دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

قرار است شما مهارتی کسب کنید تا بتوانید از رفتارهای منفی و نامناسب کودک خود بکاهید و رفتارهای مثبت و مناسب او را افزایش دهید، پس باید دقیقاً بدانید رفتار چیست.



وقتی از والدین راجع به رفتارهای منفی و مثبت فرزندان پرسیده می شود، اغلب این گونه پاسخ می دهند:

رفتارهای خوب:

باهوش است، خوش فکر است، دل سوز و مهربان است، عاطفی است و...

رفتارهای بد:

لجباز است، کله شق است، گستاخ است، بی ادب است، پرخاشگر است، اذیت می کند، خودش را لوس می کند، می خواهد جلب توجه کند، خیلی بدجنس است و...
اگر به این موارد دقت کنید، در می یابید که آن ها صفت هستند نه رفتار. اغلب والدین تمایل دارند فرزند خود را توصیف کنند؛ به عبارتی، برداشت خود را از رفتارهای کودک بیان می کنند. وقتی در جلسات گروهی از والدین می پرسیم که لجبازی کودک خود را شرح دهند، آن ها رفتارهای متفاوتی را برای توضیح ادعای خود بیان می کنند. مثلاً در توضیح لجبازی می گویند:
- هنگام بالا رفتن از پله ها پاهایش را محکم به زمین می کوبد و سروصدا ایجاد می کند.
- وقتی به او می گویم سراغ تکالیف مدرسه اش برود، او همچنان به تماشای تلویزیون ادامه می دهد.
- روی مبل بالا و پایین می پرد.
- دست هایش را نمی شوید.
- وقتی صدایش می کنم، جواب نمی دهد.
- جیغ می کشد و گریه می کند.
و همین طور در مورد صفات گستاخی، بی ادبی، کله شقی، خوش قلبی و عاطفی بودن ممکن است هر والدی توضیحات متفاوتی در خصوص فرزندش داشته باشد. بنابراین، این لغات مفاهیم متفاوتی در ذهن والدین دارند.
در هر مورد که بخواهیم تغییراتی بدهیم باید دقیقاً بدانیم چه چیزی را می خواهیم عوض کنیم. وقتی سخن از رفتار است شما باید بتوانید تعریف کنید که دقیقاً کودک شما چه کاری را انجام می دهد.
به طور خلاصه می توان گفت که رفتار عبارت است از:
1. آن چیزی که کودک انجام می دهد.
2. قابل مشاهده است.
3. قابل شمارش است.
4. قابل تغییر است.
حال شما می توانید به طور واضح، مشخص و ساده بیان کنید که:
- کودک من به جای انجام دادن تکالیف مدرسه، تلویزیون نگاه می کند و به بازی های کامپیوتری می پردازد.
- وقتی از مدرسه برمی گردد، لباس هایش را روی زمین پخش می کند.
- در اتاق را محکم می بندد.
- هنگام عبور از خیابان دست های مرا رها می کند و می دود.
- با صدای بلند حرف می زند و داد می کشد.
- موهایش را می کشد.
- هنگام عصبانیت، ناسزا می گوید.
در این جا می خواهم شما را با فرمولی آشنا کنم که در طول مسیر فرزندپروری به کار می آید و آن این است: «پیش درآمد، رفتار، پیامد».
به این مثال توجه کنید:

پیش درآمد:

لطفاً اسباب بازی هایت را جمع کن و داخل سبد بگذار.

رفتار:

کودک اسباب بازی هایش را جمع می کند.

پیامد:

متشکرم که اسباب بازی هایت را جمع کردی.
برای داشتن یک برنامه ی رفتاری مناسب و مؤثر باید درک خوبی از این سه قسمت داشته باشیم.
در نظر بگیرید که شما چیزی را از کودک تان می خواهید، در نتیجه پیامی را به صورت مشخص، واضح و کوتاه به سوی او می فرستید: لطفاً تلویزیون را خاموش کن و تکالیف مدرسه ات را انجام بده. (این همان قسمت پیش درآمد است). سپس کودک تلویزیون را خاموش می کند و سراغ تکالیف مدرسه اش می رود. (این قسمت رفتار است). پس از این مرحله، شما به کودک خود می گویید: آفرین که تلویزیون را خاموش کردی و تکالیفت را انجام می دهی، متشکرم. (این قسمت پیامدی است که متعاقب رفتار کودک رخ داده است).
بدیهی است برای تغییر رفتار باید روی آن چه که قبل از رفتار (پیش درآمد) یا پس از رفتار (پیامد) رخ داده است، تمرکز کنیم.
تصور کنید که در مثال اول، مادر به جای این که بگوید اسباب بازی هایت را جمع کن و داخل سبد بگذار، بگوید: «بچه ی خوبی باش، به حرف مامان گوش کن و این قدر مامانو اذیت نکن، دخترهای خوب اسباب بازی هاشون را جمع می کنند. دیدی اون روز رفتیم خونه ی خاله، سارا چه قدر منظم و مرتب بود، همه ی اسباب بازی هایش داخل کمد بود و...»
آن قدر این پیام شما پیچیده، طولانی و گسترده شده است که کودک گوش هایش را می گیرد تا چیزی نشنود.
یا تصور کنید پس از این که کودک شما اسباب بازی هایش را جمع کرد، نزد شما می آید که در آشپزخانه مشغول آشپزی هستید، می گوید: «مامان من اسباب بازی هایم را جمع کردم» و شما می گویید: «خوب حالا برو دستشویی، بعدش هم برو تو رختخوابت، وقت خوابه.» با این شیوه، شما به رفتار مثبت کودک توجه نکرده اید و به او پیامد مناسبی نداده اید.
حتماً می توانید درک کنید که پس از مدتی چه پیش خواهد آمد؟ کودک شما انواع و اقسام رفتارهای بد و منفی را از خود نشان خواهد داد تا توجه شما را به سوی خود جلب کند.
از آن جا که این سه بخش (پیش درآمد، رفتار، پیامد) اهمیت ویژه ای در برنامه ی رفتاری ما دارد، در ادامه درباره ی هر یک توضیح بیشتری می دهیم.

پیش درآمد چیست و شامل چه چیزهایی می شود؟

مغز کودک شبیه رایانه ای است که اطلاعات را می گیرد، تجزیه و تحلیل می کند و نتیجه ی نهایی را به صورت رفتار (داده های کامپیوتری) بیرون می دهد. حال اگر شما به این رایانه اطلاعات غلط، مبهم، طولانی، پیچیده و گیج کننده بدهید، آن چیزی که رایانه پس از تجزیه و تحلیل به شما پس خواهد داد، مجموعه ای از داده های غلط و به دردنخور است. پس اگر مغز کودک پیام نامشخص، پیچیده، گنگ و مبهم دریافت کند، پس از تجزیه و تحلیل، رفتاری مشکل دار به شما تحویل خواهد داد. پیام ها و اطلاعاتی که کودک از پیرامون خود می گیرد شامل موارد زیر است:
الف- قوانین
ب- انتظارات
ج- نحوه ی دستور دادن
د- نوع ارتباط

الف) تأثیر قوانین بر رفتار کودک

اداره ای را تصور کنید که در آن ساعت حضور و غیاب کارمندان تعریف نشده است، حوزه ی وظایف و مسئولیت های هرکس مشخص نشده است و... چه خواهد شد؟ یکی ساعت 10 می آید. یکی ساعت 12 می رود، دیگری ساعت 4 بعدازظهر. یکی در اتاقش غذا می خورد. یکی با دوستش قرار ملاقات می گذارد. یکی به ارباب رجوع می گوید برو فردا بیا، امروز من دیگر کار نمی کنم و...
طبیعی است اگر رئیس این اداره بخواهد رفتار کارکنان خود را تغییر دهد اول باید قوانین و مقرراتی برای اداره اش وضع کند. مثلاً، ساعت حضور و غیاب را مشخص کند، وظایف افراد را معین کند و محدوده ی کاری مجاز و غیرمجاز کارمندان را تعریف کند.
طبیعی است که ما، در خانه ی خود نیز که جامعه ای کوچک است باید قوانین و مقرراتی داشته باشیم. ممکن است این گونه بیندیشیم که بچه ها قوانین را می دانند و نیازی به توضیح و تذکر ما نیست و از سوی دیگر، می اندیشیم که قوانین فقط شامل «نباید» هاست و بیشتر ما این را می دانیم که کودک چه کاری را نباید انجام دهد تا این که چه کاری را باید انجام دهد.
کودک ما مرتب این جملات را می شنود:
- نباید روی مبل بالا و پایین بپری.
- نباید بلند حرف بزنی.
- نباید به دیگران بی احترامی بکنی.
- نباید اسباب بازی هایت را خراب بکنی و...
وقتی تصمیم می گیرید برای خانه ی خود قوانین و مقرراتی وضع کنید، به نکات زیر دقت کنید:

1. قوانین باید نوشته شوند؛ به توضیح شفاهی اکتفا نکنید.

وقتی چیزی نوشته می شود، رسمیت بیشتری می یابد. در ضمن بسیاری از کودکانی که مشکلات رفتاری دارند ممکن است توجه و تمرکز مختلفی داشته باشند و فراموش کنند که چه باید می کردند. پس این طور فکر نکنید که بارها گفته ام و نیازی به نوشتن نیست. قوانین حتماً باید نوشته شوند، ولی در نوشتن قوانین مواظب باشید که الف: جملات به طور مثبت نوشته شود و حالت شرطی و تهدید نداشته باشد. ب: به جای آن که در ابتدا بر تنبیه تمرکز کنید، حتماً به پاداش توجه کنید. ج: نتیجه ی کار را مشخص کنید. به مثال های زیر توجه کنید:

نادرست

درست

اگر مشق هایت را ننویسی نمی توانی تلویزیون نگاه کنی

وقتی مشق هایت را نوشتی، بعد می توانی تلویزیون نگاه کنی

نباید بلند حرف بزنی

آرام صحبت کن

نباید اسباب بازی هایت ریخته پاش باشد

اسباب بازی هایت را جمع کن و داخل سبد بگذار

نباید روی مبل بالا و پایین بپری

روی مبل آرام بنشین

2. قوانین باید واضح و روشن باشند و به صورت مشخص و کوتاه بیان شوند.

باید لباس هایت را داخل کمد آویزان کنی. به جای این که بگوییم (بچه های مرتب و منظم این قدر شلخته نیستند و لباس های شان را سر جایش می گذارند. نباید مادر را این قدر اذیت کنی. من یک حرف را چند بار باید به تو بگویم).

3. قوانین باید منصفانه و عادلانه باشند.

باید کودک توانایی انجام دادن قوانین وضع شده از سوی شما را داشته باشد. مثلاً، برای کودک چهار ساله نمی توانید این قانون را بگذارید که اتاقش را مرتب و تمیز کند؛ چون، او هنوز قادر به انجام این کار نیست.

4. باید برای تمام وضعیت های زیر قانون داشته باشید.

گاهی مشکل رفتاری کودکان از آن جا ناشی می شود که قانون خاص آن موقعیت را نمی دانند. به مثال های زیر دقت کنید:
زمان بیداری: زمان بیدار شدن از خواب ساعت هفت صبح است.
حرف زدن: بعد از این که صحبت طرف مقابلت تمام شد، می توانی حرف بزنی.
زمان خواب: زمان خوابیدن ساعت نه شب است.
مسواک زدن: هر شب باید دندان هایت را مسواک بزنی.
سر وقت در منزل بودن: ساعت پنج بعدازظهر خانه باش.
خوردن: موقع غذا خوردن پشت میز بنشین.

5. مواظب باشید که قوانین زیاد و خسته کننده نباشند.

در صورتی که تمام در و دیوار اتاق و آشپزخانه ی شما پر از قانون باشد، هم برای شما و هم برای کودک خسته کننده خواهد بود و پس از مدتی به طور کلی آن ها را کنار می گذارید.
به ویژه در ابتدای کار سعی کنید قوانین محدود و اندکی داشته باشید. وقتی کودک رفتار مورد نظر را آموخت، می توانید سراغ موارد دیگر بروید.

6. اجرای قانون را حتماً با پاداش همراه کنید.

به ازای اجرای هر یک از قوانینی که وضع کرده اید، پاداش و تشویق آن را نیز مشخص کنید. در صورتی که قانون شما این است که کودک باید تکالیف مدرسه اش را تا ساعت شش عصر تمام کند، حتماً پاداش آن را نیز مشخص کنید، مثلاً، او اجازه دارد شبی نیم ساعت با رایانه بازی کند یا می تواند سریال کمدی مورد علاقه اش را تماشا کند.

7. انعطاف پذیر باشید.

شما باید به ویژه در مورد کودکان سنین پایین تر انعطاف پذیر باشید. مثلاً، قانون شما این است که فرزند پنج ساله ی شما باید مسواک بزند، چنان چه ساعت یک بعد از نیمه شب از مهمانی یا عروسی برگشتید و او خواب آلود و خسته بود، می تواند آن شب را مسواک نزند.
شاید خود شما نیز گاهی از شکستن قوانین و انجام ندادن آن لذت برده اید. مثلاً، باید در تاریخ خاصی از مسافرت برمی گشتید تا سرکار بروید، ولی ترجیح داده اید یک روز دیگر در سفر بمانید و لذت ببرید. البته فراموش نکنید که گاهی می توان چنین کرد و اگر قرار باشد هر روز و همیشه تکرار شود، گرفتار هرج و مرج و بی نظمی خواهیم شد. پس، نه بی نظمی و هرج و مرج پذیرفتنی است و نه قوانین سفت و سخت سربازخانه ای.

ب) تأثیر انتظارات والدین بر کودک

بر اساس سن و توانایی کودک، انتظارات ما نیز فرق می کند. در بیان انتظارات هم چنین قوانین باید به طور ساده، مشخص، واضح، روشن و مستقیم عمل کنیم و بکوشیم تا انتظارات خود را از کودک در هر موقعیتی تعدیل کنیم. کودک را با انتظارات زیاد و طولانی خود سردرگم و گیج نکنیم. بهتر است انتظارات ما در هر موقعیت بیش تر از سه قسمت نباشد.
مثال های زیر به ما کمک می کند تا بدانیم چگونه باید انتظارات خود را بیان کنیم:
به کودک بگویید که انتظار دارید در زمان خرید از فروشگاه چه رفتاری داشته باشد: اول، من می خواهم زمانی که از ماشین پیاده می شویم و به سمت فروشگاه می رویم دست های مرا بگیری، بعد، در زمان خرید، کنارم بمانی و از من دور نشوی و در آخر، هنگام برگشتن از فروشگاه می خواهم تا رسیدن به ماشین دست مرا بگیری.
به کودک بگویید که انتظار دارید وقتی به مهمانی می روید چه رفتاری داشته باشد: موقعی که به منزل عمه می رویم من از تو انتظار دارم که به عمه سلام و صبح به خیر بگویی... موقعی که چیزی از او می خواهی بگویی لطفاً... متشکرم و...
نباید فکر کنیم که کودک خودش بهتر می داند چه کند و نیازی به گفتن نیست، بلکه باید انتظارات مان را خیلی ساده و مشخص به او بگوییم.

ج) تأثیر نحوه ی دستور دادن والدین بر رفتار کودک

غالباً علت بدرفتاری کودکان و نافرمانی آن ها از دستورات به این علت است که نحوه ی دستور دادن والدین نادرست است، نه این که کودکان لجباز، کله شق و ذاتاً نافرمان هستند. ما باید نحوه ی دستور دادن خود را تغییر دهیم به نحوی که اطاعت و فرمان برداری کودکان افزایش یابد.
اگر نحوه ی دستور دادن شما ویژگی های زیر را داشته باشد، احتمال نافرمانی کودک را افزایش می دهید. پس، می توانید در نحوه ی دستور دادن خود تغییرات لازم را اعمال کنید.

1. دستورات زیاد و زنجیره ای.

هر یک دستور یک موقعیت برای نافرمانی است. پس، چنان چه بخواهید با دستورات زیاد و سرسام آور خود کودک را گیج و پریشان کنید، او کلاً از خیر اجرای دستورات شما خواهد گذشت.
از آن گذشته، بسیاری از کودکانی که مشکلات رفتاری دارند، مشکل فقدان توجه و تمرکز نیز دارند و گاه اصلاً فراموش می کنند که شما چه دستوراتی به آن ها داده اید. آن ها ممکن است فقط دستور اول شما را بگیرند و بقیه را فراموش کنند.
مثلاً، شما به کودک هشت ساله می گویید: لباساتو بذار داخل کمد، جوراباتو بشور، کیف و کتابت رو هم بذار توی اتاق، موهات خیلی بلند شده باید آماده بشی بعدازظهر که پدر از سرکار میاد برای آرایشگاه، ناخن گیررو گذاشتم توی کشوی میز آرایش، بردار ناخنات رو هم بگیر، تا من بهت نگم که خودت تشخیص نمی دی باید این کارا رو بکنی و...
کودک بیچاره با این همه دستوراتی که به او داده اید چه می تواند بکند؟ پس بهتر است هیچ یک را انجام ندهد.

2. دستورات مبهم.

بعضی از دستورات شما ممکن است واضح و روشن نباشد و فقط خودتان معنای آن را بدانید. مثلاً، وقتی به مهمانی منزل یکی از اقوام می روید به کودک خود می گویید: ببین داریم می ریم خونه ی خانم اختری، آبروی منو نبری. دوباره کاری نکنی که باعث خجالت و شرم من بشه.
در حالی که منظور شما این بوده است:
می رویم خانه ی خانم اختری، آن جا که رفتیم: تو باید کنار من بنشینی، وارد اتاق خواب آن ها نشوی و به وسایل منزل دست نزنی.

3. دستوراتی که با حالت سؤالی مطرح می شوند.

در این نوع دستورات احتمال نافرمانی کودک بیش تر می شود. در نظر بگیرید که به کودک می گویید نمی خواهی حمام بروی؟ باید انتظار این را داشته باشید که کودک بگوید: نه حالش رو ندارم حمام کنم.
یا می گویید: پس کی می خواهی بروی سراغ تکالیفت؟ نمی خواهی مشق هایت را بنویسی؟ و او می گوید: بعد از دیدن سریال.

4. دستوراتی که با توضیح زیاد همراه هستند.

در صورتی که دستور شما با توضیح، تفسیر، دلیل و منطق زیاد همراه باشد، دیگر کودک به حرف شما گوش نمی دهد و آن ها را نمی شنود. پس دستوراتی که با نصیحت، سخنرانی و توضیحات طولانی همراهند، احتمال نافرمانی کودک را افزایش می دهند. به مثال زیر توجه کنید:
بلند شو برو دستاتو بشور، بچه های تمیز همیشه دستاشونو قبل از غذا خوردن می شورن، ببین چه قدر میکروب لای ناخنته، اگه دستاتو نشوری مریض می شی، همه ی میکروبا می رن توی دلت، بچه های خوب به حرف مامانشون گوش می دن، دیدی نسرین چه قدر به حرف مامانش گوش می داد به خاطر همینه که بزرگ و قوی شده و...
به جای تمام این توضیحات بگویید:
دستات کثیفه باید قبل از غذا آن را بشوری تا مریض نشی.

5. دستوراتی که با ژست غیرکلامی شما هماهنگ نیستند.

اگر دستوری که به کودک می دهید با حالت چهره، نگاه و وضعیت اندامی شما (زبان غیرکلامی) هماهنگ نباشد، کودک گیج و پریشان می شود و نمی فهمد که دقیقاً منظور شما چیست. مثلاً، در حالی که می خندید می گویید: وای وای، چه حرف بدی، خاله ش نمی دونی آرین امروز چه حرف بدی زد!!!
یا در حالی به کودک می گویید ساعت یازده شب است، او باید تلویزیون را خاموش کند و به رختخوابش برود، که در آشپزخانه مشغول شستن ظروف هستید. در این جا چند اشکال وجود دارد. اول، در حالتی که تلویزیون روشن است، صدایی که از آشپزخانه و هنگام شست و شوی ظرف ها قرار است در اتاق نشیمن به گوش کودک برسد، مبهم و نامشخص است. دوم، کودکی که مجذوب برنامه ی تلویزیون است، اصلاً صدای شما را نمی شنود؛ به ویژه اگر مشکل فقدان توجه و تمرکز نیز داشته باشد. سوم، معمولاً وقتی حالت های غیرکلامی ما به طور مناسبی با کلام ما هماهنگ می شوند، تأثیر و قدرت بیشتری پیدا می کنند. کودک نه چهره ی شما را می بیند، نه حالت نگاه شما را، و نه حرکت دست های شما را. پس بدیهی است تأثیر دستورات شما کاهش می یابد.

شیوه ی درست دستور دادن چگونه است؟

حال که آموختید دستور دادن نادرست چه ویژگی هایی دارد باید بدانید که دستور دادن درست و مناسب که اطاعت و فرمانبرداری کودک را افزایش دهد، نیز چه ویژگی هایی دارد؟
- توجه کودک را به سمت خود جلب کنید، اسم او را صدا بزنید و به کودک نزدیک شوید، به او نگاه کنید، شانه ی او را کمی لمس کنید و یا تکان کوچکی بدهید تا کودک متوجه شما شود.
- با تُن مناسبی از کلام (که نه خشونت و فریاد در آن است و نه بی حالی، انفعال و تردید) دستور خود را بدهید.
- دستور را حتی الامکان ساده، مشخص، روشن و کوتاه بیان کنید. می توانید توضیح کوتاهی راجع به قانونی که گذاشته اید بدهید (قرار ما چی بود؟ این که تکالیفت را تا ساعت شش عصر تمام کنی، حالا بلند شو برو سراغ تکالیفت و آن ها را انجام بده).
- حرکات بدن، حالت چهره و نگاه خود را با دستور کلامی ای که می دهید هماهنگ کنید. مثلاً، وقتی به او می گویید نباید به پریز برق دست بزنی، دست های خود را به حالت تأکید تکان دهید و یا با حالت ابرو و چشم های خود، اهمیت موضوع را برسانید.
- در زمان مناسب به کودک دستور دهید. زمانی به کودک دستور دهید که هم خود شما فرصت و حال و حوصله ی پیگیری آن را دارید و هم کودک در شرایطی است که بهتر آن را می پذیرد. مثلاً، اگر شما خسته باشید نمی توانید پیگیری کنید که کودک دستورتان را انجام داده است یا نه؟ یا وقتی در حضور دوست تان به او دستوری می دهید باید مطمئن باشید که او دستور را اجرا می کند. و اگر از دستور شما سرپیچی کرد، می توانید برخورد مناسبی از خود نشان دهید و حضور دوست تان مانع نخواهد شد.
زمان نامناسب برای کودک زمانی است که در اوج بازی با دوستانش، به او می گویید: وقت آن است که حمام بروی. یا نوجوان شما پس از بازگشتن از مهمانی در حالی که خسته و خواب آلود است، با دستور شما مبنی بر این که باید لباس های فردایش را اتو کند، رو به رو می شود.
این موارد زمان های خوبی برای دستور دادن نیست، و احتمال سرپیچی کودک از دستور شما زیاد است.
- در صورتی که کودک دستور شما را انجام داد، به او پاداش بدهید و او را تشویق و تحسین کنید.
- در صورتی که کودک دستور را اجرا نکرد، بعد از پنج ثانیه آن را به همان شیوه ای که گفته شد تکرار کنید (شما باید تکالیفت را تا ساعت شش عصر تمام کنی، پس بلندشو برو سراغ تکالیفت و آن ها را انجام بده).
- در صورتی که پس از تکرار دوم، کودک از دستور شما سرپیچی کرد، پیامد تنبیهی لازم را اجرا کنید.

د) تأثیر مهارت های ارتباطی بر رفتار کودک

در بسیاری از مواقع ممکن است کودکان پیام ما را خوب دریافت نکرده باشند یا فقط قسمتی از پیام را شنیده و گرفته باشند. لازم است این موضوع را با آن ها مطرح کنیم.
بهتر است در مواقعی که با کودک خود وارد گفت و گو می شوید، نکات زیر را رعایت کنید:
- به چشمان کودک نگاه کنید، رو به رویش قرار بگیرید و به او بگویید: این جا را نگاه کن.
- با تُن کلامی مناسب، به طور واضح و مشخص صحبت کنید.
- دستور، راهنمایی و توصیه ی خود را به طور مستقیم،‌ دقیق و ساده بیان کنید و تأکیدتان روی آن چیزی باشد که می خواهید کودک انجام دهد، نه آن چیزی که نمی خواهید کودک انجام دهد. مثلاً، بگویید: لباس هایت را بعد از درآوردن، در سبد لباس های کثیف داخل حمام بگذار.
- حتماً مطمئن شوید که فرزند شما آن چه را که شما به او گفته اید شنیده است. بنابراین، به سادگی از او بخواهید تا آن چه را گفته اید تکرار کند.
- اگر پس از دو یا سه بار متوجه شوید که کودک در درک مطلب مشکل دارد، ممکن است پیام تان پیچیده باشد، پس لازم است به اجزای ساده تر شکسته شود.
- نوع الگوی ارتباطی خود را مشخص کنید.
سه نوع الگوی ارتباطی میان والدین و فرزندان مشاهده می شود:

منفعل:

والدینی که از این روش استفاده می کنند، اکثراً قوانین و انتظارات را به شکل سؤالی و مبهم بیان می کنند، در نتیجه، تصمیم گیری به عهده ی کودک می افتد.
مثال: وقتِ خوابته، مگه نمی خوای بخوابی؟ آیا فکر نمی کنی وقت رفتن به مدرسه است؟ فکر نمی کنی دیرت شده؟ آیا فکر نمی کنی وقتشه که دیگه تکالیفت رو شروع کنی؟ چند بار بهت بگم که میزت رو تمیز کن، پس کی می خوای تمیزش کنی؟

پرخاشگرانه:

در این روش از تنبیه، تحقیر، تمسخر، مقایسه و... استفاده می شود. هرگونه مقاومت در مقابل قوانین، با تنبیه و تهدید همراه است. به خاطر داشته باشید که تنبیه فیزیکی ممکن است کنترل موقتی روی رفتار کودک داشته باشد؛ یعنی، کودک فقط در حضور شخص تنبیه کننده و آن هم به طور موقت رفتار خود را کنترل کند، ولی در درازمدت آثار سوء دارد و بی تأثیر است.
والدینی که از این روش استفاده می کنند ممکن است مرتب کودکان خود را با کلمات و جملاتی این چنین بمباران کنند: دیوانه هستی، مثل احمق ها رفتار می کنی، پسر من نیستی، بهتر از این نمی توانی فکر کنی، هیچ وقت گوش نمی دهی، چه قدر دست و پا چلفتی هستی، الان می آیم و آن چنان درسی به تو می دهم که مرغان هوا به حالت گریه کنند و...

قاطعانه:

افرادی که الگوی قاطعانه را برای تربیت فرزندان خود انتخاب کرده اند، افکار، عقاید، نیازها و خواسته های خود را به روشی واضح و مستقیم بیان می کنند. در عین حال که به قوانین و احساسات دیگران احترام می گذارند، در قوانین و انتظارات شان منصف هستند. این والدین قادرند قوانین و استانداردها را به گونه ای به فرزندان منتقل کنند که آن ها را مسئول رفتار خود کنند و الگو و مدل مناسبی برای فرزندان شان هستند. پیامدهای رفتاری کودکان خود را مشخص می کنند و در موقع لزوم از پیامدهای مناسب استفاده می کنند.
مثلاً، می گویند: «موقعی که تکالیفت را تمام کردی، می توانی بروی بازی کنی». یا «این کارت برخلاف قانون ماست یا تمامش می کنی یا پیامد و نتیجه ی کار را می بینی».
در این مثال ها، والدین راجع به پیامدها کاملاً واضح و روشن عمل می کنند، هرچند که مسئولیت و انتخاب به عهده ی کودک است؛ یعنی یا باید رفتارش را متوقف کند یا پیامد آن را بپذیرد.
در روش قاطعانه، ما دقیق، واضح و روشن و متقاعد کننده عمل می کنیم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی