دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خشونت کودکان» ثبت شده است

شیوه‌های رفتار ما مربیان و پدر و مادر موجب ایجاد خشونت در کودکان می‌شود. معمولاً کودکان در کلاس‌‌هایی که کنترل و مقررات شدید برای کودک به کار گرفته می‌شود حالت تهاجم پیدا می‌کنند. 
حالت تهاجم و خشونت به‌طور طبیعی در کودکان وجود دارد

به نظر می‌رسد شیوه‌های رفتار ما مربیان و پدر و مادر موجب ایجاد خشونت در کودکان می‌شود. معمولاً کودکان در کلاس‌‌هایی که کنترل و مقررات شدید برای کودک به کار گرفته می‌شود حالت تهاجم پیدا می‌کنند.

در چنین شرایطی عده‌ای از کودکان گوشه‌گیر خواهند شد چون تحمل امر و نهی را ندارند. اینها کودکانی هستند که بودن و نبودنشان در کلاس فرقی ندارد. بعضی از کودکان راه دیگری را انتخاب می‌کنند و به دفاع از مربی، کودکان دیگر را ساکت می‌کنند و با گفتن جملاتی از قبیل خانم مربی سرش درد می‌کند یا خانم مربی دلم برای شما تنگ شده شروع می‌کنند از مربی تعریف کردن چون توان مقابله با آن را ندارند. پیامد ظاهری این مسئله مؤدب شدن بچه‌هاست که امری پسندیده است اما به چه قیمتی؟

گروهی از کودکان که نه گوشه‌گیری را دوست دارند و نه تملق‌گویی را می‌پسندند رفتارهای خشن خود را به شیوه‌های مختلف نشان می‌دهند. این دسته از کودکان مبارزه را ادامه می‌دهند؛ بعضی نقاشی دوستشان را پاره یا خراب می‌کنند، گچ دیوار را می‌کنند و یا دیوار را خط‌خطی می‌کنند و یا موقع قصه خواندن آرام و قرار ندارند.

بعضی از کودکان خود را گاز می‌گیرند و یا موهای خود را می‌کنند. همه این رفتارها نمونه‌هایی از خشم پنهانی کودکان در برابر رفتارهای سختگیرانه و کنترلی ما مربیان است.

به عبارتی ما مربیان عامل همه این خشونت‌ها و رفتارهای تهاجمی کودکان هستیم. در چنین کلاسی کودکان روزهای بسیار سختی را می‌گذرانند و زمانی که وارد مهدکودک می‌شوند گریه را شروع می‌کنند و تمایل رفتن به کلاس را ندارند. خود مربی نیز از کنترل زیاد احساس خستگی می‌کند و نمی‌داند که چرا کودکان این همه رفتارهای خشن نشان می‌دهند، غافل از اینکه اشکال اصلی در رفتار خود اوست.

عده‌ای از مربیان نیز به خشونت کودکان دامن می‌زنند. این گروه با رفتارهای بی‌ثبات خود حس تهاجم کودکان را بیشتر تقویت می‌کنند. کودکان موضوع بی‌ثباتی رأی و نظر مربی را خوب می‌فهمند و می‌دانند که نظر مربی تغییر می‌کند، به همین دلیل نیز سعی می‌کنند نظر مربی را نسبت به کاری که دوست دارند تغییر دهند.

ما با یک تلاش پی در پی و مداوم می‌توانیم آنچه را که موجب خشونت کودک شده است بفهمیم و درک کنیم. شاید بسیاری از رفتارهای خشونت‌آمیز کودک مربوط به دوران رشد او است که این مسئله با مراقبت و تدبیر مربی توانا و صبور، با گذشت زمان حل می‌شود و شاید پدر و مادر کودک احتیاج به راهنمایی دارد که چطور به کودک خود کمک کند تا آرامش بیشتری داشته باشد. شاید لازم باشد که برنامه مهدکودک تغییر کند تا کودک کمتر احساس خستگی کند. وقتی متوجه شدیم که علت عصبانیت کودک چیست به راحتی می‌توان آن را برطرف کرد.

به نظر می‌رسد حل اساسی این مشکل نیازمند یک برنامه درازمدت است. تصور کنید یک صبح معمولی است و مربی توانا، آرام و صبور ایستاده و در انتظار آمدن کودکان به مهدکودک است؛ کودکان با مقادیر متفاوتی از احساس خشونت به کلاس می‌آیند و می‌خواهند در آن روز مقداری از حس تهاجم خود را بیرون بریزند. البته کودکان حق دارند این احساسات را به شیوه درست بروز دهند. سؤال این است که در چنین شرایطی مربی چه کار می‌تواند بکند؟ فعالیت‌های زیادی است که می‌تواند تاثیرگذار باشد و رفتارهای غیرقابل‌ قبول کودک را به رفتارهای قابل قبول تبدیل کند اما باید وقت زیادی برای انجام این کارها در نظر گرفت.

شیوه‌ها و فعالیت‌های مختلفی را می‌توان انجام داد اما باید توجه داشت که پریدن بچه‌ها روی تشک‌های فنری یکی از این اقدامات است. پریدن و انداختن توپ داخل تور بسکتبال که می‌تواند در کلاس نصب شود یکی دیگر از اقدامات است. تاب خوردن به خاطر حرکت‌های متناوب آن و جدا شدن کودک از دیگر دوستانش بسیار مؤثر است. این فعالیت به آرام‌شدن کودک کمک می‌کند و می‌تواند آغاز دوستی و ارتباط نزدیک مربی با کودک باشد. اگر فعالیتی احتیاج به حرکت شدید دست داشته باشد و خود مربی این کار را انجام دهد، کودک با علاقه بیشتری آن را انجام خواهد داد مانند پرتاب کردن توپ.

همچنین مربیان می‌توانند تعدادی عروسک‌های پلاستیکی، بادی و پارچه‌ای تهیه کنند و در اختیار کودکان قرار دهند و آنها می‌توانند هیجان‌های خود را روی این عروسک‌ها پیاده کنند. وسایلی مثل اره، چکش و سنباده برای کودکان بسیار جالب است. بچه‌ها با آنها می‌توانند میخ‌های جعبه را محکم کنند، کارتن تخم‌مرغ را اره کنند و یا حتی جعبه‌ها را خرد کنند.

گل بازی، که مقدار زیاد آن برای رهاکردن حس خشونت کودکان وسیله بسیار خوبی است و همین‌طور خمیر آرد، خمیر مجسمه‌سازی و تشویق بچه‌ها به بازی با آنها نیز مؤثر است. اما نقاشی با انگشت و درست کردن لکه‌های رنگی برای کودکان عصبی و خشن بسیار جالب است. مقدار زیادی کاغذ تهیه کنید، در اختیار بچه‌ها قرار دهید و به آنها فرصت بدهید تا هر کاری را که دوست دارند با آنها انجام دهند و حتی آنها را پاره یا مچاله کنند، زیرا این کار به آنها حس آرامش و راحتی می‌دهد.

فریاد کشیدن و سر و صدا کردن و رها کردن صدا نیز به آنها آرامش خواهد داد و کوبیدن روی سطل یا کاسه برای کودکی که از آن لذت می‌برد بسیار خوب است و به عبارتی مربی باید آگاهانه لحظه‌هایی را فراهم کند تا کودکان بتوانند سر و صدا به راه بیندازند و با این کار آرامش به دست بیاورند. آب بازی برای کودکان غیرقابل کنترل بسیار آرامش‌دهنده است و آنها از این بازی لذت خواهند برد و به آرامش خواهند رسید. آب و خاک در اختیار کودکان قرار دهید تا گل درست کنند یا اسباب‌بازی‌های خود را تمیز کنند.

همچنین می‌توان عروسک‌های کوچکی را در اختیارشان گذاشت و اجازه داد به هر شکلی که دوست دارند آنها را تنبیه و یا مجازات کنند. اگر دیده باشیم که کودک چگونه عروسکی را بچه خود می‌داند متوجه تأثیر بازی در کاهش خشونت کودک خواهیم شد.

آموزش بیان فکر بدون خشونت به کودکان

بسیاری از پدر و مادرها زمانی که فرزندان شان با خواسته های آنها مخالفت می کنند و دست به خشونت و پرخاشگری می زنند بی نهایت می رنجند و دچار احساس ناامیدی و یأس می شوند. پرسش این است که چگونه می توان روش های مشارکت، همکاری و حل اختلاف را به کودکان و نوجوانان آموخت؟

اگر هدف والدین آن است که فرزندان شان دست از دعوا و کشمکش بردارند، باید به آنها شیوه ها و مهارت های جدید حل اختلاف را بیاموزند تا بتوانند در صورت لزوم با به کار بستن این روش ها، مسائل و اختلاف هایشان را حل کنند. کودکان و نوجوانان برای ورود به اجتماع و آغاز زندگی جمعی خود به دانستن روش های متعارف و پذیرفته شده یی برای گفت وگو و حل مسائل شان نیاز دارند تا بتوانند بدون خشونت و پرخاشگری، افکار و عقاید خود را بیان کنند و از آن نتیجه یی درست و منطقی بگیرند. آنها همچنین باید بتوانند در غیاب والدین و بزرگ ترهایشان، رفتاری مسوولانه، مستقلانه و اجتماع پسند داشته باشند.

یافته های مختلف نشان می دهد میزان توانایی کودکان در پذیرش اصول قراردادی اجتماع، ارتباط مستقیمی با تجربه های اولیه کودک و شیوه نگرش او به شرایط مختلف زندگی دارد. کودکی که بتواند به چند راه حل برای رفع مشکلش فکر کند، به طور حتم نسبت به کودکی که تنها به یک راه حل فکر می کند، رفتارهای اجتماعی قابل قبول تری از خود نشان خواهد داد. در اینجا به مراحل کلی آموزش مهارت های حل اختلاف به کودکان اشاره می کنیم.

درک احساس ها و هیجان ها

خوب است پدر و مادر درباره تمامی احساس ها و هیجان های مختلف با فرزندشان صحبت کنند و علائم و نشانگان آنها را به او یاد بدهند. برای مثال «خنده و نشاط او ناشی از احساس شادی است یا گریه او نشانه ناراحتی و درد اوست یا خشم او نشانه ناکامی او در رسیدن به خواسته اش است.» سپس به او بیاموزند زمانی که از مساله یی احساس افسردگی یا ناراحتی می کند، ابتدا بکوشد علت اصلی آن را پیدا کند. برای مثال از خودش بپرسد؛ «چه اتفاقی موجب ناراحتی من شده است؟» او باید سعی کند بدون هیچ گونه قضاوت و پیشداوری و در کمال آرامش پاسخ این پرسش را پیدا کند.

تمرکز بر نوع احساس خود

کودکان همیشه همه چیز را از دید خودشان می نگرند. آنها ممکن است کاملاً نسبت به رفتارهایشان و تاثیری که بر دیگران می گذارند، بی تفاوت باشند. ولی زمانی که خواسته ها و نیازهای آنها با خواسته ها و نیازهای کودکان دیگر تداخل پیدا می کند، برای اینکه بتوانند احساس های آنها را هم در نظر بگیرند، باید رفتارهای منصفانه و همدلانه را به آنها آموخت تا بتوانند در شرایط مختلف خودشان را جای دیگران قرار دهند.

هدف یابی

هنگامی که کودک بتواند مشکلش را درست تشخیص دهد، بهتر می تواند راه حل آن را پیدا کند. زمانی که پدر و مادر شاهد دعوا و کشمکش دو فرزندشان با یکدیگر هستند، خوب است به آن دو کمک کنند تا با شناخت علت اصلی اختلاف شان، با استفاده از روش های مسالمت آمیز گفت وگو و صحبت، درصدد حل و رفع آن برآیند. برای مثال از آن دو بخواهند درباره احساس خود و احساس دیگری صحبت کنند. زمانی که توانستند یکدیگر را درک کنند، آنگاه فکر کنند چه راه حلی برگزینند که هر دو راضی و خرسند باشند.

بررسی راه حل های جایگزین

برای اینکه به کودکان کمک کنید تا مشکل شان را خود حل کنند، ابتدا باید یاد بگیرند خوب به آن فکر کنند. پدر یا مادر می تواند در این شرایط نقش تخته سیاه را بازی کند یعنی می تواند زمانی که بچه ها راه حلی پیشنهاد می کنند، گفته و نظر آنها را بلند برایشان تکرار کند و بپرسد که آیا راه حل دیگری می توانند پیدا کنند یا خیر؟

کنترل احساس و هیجان

از آنجایی که بیشتر کودکان ممکن است فکر کنند ایده و راه حل خوبی ندارند، بزرگ ترها می توانند به آنها کمک کنند. اگر کودکی به یافتن راه حل جدیدی نیاز دارد، پیشنهاد کنید در فرصت بهتری درباره اش فکر کند.

بررسی و ارزیابی پیامدها

پس از آنکه بچه ها تمام نظرها و ایده هایشان را مطرح کردند، خوب است نتایج و پیامدهای تصمیم هایشان را یکی یکی بررسی کنیم. از آنها بپرسید؛ «اگر تو این کار را انجام دهی، چه اتفاقی می افتد؟» یا «اگر تو این کار را انجام دهی، دوستت چه احساسی خواهد داشت؟»

قضاوت بدون رفتارهای هیجانی

بدیهی است بزرگ ترها همیشه در کنار کودکان نیستند تا به آنها بگویند چه رفتاری داشته باشند و چه کار کنند یا حتی راه حل دیگری به آنها پیشنهاد کنند. به همین دلیل بهتر است والدین و مراقبان، کودکان را تشویق کنند تا خودشان راه حل ها و نظرهای خودشان را بررسی و ارزیابی کنند و دریابند که کدام قابل قبول و کدام غیرقابل قبول است.

تصمیم گیری

هنگامی که کودکان خوب درباره ایده ها و راه حل های پیشنهادی شان فکر کردند، باید بهترین راه حل را برگزینند و با احترام گذاشتن به رای یکدیگر آن را بپذیرند.

فرآیند آموزش حل مساله و اختلاف بین کودکان ممکن است خسته کننده به نظر بیاید و والدین ترجیح دهند خودشان به جای کودکان شان تصمیم بگیرند اما باید بدانند روش آنها کودکان را تشویق به فکر کردن و یافتن راه حل نمی کند. کودکان باید خود یاد بگیرند که در شرایط مختلف چگونه اختلاف هایشان را با استفاده از روش های مسالمت آمیز حل کنند.

.