دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

مقدمه

یکی از شرایط اساسی موفقیت در آموزش مفهوم خدا به کودکان و پرورش دینی آنها، آشنایی با فضای روان شناختی حاکم بر کودک است. پدران و مادرانی که قصد دارند کودک خود را با مفاهیم دینی و به ویژه با مفهوم خدا آشنا کنند و به نیازهای فکری آنها در این زمینه پاسخ دهند، لازم است ابتدا با برداشت های کودکان از این مفاهیم آشنا شوند تا بتوانند با زبان شیوا و در خور فهم کودک، گفت و گو کنند. همچنین لازم است پدران و مادران توجه داشته باشند که شناخت کودکان، بسیار محدود و منحصر به دوره ی سنی شان می باشد؛ آنان به تناسب سن و میزان تحول عقلی و شناختی خود، برداشت هایی از مفاهیم دارند. آشنایی با این محدودیت ها و کاستی های شناختی، سبب درک بهتر آنان و برخوردی بهتر در مواجهه با سخنانی است که از خردسالان و کودکان درباره ی مفاهیمی، مانند خداوند، فرشتگان و دیگر مفاهیم دینی می شنویم. نتایج پژوهش های روان شناسان در زمینه ی رشد دینی، اطلاعات فراوانی در اختیار والدین و مربیان قرار می دهد و شیوه ی درک و فهم کودکان و نوجوانان را از مفاهیمی مانند: خدا، شیطان، بهشت و ... روشن می سازد تا بر اساس آن، نگرانی های خود را در تربیت دینی کاهش دهیم و بتوانیم بر اساس ظرفیت فرزندمان، روش های آموزشی مذهبی را در پیش گیریم. بی توجهی به این نکته سبب می شود که بسیاری از والدین از عهده ی قانع ساختن کودک خود برنیایند و گاهی، به دلیل تکرار کردن کودک، برخوردهای نامناسبی داشته باشند که سبب دوری و ناخوش آیندی کودک از خداشناختی می شود و می تواند آسیب های معنوی به دنبال داشته باشد. به همین دلیل، در این نوشتار، اطلاعات مورد نیاز خانواده ها درباره ی فهم کودکان از خدا، که محصول پژوهش متخصصان است، تدارک دیده شده است.

ایمان کودکان پیش دبستانی

بر اساس یافته های روان شناسی، کودکان در 2-6 سالگی، از نظر شناخت و درک، دارای دو ویژگی « خود محور بودن » و « تمرکز گرایی » هستند. خود محوری یعنی این که کودک فقط از دریچه ی چشم خود و بر اساس مقدار توانایی هایش به پدیده های جهان بنگرد و نمی توانند دیدگاه های دیگران را مورد توجه قرار دهد. تمرکزگرایی به این معناست که کودک فقط می تواند به یک جنبه از پدیده ها توجه کند که ممکن است آن جنبه، مهم نباشد و سپس آن را به موارد دیگر تعمیم دهد. کودکی که در این مرحله از تفکر قرار دارد، درباره ی مجردات هم این چنین می اندیشد؛ برای نمونه درباره ی مفهوم خدا، کودک وی را موجودی مادی و حتی به صورت انسان تصور می کند؛ بنابراین، برای خدا دست، پا، سر و صورت قائل است. همچنین برایش خانه ای تصور می کند که همان بهشت است و از آن جا به کارهای ما نگاه می کند و مواظب ماست یا از بهشت به زمین می آید تا کارهای ما را درست کند. او بهشت را باغ یا پارک بزرگی می داند که انواع وسائل بازی و خوراکی دارد و می توان در آن جا بازی کرد و خوشحال شد. جهنم را نیز جایی می داند که آتش زیادی در آن شعله ور است. کودک شیطان را انسانی زشت تصور می کند که روی سرش شاخ دارد. بخشی از اطلاعات کودک بر اساس گفته ها و شنیده ها است و او شنیده ها را تصور می کند.

ایمان در دوران کودکی

زمانی که کودک به سن مدرسه می رسد ( حدود هفت تا یازده سالگی ) به تدریج توان غلبه بر محدودیت های فکری دوره ی پیش را به دست می آورد. مثلاً می تواند از چند بعد به پدیده ها بنگرد و همچنین از حالت خودمحوری اش کاسته می شود. وی می کوشد با توجیهات فیزیکی، پدیده ها را توضیح دهد. بنابراین، کودکان دبستانی تلاش می کنند خدا را انسان بپندارند؛ انسانی خارق العاده و اعجاب برانگیز. بر اساس این یافته ها، درباره ی برداشت کودکان از خداوند در سنین مختلف چنین گزارش شده است:

برداشت کودک از مفهوم خداوند

7 تا 8 ساله ها: برداشت این گروه سنی از مفهوم خداوند بسیار خام و مادی است. این گروه می پندارند که خداوند شبیه انسان، با صدایی شبیه ما سخن می گوید، در بهشتی سکونت دارد که در آسمان هاست و به صورت انسان به زمین آمده، به اداره امور می پردازد.
7 تا 9 ساله ها: به نظر این گروه سنی، خداوند انسانی طبیعی، ولی فوق العاده است. خدا قدرتمند می باشد، ولی رفتارش پیش بینی نشده است. او قدرتی سحرآمیز دارد، ولی با صدایی همانند ما سخن می گوید.
9 تا 12 ساله ها: این گروه می تواند با عبور از تصور فوق انسانی به فوق طبیعی، به این نتایج برسد؛ خدا در همه جا وجود دارد و در عین حال، در مکانی مشخص می باشد.
این اطلاعات از پژوهش هایی که در آن از کودکان خواسته شده است برداشت خود را نقاشی کنند یا در گفت و گویی که پس از طرح پرسش به دست آمده است؛ در پژوهش با عنوان « چگونگی پاسخ گویی کودکان سه تا سیزده ساله تهران به پرسش هایی درباره مفهوم خدا » ( 1 ) اطلاعات زیر به دست آمده است:
3 تا 6 ساله ها: در پاسخ به پرسش هایی طرح شده درباره ی خدا، شکل، مکان و ویژگی های او از نظر درک و بیان این مفاهیم ناتوان هستند. تصور خام مادی و انسان گونه ی آنان از خدا را می توان در پاسخ ها دریافت. شمار زیادی از آنان ادعا کرده اند که خدا را می توان دید و بیش تر کسانی که این ادعا را رد کرده اند، دلایل خود را دوری از خدا و حضور او در آسمان ها بیان داشته اند که این دلایل، نشان دهنده ی قابل رؤیت بودن خدا در نزد آنان است. وقتی پرسیده شد که آیا با دوربین قوی می توان خدا را دید، بیش از نیمی از آنان پاسخ مثبت داده و بقیه نیز دلایل خود را در نداشتن دوربین یا بالاتر بودن خدا دانسته اند. پاسخ های کودکان به این پرسش مشخص می سازد که به تصور آنها خدا را می توان دید.
90 % خردسالان اگر چه این پرسش که « آیا خدا در همه جا وجود دارد؟ » پاسخ مثبت داده اند، ولی در پاسخ به « آیا خدا در جاهای خاص نیز حضور دارد؟ » 60 % پاسخ منفی یا « نمی دانم » داده اند. این نشان دهنده ی ناتوانی و بی ثباتی ذهنی کودکان این مقطع سنی در اثبات چیزی است که اظهار می دارند.
6 تا 9 ساله ها: پاسخ های « نمی دانم » یا بدون واکنش کودکان شش تا نه ساله، در مقایسه با کودکان گروه بالا کمتر است. پاسخ های این مقطع سنی نیز ناتوانی آنان را در درک مفاهیم انتزاعی مانند خدا روشن می سازد و حکایت از مادی بودن تصور آنان از خدا دارد. البته این تصور به تدریج کم رنگ تر می شود، هنوز آثار اعتقاد به قابل رؤیت بودن خداوند وجود دارد و تشبیه به انسان در پاسخ ها همچنان به چشم می خورد، اما به صورت انسانی با وجودی فوق العاده از نور. 87% آنان معتقدند خدا در همه جا می باشد. 54 % آنان وجود خدا را در جاهای خاص رد کرده اند که این نشان دهنده ی ناتوانی آنان برای حل این - به ظاهر- تناقض است که خداوند در همه جا و در جای ویژه ای هم باشد.
9 تا 13 ساله ها: پاسخ های این مقطع سنی از نظر کمی و کیفی با پاسخ مقاطع سنی پایین تر فرق می کند و نشان دهنده ی آغاز توانمندی ذهنی آنان برای درک مفهوم انتزاعی خداست. 68% آنان به آفریننده بودن، خالق بودن یا صفات برجسته ی خداوند اشاره داشته اند. شایان ذکر است که این دلیل فهم واقعی آنان از این معانی نیست. هیچ کودکی در هیچ یک از سه پرسش مربوط به دیدن خداوند، ادعا نکرده است که می توان خدا را با چشم یا هر وسیله ی مادی دیگری دید. بیش تر آنان اعتراف کرده اند که خداوند در همه جا، حتی در جاهای خاص، وجود دارد که بالا رفتن توانایی ذهنی آنها برای درک مفهوم انتزاعی خدا و حل مشکلات مراحل پیشین را نشان می دهد.

تصور کودک از مفهوم قداست خداوند

کودک پیش دبستانی باور دارد که خداوند دارای ویژگی های فیزیکی با قدرتی سحرآمیز است که از کارهای بد و ناپسند خشمگین شده، تنبیه می نماید. با این حال، بیش تر کودکان خدا را دوست خود می دانند.
در سال های نخست دبستان تا نزدیک دوازده سالگی ترس پیشین کاهش می یابد و به گونه ای دیگر مبدل می شود که مربوط به فوق العاده بودن قدرت خداوند است و می تواند در دنیای ما به صورت معجزات یا واقعه ی دیگری ظهور یابد. کودکان این دوره سنی می پندارند که خداوند در گذشته برای بازده مخلوقات به زمین می آمده، ولی اکنون در بهشت زندگی می کند و آن مسائل رخ نمی دهد.
پس از دوازده سالگی تصورات غیر فیزیکی و روحانی از خداوند پدید می آید. ترس از خدا، به دلیل قدرت فراگیر او به همه چیز و همه کس، جایگزین گونه های پیشین ترس می گردد که سرآغاز ورود به سطح بالاتر تفکر است. این اطلاعات بر اساس پژوهش « گلدمن »، یکی از روان شناسان نامی کودک، به دست آمد.
بی شک، در عبادت، اطمینان به وجود رابطه ی دوستانه و محبوب با خداوند، باید برای کودکان بیشتر و گسترده تر نمودار شود. شخصیت پیامبران می تواند ما را در ایجاد این اطمینان کمک نماید، بدان صورت که آنان انسان هایی معرفی شوند که خداوند برای کمک و هدایت ما فرستاده است.
برای کودکان سال های نخستین دبستان، اگر چه بر اساس علایق انسان انگاری، خدا را بشری فوق العاده تصور می نمایند، ولی برخلاف دوره ی پیشین، اعمال الهی از نظر این گروه سنی، پیش بینی نشده و بی دلیل نیستند. ترس گذشته کاهش می یابد و به گونه ای دیگر از ترس مبدل می شود که مربوط به قدرت سحرآمیز خداوند می باشد و می تواند در دنیای ما به صورت معجزه یا رخداد دیگری ظهور یابد. احساس گناه در صورت ارتکاب برخی گناهان خاص، به ترس از خدا مربوط می شود و از این رهگذر، خدا، تنبیه کننده در نظر گرفته می شود که سرانجام روزی از انسان بازخواست می کند؛ در پژوهشی از کودک درباره ی درک او از مفهوم تقدس پرسیده شد: « چرا زمینی که حضرت موسی (علیه السلام) روی آن ایستاده، مقدس بود؟ »
کودکان تا هشت سالگی در پاسخ های خود دچار سردرگمی و آشفتگی می شوند که ناشی از توجه آنان به طبیعت زمین و تقید به معانی تحت اللفظی می باشد. این گروه پاسخ دادند: « آن زمین مقدس است، زیرا در آن گل، سبزه و... روییده است. » برخی نیز بیان داشته اند که مقدس بودن آن به دلیل تماس با خداست که این حالت مقدس نیز با تماس فیزیکی منتقل می شود.
گروه دیگری که هشت تا دوازده سال دارند، تقدس هر مکان را وابسته به حضور خدا در آن می دانند که این مسئله بیش تر با توجیه فیزیکی همراه است. گاهی نیز مکانی به دلیل رخ دادن معجزه ای در آن، مقدس می شود.

تصور کودک از مفهوم علاقه خداوند به انسان

تا نزدیکی ده سالگی، کودکان نمی پذیرند که محبت خداوند شامل هر انسانی می شود، زیرا محال است خداوند آدم های بد را دوست داشته باشد می پندارند که خدا می تواند درباره ی بندگان خود عدالت را اجرا نکند، زیر هر چه بخواهد، انجام می دهد.
پس از این سن، 75% کودکان نه تنها به محبت همگانی الهی معتقدند، که عذاب شدگان را نیز مشمول این محبت می دانند؛ برای نمونه، معتقدند خداوند قوم فرعون را در دریا غرق کرد، ولی درباره ی آنها متأسف هم بود.
اواخر سال دوم و آغاز سال سوم راهنمایی، بر این باورند که خداوند به همه ی انسان ها محبت دارد و مجازات هم در صورت لزوم، بر اساس درجه ی گناه تعیین می شود. درنظر این گروه، خدا همیشه عادل است.

وظایف ما در برابر برداشت های خام کودکان

پس از آشنایی اجمالی با برداشت های خردسالان و کودکان درباره ی مفاهیم دینی، به ویژه خداوند، این پرسش مطرح می شود که وظیفه ی ما در برابر این برداشت ها چیست؟ آیا می توانیم کودک را به خاطر این برداشت سرزنش کنیم؟ آیا باید از بیان برداشت های او جلوگیری کنیم یا وظایف دیگری بر عهده ی ماست؟
ما در برابر این برداشت های کودکانه، سه وظیفه داریم:
1. آگاه شدن از برداشت ها با مطالعه ی کتاب ها و مقالاتی که در این زمینه نوشته شده است یا بهره بردن از نظر کارشناسان و حضور در جلسات مشاوره ی مذهبی؛
2. کشف مفاهیم ناقص و نادرست موجود در اذهان کودکان؛
3. تلاش برای زدودن آنها.
مهم ترین کار این است که تلاش خود را معطوف به نفی اشتباه ها و کمبودهای موجود در این برداشت ها نماییم، بدون آنکه برای تصحیح آنها، به سخن گفتن درباره ی مفاهیم انتزاعی واستدلال های مشکل متوسل شویم. مفاهیم انتزاعی را باید به زمانی موکول کرد که استعداد لازم برای فهم آنها در کودک پدید آمده باشد؛ برای نمونه، خردسال شما ( سه تا شش سال ) می پرسد که خدا کیست و همانند کیست؟
در این شرایط پاسخ ها را باید به انسان انگاری او معطوف کرد و گفت که خدا مانند ما نیست. او دست و پا ندارد. او ما را می بیند، ولی مانند ما چشم ندارد. او سخن ما را می شنود، ولی گوش ندارد. او زندگی می کند، ولی نه در خانه ای مثل خانه های ما. در پاسخ به کودک شش تا نه ساله باید به نفی تصور انسانی با نیروهای فوق العاده یا شباهت به نور و شعله های آتش تمرکز کنیم و آن ذهنیت را بزداییم.
اطلاعات موجود درباره ی تصور کودکان از خداوند می تواند ما را در درک بهتر فضای شناختی کودکان یاری دهد. با آشنایی از این فضا، تحمل ما در برخورد با نگرش های کودکان پیش تر می شود. والدین آگاه به مسائل ذهنی کودکان خود، نه تنها در برای خام انگاری و برداشت های انسان گونه کودکان از خداوند، دچار نگرانی و واکنش منفی نمی شوند، بلکه می کوشند با بهره گیری از این تصورات، پلی برای رسیدن به اهداف آموزشی و تربیتی خود بسازند و کودک را در غنی سازی افکار خداشناسی اش یاری دهند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی