دکتر علیرضا متحدی

وکیل پایه یک دادگستری (قبول دعاوی حقوقی، کیفری، ملکی، و خانواده)

وکیل پایه یک دادگستری (قبول دعاوی حقوقی، کیفری، ملکی، و خانواده)

در این سایت اطلاعات حقوقی که دارای جذابیت، و عمدتاً مورد نیاز مردم است منتشر می‌شود. باشد که مورد رضایت و استفاده عزیزان قرار گیرد. در هر موضوع ضمن توضیح مختصر، یک نمونه رأی دادگاه از پرونده‌های واقعی ارائه شده است. (جهت دریافت تصویرها با کیفیت اصلی، روی آن کلیک نمایید)
همچنین تلاش می‌شود در حد امکان سوالات مطرح شده را پاسخگو باشیم. می‌توانید سوالات خود را در پیام‌رسان‌های ایتا، بله، واتساپ، یا تلگرام مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.
راه‌های ارتباطی را در منوی «تماس با ما» جستجو نمایید.

شبکه های اجتماعی

 

 دیشب یک برنامه تلویزیونی در مورد مهریه در شبکه آموزش پخش شد .موضوعش زندانی شدن یک مرد بخاطر عدم توان پرداخت مهریه بود که سه فرزند هم داشت فکر میکنم حدود 20 سال زندگی مشترک داشتند .قسمت دردناک موضوع حضور فرزندان این مرد برای ملاقات با پدرشان بود که ظاهراً مادرشان هم در این ملاقات همراهشان بود. مرد گفت نمی‌خواستم فرزندانم از زندانی شدنم اطلاع داشته باشند اما به هر حال فرزندانش برای ملاقاتش آمده بودند و تعریف می‌کرد در این دیدار گریه می‌کردند .

یاد حدیثی افتادم از پیامبر که بیان می‌فرمایند : «اگر قرار بود برای غیر خدا سجده کرد فرمان می‌دادم زنان بر شوهرانشان سجده کنند» این حدیث به وضوح احترام و جایگاه مرد در خانواده را متذکر می‌شود. اما واقعاً در جامعه ما چه خبر است؟ ما در این راستا حرکت کرده‌ایم؟

ابتدا دختر و پسر را به ازدواج تشویق می‌کنیم تا از مفاسد تجردشان در جامعه در امان باشیم بعد بوسیله فرهنگ و رسوم کاملاً غلط مرد را به قبول چیزی که توانش را نداشته و نخواهد داشت در معذوریت می‌گذاریم و بعد سرنوشت و آبروی مرد را درتنگنا می‌گذاریم تا اگر به مذاق زن خوش نیامد او را پشت میله‌های زندان بفرستد.

زندان به کنار، چرا اصلا چیزی برای تهدید باید وجود داشته باشد. مردی که بدون فشار قانون و هیچگونه زور و تهدیدی مخارج همسر و فرزندان را تهیه می‌کند و برای آسایش آنها از دل و جان تلاش می‌کند چرا باید یک روز با اهرمی مانند مهریه تهدید شود. در اینجا قصد من بی ملاحظگی نسبت به حقوق بانوان نیست، که در جامعه شاهد بی‌انصافی‌های فراوان نسبت به آنها هستیم. اما در هر صورت این مهریه واقعاً به چه کسی کمک کرده است؟ حقی را از کسی اعاده نموده؟ اکثر بانوان مظلوم از گرفتن مهریه خودشان صرف نظر می‌کنند و طلاق می‌گیرند و فقط این ابزار بوسیله افرادی خاص و با شخصیتی خاص، مورد استفاده قرار می‌گیرد .

بعد از این همه سال تصور این بود این قوانین تغییر کنند، اما کمافی سابق در این سالها قانون مدنی هیچ رشدی جهت اصلاح کاستی‌ها در این موضوع نداشته است .دیگر نمی‌دانم این موضوع را با چه زبانی باید تشریح کرد. در اینجا به زبان عامیانه دوباره می‌گویم مهریه یک موضوعی است که از ازدواج ناشی شده یعنی اگه زن و مرد و وصلت بین آنها نبود مهریه هم اصلاً معنی نداشت. حالا چطور چیزی که فرع است می‌تواند اصل را از بین ببرد. مگر کسی هست که منکر آن باشد که وقتی مردی بخاطر مهریه زندان رفت، دیگر با آن زن زندگی نخواهد کرد. چرا قانون باید دست افراد را برای نشستن روی یک شاخه و بریدن بن شاخه باز بگذارد؟ اصلا یک درصد کارشناسان می‌توانند به مفید بودن مهریه برای احقاق حقوق زنان صحه بگذارند؟ آیا کمبودها و نارسائیهای حقوقی با مهریه حل می‌شود؟

باید خدمت همه برادران و خواهرانم این نصیحت دوستانه را داشته باشم. جائی که قانون نمی‌تواند به شما کمک کند، خودتان بفکر خودتان باشید .

خواهران عزیز در ازدواج بسیار ملاک‌های مهمتر از تعیین مقدار مهریه مطرح است. مثل اخلاق و منش و تربیت و ..  مرد که شما باید بتوانید عمری بر آن تکیه کنید .

برادران عزیز شما در ازدواج در حال برقراری یک رابطه انسانی هستید که جنبه‌های مختلف دارد. نباید صرفاً کشش‌های جنسی را مد نظر قرار دهید و لازم است منطقی‌تر باشید. شما فقط با جسم دیگری ارتباط برقرار نمی‌کنید بلکه آرامش و آسایش روح و روانتان در گرو تربیت و اخلاق و  . . . دختر مورد علاقه‌تان می‌باشد .

تمام مسائل مادی نیست که با سکه آنها را بسنجید اگر زن یا مردی خوب باشد، ارزشش بسیار بیشتر از میلیون‌ها سکه است. و اگر بد بود به اندازه مشتی خاک نیست. هر فردی خوبی‌ها و بدی‌های خود را دارد و فراموش نکنید هر فردی وقتی عصبانی می‌شود رفتاری غیر از رفتار نرمال و طبیعی خود انجام می‌دهد چه بسا یک زن بسیار خوش برخورد و متین در عصبانیت مهریه خود را بخواهد و غیر آن هم به چیزی راضی نشود. همانطور که شما در ازدواج احتمال می‌دهید انشاالله همسر خوبی نسیبتان شود، به همان شکل هم احتمال بدهید ممکن است برعکس شود.

و در انتها حکایتی از گلستان سعدی:

از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم. تا وقتی که اسیر فرنگ شدم، و در خندق طرابلس با جهودانم به کار گل بداشتند. یکی از رؤسای حلب که سابقه‌ای میان ما بود گذر کرد و بشناخت و گفت ای فلان این چه حالت است؟ گفتم چه گویم. همی‌گریختم از مردمان به کوه و به دشت، که از خدای نبودم به آدمی پرداخت. پای در زنجیر پیش دوستان، به که با بیگانگان در بوستان.

بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد، و با خود به حلب برد و دختری که داشت به نکاح من در آورد، به کابین صد دینار. مدتی بر آمد. بدخوی و ستیزه‌جوی و نافرمان بود. زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغّص داشت. زن بد در سرای مرد نکو، هم درا ین عالم است دوزخ او. زینهار از قرین بد زنهار وَ قِنا رَبَنا عذابَ النّار.

باری زبان تعنّت دراز کرده همی‌گفت تو آن نیستی که پدر من ترا از فرنگ باز خرید؟ گفتم بلی من آنم که به ده دینار از قید فرنگم باز خرید و به صد دینار به دست تو گرفتار کرد. شنیدم گوسپندی را بزرگی رهانید از دهان گرگی. شبانگه کارد در حلقش بمالید. گوسپند از وی بنالید که از چنگال گرگم در ربودی، چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی....

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی