دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات


* غلامرضا، دانش آموز کلاس اول دبستان، طوری حرف می زد که هیچ کس نمی فهمید او چه می گوید. مثلاً، وقتی که می خواست اسم خود را بگوید، می گفت: « اس ن اَم زاس » (اسم من غلامرضاست). مدیر و معلّم از او خواستند که روز بعد مادرش را به مدرسه بیاورد تا مشکل فرزندش را بررسی کنند.
فردای آن روز، زنی به دفتر مدرسه آمد و خود را چنین معرفی کرد: « ن مراَم زاسم » ( من مادر غلامرضا هستم).
کودک زمانی درست حرف زدن را یاد می گیرد که درست حرف زدن را شنیده باشد. بررسی مشکل غلامرضا نشان داد که او در یک سالگی پدرش را از دست داده و به جز مادرش نمونه و سرمشقی برای آموختن سخنگویی نداشته است. از آنجا که سخنگویی بیشتر از راه تقلید شنیده ها آموخته می شود، غلامرضا نیز سخن گفتن نامفهوم مادر خود را تقلید کرد و حرف زدن را به صورتی که گفته شد آموخت. به طور کلی، حرف زدن، چه بد و چه خوب، بیشتر از راه سرمشق قرار دادن چگونگی حرف زدن مادران و پدران و نزدیکان و هم کلاسان آموخته می شود.
گذشته از این ها، تنها سخن گفتن نیست که از راه نمونه و سرمشق آموخته می شود. بسیاری از رفتارهای دیگر نیز به همین روش آموخته می شوند. کسانی که رفتار آنها را دیگران تقلید می کنند، سرمشق، نمونه، یا مدل نامیده می شوند. سرمشق قرار دادن دیگران بیشتر ناخودآگاه و غیر عمدی است. بدون تردید، مادر غلامرضا نمی خواسته است که فرزندش سخن گفتن او را تقلید کند، ولی عمل تقلید، بی آنکه او بخواهد، انجام گرفته است.
اگر او به روانی و درستی حرف می زد، به احتمال بسیار فرزندش نیز همان شیوه ی سخنگویی را می آموخت.
بر اساس آنچه گفته شد، به اصل دیگری از اصول تغییر رفتار می رسیم که اصل سرمشق قرار دادن (1) یا یادگیری اجتماعی (2) نامیده می شود.

اصل سرمشق قرار دادن:

برای اینکه کودک را به انجام دادن عملی ترغیب کنیم، باید ترتیبی بدهیم که او بتواند شخصی را که در نظر او مهم یا محبوب است، در حال انجام دادن آن عمل مشاهده کند.
سرمشق ها و نمونه های خوب و بد می توانند رفتارهای گوناگونی را در کسانی که تحت تأثیر و نفوذ آنها هستند پدید آورند.
* اسماعیل حاضر نیست تمرین هایی را که بخشی از درمان او را تشکیل می دهند انجام دهد.
* سعیده، که قدش نسبت به کودکان هم سالش بلندتر است، در کلاس سعی می کند که خود را خم کند و بیشتر در داخل نیمکت فرو برود تا کوتاه تر به نظر برسد.
* جعفر، که دانش آموز بسیار برجسته ای است، ریزه کاری ها و دقّت تحقیق علمی را یاد نگرفته است.
* سکینه هرگز فرصت نیافته است تا عقیده های خود را در بوته ی آزمایش بگذارد. به همین سبب، عقیده های بزرگترها را بدون چون و چرا، قبول می کند.

چه کسی می تواند سرمشق قرار گیرد؟

هر کسی که تقویت کننده ها را در اختیار داشته باشد

رهبر یک کشور، هر کس که باشد، همیشه سرمشق یا نمونه ای است برای دیگران، زیرا توانایی در کنترل داشتن و در اختیار گرفتن انواع تقویت کننده ها را دارد و قدرت او در تأیید یا ردّ بسیاری از چیزها، در دادن یا ندادن امکانات گوناگون به افراد، عزل و نصب کسان در مقام ها، و توانایی او در کنترل رفتار بسیاری از گروه های مردم سبب می شود که بسیاری از مردم او را مدل و سرمشقی قابل احترام بدانند. کسانی که به او اعتقاد دارند کوشش می کنند بسیاری از رفتارها و گفتارهای او را تقلید کنند. اما برای اینکه انسان سرمشق دیگران باشند و مورد تقلید واقع شود، لازم نیست که حتماً رهبر یک کشور باشد. مادر و پدر، خواهران و برادران، مربیان، دوستان، و حتی بیگانگان نیز می توانند سرمشق و نمونه برای دیگران باشند، زیرا هر یک از آنها به نوعی کنترل کننده ی تقویت کننده هاست.

مادر و پدر

در خانواده مادر و پدر نخستین توزیع کننده ی تقویت کننده ها هستند و بیشتر وقت ها نخستین سرمشق های طبیعی کودکان در خانه اند. کودک به دلایل بسیار، مانند نیاز به غذا، پوشاک، مراقبت های گوناگون، کمک به فهم و درک مسائل، حمایت در برابر خطر، و محبّت و عشق و علاقه به مادر و پدر وابسته است. به این ترتیب، وجود این همه تقویت کننده و کنترلی که مادر و پدرها برای تقویت کننده ها دارند، آنان را به طور طبیعی به صورت سرمشق و نمونه ی مهمی برای بچه ها در می آورد. تقلید بسیاری از عادت ها و گفتارها و کردارهای مادر و پدر به وسیله ی کودکان، مانند پوشیدن لباس آنها، و روشی که در بازی و گفت و شنود دارند نمونه هایی از این گونه تقلیدها هستند. مثال زیر این نکته را روشن تر می کند:
اسماعیل هشت ساله بود و به سبب ناراحتی خاصی که داشت، می بایست هر روز چندین تمرین ورزشی انجام دهد. اما او از این تمرین ها خوشش نمی آمد، و به خصوص چون پزشک آنها را تجویز کرده بود، از انجام دادن آنها می ترسید.
برای غلبه کردن بر این ترس، پدر اسماعیل تصمیمی گرفت و برنامه ای ترتیب داد که با پسرش آن تمرین ها را انجام دهد، به طوری که تمرین ها به صورت نوعی بازی درآیند.
تا ساعت ورزش می شد، پدر با صدای بلند می گفت: « حالا وقت ورزش من است. » و همان ورزش هایی را که لازم بود پسرش انجام دهد انجام می داد. ابتدا اسماعیل کمی اکراه داشت، امّا یک بار با تشویق پدر شروع به تمرین کرد و وقتی که دید آن ورزش ها ترسی ندارند، به تمرین ادامه داد. از آن پس، پدر و پسر هفته ها مرتب به تمرین های خود ادامه دادند و کم کم اسماعیل عادت کرد به تنهایی تمرین ها را انجام دهد. پدر و پسر اسم تمرین ها را « بازی من » گذاشتند و به راستی هم اسماعیل آن تمرین ها را به صورت بازی انجام می داد.

معلّمان

معلّمان نیز تقویت کننده های بسیاری را که برای بچه ها مهم هستند در اختیار دارند. نمره های درسی، تشویق های گوناگون، مانند دادن ستاره و کارت آفرین و جایزه، همه تقویت کننده هایی هستند که به دست آوردن هر یک از آنها برای شاگرد به معنی کسب حیثیت و اعتبار اجتماعی و افتخار و سربلندی است. یک معلّم مهربان و مؤمن به کار خود می تواند سرمشقی بسیار خوب برای کودکان کلاس خود باشد. چنین معلّمی به زودی خواهد دید که کودکان رفتار و گفتار و کارهای او را مورد تقلید قرار می دهند. بنابراین، با استفاده از این ویژگی کودکان، معلّمان می توانند گفتار و رفتار و کارهای کودکان را در جهت خاص و مورد نظر خود هدایت کنند. مثال زیر به روشن شدن این مطلب کمک خواهد کرد:
* فهیمه هفت سال داشت و از توپ بازی در مدرسه خودداری می کرد و می گفت که توپ بازی کار پسرهاست. حتی سعی می کرد عده ای از هم کلاسی های خود را که توپ بازی می کردند از این کار بازدارد. معلّم فهیمه متوجّه شد که او برای گروهی از هم کلاسان خود نقش سرمشق و نمونه را دارد و توانسته است آنها را نیز از بازی با توپ بازبدارد. معلّم درمورد رفع این مشکل چنین می گوید:
« فهیمه علاقه ی زیادی به من پیدا کرده بود و حتی گاهی تا دفتر مدرسه نیز به دنبال من می آمد و با من حرف می زد. کم کم متوجّه شدم که او سعی دارد برخی از رفتارهای من، مانند حرف زدن، روش حرکت دادن دست ها و حتی لحن صدای مرا تقلید کند. مادر فهیمه هم به من اطلاع داده بود که در خانه، او بیشتر معلّم بازی می کند و نام مرا روی خود می گذارد.
از اطلاعاتی که به دست آوردم متوجّه شدم که چون فهیمه کارهای مرا تقلید می کند، اگر من وارد زمین بازی شوم و با بچه ها توپ بازی کنم، به احتمال زیاد دید فهیمه نسبت به توپ بازی تغییر خواهد کرد. روزی هنگام توپ بازی، جای یکی از بازیکنان را که غایب بود گرفتم و مدتی با بچه ها توپ بازی کردم. بچه ها چنان ذوق زده شده بودند که از خوشحالی فریاد می کشیدند.
فهیمه که در کنار زمین بازی ایستاده بود وقتی که دید من هم وارد بازی شده ام به تدریج خود را وارد بازی کرد به زودی صدای فریاد خوشحالی او نیز با صدای بچه های دیگر درآمیخت. از آن پس، هرگز دیده نشد که او از توپ بازی بدش بیاید یا سعی کند که دیگران را از این بازی بازدارد.

خواهران، برادران، و دوستان

خواهران، برادران، و دوستان کودک می توانند سرمشق های مهمی برای کودک باشند. البته تقویت کننده هایی که به وسیله ی آنها عرضه می شود بیشتر به صورت تأیید اجتماعی، شرکت دادن کودک در بازی ها، صحبت کردن، داستان گفتن و داستان شنیدن، حمایت از کودک در برابر تعرض احتمالی کودکان دیگر و مانند آنهاست، و همه ی اینها مواردی است که می تواند از جانب کودک سرمشق قرار گیرد. به مثال زیر توجّه کنید:
* مسعود پنج ساله بود که پدرش یک دوچرخه ی کوچک برای او خرید. با اینکه ماه ها از خرید دوچرخه می گذشت، مسعود حاضر نبود تمرین دوچرخه سواری را شروع کند و بهانه های گوناگون برای خودداری از این کار می آورد.
روزی مهدی، دوست نزدیک مسعود، که او هم صاحب دوچرخه ای شده بود و سوار شدن آن را نیز یاد گرفته بود، به دیدن مسعود آمد و با هم در حیاط خانه به بازی پرداختند. اما به هر طرف حیاط که می خواستند بروند، چون، مهدی سوار دوچرخه بود، زودتر از مسعود به مقصد می رسید و عقب ماندن از مهدی، مسعود را ناراحت می کرد.
سرانجام، به سبب این ناراحتی، مسعود دوچرخه ی خود را توی حیاط برد، با مهدی مشغول تمرین شد. همین که ترسش از دوچرخه سوار شدن ریخت، یکی دو روز بیشتر طول نکشید که با کمک پدرش دوچرخه سواری را یاد گرفت و هفته ی بعد با مهدی مسابقه داد.
نکته ی مهمی که در اینجا باید به آن توجّه کرد نقش بزرگسالان در مواردی است که، کودک در حال آموختن قدم به قدم رفتار سرمشق یا نمونه است. بعضی از بزرگسالان چون فرزندشان رفتاری را به سرعت کودکی دیگر یاد نمی گیرد، او را مسخره یا سرزنش می کنند. حال آنکه نقش آنان باید تشویق قدم به قدم یادگیری کودک باشد، مسخره کردن یا تنبیه کودک به این سبب که پیشرفت او به اندازه ی پیشرفت سرمشق و نمونه ی عرضه شده نبوده است باعث انزجار کودک از آن رفتار خواهد شد.

افراد خاصّ

بهترین سرمشق برای کودکی که با مشکلی رو به رو شده است کسی است که با همان مشکل روبه رو شده و آن را حلّ کرده است. اگر چنین کسی در تماس مستقیم با کودک باشد و کمی توجّه و محبّت به او نشان دهد، احتمال اینکه از طرف کودک به عنوان سرمشق و نمونه برگزیده شود بسیار زیاد است. این نکته در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند. کسی که در گذشته به الکل معتاد بوده و نتوانسته است خود را از دام آن نجات دهد، بهترین سرمشق و راهنما برای معالجه الکلی دیگری است. البته این حالت درمورد مسائل و رفتارهای ساده تر از ترک اعتیاد نیز صادق است.
* سعیده دوازده سال داشت. قدّ او به صورت چشمگیری از بقّه ی هم کلاسان خود بلندتر بود و همین موضوع سبب ناراحتی شدید او شده بود. برای همین هم بود که همیشه در کلاس سعی می کرد که با خم شدن یا فرورفتن در نیمکت خود را کوتاه تر نشان دهد. این کار سبب شد که کم کم خمیدگی محسوسی در ستون فقرات او ظاهر شود. مادر و پدر سعیده خیلی نگران و ناراحت بودند و دوست نداشتند که در اندام دخترشان نقصی پیدا شود. مادر سعیده درباره ی بقیه ی ماجرا چنین می گوید: « تابستان سال گذشته، خانواده ای به همسایگی ما آمدند که می توان گفت همسایه های بسیار خوب و فهمیده ای بودند. خانم همسایه جوان و زیبا بود و قدّی بلند داشت. دوستی ما با این خانواده به زودی شکل گرفت. راه رفتن و نشست و برخاست دلنشین خانم همسایه و زیبا حرف زدن و برخورد خوب او همه را تحت تأثیر قرارداد. سعیده هم سخت به خانم همسایه علاقه مند شده بود و به او احترام می گذاشت. چندبار خانم همسایه از بلندی قدّ سعیده تعریف کرد و زیبایی او را ستود.
از آن پس کم کم سعیده کوشید تا قامت خود را راست نگاه دارد و اکنون دیگر از شرمساری او درباره ی بلند بودن قدّش اثری دیده نمی شود. »
البته در مورد مثال بالا، دو نکته را باید مورد توجّه قرار داد: اوّل، اینکه اگر آن خانواده همسایه خانواده ی سعیده نشده بودند، می بایست برنامه ی دیگری برای حلّ مشکل او ترتیب بدهند. دوم اینکه حلّ این مشکل نمی بایست سبب مغرور شدن سعیده به قد بلند خود شود و دیگران را به سبب کوتاهی قد تحقیر کند. همچنین لازم است این نکته به او یادآوری شود که بلندی یا کوتاهی قد، همان گونه که عیب نیست، امتیاز ویژه ای هم به شمار نمی آید و قدّ بلند نباید باعث غرور وتکبّر یا کوچک شمردن دیگران شود.

آشنایان جدید

یک غریبه می تواند ناگهان به نمونه و سرمشق مهمی تبدیل شود و این در صورتی است که به دلیلی او تقویت کننده ی مورد نظر کودک را در اختیار داشته باشد. لازم به توضیح است کسی که به عنوان سرمشق از طرف دیگری مورد تقلید قرار گیرد الزاماً نباید از طرف همگان مهمّ و قابل احترام به شمار آید، بلکه همین که تقویت کننده ی مورد توجّه فرد را در اختیار داشته باشد، کاملاً امکان دارد که او به صورت نمونه و سرمشق مورد تقلید قرار گیرد. به مثال زیر توجّه کنید:
* خسرو در سنّ پانزده سالگی به سبب اختلاف هایی که با پدرش پیدا کرده بود، از خانه فرار کرد. اگر چه مادر و پدر خسرو از این ماجرا آن قدر ناراحت بودند که اگر او به خانه بازمی گشت، بدون تردید تنبیه نمی شد، امّا چون خسرو از پدرش خیلی می ترسید، به خانه برنگشت و پس از مدتی آوارگی دست به دزدی کوچکی زد و دستگیر شد و او را به یکی از مراکز اصلاح و تربیت فرستادند.
در آن مرکز خسرو با غلام، پسری که پرونده ای مفصّل و سابقه ای چندین ساله در دزدی و جرم های دیگر داشت روبه رو شد و تحت حمایت او قرار گرفت. یکی از روزها که نوجوان های دیگر خسرو را از جمع خود کنار گذاشته بودند غلام باصدای بلند گفت: « هر کسی از خانه ی خود فرار کند دوست من است. » و به این ترتیب بچه ها دوباره خسرو را به جمع خود پذیرفتند. از آن پس، خسرو غلام را به عنوان سرمشق مورد علاقه ی خود انتخاب کرد و گذشته از دوستی با او، جیب بُری، قاچاق موادّ مخدر، و جرم های دیگر را هم از او آموخت. به این ترتیب، خسرو که می بایست در مرکز اصلاح و تربیت اصلاح شود، به سبب روبه رو شدن با سرمشقی ناباب، در گمراهی و فساد بیشتر غوطه ور شد.
کودکان و نوجوانانی که از حمایت، تشویق، توجّه و محبّت مادر و پدر، معلّم و خواهر و برادر محروم باشند، به هر کسی که این تقویت کننده های مثبت را به آنها عرضه کند، روی خواهند آورد. در این روی آوردن، هیچ گونه زمینه ی اخلاقی و اجتماعی درمورد کسی که سرمشق قرار گرفته است مهم نیست. به بیان دیگر، کودکان و نوجوانان به سبب ساده بودن، محبّت را حتی از جنایتکاران و افراد فاسد نیز قبول خواهند کرد و در نتیجه به دام آنان گرفتار خواهند شد.
مادران و پدران از اینکه فرزندشان با فرد نابابی دوست شود نگران و مضطرب هستند، اما دوست ناباب و سرمشق بد تنها زمانی خطر دارد که ما نتوانیم سرمشق خوب و مناسبی به کودکان خود عرضه کنیم. به بیان دیگر، پیشگیری از خطر روبه روشدن با سرمشق نامناسب، عرضه کردن سرمشق مناسب است.

کسی که دارای مهارت یا خصوصیات مطلوب از نظر کودک باشد

کسی که سرمشق قرار می گیرد ممکن است توزیع کننده ی تقویت کننده ها نباشد. بیشتر وقت ها، نمونه ها و سرمشق ها کسانی هستند که مهارت یا خصوصیتی دارند که کودک درذهن خود مایل به داشتن آن مهارت ها یا خصوصیت هاست یا آنها را تحسین می کند. گاهی نمونه ها ویژگی های ظاهری و بدنی خاصّی دارند که مورد تحسین کودکان است و از این رو آن نمونه را مورد تقلید قرار می دهند.
مادران و پدران و معلّمان می توانند بعضی از رفتارها را از راه روبه رو کردن بچّه ها با نمونه سرمشقی مناسب به آنان بیاموزند. از این نمونه ها در بسیاری از موقعیت ها می توان استفاده کرد. بدیهی است که نمونه و سرمشق مورد نظر باید دارای دو ویژگی باشد: نخست اینکه مورد قبول تحسین و کودک باشد. دیگر اینکه دارای خصوصیات و مهارت های مورد تأیید مادر و پدر و معلّم باشد. سرمشق ها و نمونه ها را می توان در موقعیت های گوناگون یافت. به برخی از این موقعیت ها در زیر اشاره می شود:

در محیط اطراف کودک

گاهی می توان یکی از فارغ التحصیلان مدرسه را، که در زمینه ای موفق بوده و مورد تحسین و احترام دانش آموزان است، به مدرسه یا کلاس دعوت کرد تا بقیه ی دانش آموزان از تجربه های او بهره ببرند.
البته همیشه لازم نیست که سرمشق و نمونه را از بیرون از مدرسه برای کودک بیاوریم. گاهی سرمشق مناسب در کلاس یا در محیط خانواده هست. خواهران یا برادران بزرگ تر برای کوچک ترها سرمشق های مناسبی هستند، زیرا به دلیل تفاوت سنی اطلاعات و مهارت های بیشتری دارند و اگر آنها به عنوان یک دوست هم مورد قبول و علاقه ی بچه ها باشند، این تأثیر به مراتب بیشتر خواهد بود. به مثال زیر توجّه کنید:
جلیل عادت داشت که هنگام بازی فوتبال، همین که کسی به او تنه می زد یا توپی را از پاهای او درمی آورد، عصبانی می شد و درگیری ایجاد می کرد به همین سبب چندین بار توبیخ و از بازی های تیمی محروم شده بود.
خلیل برادر بزرگ تر جلیل، نیز بازیکن فوتبال بود و برعکس جلیل، دارای روحیه ی یک ورزشکار خوب، یعنی گذشت و مهربانی و ادب، بود. یک روز خلیل خانواده اش را برای تماشای مسابقه ی فوتبال به مدرسه دعوت کرد. جلیل هم به تماشای آن مسابقه رفت. هنگام بازی، جلیل متوجّه شد که بازیکنی در کنار زمین تنه ی محکمی به خلیل زد تا توپ را از او بگیرد. خلیل فوری ایستاد و در برابر چشمان حیرت زده ی جلیل از آن بازیکن عذرخواهی کرد و بعد به بازی ادامه داد. جلیل فکر می کرد که برادرش دست کم می بایست اعتراض کند. یک بار هم وقتی که خلیل به یکی از بازیکنان تیم مقابل پشت پا زد، بی درنگ دست های خود را بالا برد و گفت که خطا از او بوده است.
پس از پایان مسابقه، جلیل از برادرش پرسید که چرا به بازیکنی که به او تنه زده بود، اعتراض نکرد. خلیل به آرامی پاسخ داد: « در درجه ی اول، یک ورزشکار خوب باید روحیه ی ورزشکاری داشته باشد، یعنی مؤدب و باگذشت باشد. » جلیل چیزی نگفت، ولی رفتار او در بازی های بعدی نشان داد که به شدّت تحت تأثیر رفتار برادرش قرار گرفته است و در مسابقه ها برای کنترل رفتار خود خیلی کوشش می کند.
در اینجا باید اشاره کنیم که تأثیر یک نمونه بر روی یک فرد وقتی افزایش می یابد که آن فرد هم تا حدّی دارای مهارتی باشد که سرمشق او دارای آن است، زیرا حرف سرمشق را بهتر درک می کند. برای مثال، ورزشکار بودن جلیل به درک مطلبی که خلیل درباره ی روحیه ی ورزشکاری و شرایط ورزشکار گفت کمک بسیار کرده است.

چهره های برجسته ی هنر، سیاست، و ورزش

کودکان و نوجوانان اغلب چهره های معروف تلویزیونی، ورزشکاران بنام، موسیقیدانان، و حتی سیاستمداران برجسته را تحسین می کنند و آنها را نمونه و سرمشق قرار می دهند. همه ی ما بارها تقلید کردن را از حرکات چهره هایی مانند « زورو »، « سوپرمن » ، « سندباد » و مانند آنها دیده ایم. تهیه کنندگان این گونه فیلم ها نیز اغلب از محبوبیت چهره های معروف برای آموختن رفتارهایی چون حمایت از درماندگان، مبارزه با ستمگر، شکست بدی و پیروزی نیکی استفاده می کنند.
* دانش آموزان کلاس ورزش نمی تواستند در بازی فوتبال توپ را مستقیم و کوتاه شوت کنند و ترجیح می دادند که توپ را به صورت هوایی شوت کنند. مربی ورزش بهتر دید که از یکی از چهره های محبوب و مشهور فوتبال دعوت کند تا به مدرسه بیاید و روش صحیح شوت کردن مستقیم و کوتاه را به دانش آموزان نشان بدهد. این خبر را به بچه ها گفت و آنها بسیار خوشحال شدند و در روز موعود با اشتیاق و شور و هیجان فراوان دور آن بازیکن مشهور جمع شدند و او هم با دقت و حوصله ی فراوان نمونه های مختلفی از شوت های مستقیم و کوتاه را به نمایش گذاشت.
از آن پس، همه ی بچه ها سعی می کردند که شوت های آنها شبیه شوت های آن بازیکن معروف باشد. به این ترتیب، به زودی پیشرفت محسوسی در شوت کردن های آنان مشاهده شد و دیگر کمتر دانش آموزی بود که به شوت های هوایی علاقه نشان دهد. یادگیری این مهارت در اولین مسابقه ای که با تیم فوتبال مدرسه ی دیگری داشتند مشخص شد و آن تیم را با پیروزی چشمگیری شکست دادند.
در این مثال، تأثیر شهرت و محبوبیت قهرمان فوتبال به خوبی در شکل دادن رفتار شاگردان مدرسه مشهود است و نشان می دهد که چهره های محبوب و مشهور چگونه می توانند نمونه و سرمشق دیگران قرار گیرند.

قهرمانان افسانه ای

گاهی شخصیت های افسانه ای کتاب ها و فیلم های تلویزیونی و سینما می توانند نقش نمونه و سرمشق برای بچه ها داشته باشند. این شخصیت ها حتی ممکن است به صورت فیلم های کارتون یا نمایش عروسکی باشند. به همین سبب، وظیفه ی ناشران کتاب ها و تهیه کنندگان این گونه برنامه ها بسیار مهم و سنگین است، زیرا همان گونه که رفتار خوب این گونه شخصیت ها سرمشق قرار می گیرد، رفتارهای ناپسند آنان نیز ممکن است مورد تقلید واقع شود. به مثال زیر توجّه کنید:
* زینب علاقه ی بسیار به خوردن سبزی دارد. اما چند سال پیش، وقتی که پنج ساله بود، چنان از خوردن سبزی بیزار بود که مادرش حتی جرئت نمی کرد به او پیشنهاد کند که سبزی بخورد. یکی از برنامه های مورد علاقه ی زینب، تماشای برنامه تلویزیونی پینوکیو بود که به صورت کارتون تهیه شده بود. در یکی از این برنامه ها، هنگامی که مرد بدجنسی می خواست پینوکیو را بدزدد تا او را برای کار کردن به خانه ی خود ببرد، پینوکیو با خوردن سبزی خاصی چنان نیرویی گرفت که مرد بدجنس هر چه دوید نتوانست به او برسد. زینب که سخت تحت تأثیر آن برنامه قرار گرفته بود، روز بعد، هنگام ناهار مقداری سبزی خورد و به برادرش گفت که با خوردن سبزی آن قدر قوی شده است که او نمی تواند در دویدن به او برسد. به راستی هم برادرش پس از کمی دویدن به دنبال او در حیاط خانه، نتوانست او را بگیرد. از آن پس، زینب که به نیروبخش بودن سبزی پی برده بود، بیشتر وقت ها با غذا مقداری سبزی می خورد و خیال مادرش را راحت کرده بود.

چهره های تاریخی

گاهی می توان مطالب سودمند یا رفتارهای خاصّی را از راه مثال زدن از شخصیت های تاریخی به کودکان آموخت. برای مثال، خصوصیات اخلاقی و رفتاری بزرگان دین و دانش و داستان های گوناگونی که از اخلاق و رفتارهای خوب آنان در کتاب ها و برنامه های تلویزیونی و رادیویی نقل می شود بیشتر به منظور سرمشق دادن این گونه آموزش هاست. هدف بازگو کردن و به نمایش گذاشتن این مثال ها این است که مردم رفتار آن بزرگان را تقلید کنند و پیرو زندگی آنان باشند.

کسی که مورد تحسین سرمشق مورد نظر باشد

خصوصیات کسی که سرمشق و نمونه قرار می گیرد می تواند به دیگری منتقل شود. کسی که به دلایلی از قبیل داشتن مهارت های خاص پیشرفت فراوان در زندگی، خصوصیات ویژه، یا قدرت در اختیار داشتن تقویت کننده ها مورد توجّه است می تواند دست کم یکی از این امتیازها را از راه تحسین و تمجید دیگری به او منتقل کند. با این کار کسی که مورد تحسین قرار گرفته است، خود به عنوان سرمشق و نمونه از سوی گروهی برگزیده خواهد شد.
وقتی که مادر یا پدر، سرمشق یا نمونه برای کودک قرار می گیرند، بیشتر اعتقادات دینی و سیاسی آنان نیز به وسیله ی کودکان پذیرفته می شود. ولی زمانی که کودکان به سنین بالاتر می رسند، ممکن است دیگر مادر و پدر سرمشق آنها نباشند، حتی ممکن است مادر و پدر همه ی خصوصیات سرمشق بودن خود را برای کودکانشان از دست بدهند. بیشتر معلّمان در ذهن دانش آموزان خود تأثیری عمیق می گذارند که سال ها ادامه دارد. شهرتی که یک معلّم به عنوان معلّمی خوب یا بد، سخت گیر یا سهل گیر در میان شاگردانش پیدا می کند دهان به دهان به گوش دانش آموزان دیگر می رسد و این شهرت در چگونگی رفتار شاگردان جدید نسبت به آن معلّم تأثیر روشنی می گذارد. معلّمی که مورد احترام است می تواند احترام بچه ها را نسبت به فرد، عقیده، کتاب، یا مطلب خاصی جلب کند. همچنین تأثیر او بر روی شاگردان از نظر طرد یک فرد، عقیده، یا مطلبی خاص بسیار عمیق است. چه بسا معلّمی که مورد تأیید شاگردان است اگر در نکوهش کتابی در کلاس صحبت کند، شاگردان پس از مطالعه ی آن کتاب نکته های منفی فراوانی در آن بیابند و برعکس اگر او از مزایای آن کتاب صحبت کند، شاگردان پس از مطالعه ی آن کتاب نکته های مثبت فراوانی ببینند. به این ترتیب، محبوبیت و احترام یک معلّم می تواند در جهت دادن نظر دانش آموزان نسبت به یک نویسنده تأثیر فراوان داشته باشد. نظر متخصصان با صلاحیت در شکل دادن نظر مردم یک جامعه در پذیرش یا ردّ اثری هنری یا فنی تأثیر بسیار دارد. اشیا و آثار هنری یا فنی که متخصصان آنها را به عنوان آثاری پر ارزش یا شاهکار معرفی می کنند، بیشتر مورد تحسین و ستایش مرددم قرار می گیرند. در حالی که بسیاری از مردم حتی اگر آنها در میان چندین اثر مشابه قرار دهند، نمی توانند به ارزش و برتری آنها در میان آثار دیگر پی ببرند. به طور کلی هرچه آگاهی ما درباره ی مطلبی کم باشد، بیشتر تحت تأثیر نظر کسانی قرار می گیریم که برای ما به عنوان سرمشق و نمونه قابل احترام هستند.
آنچه درباره ی نمونه و سرمشق قرار دادن گفتیم ممکن است از دید بعضی از صاحب نظران تعلیم و تربیت مردود شمرده شود، زیرا به نظر آنان کوشش عمدی برای استفاده از سرمشق در آموزش کودکان سبب می شود که آنان از تفکر مستقل و آگاهانه باز بمانند. آنها معتقدند که چنین رفتارهای « طوطی وار » و « میمون وار » ، آدمی را به گونه ای پرورش می دهد که از تصمیم گیری های عاقلانه و منطقی در زندگی عاجز است و همیشه چشم امید به تصمیم گیری دیگران برای خود دارد. این نگرانی را باید به فال نیک گرفت، زیرا آگاهی از احتمال وجود تأثیر سوء تقلید کورکورانه خود عاملی است برای کاهش دادن آن تأثیر سوء به حداقل.
امّا باید توجّه داشه باشیم که اصل سرمشق قرار دادن هم می تواند برای آموختن رفتار مناسب به کار رود و هم برای آموختن رفتارهای نامطلوب. یک کودک می تواند اطاعت کورکورانه نسبت به منابع قدرت را از بزرگ ترها بیاموزد، و همچنین ایستادن در برابر ظالم و دفاع از مظلوم را. با آگاه شدن از شدّت تأثیر فرایند سرمشق قرار دادن، ما باید به اهمیت فراهم کردن سرمشق و نمونه ی مناسب پی برده باشیم. چنانچه هدف ما جلوگیری از اثرات سوء نمونه و سرمشق بد باشد، باید کوشش کنیم برای کودک سرمشقی حساب شده و دقیق برگزینیم.

سرمشق قرار دادن اجتناب ناپذیر است

باید توجّه داشت که نمونه و سرمشق قرار دادن امری ارادی و اختیاری نیست بلکه بیشتر اجنتاب ناپذیر است. مادر و پدر، بدون اینکه تعمدی داشته باشند، از سوی کودکان خود به عنوان سرمشق و نمونه انتخاب می شوند. اگر مادر و پدر سعی کنند که از سرمشق قرار گرفتن خود جلوگیری کنند، کودکان به سرمشق های دیگری روی خواهند آورد. به نظر می رسد که این نیازی انسانی است. (3) نکته ی مهم تر اینکه در مورد معلّمان و مادران و پدران حتی اگر آنان عرضه ی کننده ی تقویت کننده ها نیز نباشند، و حتی اگر توانایی یا مهارت قابل تحسینی هم از خود نشان نداده باشند، همان حضور دائم و تماس همیشگی آنها با کودکان، آنها را به صورت سرمشقی برای کودکان در می آورد. در چنین صورتی، ممکن است مادر یا پدر یا معلّم، نمونه یا سرمشقی منفی برای کودک باشند و کودکان رفتارهای ناپسندشان را تقلید کنند. گاهی نیز ممکن است خود کودکان تصمیم بگیرند که نقطه ی مخالف سرمشق خود باشند. برای مثال، اگر رفتار مادر یا پدر آنها با اعضای خانواده خشونت آمیز است، امکان دارد آنها تصمیم بگیرند که در آینده با فرزندان خود مهربان باشند. برای مثال، اگر رفتار مادر یا پدر آنها با اعضای خانواده خشونت آمیز است امکان دارد آنها تصمیم بگیرند که در آینده با فرزندان خود مهربان باشند. یا اگر معلّم آنها بی نظم و بی معلومات است، آنها تصمیم بگیرند که اگر در آینده معلّم شدند، معلّمی منظم و با معلومات باشند.
با توجّه به اینکه سرمشق قرار گرفتن ما اجتناب ناپذیر است، و همچنین با توجّه به اینکه کودکان هم رفتارهای مطلوب و هم رفتارهای نامطلوب ما را سرمشق قرار می دهند، عاقلانه ترین کار این است که بکوشیم رفتار خود را چنان تننظیم کنیم که سرمشق قرار گرفتن ما به زیان کودک یا جامعه ی ما تمام نشود. به بیان دیگر، چون سرمشق کودکان هستیم، چه بهتر که سرمشق خوبی برای آنان باشیم. با ارزیابی دقیقی از رفتار خود می توانیم منصفانه قضاوت کنیم که آیا می توانیم سرمشقی مورد اعتماد و مناسب باشیم یا نه. چنانچه جواب منفی باشد، می بایست که در اصلاح رفتار خود بکوشیم.

سرمشق قرار دادن تفکّر و تعقّل

اگر بخواهیم فرزندان ما متفکر و خلاق بار بیایند، و از تقلید کورکورانه زیان نبینند، یکی از مؤثرترین روش ها این است که سرمشق های خلاق و متفکری به آنان عرضه کنیم. به مثال زیر توجّه کنید:
* جعفر، دانش آموز رشته ی تجربی است. توجّه و علاقه ی او به زیست شناسی نیز در آغاز مانند درس های دیگر بود. معلّم علوم به عنوان معلّمی خوب در مدرسه شهرت داشت. او گاهی دانش آموزان را به گردش های علمی کوتاه می برد و آنها را از نزدیک با طبیعت و مظاهر خلقت آشنا می کرد. در این گردش ها شاگردان می بایست نمونه هایی از گیاهان و حشره های گوناگون جمع آوری کنند، ویژگی های هر یک را با دقت مورد مطالعه قرار دهند، و اطلاعات جمع آوری شده ی خود را طبقه بندی کنند.
معلّم از شاگردان در زمینه های مورد مطالعه ی آنان پرسش های بسیار می کرد و آنها را برمی انگیخت تا پرسش های گوناگونی را مطرح کنند. او پاسخ هایی را که به صورت حدس و گمان بودند هرگز نمی پذیرفت، بلکه از شاگردان می خواست تا به دلایل روشن و عینی و بر اساس مشاهدات مستقیم خود پاسخ پرسش های او را فراهم کنند. به همین سبب شاگردان مجبور بودند با خودشان مطالب را به طور مستقیم تجربه کنند، یا شواهد معتبری از مشاهدات دانشمندان و کتاب های آنان به معلّم علوم خود عرضه کنند.
چیزی نگذشت که جعفر به صورت دانش آموزی فعال و جوینده ی اطلاعات درآمد. بیشتر اوقات فراغت او در باغ یا پارک صرف جمع آوری نمونه های حشره ها و گیاهان برای تکمیل مجموعه اش می شد. جعفر دفترچه ای با عنوان « گزارش تحقیقات » تهیه کرد و یافته های خود را مرتب با معلّم و شاگردان دیگر در میان می گذاشت و از راهنمایی ها و انتقادهای آنان استفاده می کرد و می کوشید تا برای خودش یک زیست شناس شود.
در صورت فراهم بودن سرمشقی مناسب، مانند معلّم علوم در مثال بالا، می توان نه تنها عادت مشاهده ی دقیق علمی را به کودکان و نوجوانان آموخت، بلکه می توان آنان را عادت داد تا در بررسی مسائل همه ی موارد را در نظر بگیرند و به اصطلاح هر دو روی سکّه را ببینند. مثال زیر به روشن شدن این مطلب کمک می کند:
* سکینه، تا آنجا که به یاد داشت، هرگز با عقیده های مادر و پدر خود و بزرگ ترها مخالفت نمی کرد و همیشه عقیده ای را درست می دانست که مادر و پدرش آن را درست می دانستند. امّا در مدرسه با معلّمی برخورد کرد که اعتقاد او را در این مورد عوض کرد.
این معلّم که علوم اجتماعی درس می داد، عادت داشت بیشتر روزها با بچه ها در مدرسه ناهار بخورد. در هنگام صرف غذا او معمولاً بحث های اجتماعی گوناگونی را مطرح می کرد. ابتدا دلایلی چند در تأیید مطلب طرح شده می آورد طوری که شاگردان قانع می شدند که آن مطلب باید مورد تأیید قرار گیرد. سپس، شروع به آوردن دلایل دیگری در ردّ همان مطلب می کرد، به نحوی که نظر همه بر ردّ آن قرار می گرفت یا دست کم قبول یا ردّ آن را دشوار می کرد.
سکینه، که عادت کرده بود عقیده های بزرگ ترها را بدون چون و چرا بپذیرد، اکنون می دید که بسیاری از مسائل اجتماعی دارای چندین بُعد هستند و کم کم پی می برد که پذیرفتن یا ردّ کورکورانه ی هر نظری کار درستی نیست، بلکه باید جوانب آن را به دقت سنجید و هر دو روی سکّه را دید. و بعد در مورد قبول یا ردّ آن تصمیم گرفت. این حالت برای سکینه آن قدر جالب توجّه بود که تا وقت ناهار می شد خود را به سرعت به معلّم علوم اجتماعی می رسانید تا در بحث های او با شاگردان شرکت داشته باشد.
سرانجام، باید گفت که هر گونه رفتاری می تواند نمونه و سرمشق قرار گیرد، حتی سرمشق خوب بودن هم می تواند خود مورد سرمشق قرار گیرد. هر انسانی به صورت های گوناگون تحت تأثیر سرمشق های گوناگون بوده است. کودکان و نوجوانان سرانجام نمونه و سرمشق خود را در زندگی پیدا می کنند. وظیفه ی بزرگ ترها این است که بکوشند تا آنجا که امکان دارد سرمشق های خوب و مناسب برای فرزندان خود یا دیگران باشند یا دست کم به آنها کمک کنند تا سرمشق های مناسبی برای خود بیابند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی