دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

انگیزش را فرآیندی می‌دانند که به رفتار جهت و نیرو می‌بخشد. در طی این فرآیند نیرو دهی به رفتار ، تغییراتی فیزیولوژیایی اتفاق می‌افتد که قابل بررسی هستند. برخی از نظریه پردازان که به علل زیستی انواع انگیزه‌ها توجه دارند بررسی فرآیندهای فیزیولوژیک را در ایجاد انگیزش مهم می‌دانند. برخی از آنها از نیازهای زیستی صحبت می‌کنند که سبب ایجاد انگیزش می‌شوند. بر این اساس پژوهشهایی که در روانشناسی فیزیولوژیک صورت گرفته ، مراکز و مکانیزمهایی را در جریان انگیزش شناسایی کرده‌اند. برخی از این یافته‌ها نشان می‌دهند که مراکزی در مغز ظهور این انگیزه را کنترل می‌کنند.


فیزیولوژی انگیزه گرسنگی

گرسنگی می‌تواند انگیزه پرتوانی باشد. بدن جاندار برای آنکه بتواند به نحوی کارآمد عمل کند، به مقدار معینی از مواد غذایی نیاز دارد. کاهش این مواد غذایی مکانیزمهای تعادلی زیستی را فعال می‌کند تا ذخیره غذایی بدن را آزاد کنند. برای مثال کبد ، قند ذخیره شده را آزاد می‌سازد تا به رگها وارد شود. استفاده از ذخیره‌های بدن آدمی قادر می‌سازد تا وظایف خود را براحتی در صورت محروم شدن از چند وعده غذا ادامه دهد. اما وقتی ذخیره‌های غذایی بدن از حد معینی کمتر می‌شود، دیگر عمل مکانیزمهای خودکار تعادل زیستی نمی‌تواند بسنده باشد و در نتیجه سراسر وجود جاندار برای جست و جوی غذا بسیج می‌شود.

دستگاههای نظارتی که غذا خوردن را تنظیم می‌کنند در ناحیه‌ای از مغز شده‌اند که هیپوتالاموس نام دارد. دو ناحیه خاص از هیپوتالاموس که بر گرسنگی اثر می‌گذارند عبارتند از هیپوتالاموس جانبی و هیپوتالاموس قدامی - میانی. هیپوتالاموس جانبی (LH) فرمان خوردن را صادر می‌کند که به مرکز تغذیه معروف است و هیپوتالاموس قدامی - میانی (VMH) جلوی خوردن را می‌گیرد که به مرکز سیری معروف است.

محققان سه متغیر را که در نظارت هیپوتالاموس بر اشتهای فوری تأثیر دارند شناسایی کرده‌اند: سطح قند خون ، پر بودن معده و دمای بدن. هیپوتالاموس حاوی گیرنده‌های گلوکز است که کاهش و افزایش قند خون را شناسایی می‌کنند. از سوی دیگر سلولهای بخش هیپوتالاموس قدامی - میانی به افتادگی معده که حکایت از پر بودن معده دارد پاسخ می‌دهند. خالی بودن معده حرکاتی را در عضله دیواره معده ایجاد می‌کند که موجب فعالیت سلولهای بخش LH هیپوتالاموس می‌شوند. از طرف دیگر سلولهای VMH به افزایش دما حساس هستند و سلولهای LH به کاهش دمای مغز. غیر از هیپوتالاموس نواحی دیگری از مغز از جمله دستگاه لیمبیک و برخی هسته‌های ساقه مغز در انگیزه گرسنگی دخالت دارند.

فیزیولوژی انگیزه تشنگی

جاندار برای زنده ماندن باید مصرف آب را هم مانند غذای مصرفی خود تنظیم کند. کمبود آب هم مقدار خون و هم مقدار مایعاتی را که اطراف سلولهای بدن را فرا گرفته است کاهش داده و سبب افزایش غلظت بعضی از مواد شیمیایی در این مایعات می‌شود. وقتی مایعات بدن که یاخته‌های بافت را در میان گرفته‌اند، به شدت غلیظ شوند آب به شیوه راند (اسمزی) از یاخته‌ها بیرون می‌تراوود و آنها را بی‌آب می‌کند. در نظریه‌های جاری چنن فرض می‌شود که، دو نوع یاخته عصبی مغز بر جذب آب نظارت دارند: گیرنده‌های اسمزی که نسبت به غلظت مواد شیمیایی مایعات بدن حساسند و گیرنده های حجمی که به حجم مایعات بدن پاسخ می‌دهند.

کاهش حجم خون باعث تشنگی می‌شود. شخصی که مجروح شده و مقادیر زیادی خون از دست داده باشد به شدت تشنه است، هر چند غلظت شیمیایی باقیمانده خون تغییری نکرده باشد. رنین ماده‌ای است که از کلیه‌ها به داخل جریان خون ترشح می‌شود و در واقع کاهش حجم خون و مایعات بدن تشنگی را بر می‌نگیزد. رنین مانند آنزیمی عمل می‌کند که یکی از پروتئینهای خون به نام آنژیوتن سینوژن را آنزیوتن سینوژون 1 و سپس آنژیوتن سینوژن 2 تبدیل کند تا بر گیرنده‌های ویژه‌ای در هیپوتالاموس اثر کرده ، ایجاد تشنگی کند.

فیزیولوژی انگیزه جنسی

تنظیم فیزیولوژیک انگیزه جنسی امری پیچیده است و مکانیزمهایی که بر انگیزه جنسی اثر می‌گذارند در انواع گوناگون جانوران بسیار متفاوت است. تنظیم برانگیختگی جنسی و رفتارهای پیچیده‌تر جنسی بیشتر با هیپوتالاموس است. قشر مخ از این نظر که مرکز پردازش یا تجزیه و تحلیل اطلاعات رسیده از محیط است، بر انگیزه جنسی اثر می‌گذارد و میزان این اثر در جنس نر بیش از جنس ماده است.

فیپزیولوژی انگیزه درد

احتیاج برای جلوگیری از ضایعات بافتی برای ادامه حیات هر جاندار امری ضروری و حیاتی است. برخی حالات فیزیولوژیایی آزاد دهنده هستند. این حالات موجب ناراحتی یا درد می‌شوند و جاندار را بر می‌انگیزند تا برای بهبود آن وضع کاری انجام دهد. ناراحتیهایی که به دلایل مختلف موجب درد فیزیولوژیک می‌شوند او را به استفاده از راه حلهایی که به اجتناب از درد منجر می‌شوند، رهنمون می‌شود. در انتقال پیام در گیرنده‌ها ، سلولهای عصبی و مراکزی از مغز فعال هستند.

فیزیولوژی انگیزه مادری

به نظر می‌رسد که انگیزه مادری در میان حیوانات رده‌های پایین وابسته به هورمونها و نیز شرایط محیط زیست است. اگر پلاسمای خون موش بچه‌دار را که به تازگی زایمان کرده است به یک موش باکره تزریق شود، ظرف مدت کمتر از یک روز موش باکره رفتار مادری از خود نشان می‌دهد. چنین نماید که الگوهای رفتار مادری به صورت فطری در مغز موشها برنامه ریزی شده است و هورمونها و تحریک پذیری این مکانیرمهای عصبی را افزایش می‌دهند. در پستانداران عالی و انسان تجربه و تأثیرات محیطی بر همه تأثیراتی که هورمونهای مادری می‌توانند نداشته باشند، غلبه کرده است.

فیزیولوژی انگیزه‌های اجتماعی

در این نوع از انگیزشها مانند انگیزه پیشرفت ، قدرت ، پیوند جویی و غیره هر چند تغییرات در فرد ایجاد می‌شود که به عنوان عامل تنش‌زا فرد را به تحرک وا می‌دارد، اما در این انگیزه تأثیر عواملی محیطی خیلی بیش از تأثیرات فیزیولوژیک مطرح است. یادگیری و تجربه علل برانگیختگی این انگیزشها به شمار می‌روند تا عوامل فیزیولوژیکی.

فیزیولوژی درد

اینکه چه اتفاقاتی می‌افتد تا فردی علائم درد را حس کند و چگونه این علایم به واکنشهای حسی و حرکتی در فرد تبدیل می‌شود، از مواردی هستند که در مبحث فیزیولوژی درد به آنها پرداخته می‌شود. نظریات مختلفی در این زمینه مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته‌اند:

یک مدل قدیمی از فیزیولوژی درد

یکی از قدیمیترین تلاشها برای توصیف اینکه درد چگونه عمل می‌کند توسط دکارت در رساله‌ای درباره انسان که در سال 1664 ارائه شده است می‌باشد. دکارت معتقد است مسیر درد از نوک پا تا مغز گسترده شده است. وارد شدن ناگهانی یک محرک دردناک مثلا رفتن در داخل یک شعله آتش به یک مکانیزم بازتابی منحصر می‌شود که مانند کشیده شدن یک طناب که به یک زنگوله متصل است عمل می‌کند. به صدا در آمدن زنگ علامت و نشانه تجربه درد خواهد بود. دکارت هنگامی این نظریه را تدوین کرد که هیچگونه اطلاعات و دانش لازم درباره فرآیندهای عصب فیزیولوژیک وجود نداشت. درحقیقت از سال 1842 بود که محققان با روش تحقیق منطقی فهمیدند که درد بوسیله اعصاب درد به مغز می‌رسد.

نظریه اختصاصی درد

این نظریه بر اساس نظریه دکارت در مورد فرآیند ایجاد درد شکل گرفت که بر پایه آن سیستم ویژه‌ای از اعصاب (گیرنده‌های درد) پیامها را از گیرنده‌های درد در پوست به مراکز درد در مغز انتقال می‌دهند. نظریه‌های اختصاصی درد اعتقاد دارند که بین ساختار عصبی و تجربیات روان شناختی درد ارتباط متقابل وجود دارد. تحقیقات اخیر با استفاده از عصب نگاری نشان می‌دهد که این ارتباط بیشتر ساده انگارانه است.

نظریه کنترل دروازه درد

اولین بار نظریه کنترل دروازه درد توسط ملزاک و وال (1965) در مقاله مشهود مکانیزمهای درد: یک نظریه جدید در جمله علم نشد. این نظریه رویکرد پزشکی نظریه‌های قبلی را با مدلهای اخیر زیستی ، روانی ، اجتماعی سلامت تلفیق کرد. این رویکرد تنها به عوامل پزشکی قناعت نمی‌کند، بلکه تعامل بین عوامل زیستی ، روان شناختی و اجتماعی را مورد توجه قرار می‌دهد. این نظریه مطرح می‌کند که یک دروازه در سیستم عصبی وجود دارد. این دروازه در مقابل محرکهای درد باز و بسته می‌شود.

باز شدن دروازه به پیامهای عصبی اجازه می‌دهد تا به مغز ارسال شوند و بستن دروازه رفتن پیامها به مغز را متوقف می‌سازد. فعالیت در تارهای درد موجب می‌شوند که سلولهای انتقال دهنده تکانه‌های علائم درد را به سوی مغز بفرستند و دروازه را باز کننده فعالیت در اعصاب حسی که بطور مستقیم با درد بی‌ارتباط است موجب می‌شود که ، اعصاب با قطر بزرگتر اطلاعات مربوط به حسهای مضر و زیان آور را حمل کنند (چسبیدن ، تماس ، مالیدن و خاراندن یا خراشیدن).

این فعالیتها دروازه را می‌بندد و احتمال تجربه درد را کاهش می‌دهد و به این دلیل است که مالیدن پایی که درد می‌کند می‌تواند درد را تسکین دهد. خود پیامهایی که از مغز می‌آیند نیز می‌توانند دروازه را باز یا بسته کنند. این نظریه بیان می‌کند که درد یک دو راهی جریان اطلاعات به مغز و از مغز است و این که نه تنها مغز این اطلاعات را پردازش می‌کند، بلکه بطور مستقیم در مکانیزم دروازه‌ای تاثیر می‌گذارد. هر چند ماهیت کارهای مکانیزم دروازه در حال حاضر روشن نیست و تحقیقات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است. شکل زیر فرآیند ایجاد درد را در نظریه کنترل دروازه‌ای نشان می‌دهد.

نظریات کنونی در مورد فیزیولوژی درد

امروزه اعتقاد بر این است که انواع متفاوتی از نرونها وجود دارند که در تمییز و تشخیص درد درگیر هستند. این نرونها شامل نرونهای بزرگ و با پوشش میلین قوی (که عملکرد سریع دارند) ، تارهای بتا A که پوستی هستند، تارهای با میلین خیلی ضعیف که عملکرد آهسته‌تری دارند، تارهای دلتا A پوستی و تارهای صاف بدون میلین C را شامل می‌شود. هر کدام از این تارها با روشهای مختلف به تجربه درد مختلفی پاسخ می‌دهند. مثلا ما گیرندگان دردی داریم که گرما را تشخیص می‌دهند و سایر گیرنده‌ها لمس را تشخیص می‌دهند.

گرچه مکانیزمهای دیگر در فرآیند درد هنوز معلوم نیست. اما نظریه کنترل دروازه در حمایتهای عملی زیادی از سوی تحقیقات و مطالعات متعدد دریافت کرده است. هر چند هیچگونه شواهد مستقیم چه درباره مکانیزم دروازه‌ای وجود ندارد و این مطلب به صورت فرضی پذیرفته نشده است. روشهای پزشکی که امروزه برای کنترل درد بکار می‌روند، در برخی موارد با فرآیندهایی سروکار دارند که جریان انتقال پیام درد را به مغز محدود می‌سازند و از این طریق موجب کاهش درد می‌شوند.


انگیزه درد

بسیاری از ما شاید در موقعیتهای مختلفی تجاربی از درد داشته‌ایم. تجاربی که بسیار ناخوشایند هستند و واکنشهای مختلفی را در ما ایجاد می‌کنند. برخی افراد بین انواع مختلف درد تفاوت قائل می‌شوند و برخی انواع درد را شدیدتر و آزار دهنده‌تر می‌دانند. مثل دندان‌درد برای برخی افراد و یا سردرد برای عده‌ای دیگر. در هر حال شدت آن کم باشد یا زیاد به عنوان یک عامل مزاحمی شناخته می‌شود که برای فرد قابل تحمل نبوده و از اینرو به دنبال راهکارهایی بر می‌آید تا به رفع آن نائل شود.

علاوه بر اینکه درد خود غیر قابل تحمل بوده و در اغلب موارد جنبه‌های مختلفی از زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. از آن جهت که به عنوان یک علامت برای بیماری به شمار می‌رود قابل توجه است. از آن جهت است که فرد به دنبال رفع آن بر می‌آید و مساله را با احتیاط و دقت بیشتری مورد بررسی قرار می‌دهد. در تعریف انگیزه گفته می‌شود که عاملی است که فرد را به انجام یک عمل یا فعالیت وا می‌دارد و در واقع نیرویی است که به اعمال فرد جهت می‌دهد.

از آنرو که درد به عنوان یک منبع نیرو دهنده یک رفتار در انسان است، رفتاری که او را به رفع علت درد یا کنترل درد می‌دارد یک انگیزه به شمار می‌رود. علاوه بر محرکات خوشایند مثل آرزوها و امیال یا مثلا یک شیرینی خوشمزه ، یک عامل انگیزشی به حساب می‌آیند که فرد برای رسیدن به آنها تلاش می‌کند. با بروز درد فرد به تلاش و تکاپو دست می‌زند تا از محرک آزارنده درد یا علت آن رها شود.

سیر تاریخی درد

عقاید مربوط به درد و تاثیرات آن در فرهنگهای غربی در طول قرون مختلف تحولات چشم گیری داشته است. در قرون وسطی افراد ارتشی آن را به عنوان یک سرپیچی و توهین می‌دانستند و آنرا صفتی زنانه قلمداد می‌کردند. ولی الهیون درد را نشانه‌ای از مجازات و تادیب آسمانی (مربوط به خدا) می‌دانستند. تا قرن 13 میلادی رنج حضرت عیسی برای تمام کسانی که به کلیسا می‌رفتند موضوع محوری شده بود. در این زمان این ایده شکل گرفت که ، درد چیزی است که باید درمان شود یا تسکین یابد. درد به عنوان بخش مهمی از مسائل و مشکلات زندگی مورد توجه قرار گرفت و در ردیف بیماریهای مهمی مثل آنفلوآنزا و سینه پهلو قرار گرفت که همان اندازه قابل توجه به نظر می‌رسید.

عوامل موثر بر انگیزه درد

درد به عنوان یک تجربه حسی و عاطفی در نظر گرفته می‌شود، که ممکن است با یک ناراحتی واقعی جسمی همراه باشد و یا ممکن است چنین همراهی وجود نداشته باشد. این تعریفی است که برای درد ارائه می‌شود و آنرا یک تجربه ذهنی معرفی می‌کند که می‌تواند تحت تاثیر عوامل جسمانی یا حتی عوامل روان شناختی بوجود آمده باشد. یا تحت تاثیر عوامل دیگری شدت و ضعف آن متفاوت باشد.

عوامل جسمانی درد

ناراحتیها و مشکلات جسمانی اغلب با نشانه‌های مختلفی بروز می‌کنند. درد یکی از آن دسته از علائمی است که وجود یک مشکل جسمی را نشان می‌دهد. مثل دندان دردی که می‌تواند نشانی از وجود عفونت در ریشه دندان باشد. سردرد ، درد معده ، دردهای ناحیه چشم و ... علاماتی برای وجود مشکل در آن ناحیه می‌باشند، که ویژگی آگاهی دهنده و خبر دهنده برای فرد هستند که در آن ناحیه مشکلی وجود دارد که مستلزم توجه و رفع مشکل است.

عوامل روان شناختی

گاه دردهایی مشاهده می‌شود که هیچ علت جسمانی مسبب آنها نیستند. هر چند از لحاظ روانشناختی این نوع از دردها نیز حاوی پیامی هستند، اما پیام آنها مربوط به وجود یک مشکل جسمانی نیست. بلکه اغلب یک پیام روانشناختی مثل جلب توجه ، جلب حمایت ، اعتراض به شرایط موجود و ... در کار است. مثل دردهای شکمی که اغلب در کودکان سالهای اولیه دبستان دیده می‌شود و به منظور اجتناب از رفتن به مدرسه بکار برده می‌شوند. هر چند در این دسته از دردها درد واقعی وجود ندارد، اما دسته‌ای از دردهای روانشناختی نیز وجود دارند که فرد واقعا احساس درد و ناراحتی می‌کند، در حالیکه آزمایشات و معاینات مختلف هیچ نوع مشکلی را در آن ناحیه تایید نمی‌کنند.

سردردهای میگرنی را نیز معمولا جزو این نوع دردها طبقه‌بندی کرده‌اند و هر چند عده‌ای معتقدند که تغییرات در رگهای خونی موجب این سردردها می‌شود، اما تحقیقات نشان می‌دهد که معمولا عامل روانشناختی در کار است و این تغییرات رگهای خونی سردرد است نه علت آن درد عضو خیالی (مثل کسی که پایش قطع شده ، ولی احساس درد در ناحیه انگشتان پا که وجود ندارند می‌کند) و درد خارج از محل ضایعه یا آسیب نیز گاه در این طبقه قرار می‌گیرد.

عوامل فرهنگی ، اجتماعی و محیطی

تحقیقات مختلف نشان می‌دهد، مفهوم و تجربه درد و عامل انگیزشی آن در جوامع مختلف می‌تواند متفاوت باشد. حتی نوع درد و شیوع برخی دردها با شرایط محیطی و اجتماعی مرتبط هستند. واکنشهای افراد در قبال دردها نیز در شرایط مختلف متفاوت خواهد بود. بر این اساس نوع درد و شدت آن و رفتارهایی که فرد در قبال آن از خود نشان می‌دهد، متفاوت خواهد بود. در مناطق خاصی درد بخصوصی رواج بیشتری می‌یابد.

یک درد مشترک در دو جامعه مختلف واکنشهای مختلفی را در افراد بر می‌انگیزد. همچون انگیزه‌های مهم دیگری مثل گرسنگی، تصور کنید که در جوامع مختلف و فرهنگهای مختلف در مقابل انگیزه گرسنگی افراد واکنشهای مختلفی از خود نشان می‌دهند و به راههای مختلف در جهت کاهش آن انگیزش بر می‌آیند. این تفاوت را در بین افراد مختلف در یک جامعه نیز می‌توان دید.

برخی افراد به نظر می‌رسد که یاد گرفته‌اند تکانشهای شدیدی از ناراحتی در مقابل درد از خود نشان دهند، گویا که تحمل پایینتری در مقابل درد دارند. برخی افراد برعکس ، دردهای شدیدتری را نیز به راحتی تحمل می‌کنند و کمتر به دنبال ناله و جلب حمایت بر می‌آیند. یک فرد در موقعیتهای مختلف ممکن است رفتارهای متفاوتی که حاصل از درد هستند نشان دهد. رفتار او در منزل و در میان خانواده‌ای که حمایت کننده هستند متفاوت از رفتار او در یک محاسبه رسمی خواهد بود.


انواع درد

بروز پدیده درد از برخی تبادلات شیمیایی و تغییرات ناشی می‌شود که نتیجه واکنش سه بخش عمده در بدن است. این نواحی شامل اعصاب محیطی ، نخاع و مغز است که هر یک نقش عمده‌ای در پیدایش درد دارند.


بدون تردید همه ما در زندگی خود بارها با بیماریهای گوناگون دست و پنجه نرم کرده‌ایم. آنچه در تمام این موارد مشترک بوده ، تجربه حس ناخوشایندی به نام «درد» است. احساس درد تجربه‌ای جهانی است و تمام مردم روی زمین از این نظر یکسان هستند. به دلیل اهمیت این موضوع ، دانشمندان علوم پزشکی در دهه اخیر توجه خاصی به شناسایی ماهیت و چگونگی بروز درد داشته‌اند. در نتیجه این تحقیقات مشخص شده که میزان احساس درد و چگونگی پاسخ به آن تا حد زیادی به وضعیت جسمی ، روحی و فرهنگی افراد بستگی دارد. مواجهه قبلی اشخاص با درد نیز در چگونگی احساس آن موثر است.

اگرچه درد در بسیاری از موارد نشانه بیماری محسوب می‌شود، اما چنانچه این حالت ادامه یابد تبدیل به وضعیتی مزمن می‌شود. در این حال دیگر درد نه به عنوان علامت بیماری ، بلکه خود یک «بیماری» محسوب می‌شود که نیازمند توجه خاصی است.

نواحی موثر در پیدایش درد

اعصاب محیطی

شامل شبکه‌ای از رشته‌های عصبی است که در سراسر بدن گسترده شده‌اند. تماس با پایانه‌های این رشته‌های عصبی حس درد را به همراه خواهد داشت. در اندامهایی مثل پوست ، مفاصل ، عضلات و سایر اندامهای بدن میلیونها عدد از این پایانه‌ها که به نام گیرنده‌های درد نامیده می‌شود، دیده می‌شود. این گیرنده‌ها در نواحیی که بیشتر مستعد آسیب هستند مثل انگشتان دست و پاها تجمع بیشتری دارند. به همین دلیل هنگامی که یک براده فلز یا تراشه چوب وارد پوست دست می‌شود، درد بسیار شدیدی را به همراه خواهد داشت.

جالب است بدانید در 5/2 سانتیمتر مربع از پوست بیش از 1300 گیرنده درد وجود دارد. این گیرنده‌ها انواع متفاوتی داشته که هر یک تغییرات خاصی را احساس می‌کنند. آنها همچنین التهاب موجود در بافتها و عفونتها را کشف و شناسایی کرده و در این حالت پیامهایی را به شکل تکانه‌های الکتریکی به نخاع و مغز می‌فرستند.

نخاع

هنگامی که پیامهای درد به این ناحیه رسید، با سلولهای عصبی ویژه‌ای که به عنوان فیلتر عمل می‌کنند، مواجه خواهند شد. درخصوص دردهای شدید مثل حالتی که دست ما به یک ظرف داغ می‌چسبد، پیامها بسرعت به طرف مغز ارسال خواهند شد و در موارد دیگر که زیاد حاد و فوری نیستند سرعت ارسال پیامها کمتر است.

مغز

مرکز تجزیه و تحلیل پیامهای درد در مغز قرار دارد. این عضو با ارسال پیام به سایر قسمتهای بدن فرآیند بهبود عضو آسیب دیده را تسریع می‌کند. مثلا هنگامی که انگشت شما زخم می‌شود ، مغز با ارسال علایم خاص به سیستم اعصاب موجب ورود خون بیشتر به محل آسیب دیده می‌شود.

انواع درد

متخصصان در بررسی درد آن را به 2 نوع حاد و مزمن تقسیم می‌کنند که هر یک ویژگیهای بخصوصی دارند.

درد حاد

درد حاد معمولا با بیماری و زخم همراه است. درد حاد می‌تواند یک لحظه ادامه داشته باشد مثل نیش حشره و یا هفته‌ها به طول بیانجامد مثل سوختگی. هنگامی که شخصی به درد حاد مبتلا می‌شود، دقیقا می‌داند که چه محلی آسیب دیده است. لغت حاد از کلمه یونانی اقتباس شده که به معنای سوزن است که این موضوع به درد شدید اشاره می‌کند.

درد مزمن

چنانچه درد بیش از چند ماه ادامه یابد، به عنوان درد مزمن شناخته می‌شود. اصطلاح مزمن به عبارتی در زبان یونانی اشاره دارد که به معنای زمان است. درد مزمن می‌تواند دائمی و یا متناوب باشد (مثل دردهای میگرنی). برخلاف دردهای حاد در حالت مزمن ممکن است علت درد نامعلوم باشد. در بررسی آسیب اولیه تمام شواهد بر بهبودی محل آسیب دیده دلالت دارد، اما درد همچنان باقی است و گاهی حتی شدیدتر می‌شود.

سالها قبل ، اشخاصی که از دردی که هیچگونه علائم ظاهری نداشت شکایت می‌کردند، به عنوان دروغگو تلقی شده و یا ادعای آنها برای جلب توجه و محبت اطرافیان تصور می‌شد، اما اکنون پزشکان واقعیت وجود چنین دردهای مزمنی را تایید می‌کنند. در بعضی موارد آسیب به اعصاب در اثر ابتلا به بیماریهای گوناگون منجر به دردهای شدید می‌شود. مثال واضح این مورد بیماری دیابت است که در اثر افزایش بیش از حد قند خون رشته‌های عصبی کوچک در دست و پاهای فرد بیمار آسیب دیده و منجر به ایجاد دردهای شدید در انگشتان و پنجه پا می‌شود.

درد عضوی که وجود ندارد

بد نیست بدانید افرادی که دست و یا پای خود را از دست داده‌اند گاهی اوقات در دست یا پای قطع شده احساس درد شدیدی دارند مثلا شخصی که پایش قطع شده است در پنجه پای خود احساس درد می‌کند. این مشکل پیچیده که درمان آن نیز بسیار دشوار است، در اثر تحریک مسیرهای انتقال درد از محل عضو قطع شده به طرف مغز اتفاق می‌افتد و یک مشکل پیچیده احساسی و روانی است.

تحمل درد

وضعیت احساسی و روانی افراد و تجربیات گذشته آنها در مواجهه با درد در چگونگی تحمل آن بسیار موثر است. به عنوان مثال کودکی که هرگز به دندانپزشک مراجعه نکرده است در برخورد با وسایل دندانپزشکی درد بسیار زیادتری را احساس می‌کند. در حالی که افرادی که قبلا با این وسایل مواجه بوده‌اند درد کمتری را حس می‌کنند. وضعیت فرهنگی مردم نیز در تحمل درد موثر است. چنانچه شما در فرهنگی بزرگ شده‌اید که تحمل مصائب و سوختن و ساختن را به شما آموخته است، بهتر می‌توانید درد را تحمل کنید، در حالی که بعضی اشخاص با کوچکترین ناملایمات بیشترین شکایت و ناراحتی را ابراز می‌کنند.

چشم انداز بحث

ماهیت درد و نحوه بروز آن همچنان مورد توجه متخصصان بوده و هر روزه با شناخت هر چه بیشتر این فرآیند درمانهای موثرتری برای دردهای مختلف ارائه می‌شود. آنچه در پایان باید بر آن تاکید داشت این گفته محققان است که توجه بیش از حد به درد شدت آن را افزایش داده و آن را غیرقابل تحمل خواهد کرد. پس در مواجهه با درد صبور باشید.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی