیید دادن به کسی که دوستش داریم باعث دلگرمی می شود. بسیاری از مردم هنوز نمی دانند پیامی که مخاطب ما از ما می گیرد، بسیار مهم تر از کلماتی است که به هم می گوییم. به همین دلیل است که تأکید می کنند حرف های مهم را تلفنی، پیامکی و ایمیلی به هم نزنید چون احتمال سوءتفاهم زیاد است.


* آگاهی های جنبی: این که شما تحصیل کرده باشید، قاعدتاً باعث می شود بیشتر به حرف های شما توجه کنند و درباره شخصیت شما نوعی جدیت و هدفمندی را حس کنند. اما با وجودی که معلومات مختلف درباره تاریخ، فلسفه، موسیقی ها و فیلم های روز دنیا، رخدادهای مهم کشور و دنیا باعث می شوند شما وزین دیده شوید، مراقب باشید در تله خودنمایی علمی و اظهار فضل نیفتید. منظور، نمایش آگاهی نیست؛ بلکه خودآگاهی ای است که با مطالعه، دیدن فیلم و شنیدن اخبار زود دنیا حاصل می شود
 
* حس شوخ طبعی: یکی از نه مهارت اصلی جذابیت افراد موفق در تجارت و روابط شخصی، حس شوخ طبعی است. اگر نمایشگاه کاریکاتوری بود با نامزدتان بروید و درباره آثار آن بیندیشید و نظر همدیگر را جویا شوید. کتاب های سامپه، شل سیلور استاین و بزرگمهر حسین پور به ویژه برای سن و سال های 25 تا 45 ساله بسیار فهمیدنی و خندیدنی است. لطیفه ها را تمرین کنید، بدترین کار این است که جوکی را باید با شور و حرارت تعریف کنید، اما برای محبوبتان پیامک کنید! با هم بروید و بدهید کاریکاتور دو نفره تان را بکشند و این تصویر را در پس زمینه تلفن های همراهتان بگذارید.


بنابراین شما هم می توانید دختر یا پسری بشوید با ظاهری آراسته و رفتاری خواستنی. تا بدین وسیله خواستگاران و نامزدی خوب دانسته باشید. ضمن این که مراقب باشید فرد مقابل شما را فقط به خاطره ظاهرتان نخواهد.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----


چگونه ارتباط احساسی برقرار کنیم؟ ارتباط احساسی چیست؟ گوش کنید، آیا نشانه هایی می بینید که بگویند می توانید با کسی رابطه برقرار کنید یا نه؟ چرا دست یافتن به سطح بالایی از امنیت احساسی با جنس مخالف اینقدر دشوار است؟ با مسائل و مشکلات مربوط به برقرار ارتباط احساسی آشنا شویدو ببینید چرا برقراری پیوند احساسی برای ساختن یک رابطه الزامی است.


تعریف ارتباط احساسی

هر فرد تعریف شخصی خود را از یک ارتباط احساسی دارد اما یک تعریف اصلی وجود دارد که برای همه مردم صدق می کند. ارتباط احساسی مجموعه ای از احساسات فردی است که کنار هم جمع می شود تا بین دو نفر پیوند برقرار کند. کلمه احساسی به معنی برانگیختن احساسات بسیار است. این احساسات می تواند عصبانیت، غم، لذت، عشق یا یکی از هزاران حسی باشد که انسانها تجربه می کنند. ارتباط یک پیوند است با فرد یا چیزی دیگر.


روابط بدون ارتباط احساسی

برای اینکه یک رابطه ساخته شده و قوی تر گردد، باید ارتباط احساسی حاصل شود. ممکن است شما با کسی که احساس قوی نسبت به او دارید یا عاشقش هستید در یک رابطه باشید. او، از طرف دیگر، با شما احساس دوری می کند و به ندرت درمورد احساساتش با شما صحبت می کند. این نوع روابط، روابط دوستانه یا زندگی کردن کنار یکدیگر یا برآورده کردن نیازهای جنسی است. بدون ارتباط احساسی قوی، چنین روابطی خیلی زود از هم پاشیده می شوند.

پیوندهای محکم

زوج هایی که سعی می کنند در حد توان درمورد همدیگر بیشتر بدانند رابطه ای احساسی بینشان ایجاد می شود. از طریق مکالمه از روی فکر و محبت، به پیچیدگی های درون همدیگر پی می برید. می فهمید که چه چیز موجب شادی طرفتان می شود، چه چیز او را عصبانی می کند، و چه چیز او را به اوج لذت می رساند. او هم می فهمد که چه چیز اشک شما را در می آورد، چه چیزی باعث می شود لبخند بزنید، و چه چیز خسته تان میکند. هر کدام به ذات همدیگر پی می برید و نسبت به هم محبت و همدلی پیدا می کنید.


برای اینکه یک زوج بتوانند از لذت یک رابطه احساسی لذت ببرند، باید بتوانند اجازه دهند که کسی به آنها نزدیک شود. اینکه اجازه دهید کسی به رازها، دردها و لذت های درونی شما پی ببرد، کمی مخاطره آمیز است. ریسک کردن برای چنین چیزی نیازمند اطمینان و اعتماد است. وقتی به اعتماد حیانت شود، التیام یافتن از آن خیلی طول می کشد.

بدون داشتن یک رابطه احساسی قوی، راه به سمت عشق بسته است. وقتی آن ارتباط و وابستگی از بین می رود یا نادیده انگاشته می شود، عشق هم از میان می رود.


نشانه های ارتباط احساسی


 بااینکه احساسات هر شخص متفاوت است، اما یک نشانه عمومی وجود دارد که نشان می دهد ارتباط احساسی بین دو نفر ایجاد شده است. نشانه حقیقی این است که هر دو نفر دیگری را به درون خود راه بدهند. 


داستان های خنده دار از اتفاق هایی که سر کار افتاده برای هم تعریف می کنید و درمورد روزهایی که همه چیز برایتان بد بوده هم باز با طرفتان دردودل می کنید. هر دو شما دوست دارید که درمورد رویاهای کودکی و آرزوهای بزرگسالی خود با هم صحبت کنید. مکالمه بین شما خیلی راحت و سیال پیش می رود. زوجی که پیوند احساسی قوی با هم داشته باشند، حتی در سکوت هم احساس راحتی می کنند. می توانید بدون هیچ ترسی هر مسئله ای را با طرفتا در میان بگذارید.


اما یادتان باشد که جاذیه فیزیکی و ارتباط احساسی با هم تفاوت دارند. بااینکه ممکن است یکی به دیگری منجر شود اما جاذیه فیزیکی،احساسی سطحی است که می تواند راهی به سمت ارتباط احساسی و عشق باشد.

ازدواج و ارتباطات احساسی


اگر قرار است ازدواجی پایدار بماند، وجود ارتباط احساسی بین دو طرف الزامی است. وقتی دو طرف احساسات خود را با هم در میان نگذارند، ازدواج سخت و طاقت فرسا خواهد بود. آن زمان است که عصبانیت، خشم و اختلافات پدید می آید و فقدان اعتماد، زندگی زناشویی را دچار آشفتگی خواهد کرد.

اگر فکر می کنید ارتباط احساسی بین شما و همسرتان از بین رفته است، باید به دنبال دلیل آن باشید.

آیا گناه نابخشودنی هست که چنین فاصله ای را میان شما انداخته؟ شاید در عصبانیت چیزی گفته شده یا کاری انجام شده که منجر به درد جسمی و احساسی شده است. همین زمانهاست که انکار هم پیش می آید و همه چیز را برای ساختن دوباره آن پیوند احساسی سخت تر می کند.

چطور پیوند احساسی برقرار کنیم؟


اگر سالمترین رابطه ممکن را می خواهید، باید بدانید که چطور یک پیوند احساسی عمیق و قوی بین خود و طرفتان ایجاد کنید. وقتی پیونداحساسی بین شما وجود داشته باشد، همه چیز دیگر آسانتر خواهد شد. در زیر به 7 نکته اشاره می کنیم که به شما کمک میکند پیوندی ناگسستنی بسازید.


1. بررسی طرف مورد نظر: باید بفهمید طرفتان به چه چیز نیاز دارد و از زندگی و از شما چه می خواهد. این یعنی وقتی حرف می زند به دقت به او گوش کنید. وقتی رازهایش را با شما قسمت می کند خوب توجه کرده و بعداً به عمق حرفهایش فکر کنید.


2. اعتماد: باید بین خودتان حس اعتماد ایجاد کنید. این ستون اساسی پیوند احساسی یک شبه ایجاد نمی شود. زمان می برد. باید اجازه دهید این اعتماد به طور طبیعی ایجاد شود.


3. حضور احساسی: هر دو شما باید از نظر احساسی در دسترس همدیگر باشید. اگر عقب بکشید و حرفهایتان را با طرفتان در میان نگذارید چنین پیوندی ایجاد نخواهد شد.


4. ابراز محبت: نباید برای نشان دادن مهر و محبت مشکلی داشته باشید اما زوج های ازدواج کرده که رابطه شان سرد شده باید تلاش کنند با هم مهربان باشند. صبحها که از خواب بیدار می شوید و شب ها که می خواهید بخوابید همدیگر را ببوسید. دست ها هم را بگیرید؛ همدیگر را در آغوش بگیرید و شعله های عشقتان را دوباره روشن کنید.


5. جنگ ملایم: در وسط دعوا و مشاجره، کلمات به راحتی از دهانتان بیرون می آیند. باید یاد بگیرید که ملایم دعوا کنید. اگر نمی دانید چطور می توانید از مشاور کمک بخواهید. یادتان باشد موقع دعوا کردن هیچوقت گذشته را پیش نکشید. در لحظه زندگی کنید و برای احساساتتان دلیل محکم بیاورید.


6. دنیا را در چشمان او ببینید: سعی کنید دنیا را آنطور که او می بیند ببینید تا بفهمید که واقعاً کیست. برای اینکار باید گاهاً به عقب بروید تا ببینید چرا او به آن طریق خاص عمل کرده است. ببینید نسبت به موقعیت های مختلف چطور واکنش می دهد و سعی کنید خودتان را جای او بگذارید. از او هم همین انتظار را داشته باشید.


7. غلبه بر موانع: زوج هایی که در ازدواج خود دچار مشکل شده اند باید قبل از ایجاد دوباره پیوند احساسی مشکلات خود را حل کنند. به همراه هم هر مشکل را بررسی کنید و سعی کنید راه حل هایی برای آن پیدا کنید. وقتی بزرگترین موانع و مشکلات را پشت سر گذاشتید، آنوقت می توانید پیوند احساسی فراموش شده تان را از نو بسازید.


پیوندهای احساسی پیچیده و بسیار فردی هستند اما رابطه را دگرگون می کنند. بدون ایجد ارتباط احساسی قوی، رابطه از یک دوستی ساده پیشروی نخواهد کرد. ماندن در رابطه ای که پیوند احساسی در آن وجود ندارد باعث می شود طرفین احساس کنند که چیزی گم کرده اند: زنجیر محکمی که دو نفر را به هم وصل می کند و عشقی ماندگار.

آیا از نظر احساسی در دسترس نیستید؟

آیا شما هم جزء آن دسته از زن های نادر ایرانی هستید که از نظر احساسی در دسترس نیستید و هر بار که مردی به شما نزدیک می شود و می خواهد رابطه ای آغاز کند، دچار مشکل می شوید؟ برخلاف نظر عموم، همه ما گهگاه دچار این مشکل می شویم اما باید ببینیم این مشکل تا چه حد در ما قوی است.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

خانواده نهادی مقدس است و انگیزه اصلی ازدواج، تکامل روحی و معنوی در نهایت دست یابی به آرامش است و این آرامش زمانی حاصل می شود که ازدواج بر پایه منطق و احساس تواماشکل گرفته باشد؛ اما این که معیار های ازدواج در خانواده چه باشد تا این امنیت روحی و روانی ایجاد شود، به پیشینه روحی و روانی خود فرد و فرهنگ خانواده و داشتن مهارت های لازم برای برقراری ارتباط موثر و هدفمند بستگی دارد.

اول خودآگاهی بعد ازدواج

بسیاری از شرایط ازدواج را که افراد درخواست می کنند، حس و نیازهای خودشان نیست و خودآگاهی هیجانی کمی دارند. خودآگاهی هیجانی یعنی این که می دانند از این دنیا چه می خواهند و به زبان ساده تر به حس هایشان توجه بیشتری دارند.
سعی کنید خصوصیات و خواسته های خود را کشف کنید. وقتی درباره خودتان به این شناخت دست یافتید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا نامزدتان می تواند در رسیدن به خواسته هایتان شریک زندگیتان باشد یا نه.
پاسخ هایتان باید روشن کند که شما در زندگی مشترک چه انتظاراتی از همدیگر دارید، در ضمن با این پاسخ ها می توانید اولویت ها و رفتارهایی را که حاضر به ترک آن نیستید، نشان دهید. اگر در خانه شلخته هستید و نمی توانید خود را تغییر دهید، بهتر است تا نامزدتان از این خصوصیت شما آگاهی داشته باشد.


آسان ازدواج کنید

وقتی شرایط ازدواجآسان گرفته شود چه در مرحله قراردادهای ضمنی ازدواج و چه در مرحله تشکیل زندگی مشترک و زیر یک سقف رفتن، آرامش بیشتری را به همراه دارد.
اگر از نظر مادی بخواهیم در نظر بگیریم تعهداتی را که افراد ممکن است بعد از ازدواج هنوز هم پیامد آن را داشته باشند مثل قسط و.... نخواهند داشت و در این صورت می توانند این انرژی را صرف شناخت از هم و لذت بردن از زندگی مشترک کنند؛ اما این که چه افرادی قادرند با شرایط ازدواج آسان کنار بیایند و چه دیدگاهی نسبت به این قضیه داشته باشند قابل بحث هست.


سراغ باهوش ها بروید

از نظر روان شناختی افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند توانایی حل مسئله در شرایط بحرانی را دارند و نسبت به مشکلات و استرس ها تحمل بیشتر و انعطاف پذیری بیشتری نشان می دهند. روابط بین فردی قوی دارند اما در عین حال مستقل و خوش بین هستند و عزت نفس بالایی دارند.

وکسلر یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان هوش، هوش را سازگاری مطرح می کند. یعنی افراد بتوانند در محیط ها و شرایط مختلف، انعطاف بیشتری از خود نشان دهند و اصطلاحا سازگارتر بشوند. پس چنین افرادی می دانند که چطور می توانند خودشان را با شرایط محیط و شرایط یک ازدواجآسان وفق دهند. پس از فرد سالم روحی روانی رسیدم به توانمندی افراد در مهیا کردن یک شرایط ازدواجآسان، اما این فلش در حقیقت دو طرفه است، چرا که وقتی ازدواجی با شرایط آسان برگزار می شود مسلماً آرامش و سلامت روان را به همراه دارد و زمینه ساز یک زندگی موفق توام با عشق و نشاط است.

وقتی شرایط ازدواج آسان گرفته شود چه در مرحله قراردادهای ضمنی ازدواج و چه در مرحله تشکیل زندگی مشترک و زیر یک سقف رفتن، آرامش بیشتری را به همراه دارد

تاثیر عزت نفس در ازدواج

عزت نفس یکی از نیازهای اصلی انسان است که برای سازگار شدن ضروری است کسی که عزت نفس دارد در برابر موقعیت ها و چالش های زندگی انعطاف نشان می دهد و در شرایط استرس و فشارهای روانی از خودش مقاومت و پایداری نشان می دهد و در رساندن آن به موفقیت نقش مهمی ایفا می کند. هر چه این نیاز کمترو مرتفع شده باشد امکان فاصله گرفتن از هر موقعیت و رشد و تعالی کاهش پیدا می کند.

عزت نفس از دو بخش به هم مرتبط تشکیل می شود. یکی داشتن حس اطمینان در برخورد با چالش های زندگی یعنی باور خود توانمندی و دیگر این که احساس داشتن صلاحیت برای خوشبختی و خوشبخت شدن یعنی احترام به خود یا حرمت نفس. این حس رضایتمندی در خویشتن پذیری از ارزیابی فرد در مورد قدر و منزلت، جذابیت، شایستگی، کفایت و توانمندی از خواسته های خود فرد منتج می شود. از دیدگاه روان شناسی اجتماعی، عزت نفس برای کارکرد موثر ضروری تلقی می شود.


نقش پدر و مادر در ازدواج

تعداد کسانی که رها از پدر و مادر، زندگی زناشویی را آغاز می کنند، اندک است. چه پدر و مادرتان را دوست داشته باشید، چه از آنها دوری کنید و حتی اگر هیچ گاه آنها را نشناخته باشید، به هرحال بخشی از زندگی مشترک شما هستند و میزان دخالت آنها در زندگی شما یکی از موضوع های معمول اختلاف و بگو مگوی شما و همسرتان خواهد بود. به این مسایل خوب فکر کنید و سعی کنید نظر طرف مقابل تان را هم درباره آن بدانید تا با موفقیت بیشتری زندگی مشترکتان را شروع کنید.

آیا والدینتان نامزدتان را می پسندند؟  چنانچه نامزدتان مورد تأیید پدر و مادرتان نباشد، چه تأثیری بر زندگی مشترکتان خواهد داشت؟ آیا حاضرید با مخالفت والدین ازدواج کنید؟


-----» سایر مطالب مرتبط «-----


از قدیم الایام یکی از مسئله های بزرگ جوانان این بود که چطور می تواند در همان جلسات محدود آشنایی قبل از ازدواج، به شناخت کافی رسید و به حرف های طرف مقابل اعتماد کرد. خب، ظاهرا این روزها علم به قدر کافی پیشرفت کرده است که به ما در کشف دروغ طرف مقابل کمک کند اگرچه همیشه فرض ما آن است که او راست می گوید؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود.


اینجاست که تکنیک های کشف پنهان کاری به کمک می آیند؛ البته اغلب اوقات کشف دروغ زیاد هم کار سختی نیست. در این نوشتار نشانه هایی را می خوانید که اگر مکررا دیده شوند، باید در باور آنچه می شنوید، بیشتر تامل کنید.


1- ناهماهنگی

ما انسان ها می توانیم زبانمان را وادار به دروغ گویی کنیم، اما بدنمان را نه؛ چون وقتی دروغ می گوییم، بدنمان با گفته هایمان هماهنگ نمی شود. درواقع بدن ما همیشه راست می گوید؛ مثلا وقتی کسی بخواهد به دروغ به چیزی پاسخ مثبت بدهد، ممکن است سرش هم زمان کمی به عقب برود که این حرکت به معنی «خیر» است.


درحقیقت مغز ما طوری طراحی شده است که تمام واکنش های طبیعی بدن را با هم هماهنگ می کند؛ مثلا اگر کسی به شما گفت که «از دیدنت خیلی خوشحالم»، اما لحظه ای اخم هایش درهم رفت یا بر روی بینی اش چین افتاد، بدانید راست نمی گوید و یا اگر کسی نگاه معنی داری به شما کرد، مجبور نیستید حرفش را باور کنید! یادتان باشد به چشمتان بیشتر از گوشتان اطمینان کنید؛ چون زبان بدن ناخودآگاه اما کلام، خودآگاه است.


همچنین، این ناهماهنگی را می توان میان گفته های خود فرد در زمان های مختلف یا صحبت های او با دیگران، مثلا خانواده اش، مشاهده کرد. حتما شنیده اید که می گویند دروغ گو  کم حافظه است؛ چون فردی که راستش را نمی گوید، مسلما داستانی را از خودش سر هم می کند که ممکن است بعضی قسمت هایش با هم جور نباشند؛ مثلا هیچ کس نمی تواند هر روز عصر به باشگاه ورزشی برود؛ در حالی که ساعت کاری اش 8 تا 21 است!

2- آسمان ریسمان بافتن

وقتی کسی در برابر پرسش های حساس شما از پاسخ های رک و صریح طفره می رود، اجازه دارید به حرفش شک کنید. طفره رفتن می تواند به شکل جواب دادن سوال با سوالی دیگر باشد؛ مثلا در جواب سوال «شما سیگار می کشید؟» می گوید: «این چه سوالی است؟!» یا مثلا در جواب «آیا شما اهل عبادت هستید؟»، می گوید: «چه سوال خوبی پرسیدی! بگذار برایت داستانی را تعریف کنم...». فلسفه بافی هم نوعی طفره رفتن است.

شما فقط یک سوال پرسیدید و او نیم ساعت از این در و آن در می گوید. دست خودش نیست، او می خواهد موضوع اصلی را بپوشاند و ناخواسته آن قدر پرحرفی می کند که موضوع بین حرف ها  گم شود. جواب های دروغ معمولا بسیار طولانی تر از حد طبیعی است و در نهایت هم نمی فهمید بالاخره پاسخ طرف مثبت بود یا منفی؛ مثلا وقتی از طرف مقابلتان درباره وابستگی او به والدینش سوال می کنید و او از مزایای عدم وابستگی می گوید، محترمانه حرفش را قطع کنید، دوباره سوالتان را مطرح کنید و از او جواب مستقیم بخواهید؛ برای مثال بگویید: «فکر کنم منظورم را درست بیان نکردم. منظورم این بود که...»

واکنش شدید هیجانی هم از جمله نشانه های عدم صداقت است؛ مثلا وقتی شما می پرسید «شما قبلا ازدواج نکرده اید؟» و او ناگهان از جا می پرد و با خشم و اعتراض می گوید: «واقعا در مورد من چه فکری کرده اید؟» و بعد شما را به بی ملاحظگی و بی احترامی متهم می کند، بدانید که حتما مسئله ای را پنهان می کند

3- اضطراب و واکنش غیرعادی

اضطراب نشانه های زیادی دارد. اگرچه این مورد در جلسه آشنایی کاملا طبیعی است، اما وقتی علائم اضطراب فقط زمانی بروز می کند که شما موضوع حساسی را پیش می کشید، خوب چشم و گوشتان را باز کنید. یادتان باشد دروغ گویی با پنهان کاری برای هیچ کس آسان نیست و او هرقدر بخواهد این نشانه ها را پنهان کند، قادر نیست علائم ناخودآگاه نظیر عرق کردن، سرخ شدن یا پریدن رنگ چهره، خشک کردن عرق بالای ابرو قبل از شروع و حین صحبت و... را از نظرها دور کند.


برای فهمیدن این موضوع می توانید بحث و موضوع حساس را به درازا بکشانید و علائم اضطراب و واکنش های جانبی دیگر را بررسی کنید. ممکن است یک پرسش خاص فرد را دچار چنان اضطرابی کند که او دچار خشکی گلو شده و مجبور شود مرتبا آب دهانش را قورت دهد، زیادی لب هایش را زبان بزند و یا دستانش را به هم بمالد.


واکنش شدید هیجانی هم از جمله نشانه های عدم صداقت است؛ مثلا وقتی شما می پرسید «شما قبلا ازدواج نکرده اید؟» و او ناگهان از جا می پرد و با خشم و اعتراض می گوید: «واقعا در مورد من چه فکری کرده اید؟» و بعد شما را به بی ملاحظگی و بی احترامی متهم می کند، بدانید که حتما مسئله ای را پنهان می کند؛ چون می داند که موضوع اصلی تحقیقات محلی پیدا شده است؛ در حالی که شخص صادق از سوال شما فقط می رنجد؛ چرا که به هر حال مطرح کردن این پرسش به این شکل کار جالبی نیست!

4- پنهان شدن

پشت راست، سربالا، نگاه مستقیم و حالت بدن باز و راحت از نشانه های صداقت است؛ بنابراین اگر خواستگار شما طوری نشسته است که احساس می کنید می خواهد در زمین فرو برود، یعنی حالت بدنش کاملا بسته، دست ها به بدن چپسبیده، پاها قلاب شده، پشت خمیده و سر پایین است، احتمالا یا دارد از خجالت آب می شود یا دروغ می گوید، البته خجالت تا حدی طبیعی است اما برای کشف بی صداقتی طرف مقابل نیاز به نشانه های بیشتری دارید: فرد دروغ گو شاید ناخودآگاه موانعی را بین خود و شما بگذارد؛ مثلا گوشی، خودکار، کتاب، ظرف میوه یا هر چیز دیگری که دم دستش باشد؛ چرا که این حفاظ نمادین به او احساس امنیت بیشتری می دهد.


اگر می خواهید صداقت یا بی صداقتی او را بفهمید، موانع را بردارید. با او رودررو شوید و واکنش هایش را زیرنظر بگیرید. کف دست مورد دیگری است که می تواند برای شما نشانه صداقت باشد؛ زیرا شما هرگز کف دست فردی را که در حال دروغ گفتن است، نمی بینید. اگر به محض پرسیدن سوالی، دست های شخص به پشت برگردد یا در جیب یا در پشتش پنهان شود، بدانید این همان لحظه حساسی است که شاید سرنوشتتان را عوض کند. یکی از نشانه های فرد دروغ گو، پایین رفتن لحن صداست. او عادی حرف می زند، اما در یکی دو جمله خاص صدایش انگار از ته گلو در می آید؛ نکته را گرفتید؟ ما انسان ها به ندرت می توانیم با صدای بلند و اعتماد به نفس بالا دروغ ببافیم.

5- شروط صفت

طبق قانون می توان صفات و شرایطی را که مبنای ازدواج قرار گرفته است مکتوب نمود. اگر فردی خود را دارای صفات و ویژگی هایی قلمداد کند و به این واسطه طرف مقابل را مجاب به ازدواج نماید و پس از ازدواج مشخص شود که این صفات وجود نداشته است، ضمن این که برای طرف حق فسخ نکاح بوجود می آید، وی به دلیل فریب یا تدلیس در ازدواج به زندان محکوم خواهد شد. طبیعی است که فرد دروغگو به هیچ وجه حاضر نخواهد شد مطالب دروغخود را نوشته و امضاء نماید. در این رابطه از کمک یک مشاور هم بهره ببرید.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----