دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۶۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است


پژوهشگران و روان‌شناسان درباره هوش هیجانی تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند. هم مزایای بالقوه آن را مورد بحث قرار داده‌اند و هم به تحلیل انتقادی در مورد مدل‌های نظری متفاوت پرداخته‌اند. نقل‌قول‌های زیر، نمونه‌هایی هستند از آن چه که درباره هوش هیجانی، گفته و نوشته شده است:


تعریف هوش هیجانی

  • دیوید کاروسو: «درک این نکته بسیار حائز اهمیت است که هوش هیجانی در مقابل هوش قرار ندارد، پیروزی قلب بر مغز نیست، بلکه فصل مشترک آن دو است.»
  • فریدمن: «هوش هیجانی روشی است برای تشخیص، درک و انتخاب چگونگی تفکر، احساس و عمل ما. هوش هیجانی، تعامل ما با دیگران و درک ما نسبت به خودمان را شکل می‌دهد. چگونگی یادگیری و چیزهایی که یاد می‌گیریم را تعریف می‌کند، به ما اجازه می‌دهد تا اولویت‌هایی را وضع کنیم و اکثر اقدامات روزانه ما را تعیین می‌کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که هوش هیجانی مسئول بیش از 80 درصد موفقیت‌های ما در زندگی است.»
  • سالووی و مایر: «ما هوش هیجانی را به عنوان زیر مجموعه هوش اجتماعی تعریف می‌کنیم که در قابلیت پایش و نظارت بر احساسات و هیجانات خود و دیگران، فرق گذاشتن بین آن‌ها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال، دخالت دارد.»
  • مایر و کاب: «قابلیت پردازش اطلاعات هیجانی، به ویژه آن‌گونه که در درک، جذب و مدیریت هیجان، دخالت دارد.»

اهمیت هوش هیجانی

  • جان گاتمن: «در دهه اخیر، یافته‌های علمی، نقش بسیار پر اهمیتی که هیجانات در زندگی ما بازی می‌کنند را نشان داده‌اند. پژوهشگران دریافته‌اند که آگاهی هیجانی و قابلیت‌های مدیریت احساسات، حتی بیشتر از ضریب هوشی، تعیین کننده موفقیت و شادکامی ما در تمام زمینه‌های زندگی و از جمله روابط خانوادگی هستند.»
  • مک کاون: «کشف خود به شیوه‌ای آگاهانه یا به عبارت دیگر، کسب دانش درباره خود، بخش مهمی از فرایند یادگیری است.»
  • سالووی، مایر و گلدمن: «آدم‌ها هنگامی که حال خوشی داشته باشند، استدلال، استنتاج و حل ابتکاری مسائل را بهتر انجام می‌دهند.»
  • جان مایر: «هیجان هنگامی روی می‌دهد که وضعیت‌های خاص بیولوژیک، تجربی و شناختی که همگی به طور همزمان پدید می‌آیند، وجود داشته باشد.»
  • مایر و سالووی: «افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، انتظار می‌رود که پیشرفت سریعتری داشته باشند.»

انتقاد در مورد پژوهش‌های هوش هیجانی

  • هانس آیزنک در مورد کارهای گولمن: «او بیش از دیگران اصرار داد که تمام انواع رفتارها را زیر عنوان نوعی «هوش» رده بندی کند... اگر این پنج قابلیت، هوش هیجانی را تعریف می‌کنند، آنگاه ما انتظار داریم که شواهدی مبنی بر همبستگی بسیار زیاد آن‌ها وجود داشته باشد. در حالی که خود گولمن می‌پذیرد که آن‌ها ممکن است کاملاً ناهمبسته باشند. و به هر حال چنانچه ما نتوانیم آن‌ها را اندازه‌گیری کنیم پس چطور می‌دانیم که آن‌ها همبسته هستند؟ در نتیجه، کلّ این نظریه بر مبنای سستی بنا شده و به نظر نمی‌رسد پایه علمی داشته باشد.»

آینده هوش هیجانی

  • پیتر سالووی: «من فکر می‌کنم که در دهه بعد ما شاهد پژوهش‌های خوب و سازمان یافته‌ای باشیم که نشانگر این باشند که قابلیت‌ها و مهارت‌های هیجانی، نتایج مثبتی در خانه، خانواده، مدرسه و کار به بار می‌آورند.» چالش واقعی، نشان دادن این نکته است که هوش هیجانی، برتر و بالاتر از ساخت‌های روان‌شناسانه‌ای نظیر شخصیت و ضریب هوشی که ده‌ها سال است که مورد ارزیابی قرار می‌گیرند، قرار دارد. من اعتقاد دارم که هوش هیجانی به این وعده عمل خواهد کرد.»
 
هوش هیجانی و روابط زناشویی:
به اعتقاد مشاوران خانواده، راه دستیابی به ازدواجی موفق و یک زندگی خانوادگی سرشار از خوشبختی، بسیار ساده و سرراست است: «باید بدانی چه موقع معذرت‌خواهی کنی و هنگامی که همسرت کار مورد علاقه‌ات را انجام نداد به روی خودت نیاوری.» مانند بسیاری از سخنان موجز و نغز دیگر، سادگی ظاهری این دستورالعمل، فریبنده است. در حقیقت دانستن این که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرت‌خواهی کنید و نیز برخورداری از توانایی‌هایی چون شکیبایی، بردباری و مدارا کردن در هنگام عصبانیت، احتیاج به مهارت‌های هیجانی پیشرفته و سطح بالایی چون همدلی، کنترل خود و درک عمیق نیازها و احساسات دیگران دارد. نکته جالب توجه در مورد این مهارت‌ها این است که بدانیم این‌ها شباهت زیادی به اجزا یا ابعاد تشکیل دهنده سازه هوش هیجانی دارند. هوش هیجانی ( EI ) توسط مایر و سالووی این گونه تعریف شده است: «توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آن‌ها به گونه‌ای که موجب تعالی و رشد عقلانی-هیجانی گردد». در واقع این هم‌خوانی و تجانس آشکار بین انواع توانایی‌هایی که هوش هیجانی را می‌سازد و توانایی‌هایی که لازمه گفتگو و تعاملات موفقیت‌آمیز زناشویی می‌باشند، ما را به این موضوع رهنمون می‌سازد که هوش هیجانی در زمینه ازدواج موفق و زندگی زناشویی، نقشی مهم و غیر قابل انکار دارد. حال سؤال این است که هوش هیجانی به چه طریقی می‌تواند زندگی زناشویی را تحت تأثیر خود قرار دهد؟ و زوجین به چه نوع مهارت‌های هیجانی نیاز دارند تا به کمک آن‌ها بتوانند بر مشکلات روز افزون زندگی زناشویی خود و فراز و نشیب‌های آن فایق آیند؟

هوش هیجانی چیست؟ 
واژه جامع هوش هیجانی به سه دسته توانایی ذهنی اشاره دارد که یک دسته آن، توانایی‌های بسیار اساسی است که دربرگیرنده ادراک و تشخیص عواطف خود و دیگران می‌باشد، به عبارت دیگر، افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند می‌دانند که خود یا دیگران در یک لحظه خاص، در چه نوع حالت هیجانی به سر می‌برند. بنابراین قادرند به دقت عواطف گوناگون و متفاوتی چون خشم، ترس، احساس گناه و عشق را از هم تشخیص دهند.

توانایی‌های هوش هیجانی بطور کلی عبارتند از:

1- توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران

2- توانایی استدلال کردن راجع به عواطف

3- توانایی اداره و تنظیم مؤثر عواطف

این توانایی‌های سه گانه، ظاهراً عوامل اساسی تشکیل دهنده یک زمینه غنی عاطفی برای داشتن یک زندگی زناشویی سعادتمندانه محسوب می‌شوند.

ادراک هیجانی و روابط زوجین 
از سال 1995 تاکنون تحقیقات زیادی در زمینه ادراک عاطفی و روابط زناشویی صورت گرفته که نتایج آن به شرح زیر است:

1- ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از عاطفه می باشد.

2- در ازدواج‌هایی که زوجین با یکدیگر در تعارض و تضاد باشند، برانگیختگی‌های هیجانی زیادتری دیده می‌شود. به عبارت دیگر، بیشتر تعارض‌ها و اختلافات بین زوجین به دلیل برانگیختگی‌های هیجانی صورت می‌گیرد.

3- افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً بعضی از زوج‌ها آشکارا نسبت به علائم هیجانی همسرشان بی‌توجه هستند و آنان را نادیده می‌گیرند یا آمادگی سوء تعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. مثلاً حالت غمناکی یا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانیت و خشم تفسیر می‌نمایند.

4- انسان‌ها دارای تفاوت‌های قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود می باشند. مثلاً برخی از زوج‌ها عادت دارند پیام‌های هیجانی مبهم و گیج کننده‌ای به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان، هم می‌خندند و هم اخم می‌کنند). پژوهشگران دریافته‌اند که ارتباط با ثبات و معناداری بین تفاوت‌های فردی در توانایی ابراز دقیق و صحیح عواطف و تشخیص آن‌ها با شادی‌های زندگی و روابط زناشویی مطلوب وجود دارد.

5- زوج‌های خرسند در مقایسه با زوج‌هایی که رابطه زناشویی و هیجانی خوبی با هم ندارند، احساس همدلی بیشتری به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند.

6- زوج‌های ناراضی از زندگی زناشویی در عکس‌العمل به رفتار نامناسب همسرشان مقابله به مثل می‌کنند.

7- زنان بهتراز مردان در ابراز دقیق عواطف و تشخیص آن‌ها عمل می‌نمایند. برای مثال وقتی که یک زن پیام هیجانی مثبتی به شوهرش می‌دهد، احتمالاً از علائم غیر کلامی - بدنی (مثل لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه در هنگام سخن گفتن استفاده می‌نماید. از طرف دیگر، مردان تمایل به استفاده از پیام‌های مبهم و مختلط (ترکیبی) دارند. برای مثال هنگامی که مردی می‌خواهد پیام هیجانی مثبتی به همسرش بدهد، این پیام هم همراه با خنده است و هم همراه با علائم بالقوه تهدیدکننده‌ای چون حرکات ابرو یا چشم.

8- ناتوانی مردان در تشخیص و ابراز دقیق عواطف، علت مهم و اساسی ازدواج‌های ناموفق است. برای مثال در برانگیختگی‌های هیجانی بالا در طول کشمکش‌های زناشویی (که از طریق اندازه‌گیری علائم فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب یا فشار خون مشخص می‌شود) مردانی که از زندگی زناشویی خود راضی نمی‌باشند و با همسران خود اختلاف دارند، علائمی از گوشه‌گیری یا انزوای هیجانی و بی عاطفگی از خود نشان می‌دهند، روان‌شناسان آن را «حصار سنگی» نامیدند.

9- زوج‌های شاد و خوشبخت نسبت به زوج‌های ناسازگار، هم در اظهار و ابراز عواطف و هم در استنباط، تشخیص و دریافت عواطف، عملکرد بهتری از خود نشان می‌دهند.

10- برخی از مردان احساس می‌کنند که هم زمان از دو طرف مورد تهدید واقع می شوند: یکی از طرف موقعیت‌هایی که قادر به کنترل آن‌ها نمی‌باشند و یکی هم از طرف عواطف ناخوشایند و منفی، چون اضطراب و اندوه که به‌وسیله این موقعیت‌ها ایجاد می‌شوند. این مردان هنگامی که احساس آسیب‌پذیری و ناتوانی می‌نمایند، عصبانی می‌شوند و مایل به تجربه حالت‌های هیجانی هستند تا از آن طریق احساس کنند قادر به کنترل موقعیت‌ها می‌باشند.

11- در زمینه زندگی زناشویی، وضعیت فوق بدین معنی است که احتمالاً یک شوهر به تقاضای همسرش جهت استقلال بیشتر، با واکنش‌های خشم‌آلود به این نوع گستاخی پاسخ دهد تا واکنش‌های مضطربانه، و علت بروز چنین واکنشی احتمالاً ترس از دست دادن همسر است. این خشم و عصبانیت ممکن است منجر به رفتارهای تخریبی شود که با جنگ و دعواهای خانوادگی و ضرب و شتم‌های جسمی و خشونت‌آمیز همراه است.

12- در تعامل‌های پر از تنش و تعارض زندگی زناشویی، حتی شوهرانی که بسیار مقاوم و شکیبا می‌باشند، احساس درهم شکسته شدن می‌نمایند و در مقابل علائم جسمانی و منفی شدیدی (چون انقباضات و دردهای معده، افزایش ضربان قلب، تعریق کف دست، سردرد و ... ) که آنان را تهدید می‌کند، احساس ناتوانی، اضطراب و دستپاچگی می‌نمایند. در چنین شرایطی، مردان ممکن است به صورت خودکار و غیر ارادی دچار خشم شوند. روی هم رفته و بر اساس یافته‌های مطالعات انجام شده بر روی تعامل‌های زندگی زناشویی، فرض می‌شود که اگر زوجین از عواطف همسرانشان آگاه شوند و بتوانند عواطفشان را به صورتی واضح و آشکار به یکدیگر اطلاع دهند و ابراز نمایند، زندگی بهتری خواهند داشت. برای این کار لازم است تا نسبت به علل، جوانب و پیامدهای عواطفشان بر زندگی زناشویی‌شان آگاه گردند

 

اولین فرزندان در هر خانواده از یک موقعیت برتری برخوردارند. مراقبت بیش از حد به جهت ثمره یک عشق سرانجام یافته بودن، بعضا اولین نوه بودن نزد پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در سلسله مراتب نظام خانوادگی از یک موقعیت مطبوع مزیت یافته ای بهره مند هستنداین موقعیت تا زمان تولد دومین فرزند ادامه می یابد ولی با تولد فرزند دوم ناگهان محبت و توجه والدین و دیگر اطرافیان نسبت به آنان کمتر می شود و فرزند اول از موقعیت مطبوع و مزیت یافته ای تنزل می یابد. از آنجائیکه والدین و اطرافیان الگوی رفتاری خاصی برای نحوه برخورد خود با فرزند اول در مقابل این تنزل ندارند و اغلب با رفتارهای ناشیانه خود فرزند اول را نسبت به فرزند دوم نه تنها بی علاقه می کنندبلکه حسادت را در وجود او نهادینه می نمایند و یا با توجه بیش از حد او را دچار نخوت و تکبر می کنند. بررسی هایی که کارشناسان انجام داده اند مؤید این مطلب است که تظاهرات رفتاری روانی در فرزندان اول نسبت به سایر فرزندان بیشتر است که دلیل عمده آن تنزل مرتب فرزند اول پس از کودک دوم است و کاهش توجه و محبت اطرافیان موجب آن می شود که فرزند اول سعی نماید با نشان دادن اختلالات رفتاری و روانی به هر قیمتی که شده دوباره آن موقعیت را به دست آورد.
رفتار تبعیض آمیز والدین
بسیاری از والدین که نسبت به جنسیت فرزند خود حساس هستند و با یک نگاه فرزند پسر را به دختر ترجیح می دهند بعد از تولد دومین فرزند پسر در رفتار تبعیض آمیز نسبت به جنسیت فرزند دوم آنقدر افراط می کنند که فرزند اول دچار عقده روانی می شود. این مورد در بسیاری از خانواده ها به فرزند سوم یا چهارم نیز تأثیر می کند. والدین پس از چند فرزند بالاخره به اصطلاح جنسشان را جور می کنند در میان چنین خانواده هایی رابطه فرزندان با یکدیگر بسیار خصمانه است.
آقای ع. می گفت: وقتی بچه بودم آنقدر از رفتار تبعیض آمیز والدینم رنج برده ام که با کوچکترین رفتار تبعیض آمیز از کوره در می روم و چند روزی دگرگون می شوم، برادرم که فقط ۱۱ ماه از من کوچکتر بود، سوگلی خانواده شده بود بطوریکه نه تنها والدینم بلکه سایر اقوام نیز به من کوچکترین اهمیتی نمی دادند. همه جا او را مطرح می کردند، نقل مجلس بود و دردانه همه مخصوصا مادرم روزی صد دفعه قربان صدقه اش می رفت و برایش اسپند دود می کرد، مرا به حال خود رها کرده بود، کودکی من در چنین وضعیتی سپری شد. یکی از راههای پیشگیری اختلالات روانی و رفتاری در فرزندان رفتار یکسان با فرزندان است.
آفت پذیری ارشدها
بسیاری از والدین می گویند: فرزند ارشد (اولین فرزند) به معنی مطلق بیش از دیگر فرزندان مسائل و مشکلات برایشان پیش می آورد. تحقیقی که در این مورد در بنیاد شهید واداره آموزش و پرورش شهرستان نور بر روی کودکان عادی و شاهد انجام گرفت حاکی از آنست که از ۴۸ کودک و نوجوانی که برای مداوای اختلالات رفتاری رجوع کرده بودند، ۲۰نفر فرزند اول (ارشد)، ۱۲ نفر دوم و سوم، ۸ نفر فرزند چهارم و پنجم، ۳ نفر فرزند ششم و ده نفر یگانه فرزند بودند، با استفاده از آزمون مجذور k، مشخص شد که با احتمال ۹۹ درصد اختلافات معنی داری بین فرزندان اول و اختلالات شدید روانی وجود دارد. طی سالهای ۱۹۵۱ _ ۱۹۴۹ ارشدها یک سوم اطفالی بوده اند که به مراکز روانشناسی پاریس و استراسبورگ معرفی شده اند، طبق گواهی روانکاوان حسد میان برادران نزد فرزند اول به ۶۵ درصد و در میان سایرین به کمتر از ۵۰ درصد می رسد. و بالاخره بر طبق یک آمار آمریکایی نسبت جنایتکاران در میان ارشدها بیشتر از سایر برادران است.
بررسی هایی که آدولف آدلر روانشناس نامی مدرسه پسران و مادران پاریس به اتفاق لیوی و کاچ همکاران خود انجام داده اند همگی مؤید این مطلب است که تظاهرات رفتاری روانی در فرزند اول نسبت به سایر فرزندان بیشتر می باشد.
تحقیق دیگری نیز در بخش روانشناسی بیمارستان روزبه انجام شد، مشخص شد از ۲۹ بیماری که برای تشخیصاختلالات روانی رجوع کرده بودند ۱۳ نفر فرزند اول بودند که از اختلالات شدید روانی، شخصیتی و اضطرابی رنج می بردند. از بررسی های بعمل آمده در این تحقیقات مشخص شد که سنگ پایه اختلالات رفتاری روانی فرزندان اول به خاطر فرو غلطیدن از یک موقعیت برتری یافته ناشی از تولد فرزند دوم بوده است، اما عوامل دیگری همچنانکه ذکر آن رفت نظیرانضباط ، سختگیری والدین ، درگیری ها و اختلافات خانوادگی _ مراقبت بیش از اندازه و بی تجربگی والدین در ابتدای زندگی در این امر دخیل بوده است.
چگونه ارشد می شوند
آدلف آدلر روی این موضوع که فرزند ارشد همیشه از فرزند یگانه بودن شروع می شود پافشاری دارد. بدین سان او شش دانگ توجه والدین را برای خود می داند و تولد یک برادر (یا خواهر) به این موقعیت ممتاز پایان می دهد. گاهی فرزند ارشد این تغییر را فورا درک می کند و از آن منقلب و متألم می گردد. گاهی برعکس به اهمیت آن پی نمی برد، اما واکنش آن بعلت دیررسی عموما شدیدتر است. در هر صورت بطور کلی از میان نمی رود. این از دست دادن مقام اولویت و محرومیت های ناشی از آن به تنهایی برای توجیه مشکلاتی که فرزند ارشد ایجاد می کند کافی خواهد بود، با وجود این در بسیاری از موارد روش والدین وضع را سخت تر می کند.
والدین و فرزند ارشد
عموما والدین نسبت به فرزند اولشان قبل و بعد از تولد فرزندان دیگر رفتار یکسانی ندارند، برای والدین فرزند اول ثمره عشق اول است و این فرزندی است که تمام هیجانات و خواهش ها و ستایشهای زوج جوان در وجود او متمرکز شده است، کدام مادر است که هر قدر حس تعادل در او رشد کرده باشد، بیشتر دقت و مراقبت خود را صرف فرزند اول نکند و او را با فرزندان دیگر فرقی نگذارد.
یک مادر، درباره احساس نسبت به فرزند اولش می گفتوقتی برای کار فرزندم را ترک می کردم وجود او را در خانه بزرگترین دارایی خود می دانستم و فکر می کردم گرانبهاترین شیئی را در خانه دارم. این احساس را در مورد فرزندان بعدی نداشته، چون عنوان مادری را اول بار از فرزند اولم گرفتم. ناگفته نماند که فقدان تجربه والدین در مورد تربیت سبب می شود که نسبت به فرزند اول رفتاری پرنوسان داشته باشند که از منتها درجه چشم پوشی به سخت گیری مفرط می رود. و این روش بچه را پر توقع و پر مدعا می کند، بعد ناگاه فرزند یگانه، فرزند ارشد می شود. بدون در نظر گرفتن وسعت فداکاری که عبارت از قبول یک مهمان ناخوانده ایست که باید عشق و محبت والدین را بعد از این با او تقسیم کند، از او می خواهند که هرگونه مسئولیتی را که برای پذیرفتن آن آمادگی ندارد، به عهده بگیرد و فراموش می کنند که وقتی بخوبی کاری را به او رجوع کرده اند انجام داده پاداشی کافی به او بدهند و تحسینش کنند و رعایت کوششهایی که برای آماده کردن خود به این وضع نوین کرده بنمایند، وقتی اشتباه یا خطایی از دیگر بچه ها سر می زند بدون ملاحظه فرزند ارشد را سرزنش می کنند و جملات (تو مثلا بزرگتری، باید عاقل تر باشی، تو بزرگتری کوتاه بیا و غیره....).
بسیار دیده شده است که بر اثر تسلسل و ناشی گریهای ناخودآگاهانه، خشم و کینه و نفرت بر وجود فرزند مخلوع مستولی می شود، آن وقت فرزند یگانه دیروز و قطب جاذب خانواده ناگهان کنار گذاشته شده سرخورده و نومید و منحرف می شود.
عباس در ساعاتی که مادر به مدرسه می رفت در نگهداری سمیه به مادر کمک می کرد، سمیه در اثر شیطنت خود و غفلت مادر بزرگ قوری چای را از روی چراغ خوراک پزی برگرداند و چای داغ دست او را سوزاند، مادر عباس را سرزنش کرد که چرا؟ ناسلامتی تو بزرگتری، چرا مواظب نبودی؟! فرزانه دفتر مشق فرهاد را پاره و خط خطی کرده بود، فرهاد بشدت ناراحت شده بود، مادر می گفت: حالا مگه چی شده، آسمان که به زمین نیامده خوب بچه است دیگه، تو بزرگی می خواستی دفترت را جلوی دست بچه نگذاری
شاید بگویید که همه والدین چنین نیستند، در حقیقت برای بعضی ها فرزند ارشد، علی رغم تولدهای بعدی فرزند مورد احترام است و فرزندان بعدی را با تلقین احترام ارشد تربیت می کنند و فرزند ارشد از چنان اعتبار و حیثیتی احاطه می شود که هیچ یک از دیگر فرزندان از آن برخوردار نیستند.
حقوقدانان رژیم سابق فرانسه رعایت جانب فرزند ارشد را در مورد ارث داشتند و بسیاری از والدین در وصیت نامه خود قید می کردند که خانه یا زمین غیر مشترک به فرزندان ارشد داده می شود. در نظام شرعی ما نیز بعد از فوت والدین فرزند ارشد دربرداشت از حساب بانکی والدین و مسائل دیگر اولویت دارد. در بعضی از خانواده های قدیمی فرزند ارشد را نذر خدا می کردند و یا هم وزن اولین موهای سرش پس از اصلاح پول یا سکه نذر می کردند.
تکبر و نخوت در فرزند ارشد 
فرزندانی که از این گونه روشها و امتیازات برخوردار باشند طولی نمی کشد که خود را یک موجود استثنایی میانگارند، بدین جهت با برادران و خواهران خود با تکبر و نخوت رفتار کرده و نسبت به آنها ستمگری می کنند، برعکس کوچکترها زود از منازعه خسته شده و تسلیم می شوند و از احراز حق خود دست برمی دارند چون مجبورند همیشه اطاعت کنند و چون شخصیتشان نمی تواند شکوفا شود متمایل به وابستگی به ترس، کمرویی و بی حالی و لاابالی گری می شوند و یا حالت تهاجم مفرطی در آنها پدید آمده و رفتارشان به سرکشی و طغیان می گرایدتربیت فرند ارشد بیش از تربیت سایر فرزندان مستلزم دقت و کاردانی است، بطوریکه اشاره شد در تربیت فرزند ارشد باید خیلی دقت شود چون شیوع اختلالات رفتاری و روانی فرزندان اول خانواده ناشی از رفتار نادرست والدین است. باید روشی بکار برد که گمان نکند سزاوار احترام و امتیاز خاصی هستند و از سوی دیگر حتی گاه گاه نپندارند که حقوق آنان نسبت به دیگران کمتر رعایت شده و حقی از آنان ضایع شده است. این پندار امتیاز و تبعیض برای آ نان بسیار زیان بخش است.
مازیار ۱۰ ساله و محمد ۸ ساله اند و سازش این دو برادر غیرممکن به نظر می رسد. محمد بنیه ضعیفی دارد و همیشهاحتیاج به مراقبت داشته و همواره به مازیار سفارش می شود که با او به خشونت رفتار نکند و نسبت به او گذشت داشته باشد. مازیار که دارای طبیعت آرام و محجوب است همیشه در برابر برادر کوچک خود از حق خود صرفنظر می کند ولی محمد ۸ ساله همیشه سعی دارد که برتری خود را به رخ مازیار بکشد، چون او از هوش خوبی برخوردار است بخصوص زمانی که مازیار با یکسال رد شدن در کلاس چهارم با محمد همکلاس شد، دردناکتر اینکه والدین هر روز مازیار را با برادر کوچکش مقایسه می کنند و برتری او را مطرح می کنند. در این میان ارشدیت مازیار تحت الشعاع هوش محمد قرار می گیرد و مازیار بیهوده می کوشد که از حیثیت و اعتبار ارشدیتی که برای خود قائل است دفاع کند، به این ترتیب مازیار سرافکنده می شود. والدین این دو پسر برای پرهیز از سرافکندگی فرزند ارشد به جای سنجش مقایسه توانمندی فرزند کوچکتر اعتماد از دست رفته فرزند ارشد را با فعالیت های دیگری مثل ورزش، هنر، کارهای دستی و غیره به او باز گردانند.
چگونه با فرزند ارشد باید رفتار کرد
حال که فرزند ارشد را شناختیم، باید با پیش بینی بعضی از مشکلات چاره جویی کرد. کارشناسان می گویند که فرزند ارشد این تمایل را دارد که گمان کند از یک طرف والدین بخصوص مادر او را ترک کرده و به حال خود گذاشته اند و از سوی دیگر برادر یا خواهر کوچکتر او را از حق خود محروم کرده اند، بعضا این تفکر تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند، پس مشکلات فرزند ارشد را باید معلول این دو علت دانست.
سخن آخر
مادر نباید بگذارد فرزند او را به خود انحصار دهد.
نباید بگذارد که فرزند فکر کند که او را فراموش کرده است.
مادر باید پیوسته نشان بدهد که مانند پیش به آنچه که مربوط به اوست علاقه مند است.
والدین نباید بگذارند که کودک فکر کند «دیگر به من اعتنا نمی کنند» و «دیگر مرا دوست ندارند»
ارشد را باید از تولد فرزند بعدی مطلع کرد (زمینه سازی برای تولد فرزند بعدی)
با او صحبت کرده و به او حالی کنند که کسی جای او را غصب نکرده است.
داشتن رفتار یکسان با فرزندان
فرزند ارشد را راهنمایی کنند که نسبت به برادران و خواهران کوچکتر همانند پدر و مادر وضع حمایتگر داشته باشد.
رعایت فاصله سنی مناسب بین فرزندان
فرزند ارشد دختر را در مراقبتهای بچه نوزاد شرکت دهند.
این امر در میان طبقات زحمتکش جامعه به ویژه روستاها از زمانی خیلی زود به عهده خواهر ارشد محول می شود و مشکل ارشدیت در میان این طبقه بسیار ناچیزتر از آنست که در میان طبقه مرفه است.
صفت ارشدیت با حیثیت و آبرو تلطیف شود و ارشد در میان تفاهمی که در میان مصاحبین بالغ خود می یابد می تواند ضربه ناکامی را تحمل نماید.
هرگز فرزند ارشد را نباید با مقایسه با کوچکتری که موجب خودکم بینی او باشد تحقیر کرد.
افراط در توجه به ارشد سبب بروز نخوت و غرور زیاد او می گردد.
با تدبیر و مهارت ارشد را وادار کنید که کاردانی و فداکاری و محبت خود را به سود کوچکترها به کار ببرد و از بکار بردن نیروی تعرضی علیه آنها خودداری کند.
نتیجه نهایی اینکه فرزند ارشد با دو خطر روبروست: او را کمتر یا بیشتر از ارزش واقعیش گرفتن که هر دو موجب اختلال رشد اجتماعی او شده و گاهی هماهنگی و تعادل میان گروه برادران را به هم می زند.
 

زمان های خیلی دور همواره این سؤال بین روانشناسان خانواده مطرح بوده است که آیا شباهت ها باعث به وجود آمدن ازدواج موفق می شود یا تفاوت ها؟ 
پژوهش های به عمل آمده نشان می دهد که با ثبات ترین ازدواج ها آنهایی هستند که زن و شوهر بیشترین شباهتها را با هم داشته اند. استفن وایت معتقد است: «با توجه به بررسی های بالینی، شباهت های اخلاقی و شخصیتی زن و شوهر روی موفقیت ازدواج آنها نقش تعیین کننده ای دارد.» میزان بی ثباتی و طلاق در زوجهای به هم شبیه، کمتر مشاهده می شود. با توجه به نتایج به دست آمده، نداشتن شباهت با بی ثباتی و طلاق همراه است. 
بعضی از روانشناسان شباهت های موجود بین زوجین را در حکم سپرده بانکی تلقی می کنند و اشاره می کنند اگر میزان سپرده بانکی شما رقم بزرگی باشد و میزان بدهی بانکی شما کم باشد در آن صورت در مقابل نوسان های اقتصادی بهتر می توانید مقاومت کنید و به نحو احسن می توانید احساس امنیت نمایید، ولی اگر میزان بدهی های شما نسبت به سپرده بانکی کم باشد به همان نسبت احتمال اینکه دچار مشکل شوید زیاد خواهد بود. 
این تشابه نشان می دهد که هر قدر تشابه بین زوجین بیشتر باشد به همان نسبت ازدواج آنان از استحکام و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود و هر قدر تفاوت آنها بیشتر باشد به همان نسبت احتمال اینکه دچار بحران شوند زیاد خواهد شد، سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که وجود کدام یک از تشابهات مطلقاً برای ازدواج لازم هستند؟ 
هوش: اگر هوش زن و شوهر به یک اندازه باشد رابطه زناشویی با گرفتاری کمتری روبه رو می شود. توجه داشته باشید که «تحصیلات» ملاک نظر نیست چرا که بعضی از اشخاص بسیار باهوش، به هر دلیل ممکن است به کالج و دانشگاه راه پیدا نکنند. منظور این است که زن و شوهر به لحاظ بهره هوشی باید در یک ردیف قرار داشته باشند، باید بتوانند اشیاء و امور را به یک شکل ببینند و درباره آنها به یک شکل صحبت کنند. 
اگر یکی از طرفین ازدواج اغلب گمان می کند که همسرش متوجه منظور او نشده است، شرایط خوشایندی بین آنها برقرار نمی شود. بررسی های به عمل آمده نیز نشان می دهند، اگر بهره هوشی زن و شوهر در یک ردیف یا نزدیک به هم باشد ثبات ازدواج بیشتر می شود. 
ارزش ها: لازم است که زن و شوهر درباره بسیاری از ارزشها وحدت نظر داشته باشند. مثلاً مهم است که زن و شوهر درباره معنویات و یا زندگی خانوادگی اختلاف نداشته باشند. اگر در این زمینه ها وحدت نظری وجود نداشته باشد، بروز اصطکاک میان آنها حتمی است. 
علایق: اگر زن و شوهر در بسیاری از زمینه ها علایق مشترک داشته باشند، زندگی به کامشان شیرین می شود. در این میان هر چه تنوع علایق مشترک بیشتر باشد بهتر است. 
توقع از نظامات خانوادگی: زن و شوهر بایستی درباره وظایف و مسئولیتهای یکدیگر در رابطه زناشویی وحدت نظر داشته باشند. طرز فکر افراد در این زمینه کلاً به دو نوع تقسیم می شود. بعضی از افراد در مورد وظایف و مسئولیت های زن و شوهر به طور سنتی فکر می کنند، بدین معنا که مدیریت داخلی منزل به عهده زن است و مرد نیز به عنوان مدیر بیرونی منزل، یا نان آور خانواده تلقی می شود. 
فردی که در این زمینه به طور سنتی فکر می کند باید با فردی ازدواج کند که با او همفکر است. اما در حال حاضر که نقش های زن و مرد دستخوش تغییرات زیادی شده است، عده ای معتقد به تساوی حقوق بین زن و مرد هستند و وظایف و مسئولیتهای مشابهی نیز برای آنان قائل می شوند. افرادی که این اعتقاد را دارند باید با همفکران خود ازدواج کنند. سؤال دیگری که مطرح می شود این است: تفاوتهای مسئله ساز کدام ها هستند؟ یا به عبارت دیگر، چه تفاوتهایی می توانند به خوشبختی زندگی زناشویی آسیب برسانند؟ 
در پاسخ به این سؤال باید گفت وجود اختلافاتی که می توانند به خوشبختی زندگی زناشویی لطمه بزنند عبارتند از: 
میزان انرژی: وقتی یکی از طرفین ازدواج پر انرژی باشد و در مقابل همسر او کم انرژی، اینان با مشکلات عدیده ای برخورد می کنند. اختلاف در میزان انرژی در زمینه های مختلف خود نمایان می شود که از جمله می توان به معاشرتهای اجتماعی، فعالیتهای مذهبی و غیره اشاره کرد. 
در انجام فعالیتهای مربوط به خانه نیز سطح انرژی میان زن و شوهر اغلب مسئله ساز می شود، مثلاً ممکن است زن بخواهد کارهایی را در روزهای تعطیل آخر هفته در منزل انجام دهد و شوهر علاقه مند به این باشد که روبه روی تلویزیون بنشیند و یا روزنامه بخواند. 
عادات شخصی: وقتی زن و شوهر عادتهای شخصی متفاوتی داشته باشند، به تدریج وحدت میان آنها رو به نقصان می رود. 
از جمله عادتهای مسئله ساز می توان به این موارد اشاره کرد: وقت شناسی، نظم و ترتیب، وابستگی مسئولیت ... می توان به عادات شخصی متعددی اشاره کرد که زن و مرد باید قبل از ازدواج به آن توجه داشته باشند. مثلاً اگر یکی از آنها سیگار بکشد و دیگری نکشد، این اختلاف می تواند در رابطه زناشویی آنها دردسر ساز شود. اگر یکی از آنها به خوردن غذاهای مقوی و مغذی علاقه مند باشد و دیگری به اینکه چه می خورد بها ندهد، مشکلاتی در زندگی زناشویی ایجاد می کند. 
استفاده از پول: بسیاری از زوجها در اثر نداشتن توافق بر سر مسائل مالی دچار مشکل می شوند. یکی به فکر آینده است و می خواهد پولش را پس انداز کند و دیگری به خرج کردن پول و خوش بودن در لحظه حال علاقه مند است. 
یکی معتقد به ریسک کردن است و دیگری فکر می کند که باید به تدریج و با ضریب اطمینان بالا بر دارایی های خود بیفزاید. یکی می گوید که درآمد را باید خرج فرزندان کرد و دیگری می خواهد پول را نگه دارد. اختلافاتی از این قبیل می تواند شیرازه زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار دهد، به همین دلیل لازم است که قبل از ازدواج در این موارد بیشتر موشکافی شود. 
علایق و مهارتهای کلامی: اگر یکی از طرفین ازدواج زیاد حرف بزند و دیگری کم حرف باشد چه مشکلی پیش می آید؟ اگر زن یا مرد علاقه مند به گفت وگو و دیگری خواهان سکوت باشد، استرس فراوانی ایجاد می شود. اگر کسی به هنگام صرف غذا علاقه مند به صحبت باشد و همسرش بخواهد هنگام صرف غذا سکوت کند و یا اگر یکی از طرفین ازدواج به صحبت تلفنی طولانی علاقه مند باشد زمینه های اختلاف را پایه ریزی کرده اند. 
سؤالی که با توجه به مسائل فوق مطرح می شود این است اگر افرادی با هم ازدواج کنند که در موارد فوق اختلاف داشته باشند چه ویژگی را باید در خود بپرورانند تا بتوانند به زندگی زناشویی ادامه دهند؟ در پاسخ باید اشاره کرد، اگر زوجین دارای ویژگی انعطاف پذیری باشند می توانند به جای اینکه تحت تأثیر اختلافات قرار بگیرند، با تفاوتها کنار بیایند و برای حل مشکلات راه حل های مناسب پیدا کنند.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

اسکلت، ساختار بدنی وفیزیولوژی:

* اسکلت مردان نسبت به اسکلت زنان: کتفها عریض تر، قفسه سینه طویل تر، حفره لگن خاصره کوچکتر (در زنان این حفره بمنظور تسهیل روند زایمان بزرگتر است)

* دندانهای مردان بزرگتر، قوس فوق ابرویی بزرگتر و برجسته تر، پیشانی پایین تر و شیب دار تر میباشد.

* استخوان فک تحتانی در زنان گردتر و در مردان چهار گوش میباشد.

* استخوان گونه در مردان برجسته تر است.

* جمجمه مردان حجیم تر و بزرگتر است.جمجمه زنان گردتر و در فرق باریک است.

* بینی زنان تیزتر، باریک تر و دارای برجستگی کمتری میباشد.

* استخوانهای کل بدن مردان سنگین تر از استخوانهای کل بدن زنان میباشد.

* مردان بطور متوسط ١٠ سانتی متر بلند قامت تر از زنان میباشند.

* توده عضلانی مردان ۵٠ درصد بیشتر از توده عضلانی زنان میباشد. بدین مفهوم که زنی که هم سایز مرد همتای

خود است تنها ٧٠ درصد وی قدرت عضلانی دارد.

* بدن زنان ١٠ درصد چربی بیشتری دارد.

* تجمع و نحوه توزیع چربی در زنان در بازوها، زانوها و سرین متمرکز است (گلابی شکل) اما در مردان در نیمه میانی بدن و در پشت، قفسه سینه و شکم (سیبی شکل).

* قلب زنان ٢۵ درصد کوچکتر از قلب مردان است. بنابراین قلب مردان توان پمپاژ خون بیشتری را داراست. به همین خاطر در هر فعالیت بدنی زنان زود تر از مردان خسته میشوند.

* انعصاف پذیری بدن زنان بیشتر از مردان میباشد.

* پای مردان اندکی از پای زنان بلند تر است.

*گنجایش ششهای مردان ٢۵ تا ٣٠ درصد بیشتر از ششهای زنان است. بنابراین توان انجام فعالیتهای هوازی در مردان بالاتر میباشد.

* پوست زنان گرم تر و لطیف تر از پوست مردان است.

* معده مردان نسبت به معده زنان اسید بیشتری ترشح میکند.

* زنان به بو و اصوات حساس تر میباشند.

* تحمل درد برای مردان آسانتر میباشد.

* مردان باهوشتر از زنان نمیباشند.

* زنان مهارتهای کلامی بهتری نسبت به مردان دارند.

*سرعت پردازش اطلاعات در زنان و مردان یکسان میباشد.

* مردان بیشتر چپ دست هستند تا زنان.

* پوست مردان چرب تر بوده و بیشتر عرق میکند.

* مردان فواصل دور را بهتر میبینند و ادراک عمق بهتری نسبت به زنان دارند. زنان در شب و تاریکی دید بهتری داشته و حافظه بصری بهتری نسبت به مردان دارا میباشند. حس جهت یابی نیز در مردان قوی تر از زنان است.

* هورمون استروژن تا پیش از یائسگی از زنان در برابر بروز پوکی استخوان و نارسایی های قلبی محافظت میکند.

* مردان بطور متوسط ٧ سال آمتر از زنان عمر میکنند.

 

بیماریها و اختلالات روانی:

* زنان بیشتر از مردان در معرض بیماریهای مزمن و اختلالات خود ایمنی قرار دارند.

* احتمال الکلی شدن مردان بیش از زنان است.

* با آنکه سرطان پروستات مختص مردان میباشد اما سرطان سینه در مردان بالای ۵٠ سال نیز مشاهده میگردد که درمان آن نیز بسیار دشوارتر میباشد.

* امکان اینکه قلب زنان به آریتمی دچار شود بیشتر است.

* مردان در پی مواجهه با استرس و مشکلات از خانواده خود کناره گیری کرده و نامهربانتر میگردند اما زنان مهربانتر گشته و به خانواده خود بیشتر توجه میکنند.

* زنان بیشتر از مردان دست به خودکشی میزنند اما نرخ موفقیت آمیز بودن خود کشی در مردان بالا تر میباشد.

* نرخ چاقی و اختلالات تغذیه ای در زنان بیشتر از مردان است.

*میزان حملات قلبی در مردان بیشتر از زنان است. اما احتمال اینکه زنان ظرف ١ سال پس از اینگونه حملات فوت کنند بیشتر است.

* زنان معمولا نسبت به مردان ١٠ سال دیرتر به عوارض قلبی دچار میگردند .

* سکته قلبی در زنان کمتراز مردان است. اما احتمال مرگ پس از سکته در زنان بیشتر.

* فراوانی افسردگی در زنان دو برابر مردان میباشد.

* شیوع میگرن در زنان ٣ برابر مردان است.

* کاهش حس شنوایی در مردان و عارضه نزدیک بینی در زنان بیشتر میباشد.

* التهاب مفاصل در زنان ٣ برابر مردان بوده اما نقرس میان مردان شایعتر است.

* میزان سرطان ریه،مثانه و لوزالمعد ه در مردان بیشتر از زنان است. در مقابل سرطان تیروئید بیشتر در زنان مشاهده میگردد.

*میزان ابتلای زنان به پوکی استخوان (پس از یائسگی) بیشتر از مردان میباشد.

* سنگ کیسه صفرا در زنان شیوع بیشتری دارد.

*علایم سرطان ریه، نارساییهای ریوی و آسم در زنان شدید تر و طاقت فرسا تر است.

 

روانشناختی:

 

* تفکر غالب در مردان: جدایی (استقلال)، موفقیت، شغل و در زنان: وابستگی(تعلق)، گفتگو و رابطه میباشد.

* زنان بیشتر از مردان نگران سلامتی خود هستند.

* زنان به پول به چشم ابزار مینگرند اما مردان به عنوان منبع قدرت.

* زنان بیشتر از مردان از دیگران در خواست کمک می کنند.

* مردان از لحاظ جنسی حسد می ورزند زنان از لحاظ احساسی و رابطه صمیمی.

* وفاداری در زنان بیشتر از مردان است.

* مردان بیشتر به اشیاء و اهداف و زنان به افراد و احساسات علاقمند می باشند.

*مردان هیچگاه در مورد مشکلاتشان صحبت نمی کنند

درخواست کمک از دیدگاه مردان ضعف تلقی میگردد.

*مردان پرخاشگر، جنگجو تر و سلطه جو تر از زنان میباشند.

* دغدغه فکری مردان وضعیت مالی و زنان جذابیت فیزیکی است.

* مردان بیشتر منطقی، تحلیل کننده و خرد گرا هستند زنان بیشتر خلاق، ایده آل نگر و احساساتی.

*برخلاف تصور مردان بیشتر از زنان نسبت به پایان یافتن رابطه آسیب پذیر تر و وابسته تر میباشند و در صورت پایان یافتن یک رابطه خرد میگردند. زیرا مردان معمولا دوستان و پشتیبان احساسی کمتری نسبت به زنان دارند.

* مردان نصیحت زنان را به منزله عدم کفایت و شایستگی خود قلمداد می کنند.

* مردان برای دلداری دادن زنان آزرده راه حل برای مشکلاتشان ارائه می دهند اما این عمل از سوی زنان بی توجهی به احساساتشان تفسیر می گردد.

 

تفاوت شوخی و خنده در مردان و زنان

 

پژوهشگران اعلام کردند: کیفیت خنده و شوخی در زنان و مردان متفاوت است. 
پژوهشگران آلمانی در بررسی‌ها روانشناختی دریافتند، مردان بیشتر در گفت‌وگوهای خود شوخی و مزاح می کنند و ترجیح می دهند که از شوخی ها و لطیفه های آماده و از پیش دانسته استفاده کنند. 
به گفته پژوهشگران تفاوت کیفیت شوخی و خنده در مردان و زنان از کودکی آغاز می شود. 
بررسی ها نشان می دهد، پسرها از سن 3 سالگی تمایل دارند که نقش یک فرد شوخ طبع و بذله گو را بازی کنند در حالیکه دختر بچه های 3 ساله، تنها خندیدن را ترجیح می دهند. پژوهش‌ها همچنین نشان می دهد، نوع خندیدن زنان با مردان نیز متفاوت است. به گونه ای که مردان هنگام خندیدن هوا را به طور متوسط با 280 ارتعاش در ثانیه از دهان خود خارج می کنند، در حالیکه صدای زنان هنگام خندیدن ارتعاش بیشتری دارد.

هوش در مردان و زنان:

مقایسه اندازه مغز و رابطه آن با هوش در زن ها  و مردها: اگر یکی از نیمکره‌های مغز زنی آسیب ببیند، نیمکره دیگر که قادر به کپی کردن تمامی قابلیت‌های نیمکره تخریب شده است، می‌تواند مسوولیت تمامی کارها و عملکردهای زندگی او را به عهده بگیرد؛ اما نظیر این حالت در خصوص مردان صادق نیست.
مهم‌ترین عاملی که باعث تفاوت در افراد می‌شود، هوش است در واقع هوش در مغز انسان جایگاه مشخصی دارد و حاصل واکنش عمومی سلول‌ها و مراکز مغز است. به طور کلی در نیمکره چپ مغز فرآیندهای تفکرات منطقی را می‌توان یافت و جایگاه عشق واحساس عاطفی در سمت راست مغز است. یک فرد می‌تواند هم کودن و هم زیرک باشد؛ تنها به این دلیل که یک سمت مغز وی از سمت دیگر رشد بیشتری کرده است.

کما این‌که افرادی واقعا برجسته‌اند که می‌توانند فرآیندهای اثربخش نیمکره راست را با فرآیندهای اثربخش نیمکره چپ در هم آمیزند.

حال سوالی که سال‌هاست ذهن بسیاری از دانشمندان و حتی خود ما و احتمالا نسل‌های گذشته ما را به خود اختصاص داده، این است که آیا مردان از زنان باهوشترند؟ علت تفاوت در عملکرد مغزی زنان و مردان در چیست؟
چرا در بسیاری موارد ، مردان حتی در زمینه‌های خاص از زنان بهتر و کارآمدتر عمل می‌کنند؟

اگر علاقه‌مندید پاسخی برای این سوالات بیابید، آنچه در ادامه این مقاله می‌آید بخوانید. پیشاپیش بر این نکته تاکید می‌کنیم که گرچه نتایج مطالعات و تحقیقات انجام شده تاکنون به تفاوت‌های مغزی میان زنان و مردان اشاره می‌کنند، ولیکن به هیچ وجه موید این مساله نیستند که مردان باهوش‌تر از زنان هستند…

مطالعات علمی در مورد تفاوت توانایی‌های ذهنی میان مردان و زنان حداقل به اواسط قرن نوزدهم برمی‌گردد؛ زمانی که مساله حق رای زنان در بعضی کشورها مطرح شد. برای مثال در انگلستان دوره ملکه ویکتوریا، فلسفه‌پردازی به نام جان استوارت میل بیان کرد که هیچ اختلافی بین مردان و زنان نیست. در حالی که چارلز داروین در کتاب «نسل بشر» معتقد است زنان به‌واسطه طبیعتشان نسبت به توانایی‌های ذهنی ضعیف‌تر هستند.

البته بسیاری از نظریات اولیه بر اساس روایات بودند. به هر حال بسیاری از دانشمندان چون ، پل بروکا سعی کردند از اشکال مختلف اندام‌سنجی بخصوص مقایسه اندازه جرم مغز، نتایج تجربی به دست آورند. با پیشرفت روان‌شناسی در اواخر قرن نوزدهم و ظهور آزمون‌های هوش در اوایل قرن بیستم، تلاش‌های بیشتری توسط دانشمندان مختلف برای اندازه‌گیری و آزمون تفاوت‌های ذهنی میان مردان و زنان انجام گرفت. حتی یکی از اندیشمندان برجسته زن معتقد است زنان به علت آن‌که محدود به وظایفی چون بچه‌داری و خانه‌داری هستند، امکان درک تمام توانایی‌های خود را ندارند.

تفاوت در عملکرد مغزی

دانشمندان می‌گویند حتی در حالت استراحت و بدون عامل محرک، بخش مهمی از مغز زنان و مردان به طور متفاوت از هم رفتار می‌کنند. تلقی دانشمندان آن است که مغز زنان و مردان در مراحل آغاز شکل‌گیری جنین در رحم شبیه یکدیگر است، اما بتدریج تا زمان بزرگسالی و بلوغ تفاوت‌های آنها آشکار می‌شود. در این زمینه احتمالا تفاوت در شمار و تعداد سلول‌های عصبی نقش بازی می‌کنند. دانستن این تفاوت‌ها می‌تواند در نحوه برخورد ما با طرف مقابلمان موثر باشد و از بعضی واکنش‌های شرطی شده در برابر زنان یا مردان جلوگیری کند.

تفاوت‌های ساختمانی مغز مرد و زن‌

پژوهشگران عصب‌شناسی، مغز زنان و مردان را در دستگاه ام.‌آر.آی گذارده و واکنش‌های مغز آنها را مورد تحقیق قرار داده‌اند. در مغز زنان اتصال‌ها و ارتباط‌های بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود دارد که به آنها این توانایی را می‌دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف دیگر در مردان ارتباط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را می‌دهد تا مهارت بیشتری در استدلال‌های انتزاعی و هوش دیداری فضایی داشته باشند.

در خصوص وظایفی که توانایی جسمی می‌طلبند، مثل نقشه‌خوانی و تمرکز، مغز مردان بهتر عمل می‌کند. مغز مردها تخصصی‌تر است. این صرفا به این معناست که تقسیم کار در آن صورت گرفته است.

به عبارت دیگر، نیمکره راست مغز مردها با عملکردهای بینایی و فضایی سروکار دارد؛ فعالیت‌هایی نظیر کسب مهارت‌های فیزیکی، تطابق‌های چشمی و ماهیچه‌ای. در حالی که نیمکره چپ به مهارت‌های گفتاری و شناختی اختصاص یافته است؛ مهارت‌هایی نظیر بیان احساسات و درک مسائل، انتزاعی است. از طرفی، مغز زن‌ها «عمومی‌تر» است. به این معنا که هر دو نیمکره راست و چپ مغز زن‌ها با هم روی مشکلات کار کرده و هر دو عملکردهای مشابه دارند و تقسیم کار بین آنها صورت نگرفته است.درست به همین دلیل است که بعضی از مردم احساس می‌کنند مردها در مقایسه با زن‌ها از سرعت تصمیم‌گیری و قابلیت درک بیشتر برخوردار هستند. از جنبه دیگر اگر یکی از نیمکره‌های مغز زنی آسیب ببیند، نیمکره دیگر که قادر به کپی کردن تمامی قابلیت‌های نیمکره تخریب شده است، می‌تواند مسوولیت تمامی کارها و عملکردهای زندگی او را به عهده بگیرد؛ اما نظیر این حالت در خصوص مردان صادق نیست. چنانچه نیمکره چپ مغز مردی به واسطه سکته مغزی آسیب ببیند، این امکان وجود دارد که توانایی تکلم را از دست بدهد. چرا که نیمکره راست مغز آنان، تنها می‌تواند عملکردهای بینایی و فضایی را سازمان‌دهی کند. قابل ذکر است میزان سلول‌های مغز مردان ۴ درصد بیشتر از زن‌هاست و مغز آنان ۱۰۰ گرم سنگین‌تر است.

مقایسه اندازه مغز دوجنس‌

در سال ۱۸۶۱ محققی مغز ۴۳۲ انسان را آزمایش کرد و دریافت که مغز مردها وزن متوسطی معادل ۱۳۲۵ گرم دارد، در حالی‌که وزن متوسط مغز زن‌ها برابر ۱۱۴۴ گرم است. یک مطالعه مربوط به سال ۱۹۹۲ روی ۶۳۲۵ پرسنل نظامی بیانگر آن است که مغز مردها حجم متوسطی برابر ۱۴۴۲ سانتی‌متر مکعب داشته، در حالی‌که حجم متوسط مغز زن‌ها ۱۳۳۲ سانتی‌متر مکعب است. البته ‌این اختلاف اگر با ابعاد اندازه‌گیری شده بدن چون ارتفاع و سطح بدن اصلاح شود؛ کاهش می یابد ولی همچنان باقی است.

در سال ۲۰۰۵ نیز گزارشی نشان می‌دهد که زنان در مقایسه با مردان دارای ماده سفید بیشتر و ماده خاکستری کمتری در نواحی مربوط به هوش در مغز هستند. نقشه‌برداری از مغز نشان داده که ماده خاکستری مربوط به هوش عمومی در مردان بیش از ۶ برابر زنان است و در عوض مغز زنان دارای ماده سفیدی است که میزانش، نزدیک به ۱۰ برابر مردان هستند. ماده خاکستری برای پردازش اطلاعات به‌کار می‌رود، در حالی‌که ماده سفید شامل ارتباطات بین مراکز پردازش می‌شود. این گزارش تاکید می‌کند سطح نواحی مرتبط با IQ نیز بین دو جنس متفاوت است. به‌طور خلاصه مردان و زنان به‌طور واضح دارای نتایج IQ مشابهی با نواحی مغز متفاوت هستند.

هر چند زنان ممکن است دارای مغز کوچک‌تری نسبت به مردان باشند، ولی دانسیته عصبی بیشتری در ناحیه قدامی مغز آنها نشان داده شده است که این دربرگیرنده اعمالی چون برنامه‌ریزی، قضاوت و زبان می‌شود، در حالی‌که مردان دارای حجم ماده خاکستری بیشتری در قسمت قدامی مغز هستند.

بالاترین ضریب هوشی، متعلق به یک زن‌

زمانی که در سال ۱۹۴۰ آزمون استنفورد بینت منتشر شد، آزمون‌های اولیه، متوسط IQ بالاتری را برای زنان نشان می‌دادند، بنابراین آزمون‌ها به‌گونه‌ای تنظیم شدند که نتایج مشابهی برای متوسط زنان و مردان نمایش دهند.

با این حال مطالعات انجام شده طی قرن بیستم نشان داد تفاوتی در هوش کلی بین دو جنس وجود ندارد. کما این‌که مطالعات نشان داد مردان به طور متوسط ۴/۸ امتیاز در IQ بالاتر و زنان به طور متوسط ۵/۷ امتیاز در حافظه بالاتر هستند.

جالب است این را بدانید که بالاترین ضریب هوشی که تا به حال در میان انسان‌ها ثابت شده، مربوط به یک زن نویسنده است.

دو نیمکره مغز انسان توسط یک تونل، به یکدیگر متصل می‌شوند. حجم ترافیک میان این دو نیمکره در مورد مردان به مراتب از زنان کمتر بوده و اساسا ارتباط میان این دو بخش مغز در میان زنان به همین دلیل تنگاتنگ‌تر از مردان است. به این ترتیب زنان اطلاعات محیطی را به مراتب آسان‌تر از مردان، گردآوری و تحلیل و پردازش می‌کنند. بدین علت زنان بهتر از مردان می‌توانند به چند کار در آن واحد بپردازند. درست برعکس ، مردان متمایلند کارها را به طور ردیف شده، پشت سرهم، آن هم دقیقا یکی پس از دیگری، انجام دهند. پیچیدگی پردازش موازی داده‌ها و اطلاعات در مغز زنان، آنها را به مراتب پیچیده‌تر می‌کند. این در حالی است که رفتار مردان ماشینی‌تر به نظر می‌رسد.

برای مردان تغییر سریع ، مشکل است

آیا تا به حال اندیشیده‌اید که چرا مردها در پایان روز به وقت بیشتری احتیاج دارند تا پس از کار به خود استراحت دهند؟ چنانچه مغز آنها به مدت ۸ ساعت روی فعالیت‌های مغز راست تمرکز کرده باشد، اکثرشان براحتی قادر نخواهند بود به وضعیتی احساسی و ابرازگر برسند. این تفاوت‌ها، علت این که چرا مردها بسختی می‌توانند از تعقل و عقلانیت به یک باره به سمت احساسات و عواطف تغییر موضع بدهند را توضیح می‌دهد.

مغز یک مرد در مقایسه با مغز یک زن، مدت زمان بیشتری احتیاج دارد تا تغییر وضعیت بدهد. بنابراین هنگامی که خانم‌ها با همسرشان مشغول گفتگو درباره مسائل مادی و اقتصادی هستند یا درگیر مکالمه‌ای روشنفکرانه هستند و ناگهان بخواهند از احساساتشان صحبت کنند، احتمالا می‌بینند که همسرشان حوصله این کار را ندارد؛ زیرا به همان سرعت آنها نمی‌توانند از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییر جهت بدهند.

مردان در ریاضیات قوی‌ترند

تحقیقات انجام شده تفاوت‌هایی را در توزیع مهارت‌های شناختی بین مرد و زن نشان می‌دهد. این تحقیقات بر پایه آزمایش‌هایی قابل شناخت است که به اشکال مختلف و شامل آزمون‌های کتبی مانندSAT هستند . این تحقیقات علاوه بر تفاوت در مهارت‌های خاص بر تفاوت در توانایی‌های شناخت عمومی که اغلب تحت عنوان میزان g شناخته می‌شود نیز تکیه دارد. آزمون‌های IQ که مخصوصا برای اندازه‌گیری توانایی شناختی طراحی شده است، معمولا توانایی‌های متعددی را مورد بررسی قرار داده و نمره‌های IQ به عنوان اندازه g به کار می‌رود.

همچنین آزمون SAT یک آزمون داوطلبانه و استانداردشده تلقی می‌شود که بین داوطلبان ورود به بسیاری از دانشگاه‌های امریکا برگزار می‌شود. این آزمون‌ها زیر نظر خدمات آزمایش تحصیلی انجام می‌شود و جنس آزمایش‌شدگان را نیز حفظ کرده و نتایج SAT براساس جنس منتشر می‌شود. در سال ۲۰۰۱، مردان در بخش شفاهی امتیاز ۵۰۹ از ۸۰۰ را آورده؛ در حالی که زنان امتیاز ۵۰۲ از ۸۰۰ را در این آزمون بدست آورده‌اند.

به هر حال اختلاف در بخش ریاضی کاملا مشخص‌تر و ثابت‌تر است. مردان ۵۳۳ امتیاز و زنان ۴۹۸ امتیاز کسب کرده‌اند. این اختلاف سال به سال بیشتر نمود پیدا می‌کند. در واقع بررسی ملی پیشرفت تحصیلی، که آزمون استاندارد دیگری در امریکاست، مردان را در ریاضیات کمی بالاتر از زنان می‌داند.

مطالعات محققان نشان می‌دهد، مردان ۱۷ تا ۱۸ ساله به طور متوسط ۶۳/۳ امتیاز IQ بالاتر از رقیب زن خود به دست آورده‌اند. آنها همچنین نوشته‌اند اختلاف g بین زنان و مردان در سراسر نتایج در هر تراز اجتماعی اقتصادی و در مجموعه‌های مختلف نژادی مشهود است.

مردها هم به اندازه زن‌ها پرحرفند

براساس یافته‌‌های جدید و برخلاف تحقیقات محققان در گذشته که می‌گفتند زن‌ها ۳ برابر مردها حرف می‌زنند، مشخص شده است مردها به اندازه زن‌ها پرحرف هستند.

پژوهشگران با انجام تحقیقی دریافتند تعداد کلماتی که بین جنس مرد به کار می‌رود، تقریبا به اندازه جنس زن است و اختلاف در حد چند کلمه بیشتر نیست.

در همین زمینه کارشناسان روابط اجتماعی معتقدند درونگرایی و برونگرایی در پرحرفی و کم‌حرفی فرد موثر است. حتی جالب است بدانید در حالی که زن‌ها به طور میانگین روزی ۱۶۲۱۵ کلمه بر زبان می‌آورند، روزی ۱۵۶۶۹ کلمه از دهان مردان خارج می‌شود.

آیا رنگین‌پوستان کم‌هوشترند؟

گذشته از بحث‌ها بر سر تفاوت ضریب هوشی بین زن و مرد، جدال اندیشمندان و متخصصان از چند سال پیش بر تفاوت هوشی بین نژاد انسان‌ها متمرکز است.

حال سوالی که در اینجا مطرح است آن که تاثیر ۲ عامل ژن و محیط زندگی روی ضریب هوشی چقدر است؟ فقط در صورتی می‌توان از اختلاف نژاد صحبت کرد که ژن‌ها را عامل اصلی هوش در نظر بگیریم؛ در حالی که بسیاری از محققان معتقدند محیط و ژن، هر کدام به نسبت ۵۰ درصد روی هوش موثرند. بعلاوه یک دلیل اختلاف میان نژادها نوع تستی است که با آن مقدار ضریب هوشی تعیین می‌شود. کما این‌که اگر عامل فرهنگ از تست‌‌های هوشی حذف شود، اختلاف IQ بین نژادها از بین خواهد رفت.

در امریکا رنگین‌پوستان و سفیدپوستان در یکجا با هم زندگی می‌کنند؛ ولی در آنجا هم فرهنگ و هم محیط زندگی کاملا متفاوت است. سیاهان درآمد کمتری نسبت به سفیدپوستان دارند؛ در مدارس بدتر تحصیل می‌کنند و این موضوعات روی IQ سیاهان تاثیر منفی می‌گذارد.

مطالعات دیگر نشان می‌دهد سیاهان شمال امریکا دارای ضریب هوشی بالاتری از سیاهان ساکن جنوب کشور هستند، زیرا در جنوب نژادپرستی قوی‌تر است. مساله تفاوت هوش بین رنگین‌پوستان و سفیدپوستان تحت تاثیر ایده نژادپرستی قرار می‌گیرد. به علت ناشناخته‌‌های فراوان در این زمینه، در خصوص امکان اختلاف IQ باید خیلی با احتیاط برخورد کرد.

تفاوت میان هوش منطقی وهوش هیجانی

جالب است در اینجا به تفاوت هوش منطقی و عاطفی نیز اشاره کنیم. این دو هوش ضد یکدیگر نیستند؛ بلکه فقط با هم تفاوت دارند. هوش هیجانی توانایی ادراک دقیق و ارزیابی محسوب می‌شود.

روان شناسان با استفاده از معیاری که کاملا شبیه هوشیاری عاطفی است، به مقایسه افرادی که دارای بهره هوشی بالا و افرادی که دارای استعداد‌های عاطفی پرقدرتی هستند، پرداخته و تفاوت‌‌های آنها را مورد بررسی قرار داده است.

این مساله درخصوص زنان و مردان کمی تفاوت دارد. مردانی که دارای بهره هوشی بالایی هستند، از روی علایق و توانایی‌‌های گسترده عقلانی‌شان مورد شناسایی قرار می‌گیرند. برعکس مرد‌هایی که از نظر هوش عاطفی قوی هستند، از نظر اجتماعی ظرفیت چشمگیری برای تعهد نسبت به مردم یا اهداف خود و پذیرش مسوولیت دارند.

زن‌‌هایی که فقط از بهره هوشی بالا برخوردار هستند، در بیان موضوعات عقلانی ارزشمند و اندیشه‌‌های خود اعتماد به نفس کافی دارند. در عین حال زن‌‌هایی که از نظر هوش عاطفی قوی‌اند، احساسات خود را به طور مستقیم بیان می‌کنند و راجع به خود مثبت‌اندیش هستند. زندگی برای آنها معنا دارد و همچون مردان همنوع خود آدم‌‌هایی اجتماعی و گروه‌گرا هستند. همچنین آنها احساسات خود را به گونه‌ای مناسب ابراز می‌کنند و بخوبی از عهده فشار‌های روانی برمی‌آیند.

بنابراین اگرچه تفاوت های مغزی مشهودی بین دوجنس زن و مرد به اثبات رسیده اند اما براساس آنها نمی توان برای جنس خاصی برتری هوشی قائل شد.

مردان سکوت را دوست دارند زنان به گفتگو علاقمندمی باشند
بطورمتوسط مردان درروز۱۴۰۰۰کلمه حرف می زنند زنان بطورمتوسط درروز۲۶۰۰۰کلمه حرف میزنند
آقایان درسکوت وتنهایی به حل مشکلات اقدام می کنند خانمها باگفتگومشکلات خودراحل می کنند
مردان شنونده خوبی نیستند زنان شنونده خوبی هستند
آقایان کمترتشریفاتی هستند    خانمهاتشریفات رادوست دارند   
مردان کلی نگرند زنان جزیی نگرند
اقایان هدف گرامی باشند خانمهارابطه گراهستند 
مردانازراه جشم عاشق می شوند  زنان ازراه گوش عشق خودراانتخاب می کنند
مردان به رابطه جنسی توجه دارند   زنان به احساس عشق عنایت بیشتری دارند  
آقایان بیشتر به آینده عنایت دارند  زنان بیشتر درگذشته سیر می کنند 
اقایان درجوانی خودخواه ودرپیری مهربان می شوند  خانمهادرجوانی مهربان ودرپیری خودخواه می شوند 
مردان به مسائل مالی به صورت جاری ودینامیک نگاه می کنند  زنان مساعل مالی رابصورت ایستادرنظر می آورند 
مردان کودکانشان رابرای استقلال .مقابله باخطروسختیها آماده می سازند  زنان سعی دارند که کودکانشان همواره راضی وراحت باشند 

خانم کارن هورنای ( Karen Horney )، نظریه‌پرداز معروف روانکاوی، ارائه‌دهنده یکی از معروف‌ترین نظریه‌ها در زمینه روان‌رنجوری است. او معتقد است که علّت روا‌ن‌رنجوری ناشی از اضطراب، روابط بین افراد و روابط اجتماعی است. براساس نظریه او، راهبردهایی که افراد برای انطباق و کنار آمدن با اضطراب به کار می‌برند، بر اثر استعمال بیش از حدّ، به نیازهای روان‌رنجورانه بدل می‌گردند.

به گفته خانم هورنای، اضطراب (و در نتیجه، روان‌رنجوری) می‌تواند در نتیجه چیزهای مختلفی از قبیل سلطه مستقیم یا غیرمستقیم، بی‌تفاوتی، رفتار غیرعادی، بی‌توجهی به نیازهای شخصی کودکان، گرایش‌های تحقیرآمیز، تحسین بیش از حدّ یا نبود آن، کمبود محبّت واقعی، اجبار به جانب‌گیری در مشاجرات پدر و مادر، مسئولیت خیلی زیاد یا خیلی کم، بیعدالتی، وعده‌های عمل نشده، جوّ خصمانه و ... به وجود آید.

کارن هورنای 10 نیاز روان‌رنجورانه را برشمرده و آن‌ها را در سه دسته طبقه‌بندی نموده است:

1- نیازهایی که شما را به سمت دیگران متمایل می‌کند.
این نیازهای روان‌رنجورانه باعث می‌شوند که افراد به دنبال تایید و پذیرش از طرف دیگران باشند. این افراد معمولاً آدم‌های نیازمند یا وابسته گفته می‌شوند.

2- نیازهایی که شما را از دیگران دور می‌کند.
این نیازهای روان‌رنجورانه باعث ایجاد دشمنی و رفتارهای ضداجتماعی می‌گردند. این افراد معمولاً آدم‌های سرد، بی‌تفاوت و گوشه‌گیر هستند.

3- نیازهایی که شما را در مقابل دیگران قرار می‌دهد.
این نیازهای روان‌رنجورانه باعث خصومت و نیاز به کنترل دیگران می‌گردد. این افراد معمولاً آدم‌های سخت، سلطه‌جو و نامهربانی هستند.

آدم‌های متعادل، این هر سه راهبرد را به کار می‌گیرند و برحسب عوامل بیرونی و درونی، تمرکز خود را از یکی به دیگری برمی‌گردانند. اکنون سوال این است که پس چه چیزی این راهبردهای انطباقی را روان‌رنجورانه می‌سازند؟ پاسخ هورنای این است: به کارگیری بیش از حدّ یک یا بیشتر از این روش‌های بین فردی.

خانم کارن هورنای در کتاب معروف خود به نام خودکاوی که در سال 1942 نوشته است، 10 نیاز روان‌رنجورانه را به شرح زیر فهرست کرده است:

1- نیاز روان‌رنجورانه به تأیید و پذیرش 
این نیازها شامل تمایل به دوست داشته شدن، خوشحال کردن دیگران و بر آورده ساختن انتظارات دیگران است. افرادی که این نوع نیاز را دارند در مقابل انتقاد یا نفی‌شدن فوق‌العاده حساسند و از خشم یا دشمنی دیگران می‌ترسند.

  2- نیاز روان‌رنجورانه به شریک زندگی که همه مسئولیت‌ها را به عهده گیرد 
این متضمن نیاز به متمرکز شدن بر روی یک شریک زندگی است. افرادی که این نوع نیاز را دارند از ترس شدیدی نسبت به رانده شدن از سوی شریک زندگیشان رنج می‌برند. این افراد معمولاً اهمیت اغراق‌آمیزی به عشق می‌دهند و معقتدند که داشتن یک شریک زندگی، تمام مشکلات زندگی را حل خواهد کرد.

  3- نیاز روان‌رنجورانه به محدود کردن زندگی در یک حاشیه باریک 
افرادی که این نیاز را دارند ترجیح می‌دهند دور از انظار و بدون جلب توجه کردن باقی بمانند. آن‌ها آدم‌های کم توقعی هستند و زندگیشان محتوای اندکی دارد. آن‌ها از آرزوهای مادّی اجتناب می‌کنند و معمولاً بر نیازهای شخصی خود سرپوش می‌گذارند و استعداد و توانائی‌های خود را دست کم می‌گیرند.

  4- نیاز روان‌رنجورانه به قدرت 
افرادی که این نیاز را دارند در جستجوی به دست آوردن قدرت برای حفظ خود هستند. آن‌ها معمولاً ستایشگر قدرت و بیزار از ضعف هستند و دیگران را تحت تسلط خود می‌گیرند. این افراد از محدودیت‌های شخصی، درماندگی، ناتوانی و شرایط غیرقابل کنترل می‌ترسند.

  5- نیاز روان‌رنجورانه به بهره‌کشی از دیگران 
این افراد به دیگران از چشم این که چه استفاده‌ای می‌توانند برسانند نگاه می‌کنند. افرادی که این نوع نیاز را دارند معمولاً به خاطر توانایی در بهره‌کشی از دیگران به خود می‌بالند و غالباً بر روی استفاده از دیگران برای دستیابی به هدف‌های خود، از جمله قدرت، پول یا رابطه جنسی، تمرکز می‌کنند.

  6- نیاز روان‌رنجورانه به شهرت و اعتبار 
افرادی که این نوع نیاز را دارند، برای خودشان بر حسب میزان شناخت و تحسین اجتماعی ارزش قائلند. دستاوردهای مادّی، ویژگی‌های شخصیتی، دستاوردهای حرفه‌ای و چیزهای مورد علاقه بر پایه ارزشی که از نظر شهرت و اعتبار شخصی دارند مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. این گونه افراد معمولاً از شرمندگی اجتماعی و از دست دادن موقعیت اجتماعی می‌ترسند.

  7- نیاز روان‌رنجورانه به تحسین شخصی 
افرادی که این نوع نیاز را دارند، آدم‌هایی خود شیفته و دارای تصورّی مبالغه‌آمیز از خود هستند. آن‌ها می‌خواهند که براساس تصورّی که از خود دارند و نه آنچه که واقعاً هستند، مورد تحسین قرار گیرند.

  8-نیاز روان‌رنجورانه به دستاوردهای شخصی 
بر طبق نظر خانم هورنای، مردم در نتیجه احساس ناامنی، خود را برای به دست آوردن چیزهای بیشتر و بیشتر، تحت فشار قرار می‌دهند. این گونه افراد از شکست می‌ترسند و یک نیاز دائمی برای به دست آوردن موفقیت بیش از دیگران، در خود حس می کنند.

  9-نیاز روان‌رنجورانه به استقلال و خودکفایی 
این افراد ذهنیت «انزواطلبی» دارند و به منظور اجتناب از وابسته شدن به دیگران، بین خود و سایر مردم فاصله ایجاد می‌کنند.

  10- نیاز روان‌رنجورانه به کامل بودن و بی‌نقصی 
این افراد دائماً برای نشان دادن این که بی‌عیب و نقص هستند تلاش می‌کنند. یک ویژگی عمومی این نیاز روان‌رنجورانه، کنکاش و جستجو برای یافتن عیب‌های شخصی به منظور تغییر و اصلاح سریع آن‌هاست.

 

 


خانواده درمانی مداخله‌ای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش می‌شود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک ‌تک اعضای خانواده بهبود یابد...  آندره موروئا می‌گوید: « دوست شما عاشق هوش‌تان است و معشوقه شما عاشق جذابیت‌تان، اما عشق خانواده دلیل نمی‌خواهد؛ شما در خانواده متولد می‌شوید و با اعضای آن هم‌خون هستید. با این حال، خانواده می‌تواند بیش از هر کس دیگری در دنیا، شما را عصبانی کند.


"خانواده" به عنوان یک سیستم اجتماعی، شامل گروهی از افراد است که از طریق ازدواج، تولیدمثل و پرورش فرزندان با هم زندگی می‌کنند. این سیستم و سازمان اجتماعی در طول تاریخ نقش حیاتی برای رشد و پیشرفت و اجتماعی‌ شدن نوع انسان ایفا کرده است. خانواده بدون شک مهم‌ترین سازمانی است که بسترساز رشد و رفاه جسمی، روانی و اجتماعی کودک و عامل رسیدن وی به تعادل (فیزیکی، روانی و اجتماعی) است. اجتماعی‌شدن و آشنایی با قوانین، نقش‌ها و ارزش‌های فرهنگی به طور طبیعی در خانواده صورت می‌پذیرد؛ و کودک در تعاملات ابتدایی خود با خانواده به یک موجود اجتماعی تبدیل می‌شود. به همین دلیل هم از دیربازعملکرد خانواده مورد توجه روان‌شناسان بوده است.

اما خانواده نه تنها یک سیستم است، بلکه به عنوان یک زیرسیستم از جامعه انسانی نیز محسوب می‌شود و عواملی از قبیل نژاد، موقعیت اقتصادی و اجتماعی، آموزش، نقش جنسی، کشور محل اقامت، مهاجرت، مذهب، ارتباطات سیاسی و مرحله چرخه زندگی خانواده، برآن تاثیر می‌گذارد.

پیچیدگی ناشی از نحوه تاثیر و تعامل این عوامل متعدد در شکل‌گیری ماهیت و مفهوم خانواده در هر فرهنگ، تعریف "عملکرد خانواده" یا "ناکارآمدی خانواده" را مشکل می‌سازد.
ناکارآمدی به الگوهای خانوادگی ناسودمند و ترسیم تعاملات همراه با استرس و رفتارهای مرضی برمی‌گردد. در موقعیت‌های مشکل‌ساز، فشارزا یا تنش‌آمیز خانواده‌ها استرس را تجربه می‌کنند و اعضای خانواده در این شرایط احساس ناراحتی، تنش و عجز می‌کنند. موقعیت استرس‌زا ممکن است سیستم خانواده را مختل ‌کند، مگر این‌ که خانواده بتواند الگوی ناکارآمد موجود خود را با شرایط جدید تطبیق دهد و آن را اصلاح نماید. استرس‌هایی که خانواده‌ها با آن‌ها مواجه هستند به دو نوع تقسیم می‌شوند: طبیعی و غیرطبیعی. در این نگرش استرس «طبیعی» خانواده در ارتباط با دوره‌های انتقالی به دوره والد شدن، جداشدن فرزندان، بازنشستگی و مانند آن برمی‌گردد.

استرس‌های «غیرطبیعی» خانواده همراه با جنگ، بلایا، بیماری، از دست‌ دادن عضوی از خانواده، مهاجرت و غیره است. واقعیت این است که اگر یکی از اعضای خانواده دارای اشکال رفتاری ـ ‌روانی باشد، می‌توان ردپای آن را در روابط خانوادگی جست‌وجو کرد. در بسیاری از موارد اشکال رفتاری عضو خانواده مانند کودک یا نوجوان مستقیما از روابط غلط خانوادگی سرچشمه می‌گیرد.

● تعریف خانواده درمانی
خانواده درمانی مداخله‌ای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش می‌شود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک ‌تک اعضای خانواده بهبود یابد. بالینگری که به خانواده درمانی می‌پردازد می‌کوشد الگوهای بین نسلی غیرقابل انعطافی را که سبب ناراحتی در درون افراد یا در روابط بین فردی می‌شود، درهم بشکند. در خانواده‌ درمانی می‌توان دغدغه‌های هر یک از اعضای خانواده را مطرح نمود. اما این روش درمانی بیشتر بر روی کودکان موثر است. زیرا واقعیت روزمره کودکان مستقیما تحت تاثیر بافت خانواده قرار دارد.

● خصوصیات کلی خانواده درمانی 
خانواده درمانی دارای خصوصیاتی است که آن را از درمان انفرادی متمایز می‌کند. برای مثال، اعضای خانواده دارای ملاک قضاوت، پیشنیه و زبان مشترکی هستند که ممکن است برای درمانگر ناآشنا باشند. درمانگر باید با نقش‌های خانواده و خرده فرهنگ مخصوص آن آشنا شود. سپس از این آشنایی در جهت ارتباط با اعضای خانواده یا رویارویی با آنان استفاده کند. در عین حال درمانگر باید گسلش عاطفی خود را حفظ کند و یک بخش خانواده را به نفع بخش دیگر رها نکند. البته این کار دشواری است. چون اعضای خانواده غالبا درمانگر را وارد منازعات خود بر سر قدرت یا دفاع‌های خویش در برابر ارتباط آزاد می‌کنند. یکی از بخش‌های معمول خانواده درمانی، اخذ شرح حال و سنجش است. 

مشکل فعلی باید مطرح و بررسی شود. ممکن است پسر خانواده بزهکار باشد یا دختر خانواده روابط جنسی متعددی داشته باشد. بررسی تفسیر هر یک از اعضای خانواده از مشکل، کار جالب و از لحاظ تشخیصی کار مهمی است. معمولا شرح حال خانواده گرفته می‌شود. این کار نیز می‌تواند تبعاتی داشته باشد. وقتی مشکل خانواده در چارچوب خانواده‌های پدری والدین خانواده و زندگی دوران تجرد و ازدواج آنان مورد بررسی قرار می‌گیرد، شیوه ارتباط کودکان بهتر و درک آنان بیشتر می‌شود. طرح یک چشم‌اندز کلی از سابقه و پیشینه خانواده ـ پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و هدف‌ها ،آرزوها، ترس‌ها و ضعف‌های آنان- قوه درک همدلی و تحمل اعضای خانواده را افزایش می‌دهد. به این ترتیب ملاک قضاوت جدیدی فراهم می‌آید.

کودک به‌تدریج می‌فهمد که قربانی شدن آرزوهای مادر در پای خانواده، برای مادرش چه معنایی و پدرش چه برداشتی از سوء رفتار پدرخود داشته است. والدین در محیط کنترل شده خانواده درمانی (با بررسی وضعیت فعلی فرزندان‌شان) به یاد فشار همسالان روی خودشان می‌افتند.

در این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانواده‌ها ، کل خانواده را دربرمی‌گیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مور توجه قرار می‌گیرد و تلاش می‌شود علل بروز و عوامل تشدید کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی می‌توان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنش‌زا را مرتفع ساخت.

● چه وقت باید خانواده درمانی کرد؟ 
قواعد دقیق و قطعی خاصی وجود ندارد که نشان بدهند چه موقع باید خانواده درمانی انجام داد. خانواده درمانی غالبا با نوجوانی که بیمار اصلی است، شروع می‌شود. گاهی مشکلات بیمار آن‌قدر به خانواده پیوند می‌خورد که خانواده درمانی تنها درمان و اقدام ممکن است. گاهی نیز خانواده جلوی پیشرفت درمان بیمار را می‌گیرد یا در برابر توصیه‌های درمانگر مقاومت می‌ورزد. در نتیجه با درگیرکردن خانواده در درمان، بخشی از این مقاومت رفع می‌شود. گاهی نیز مشکلات بیمار (یا حتی بهبود بیمار در حین درمان) به شدت تحت تاثیر ساختار خانواده است و درمان کل خانواده را ضروری می‌سازد. در پاره‌ای موارد بحران‌های خانوادگی‌ (مثل مرگ یکی از اعضای خانواده) کل خانواده را دچار آسیب می‌کند.
برخی از خانواده‌ها بر سر ارزش‌ها اختلاف دارند. برای مثال، نوجوانی که مصرف مواد مخدر را شروع می‌کند یا عضو یک فرقه خاص می‌شود، ارزش‌های کل خانواده را زیر سوال می‌برد. در چنین مواردی خانواده درمانی اقدامی منطقی است و بالاخره گاهی بهترین راه ‌حل برای مشکلات زناشویی یا جنسی است. ولی خانواده‌درمانی دوای هر دردی نیست و همیشه مناسب نمی‌باشد. گاهی خانواده مورد نظر آن قدر از هم‌گسیخته است که چنین مداخلاتی بی‌نتیجه خواهند بود. گاهی نیز برخی از اعضای خانواده اصلا همکاری نمی‌کنند. در برخی موارد نیز خیلی زود معلوم می‌شود که یکی از اعضای خانواده به شدت دچار اختلال است و اصلا همکاری نمی‌کند یا آن‌قدر اخلال می‌ورزد که حضورش به کل فرآیند خانواده‌ درمانی لطمه می‌زند.
چون خانواده درمانی روی چند نفر اجرا می‌شود، باید مقرون به صرفه بودن آن را نیز در نظر بگیریم. اگر چه خانواده درمانی ممکن است برای عضو بیمار خانواده مفید باشد، اما گاهی برای دیگر اعضای خانواده عواقب سویی دارد. بعضی از خانواده‌ها مثل بعضی از افراد، "قوا" یا "توان روان شناختی" کافی برای تحمل بحث‌ها و مسایل قابل طرح در جلسات خانواده درمانی را ندارند. بنابراین تصمیم ‌گیری برای این‌که خانواده درمانی چه موقع قابل استفاده است، یک تصمیم گیری سخت بوده و منوط به سنجش دقیق و دقت و حساسیت بالینی زیاد می‌باشد.
از نظر درمان با این‌که ممکن است درمانگران مختلف در مورد یک هدف درمانی برای یک خانواده به‌خصوص توافق داشته باشند، اما فنون آن‌ها برای رسیدن به این هدف متفاوت خواهد بود. درمانگران که هر کدام شخصیت و مهارت‌های مخصوص به خود دارند، به شیوه‌های خاصی رابطه برقرار می‌کنند. اگر سبک کار خودشان را بشناسند و قبول داشته باشند، توانایی خود را بهتر می‌توانند به‌کار گیرند.
  خانواده، یک گروه طبیعی است با اهداف و نقش‌های بسیار که برای همه اعضای خانواده مهم و ضروری است. همچنین خانواده، یک گروه قوی و سازمان‌یافته است که درمان‌گر را به خاطر اهدافی که در سیاست و فرآیند آن نهفته است به خدمت می‌گیرد. لذا در خانواده‌درمانی، درمان‌گر با یک گروه طبیعی مواجه است که باید به نوعی در آن وارد شده و آن را تحت تاثیر قرار دهد؛ که این کار احتیاج به دیپلماسی قابل ملاحظه و مهارت‌های اجتماعی ضروری برای درمان‌گر دارد. شاید بتوان گفت: خانواده‌درمانی یک روش سیستماتیک مداخله‌درمانی است که هدف آن، رفع اختلالات پیچیده و متقابل عاطفی در گروه خانواده است. خانواده‌درمانی، در واقع صحنه برخوردهای انسانی(human drama) است و در جستجوی حقایق اساسی بشری است و بالاتر از همه در پی التیام زخم‌ها و ضعف‌های خانواده است. لذا مسوولیت عمده خانواده‌درمانی از این قرار است: بالا بردن احساس همبستگی و وحدت خانواده، فعال کردن نقش طبیعی خود در شفابخشی خانواده، و تجربه‌ای که راه را برای رسیدن به یک گروه طبیعی واقعی باز می‌کند.

در واقع خانواده‌درمانی، شکلی از درمان کل خانواده به عنوان یک گروه است که توسط یک یا دو درمان‌گر انجام می‌شود. در این نوع درمان، آسیب‌شناسی یا بیماری یکی از اعضای خانواده، انعکاس پاتولوژی یا اختلالات عمیق‌تر در سیستم خانواده تلقی می‌شود. لذا خانواده واحد درمانی به حساب می‌آید و تغییر تعامل خانواده، راه تغییر عضو بیمار محسوب می‌شود.

 به طور کلی خانواده‌درمانی به شکل زیر عمل می‌کند: 
·        هیچ یک از اعضای خانواده به عنوان بیمار، متمایز و مشخص نمی‌شود؛ در عوض این کل اعضای خانوده هستند که آشفتگی و پریشانی خانواده را انعکاس می‌دهند.
·        اعضای خانواده را به طور فردی درمان نمی‌کنند، بلکه کل اعضا باید مشترکا در جلسات درمانی حضور داشته باشند.
·        تشخیص اختلال عاطفی یا رفتاری، مبنی بر مشاهدات خانواده به عنوان یک واحد، صورت می‌گیرد. مفاهیم تشخیصی جدید در این درمان به کار می‌روند. نظریه‌ها و مفاهیم سنتی که عملکرد تشخیصی را جهت توضیح رفتار فردی، توصیف می‌کنند، معمولا برای تشخیص و درمان آسیب‌شناسی خانواده مناسب نیستند.
·        درمان‌گر با کل اعضای خانواده به جای یک فرد خاص ارتباط دارد. اگر  درمان‌گر در ملاقات با خانواده آن را یک واحد فرض کند، اما فقط به درمان یک عضو بپردازد، در واقع به خانواده‌درمانی نپرداخته است.
·        اهداف و روش‌های درمانی، خانواده‌محور هستند، یعنی اطراف خانواده سیر می‌کنند. درمان‌گر، به منظور رفاه کل خانواده، ابتدا به پیامد درمان می‌پردازد.
در واقع خانواده‌درمانی، چیزی بیش از یک تکنیک درمانی جدید است و این درمان در حقیقت رویکردی کاملا بدیع و نو برای درک رفتار انسان است. پیش از ظهور خانواده‌درمانی، رفتار، محصولی از شخصیت‌های افراد تلقی می‌شد که تحت تاثیر رویدادهای مجزای گذشته قرار گرفته بودند. این فلسفه مبنی بر علیت خطی است، در حالی که نظریه‌ای که رفتار را نشات گرفته از سیستم خانواده می‌داند، بر علیت حلقوی استوار است.
 اهداف خانواده‌ درمانی
اهداف درمانی خانواده مشتمل است بر: 
·        تغییر اصول غیرانطباقی که بر خانواده مسلط است.
·        بالا بردن آگاهی اعضای خانواده در زمینه راه‌های مختلف حل مشکل.
·        متعادل ساختن تفرد و پیوستگی.
·        افزایش روابط مستقیم چهره به چهره و کاهش از سرزنش.
·        کاهش یا رفع تعارض و اضطراب در روابط بین فردی.
·        تقویت حساسیت نسبت به نیازهای هیجانی اعضای خانواده به وسیله یکدیگر و برآورده‌سازی نیازها.
·        تقویت ظرفیت افراد خانواده برای مقابله با نیروهای مخرب درون و بیرون محیط خانواده.
·        نفوذ بر هویت خانوادگی و ارزش‌های آن، به طوری که اعضای خانواده به سوی رشد و سلامتی گرایش یابند.
خانواده‌درمانی و مشاوره خانوادگی 

در اکثر مشاوره‌های خانوادگی و خانواده‌درمانی‌ها، خانواده یک نظام (system) است. نظام عبارتست از، یک رشته روابط متقابل میان اجزا و عناصر به سیاقی که هر یک از این عناصر بر یکدیگر تاثیر گذارند و از هم تاثیر پذیرند. رفتار هر بخش از نظام، منعکس کننده سازمان کل نظام است و به خود نظام برمی‌گردد. ضمن این که نظام‌ها غالبا به سوی توازن تا "تعادل هموستاتیک" پیش می‌روند. در دیدگاه نظام‌ها، مشکل اعضای خانواده تا حدودی نشان‌گر درست کار نکردن کل نظام خانواده است. وقتی یک نظام به تعادل هموستاتیک رسیده باشد، در برابر هر تهدیدی به سرعت دوباره به حالت توازن برمی‌گردد. رویکردهای خانواده‌درمانی  طیف وسیعی دارند که یک سر آن را رویکردهای نظام‌گرا می‌سازند و سوی دیگرش را رویکردهای روان‌پویایی و فرآیندهای فردی و رویکردهای سیستمی‌تر.

انواع نظریه‌های خانواده درمانی
رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی عبارتند از: خانواده درمانی روان تحلیلی ، خانواده درمانی تجربیاتی ، خانواده درمانی شناختی رفتاری ، خانواده درمانی ساختی ، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز بر راه حل.

خانواده درمانی مبتنی بر روان تحلیلی
صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته می‌شوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آورده‌اند، کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر نقاط قوت.

خانواده درمانی تجربیاتی
نظریه پردازان عمده آن ویرجینیا سیتر ، کارل ویته کر ، فرد دوهل و … هستند که معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری ، فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه می‌گیرد.

در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش می‌کند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ، صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسکهای خانواده ، هنردرمانی خانواده ، بازی نقش ، بازسازی خانواده و … استفاده می‌شود.

خانواده درمانی‌های رفتاری و شناختی _ رفتاری
نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ، بندورا و … هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریه‌های رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف می‌شود. رفتارهای نامناسب را می‌توان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را می‌توان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد.

درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی می‌کند. در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد پته‌ای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابله‌ای منطقی ، سرمشق دهی و … استفاده می‌شود.

خانواده درمانی ساختی
سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و … نظریه پردازان اصلی این شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ، زیر منظومه‌ها و مرزها می‌دانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی ترسیم می‌کنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش می‌کنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل می‌کنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ، الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و … .

خانواده درمانی‌های استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل
این سه رویکرد روش‌مدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون می‌باشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر ، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و … استفاده می‌شود.

از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و دیویس را می‌توان نام برد.

خانواده‌های نیازمند خانواده درمانی

خانواده‌هایی که از فرایند خانواده درمانی بهره می‌برند، عبارتند از: خانواده‌های دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانواده‌های دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است ، خانواده‌های طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ، خانواده‌های دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و … .

خانواده‌های دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان ، ناراحتی‌های روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات سطحی‌تر به متخصصان مشاوره و روان شناسی مراجعه می‌کنند و در طول مشاوره‌های فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل می‌گیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند درمان تداوم می‌یابد.

حل مشکلات خانوادگی با زوج درمانی

زوج‌درمانی راهی است برای حل مشکلات و کشمکش‌هایی که زوجین خود قادر به حل آنها نیستند. فرایند زوج‌درمانی شامل روابط ایجاد شده بین زن و شوهر و یک فرد آموزش دیده و متخصص در این زمینه می‌باشد که در خصوص احساسات و افکارشان بحث کرده و در جستجوی راه ارتباطی سالم‌تر تلاش می‌کنند.

هدف زوج درمانی کمک به زنان و مردان است تا همدیگر را بهتر درک کنند و اگر تصمیم دارند و یا می‌خواهند که تغییر کنند، به آنها کمک شود تا به خواسته و هدفشان برسند. در ادامه ابعاد و شیوه‌های مختلف زوج درمانی بصورت پرسش و پاسخ مورد بررسی قرار گرفته است:

● آیا فرزندان در زوج درمانی شرکت دارند؟

خیر. زوج درمانی فقط زن و شوهر را در بر می‌گیرد. درمانی که در آن والدین و فرزندان هر دو شرکت داشته باشند، خانواده درمانی نامیده می‌شود و بر روی روابط بین اعضای خانواده تأکید دارد. وقتی مباحث به سوی مسائل زناشویی سوق داده شود، والدین باید مراقب باشند که فرزندان مورد بی‌توجهی قرار نگیرند. بچه‌ها به درجات مختلف در معرض مشکلات زناشویی قرار می‌گیرند. آنها ممکن است سراسیمه و نگران شوند و مشکلاتی از خود بروز دهند.

● معمولاً چه مشکلاتی را مردم نزد زوج درمان‌گران مطرح می‌نمایند؟

مشکلات هر زوجی متفاوت است. ولی بیشترین مشکلات و شکایات رایج عبارتند از:

الف) کاهش رابطه یا ارتباط کلامی

ب) بحث و جدل همیشگی 

ج) برآورده نشدن نیازهای عاطفی و احساسی

د) نگرانی‌های مالی 

هـ) تضاد و اختلاف‌نظر بر سر فرزندان

اغلب زوج‌ها در جستجوی کمک هستند زیرا اگر خود بخواهند مشکلاتشان را حل کنند نتیجه‌ای جز ناکامی و ناامیدی نخواهد داشت. بعضی از زوج‌ها خواهان کمک در زمینه بحران‌های زناشویی هستند مانند فقدان ظاهری محبت در خانواده، یا رابطه نامشروع یکی از زوج‌ها با فردی دیگر، یا اتفاقات غم‌انگیزی مانند بیماری و یا مرگ یکی از اعضای خانواده.

● تراپیست یا درمانگر چه کاری انجام میدهد؟

درمانگر نفر سومی است که به مشکلات زوجین گوش می‌دهد تا که آنها افکار و احساسات خود را بیان کنند و همچنین به آنها کمک شود تا زمینه مشکلات و مسائل خود را روشن و معین کنند.

مسائلی که درمانگر بر آنها تمرکز می‌کند عبارتند از:

۱) مشکلات و این که زن و شوهر آنها را چگونه می‌بینند؟

۲) تاریخچه ارتباطاتشان.

۳) و تاریخچه زندگی فردی هر کدام از زوجین.

این کار درمانگر را قادر می‌کند تا تفاهم بیشتری را برقرار سازد و ارزیابی‌های خود از موقعیت را به بحث بگذارد و بالاخره راهکارها و نوع درمان را مشخص کرده و پیشنهاد دهد. درمانگر ممکن است به گونه‌ای کوشش کند تا کج فهمی‌ها و سوءتفاهم‌ها در روابط بین زن و شوهر مشخص شود که نتیجه این امر، نگاه جدیدی است که آنها به رفتار و احساسات خود پیدا می‌کنند تا بتوانند مشکلات خود را راحت‌تر حل کنند.

● تصور می‌کنم مشکلات شخصی‌ام موجب تنش در زندگیمان می‌شود، آیا به تنهایی باید از یک درمانگر کمک بگیرم یا به اتفاق همسرم؟

مشکلات شخصی مانند اعتماد به نفس پایین، بیماری، استرس کاری و غیره... بر روی شریک زندگی و روابط بین آنها تأثیر می‌گذارد. پس معمولاً بهتر است هر دو زوج در جست وجوی کمک برآیند تا این که هر زوج قادر شود مشکلات زوج دیگر را درک کند و درمانگر نیز مشکلات را از هر دو دیدگاه بشنود و بررسی کند و سپس وی می‌تواند درمان فردی یا زوج درمانی را پیشنهاد دهد.

● اگر من به کمک احتیاج داشته باشم، به این معنی است که ضعیف یا مشکلدار هستم؟

جستجوی کمک برای حل مشکلات شخصی یا زناشویی به معنی بالغ شدن و آماده شدن برای اداره کردن مسائل و مشکلات زندگی است، که اگر بدون حل باقی بمانند ممکن است به استرس‌های قوی‌تر و یا از هم پاشیدن زندگی منجر شود.

● اگر همسر من رفتن نزد درمانگر را رد کرد، من چه باید بکنم؟

زوجین معمولاً باید یکدیگر را به مشارکت تشویق کنند حتی اگر در گذشته مخالف بوده و رد کرده‌اند. موافقت و تفاهم بر سر رفتن نزد درمانگر نباید به گونه‌ای از طرف همسر احساس شود که یعنی «تو درست می‌گویی و من تقصیر دارم» به ویژه اگر پیشنهاد طوری باشد که او را عصبانی می‌کند. استرس و نگرانی شما در مورد زندگی و روابطتتان، همسرتان را به فکر وا می‌دارد. اگر همسرتان احساس کند که مسأله جدی است در صدد گرفتن کمک بر خواهد آمد.

● آیا این که ما نیاز به زوج درمانی داریم، به این معنی است که زندگی ما از هم پاشیده است و روابط ما قطع شده است؟

در جستجوی کمک برآمدن نشانه شکست نیست. بهتر است قبل از این که مشکلات بزرگتر شوند، تقاضای کمک کنیم. نتیجه آن نیز بستگی به یک سری عوامل دارد. دو عامل مهم در این زمینه عبارتند از:

۱) چقدر و تا چه اندازه زوجین حاضرند بر روی مشکلاتشان کار کنند؟

۲) روابط درست برای آنها تا چه اندازه‌ای مهم است؟

● آیا زوج درمانی همیشه موفق است؟

جواب این سؤال بستگی به این دارد که (موفقیت) چگونه تعریف شود. و دیگر این که هدف از اقدام به زوج‌درمانی چیست؟ هر کدام از این عوامل بستگی به زوجین و موقعیت دارد. زوج درمانی اغلب به زوجین کمک می‌کند تا بتوانند روابط بین خود را بهبود بخشند. اما از آنجا که برای تغییر کردن به تلاش و انگیزه هر دو زوج نیاز است، اگر تغییرات ایجاد شده نتواند نیازهای هر دو طرف را برآورده سازد، زوج درمانی ممکن است وسیله‌ای باشد برای پایان بخشیدن به روابط به گونه‌ای که برای ایشان و فرزندانشان مخرب نباشد.

● آیا درمانگر ارزش‌ها و عقاید مرا درک خواهد کرد؟

درمانگرها برای احترام گذاشتن به ارزش‌های دیگران آموزش دیده‌اند. نه عقاید خود را به دیگری تحمیل می‌کنند و نه در کارشان قضاوت می‌کنند. به هر حال مشکلات و مسائل زوج‌ها آنقدر پیچیده است که در بعضی موارد درمانگر نتواند مفهوم آنها را درک کند. در این صورت است که لازم می‌شود بر روی مسائل و ارزش‌ها بین زوجین و درمانگر بحث شود. در این گونه شرایط شما باید موضوع را مستقیماً با خود درمانگر مطرح کنید.

● آیا من باید همه چیز را در مورد خودم، بازگو کنم؟

بسیار مهم است که شما در مورد احساسات و مسائل و مشکلات خود صادق باشید. درمانگر سوءتفاهم‌ها و کج‌فهمی‌هایی که ممکن است به وجود آید را تصحیح می‌کند، و به زوجین برای تداوم صحبت با یکدیگر کمک می‌کند. بعضی از احساسات عمیقاً شخصی هستند و افراد برای بحث کردن در مورد آنها راحت نیستند. مطرح کردن مطالب محرمانه همیشه ضروری نیست. بعضی از مسائل هستند که تأثیر خاصی بر روی روابط ندارند ولی بعضی مطالب دیگر راه بحث کردن را سد می‌کنند. شما می‌بایست، ارزیابی مسائل مهم در روابطتان را به دقت تمرین کنید. اگر دلیلی برای بیان نکردن احساسات خود داشتید در مورد آن با درمانگر خود صحبت کنید.

● آیا اطلاعاتی را که بازگو می‌کنم می‌تواند علیه من در دادگاه استفاده شود؟

زوج درمان‌ها ممکن است به ندرت و به طور خیلی استثنایی توسط دادگاه‌ها برای شهادت دادن و تحت شرایط معینی احضار شوند، ولی اطلاعات و مسائلی که در زوج درمانی مطرح می‌شود به طور کلی محرمانه هستند، به جز در یک سری موارد خاص. اما اگر شما سؤال یا نگرانی در این زمینه دارید حتماً با درمانگر در مورد آن صحبت کنید.

● درمانگر چگونه خواهد فهمید که روابط ما به پایان رسیده است و یا ما به بن‌بست رسیده‌ایم؟

این بخشی از وظیفه درمانگر است که یک موقعیت را تشخیص دهد ولی او نمی‌تواند تصمیمی در این زمینه بگیرد. زیرا این مسأله مربوط به هر دو زوج است که بخواهند ادامه زندگی بدهند و یا خیر؟

با این حال رسیدن به بن‌بست یا انسداد به این معنی نیست که درمان دیگر نمی‌تواند ادامه پیدا کند و یا دیگر امیدی به آینده نیست. چه بسا که بعضی از این انسدادها می‌تواند مورد حلاجی قرار گرفته و منتج به منافع قابل ملاحظه‌ای گردد. ضمناً شکست در روابط آسیب‌های بسیاری به افراد وارد می‌آورد که مقابله با آنها نیازمند مداخلات روانشناختی است.

● آیا ممکن است درمانگر مرا مقصر و گناهکار بشمرد؟

هیچ شخصی به تنهایی مسئول تمام مشکلات زناشویی نیست. شما ممکن است احساس گناه کنید و یا در طی دوران درمان انگشت‌نما شوید، و یا برعکس از اینکه بفهمید همسرتان نیز مثل شما فکر می‌کرده است شگفت زده شوید، تمام این تجارب بخشی از مراحل درمان می‌باشد و باید در مورد آن بحث کنید.

● ما می‌توانیم درمانگرهای مختلفی را تجربه کنیم تا شخص مورد نظر را پیدا کنیم؟

این مهم است که به درمانگر فرصت کافی داده شود تا بتواند کمک کند. اگر یک زوج از درمانگر خود راضی نباشند، می‌بایست خیلی باز در مورد این مسأله صحبت کنند. زیرا راحت نبودن با درمانگر ممکن است منجر به یک تجربه درمانی بد شود. در ضمن در مورد مشکلات قبلی خود حتماً در اولین جلسه با درمانگر جدید خود صحبت کنید.

● معمولاً زوج‌درمانی چقدر طول می‌کشد؟

مدت زمان این نوع درمان‌ها بستگی به درمانگر و شدت مشکل مورد نظر دارد. زوج درمانی ممکن است با یک یا دو جلسه تمام شود و یا این که ماه‌ها و سال‌ها به طول انجامد. ولی عمدتاً عادات و سبک رفتاری افراد در برابر تغییر بسیار مقاوم هستند. مهم است که مدل‌های ارتباطی جدید مرتباً تمرین شوند و نتیجه آن در جلسات درمانی هفتگی و با حضور زوجین به بحث گذاشته شوند تا نکات مثبت مورد تأکید قرار گرفته و تقویت شوند، و برای حذف نکات منفی تلاش شود.

وقتی زوجین دچار مشکل می شوند برای حل مشکل و به تصور دریافت کمک به دادگستری مراجعه می نمایند. اما آنقدر در فرایند پیچیده و زمان بر دادرسی گرفتار می شوند، و فشار روانی و اجتماعی را تحمل می کنند که معمولاً عطای موضوع را به لقایش بخشیده و از ادامه دادن آن منصرف می شوند. جهت روشن‌تر شدن مفهوم طولانی بودن دادرسی در محاکم دادگستری، به مراحل طی شده در یک پرونده مطالبه مهریه در زیر اشاره می‌شود. این مراحل و تاریخ‌ها برگرفته از یک پرونده واقعی است. دادخواست در تاریخ 23/01/91 ثبت شده است. (53 روز از سال گذشته است و در همین مدت 282 پرونده به این شعبه برای رسیدگی ارجاع شده است) و اجرائیه مربوط به آن در تاریخ 30/05/1392 ابلاغ شده است که تازه پس از 10 روز فرایند اجرایی شروع می‌شود. این در حالی است که این خانم می‌توانست با مراجعه به دفتر ازدواج صادر کننده سند ازدواج خود، تقاضای صدور برگ اجرائیه نموده و بلافاصله آن را دریافت کند و عملیات اجرایی را از طریق اجرائیات ثبت اسناد و املاک آغاز نماید، و یا در صورتی که توافقی با همسر وجود داشت از طریق داوری بسیار سریع تر به هدف دست یابد:

 

1- پرونده کلاسه ......... ردیف فرعی 1 با علت طرح رسیدگی بدوی نسبت به خواسته مطالبه مهریه در دادگاه عمومی و انقلاب شهرستان ......... به تاریخ 23/01/1391 ثبت گردید و با شماره بایگانی 910282 به شعبه اول دادگاه عمومی (حقوقی) دادگستری شهرستان ......... ارجاع شد.

2- در تاریخ 12/02/1391 وقت رسیدگی برای شنبه مورخ 13/03/1391 ساعت 10:00 تعیین گردید.

5- در تاریخ 13/03/1391 وقت رسیدگی برای چهارشنبه مورخ 21/05/1391 ساعت 08:30 تعیین گردید.

6- نسبت به دعوی ......... به طرفیت ......... مبنی بر مطالبه مهریه به موجب دادنامه شماره ......... مورخ 25/06/1391 حکم محکومیت صادر شد.

7- دادخواست تجدیدنظرخواهی نسبت به دادنامه شماره ......... مورخ 25/06/1391 از طرف ......... واصل و تحت شماره ......... مورخ 24/07/1391 ثبت گردید.

8- لایحه از طرف ......... با موضوع تبادل لوایح در تاریخ 07/08/1391 واصل و به شماره ......... ثبت گردید.

9- نامه صادره به شماره ......... مورخ 08/09/1391 با موضوع ارسال پرونده و گیرنده «دفتر کل دادگاه‌های تجدیدنظر استان ......... » ثبت گردید.

10- پرونده کلاسه ......... ردیف فرعی 2 شماره بایگانی 911262 با علت طرح رسیدگی به تجدیدنظرخواهی و موضوع خواسته مطالبه مهریه به شعبه 16 دادگاه تجدیدنظر استان ......... ارجاع و در تاریخ 13/10/1391 ثبت گردید.

11- تجدیدنظرخواهی نسبت به رأی صادره از شعبه اول دادگاه عمومی (حقوقی) دادگستری شهرستان .............. در مورد دعوی ......... به طرفیت ......... مبنی بر مطالبه مهریه رسیدگی و طی دادنامه شماره ......... مورخ 19/12/1391 رأی مورد اعتراض تأیید شد.

12- نامه صادره به شماره ......... مورخ 15/01/1392 با موضوع ارسال پرونده از شعب تجدیدنظر به شعب بدوی و گیرنده «شعبه اول ......... » ثبت گردید.

13- لایحه از طرف ......... با موضوع درخواست اجرای حکم در تاریخ 20/03/1392 واصل و به شماره ......... ثبت گردید.

14- اجرائیه شماره ......... مورخ 20/04/1392 در مورد دادنامه شماره ......... مورخ 19/12/1391 به نفع ......... علیه ......... صادر شد.

15- پرونده با علت طرح اجرای حکم نسبت به خواسته مطالبه مهریه و محکومیت پرداخت مهریه در تاریخ 03/05/1392 با ردیف فرعی 3 در اجرای احکام شعبه اول دادگاه عمومی (حقوقی) دادگستری شهرستان ......... ثبت گردید.

16- ابلاغیه شماره ......... مورخ 27/05/1392 جهت ابلاغ اجرائیه شماره ......... مورخ 20/04/1392 برای ......... صادر شد.

17- ابلاغیه شماره ......... مورخ 27/05/1392 مربوط به ......... در تاریخ 30/05/1392 ابلاغ و به دفتر شعبه اعاده شد.

 

طبق قانون نحوه اجرای احکام مدنی، محکوم‌علیه پس از ابلاغ اجرائیه 10 روز فرصت دارد که حکم را اجرا نماید. در غیر این صورت محکوم‌له اموال وی را معرفی می‌نماید تا با رعایت مستثنیات دین توقیف شود. (معمولاً خانم ها قبل از رسیدگی درخواست تأمین خواسته داده و اموال مرد را اگر وجود داشته باشد قبلاً توقیف می نمایند) همچنین در صورت درخواست محکوم‌له، وی در صورتی که معسر نباشد تا زمان اجرای حکم حبس می‌شود. معمولاً شوهر هنگامی که با دادخواست مطالبه مهریه مواجه می شود دادخواست اعسار ارائه می نماید که به صورت همزمان در همان شعبه رسیدگی شده و حکم محکومیت مهریه و تقسیط آن همزمان صادر می شود.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

مصوب 1/12/1391

فصل اول ـ دادگاه خانواده

 

ماده۱ـ به منظور رسیدگی به امور و دعاوی خانوادگی، قوه قضائیه موظف است ظرف سه سال از تاریخ تصویب این قانون در کلیه حوزه‌های قضائی شهرستان به تعداد کافی شعبه دادگاه خانواده تشکیل دهد. تشکیل این دادگاه در حوزه‌های قضائی بخش به تناسب امکانات به تشخیص رئیس قوه قضائیه موکول است.

تبصره۱ـ از زمان اجرای این قانون در حوزه قضائی شهرستان‌هایی که دادگاه خانواده تشکیل نشده است تا زمان تشکیل آن، دادگاه عمومی حقوقی مستقر در آن حوزه با رعایت تشریفات مربوط و مقررات این قانون به امور و دعاوی خانوادگی رسیدگی می‌کند.

تبصره۲ـ در حوزه قضائی بخش‌هایی که دادگاه خانواده تشکیل نشده است، دادگاه مستقر در آن حوزه با رعایت تشریفات مربوط و مقررات این قانون به کلیه امور و دعاوی خانوادگی رسیدگی می کند، مگر دعاوی راجع به اصل نکاح و انحلال آن که در دادگاه خانواده نزدیکترین حوزه قضائی رسیدگی می شود.

 

ماده۲ـ دادگاه خانواده با حضور رئیس یا دادرس علی البدل و قاضی مشاور زن تشکیل می‌گردد. قاضی مشاور باید ظرف سه روز از ختم دادرسی به طور مکتوب و مستدل در مورد موضوع دعوی اظهارنظر و مراتب را در پرونده درج کند. قاضی انشاء کننده رأی باید در دادنامه به نظر قاضی مشاور اشاره و چنانچه با نظر وی مخالف باشد با ذکر دلیل نظریه وی را رد کند.

تبصره ـ قوه قضائیه موظف است حداکثر ظرف پنج سال به تأمین قاضی مشاور زن برای کلیه دادگاه‌های خانواده اقدام کند و در این مدت می‌تواند از قاضی مشاور مرد که واجد شرایط تصدی دادگاه خانواده باشد استفاده کند.

 

ماده۳ـ قضات دادگاه خانواده باید متأهل و دارای حداقل چهار سال سابقه خدمت قضائی باشند.

 

ماده۴ـ رسیدگی به امور و دعاوی زیر در صلاحیت دادگاه خانواده است:

۱ـ نامزدی و خسارات ناشی از برهم زدن آن

۲ـ نکاح دائم، موقت و اذن در نکاح

۳ـ شروط ضمن عقد نکاح

۴ـ ازدواج مجدد

5ـ جهیزیه

6ـ مهریه

۷ـ نفقه زوجه و اجرت المثل ایام زوجیت

8ـ تمکین و نشوز

۹ـ طلاق، رجوع، فسخ و انفساخ نکاح، بذل مدت و انقضای آن

۱۰ـ حضانت و ملاقات طفل

۱۱ـ نسب

۱۲ـ رشد، حجر و رفع آن

۱۳ـ ولایت قهری، قیمومت، امور مربوط به ناظر و امین اموال محجوران و وصایت در امور مربوط به آنان

۱۴ـ نفقه اقارب

۱۵ـ امور راجع به غایب مفقود الاثر

۱۶ـ سرپرستی کودکان بی‌سرپرست

۱۷ـ اهدای جنین

۱۸ـ تغییر جنسیت

تبصره ـ به دعاوی اشخاص موضوع اصول دوازدهم (۱۲) و سیزدهم (۱۳) قانون اساسی حسب مورد طبق قانون اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیرشیعه در محاکم مصوب 31/4/1312 و قانون رسیدگی به دعاوی مطروحه راجع به احوال شخصیه و تعلیمات دینی ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی مصوب 3/4/1372 مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیدگی می‌شود. تصمیمات مراجع عالی اقلیت‌های دینی مذکور در امور حسبی و احوال شخصیه آنان از جمله نکاح و طلاق، معتبر و توسط محاکم قضائی بدون رعایت تشریفات، تنفیذ و اجراء می‌گردد.

 

ماده۵ ـ درصورت عدم تمکن مالی هریک از اصحاب دعوی دادگاه می‌تواند پس از احراز مراتب و با توجه به اوضاع و احوال، وی را از پرداخت هزینه دادرسی، حق‌الزحمه کارشناسی، حق‌الزحمه داوری و سایر هزینه‌ها معاف یا پرداخت آن‌ها را به زمان اجرای حکم موکول کند. همچنین در صورت اقتضاء ضرورت یا وجود الزام قانونی دایر بر داشتن وکیل، دادگاه حسب مورد رأساً یا به درخواست فرد فاقد تمکن مالی وکیل معاضدتی تعیین می‌کند.

تبصره ـ افراد تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و مددجویان سازمان بهزیستی کشور از پرداخت هزینه دادرسی معاف می‌باشند.

 

ماده۶ ـ مادر یا هر شخصی که حضانت طفل یا نگهداری شخص محجور را به اقتضاء ضرورت برعهده دارد، حق اقامه دعوی برای مطالبه نفقه طفل یا محجور را نیز دارد. در این صورت، دادگاه باید در ابتداء ادعای ضرورت را بررسی کند.

 

ماده۷ـ دادگاه می‌تواند پیش از اتخاذ تصمیم در مورد اصل دعوی به درخواست یکی از طرفین در اموری از قبیل حضانت، نگهداری و ملاقات طفل و نفقه زن و محجور که تعیین تکلیف آن‌ها فوریت دارد بدون اخذ تأمین، دستور موقت صادر کند. این دستور بدون نیاز به تأیید رئیس حوزه قضائی قابل اجراء است. چنانچه دادگاه ظرف شش ماه راجع به اصل دعوی اتخاذ تصمیم نکند، دستور صادرشده ملغی محسوب و از آن رفع اثر می‌شود، مگر آنکه دادگاه مطابق این ماده دوباره دستور موقت صادر کند.

 

ماده۸ ـ رسیدگی در دادگاه خانواده با تقدیم دادخواست و بدون رعایت سایر تشریفات آیین دادرسی مدنی انجام می‌شود.

تبصره ـ هرگاه خواهان خوانده را مجهول‌المکان معرفی کند، باید آخرین اقامتگاه او را به دادگاه اعلام کند. دادگاه به طرق مقتضی در این باره تحقیق و تصمیم‌گیری می‌کند.

 

ماده۹ـ تشریفات و نحوه ابلاغ در دادگاه خانواده تابع مقررات قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی است، لکن چنانچه طرفین دعوی طرق دیگری از قبیل پست، نمابر، پیام تلفنی و پست الکترونیک را برای این منظور به دادگاه اعلام کنند، دادگاه می‌تواند ابلاغ را به آن طریق انجام دهد. در هر صورت، احراز صحت ابلاغ با دادگاه است.

 

ماده۱۰ـ دادگاه می‌تواند برای فراهم کردن فرصت صلح و سازش جلسه دادرسی را به درخواست زوجین یا یکی از آنان حداکثر برای دو بار به تأخیر اندازد.

 

ماده۱۱ـ در دعاوی مالی موضوع این قانون، محکومٌ له پس از صدور حکم قطعی و تا پیش از شروع اجرای آن نیز می‌تواند از دادگاهی که حکم نخستین را صادر کرده است، تأمین محکوم ٌبه را درخواست کند.

 

ماده۱۲ـ در دعاوی و امور خانوادگی مربوط به زوجین، زوجه می‌تواند در دادگاه محل اقامت خوانده یا محل سکونت خود اقامه دعوی کند مگر در موردی که خواسته، مطالبه مهریه غیرمنقول باشد.

 

ماده۱۳ـ هرگاه زوجین دعاوی موضوع صلاحیت دادگاه خانواده را علیه یکدیگر در حوزه‌های قضائی متعدد مطرح کرده باشند، دادگاهی که دادخواست مقدم به آن داده شده است صلاحیت رسیدگی را دارد. چنانچه دو یا چند دادخواست در یک روز تسلیم شده باشد، دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به دعوای زوجه را دارد به کلیه دعاوی رسیدگی می‌کند.

 

ماده۱۴ـ هرگاه یکی از زوجین مقیم خارج از کشور باشد، دادگاه محل اقامت طرفی که در ایران اقامت دارد برای رسیدگی صالح است. اگر زوجین مقیم خارج از کشور باشند ولی یکی از آنان در ایران سکونت موقت داشته باشد، دادگاه محل سکونت فرد ساکن در ایران و اگر هر دو در ایران سکونت موقت داشته باشند، دادگاه محل سکونت موقت زوجه برای رسیدگی صالح است. هرگاه هیچ یک از زوجین در ایران سکونت نداشته باشند، دادگاه شهرستان تهران صلاحیت رسیدگی را دارد، مگر آنکه زوجین برای اقامه دعوی در محل دیگر توافق کنند.

 

ماده۱۵ـ هرگاه ایرانیان مقیم خارج از کشور امور و دعاوی خانوادگی خود را در محاکم و مراجع صلاحیتدار محل اقامت خویش مطرح کنند، احکام این محاکم یا مراجع در ایران اجراء نمی‌شود مگر آنکه دادگاه صلاحیتدار ایرانی این احکام را بررسی و حکم تنفیذی صادر کند.

تبصره ـ ثبت طلاق ایرانیان مقیم خارج از کشور در کنسولگری‌های جمهوری اسلامی ایران به درخواست کتبی زوجین یا زوج با ارائه گواهی اجرای صیغه طلاق توسط اشخاص صلاحیتدار که با پیشنهاد وزارت امور خارجه و تصویب رئیس قوه قضائیه به کنسولگری‌ها معرفی می‌شوند امکان‌پذیر است. ثبت طلاق رجعی منوط به انقضای عده است. در طلاق بائن نیز زوجه می‌تواند طلاق خود را با درخواست کتبی و ارائه گواهی اجرای صیغه طلاق توسط اشخاص صلاحیتدار فوق در کنسولگری ثبت نماید. در مواردی که طلاق به درخواست زوج ثبت می‌گردد، زوجه می‌تواند با رعایت این قانون برای مطالبه حقوق قانونی خود به دادگاه‌های ایران مراجعه نماید.

 

فصل دوم ـ مراکز مشاوره خانوادگی

 

ماده۱۶ـ به منظور تحکیم مبانی خانواده و جلوگیری از افزایش اختلافات خانوادگی و طلاق و سعی در ایجاد صلح و سازش، قوه قضائیه موظف است ظرف سه سال از تاریخ لازم‌الاجراء شدن این قانون مراکز مشاوره خانواده را در کنار دادگاه‌های خانواده ایجاد کند.

تبصره ـ در مناطقی که مراکز مشاوره خانواده وابسته به سازمان بهزیستی وجود دارد دادگاه‌ها می‌توانند از ظرفیت این مراکز نیز استفاده کنند.

 

ماده۱۷ـ اعضای مراکز مشاوره خانواده از کارشناسان رشته‌های مختلف مانند مطالعات خانواده، مشاوره، روان‌پزشکی، روان‌شناسی، مددکاری اجتماعی، حقوق و فقه و مبانی حقوق اسلامی انتخاب می‌شوند و حداقل نصف اعضای هر مرکز باید از بانوان متأهل واجد شرایط باشند. تعداد اعضاء، نحوه انتخاب، گزینش، آموزش و نحوه رسیدگی به تخلفات اعضای مراکز مشاوره خانواده، شیوه انجام وظایف و تعداد این مراکز و نیز تعرفه خدمات مشاوره‌ای و نحوه پرداخت آن به موجب آیین‌نامه‌ای است که ظرف شش ماه پس از لازم‌الاجراء شدن این قانون به وسیله وزیر دادگستری تهیه می‌شود و به تصویب رئیس قوه قضائیه می‌رسد.

 

ماده۱۸ـ در حوزه‌های قضائی که مراکز مشاوره خانواده ایجاد شده است، دادگاه خانواده می‌تواند در صورت لزوم با مشخص کردن موضوع اختلاف و تعیین مهلت، نظر این مراکز را در مورد امور و دعاوی خانوادگی خواستار شود.

 

ماده۱۹ـ مراکز مشاوره خانواده ضمن ارائه خدمات مشاوره‌ای به زوجین، خواسته‌های دادگاه را در مهلت مقرر اجراء و در موارد مربوط سعی در ایجاد سازش می‌کنند. مراکز مذکور در صورت حصول سازش به تنظیم سازش نامه مبادرت و در غیر این صورت نظر کارشناسی خود در مورد علل و دلایل عدم سازش را به طور مکتوب و مستدل به دادگاه اعلام می‌کنند.

تبصره ـ دادگاه با ملاحظه نظریه کارشناسی مراکز مشاوره خانواده به تشخیص خود مبادرت به صدور رأی می‌کند.

 

فصل سوم ـ ازدواج

 

ماده۲۰ـ ثبت نکاح دائم، فسخ و انفساخ آن، طلاق، رجوع و اعلام بطلان نکاح یا طلاق الزامی است.

 

ماده۲۱ـ نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران در جهت محوریت و استواری روابط خانوادگی، نکاح دائم را که مبنای تشکیل خانواده است مورد حمایت قرار می‌دهد. نکاح موقت نیز تابع موازین شرعی و مقررات قانون مدنی است و ثبت آن در موارد زیر الزامی است:

۱ـ باردارشدن زوجه

۲ـ توافق طرفین

۳ـ شرط ضمن عقد

تبصره ـ ثبت وقایع موضوع این ماده و ماده (۲۰) این قانون در دفاتر اسناد رسمی ازدواج یا ازدواج و طلاق مطابق آیین‌نامه‌ای است که ظرف یک سال با پیشنهاد وزیر دادگستری به تصویب رئیس قوه قضائیه می‌رسد و تا تصویب آیین‌نامه مذکور، نظام‌نامه‌های موضوع ماده (۱) اصلاحی قانون راجع به ازدواج مصوب 29/2/1316 کماکان به قوت خود باقی است.

 

ماده۲۲ـ هرگاه مهریه در زمان وقوع عقد تا یکصدوده سکّه تمام بهارآزادی یا معادل آن باشد، وصول آن مشمول مقررات ماده(۲) قانون اجرای محکومیت‌های مالی است. چنانچه مهریه، بیشتر از این میزان باشد در خصوص مازاد، فقط ملائت زوج ملاک پرداخت است. رعایت مقررات مربوط به محاسبه مهریه به نرخ روز کماکان الزامی است.

 

ماده۲۳ـ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مکلف است ظرف یک ماه از تاریخ لازم الاجراءشدن این قانون بیماری‌هایی را که باید طرفین پیش از ازدواج علیه آن‌ها واکسینه شوند و نیز بیماری‌های واگیردار و خطرناک برای زوجین و فرزندان ناشی از ازدواج را معین و اعلام کند. دفاتر رسمی ازدواج باید پیش از ثبت نکاح گواهی صادرشده از سوی پزشکان و مراکز مورد تأیید وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دال بر عدم اعتیاد به مواد مخدر و عدم ابتلاء به بیماری‌های موضوع این ماده و یا واکسینه شدن طرفین نسبت به بیماری‌های مذکور را از آنان مطالبه و بایگانی کنند.

تبصره ـ چنانچه گواهی صادرشده بر وجود اعتیاد و یا بیماری دلالت کند، ثبت نکاح در صورت اطلاع طرفین بلامانع است. در مورد بیماری‌های مسری و خطرناک که نام آن‌ها به وسیله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تعیین و اعلام می‌شود، طرفین جهت مراقبت و نظارت به مراکز تعیین شده معرفی می‌شوند. در مواردی که بیماری خطرناک زوجین به تشخیص وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی منجر به خسارت به جنین باشد، مراقبت و نظارت باید شامل منع تولید نسل نیز باشد.

 

فصل چهارم ـ طلاق

 

ماده۲۴ـ ثبت طلاق و سایر موارد انحلال نکاح و نیز اعلام بطلان نکاح یا طلاق در دفاتر رسمی ازدواج و طلاق حسب مورد پس از صدور گواهی عدم امکان سازش یا حکم مربوط از سوی دادگاه مجاز است.

 

ماده۲۵ـ درصورتی که زوجین متقاضی طلاق توافقی باشند، دادگاه باید موضوع را به مرکز مشاوره خانواده ارجاع دهد. در این موارد طرفین می‌توانند تقاضای طلاق توافقی را از ابتدا در مراکز مذکور مطرح کنند.

در صورت عـدم انصراف متقاضی از طلاق، مرکز مشاوره خانواده موضوع را با مشخص کردن موارد توافق جهت اتخاذ تصمیم نهائی به دادگاه منعکس می‌کند.

 

ماده۲۶ـ در صورتی که طلاق، توافقی یا به درخواست زوج باشد، دادگاه به صدور گواهی عدم امکان سازش اقدام و اگر به درخواست زوجه باشد، حسب مورد، مطابق قانون به صدور حکم الزام زوج به طلاق یا احراز شرایط اعمال وکالت در طلاق مبادرت می‌کند.

 

ماده۲۷ـ در کلیه موارد درخواست طلاق، به جز طلاق توافقی، دادگاه باید به منظور ایجاد صلح و سازش موضوع را به داوری ارجاع کند. دادگاه در این موارد باید با توجه به نظر داوران رأی صادر و چنانچه آن را نپذیرد، نظریه داوران را با ذکر دلیل رد کند.

 

ماده۲۸ـ پس از صدور قرار ارجاع امر به داوری، هریک از زوجین مکلفند ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ یک نفر از اقارب متأهل خود را که حداقل سی سال داشته و آشنا به مسائل شرعی و خانوادگی و اجتماعی باشد به عنوان داور به دادگاه معرفی کنند.

تبصره۱ـ محارم زوجه که همسرشان فوت کرده یا از هم جدا شده باشند، در صورت وجود سایر شرایط مذکور در این ماده به عنوان داور پذیرفته می‌شوند.

تبصره۲ـ درصورت نبود فرد واجد شرایط در بین اقارب یا عدم دسترسی به ایشان یا استنکاف آنان از پذیرش داوری، هریک از زوجین می‌توانند داور خود را از بین افراد واجد صلاحیت دیگر تعیین و معرفی کنند. درصورت امتناع زوجین از معرفی داور یا عدم توانایی آنان دادگاه، خود یا به درخواست هریک از طرفین به تعیین داور مبادرت می‌کند.

 

ماده۲۹ـ دادگاه ضمن رأی خود با توجه به شروط ضمن عقد و مندرجات سند ازدواج، تکلیف جهیزیه، مهریه و نفقه زوجه، اطفال و حمل را معین و همچنین اجرت‌المثل ایام زوجیت طرفین مطابق تبصره ماده (۳۳۶) قانون مدنی تعیین و در مورد چگونگی حضانت و نگهداری اطفال و نحوه پرداخت هزینه‌های حضانت و نگهداری تصمیم مقتضی اتخاذ می‌کند. همچنین دادگاه باید با توجه به وابستگی عاطفی و مصلحت طفل، ترتیب، زمان و مکان ملاقات وی با پدر و مادر و سایر بستگان را تعیین کند.

ثبت طلاق موکول به تأدیه حقوق مالی زوجه است. طلاق در صورت رضایت زوجه یا صدور حکم قطعی دایر بر اعسار زوج یا تقسیط محکومٌ به نیز ثبت می‌شود. در هر حال، هرگاه زن بدون دریافت حقوق مذکور به ثبت طلاق رضایت دهد می‌تواند پس از ثبت طلاق برای دریافت این حقوق از طریق اجرای احکام دادگستری مطابق مقررات مربوط اقدام کند.

 

ماده۳۰ـ در مواردی که زوجه در دادگاه ثابت کند به امر زوج یا اذن وی از مال خود برای مخارج متعارف زندگی مشترک که برعهده زوج است هزینه کرده و زوج نتواند قصد تبرع زوجه را اثبات کند، می‌تواند معادل آن را از وی دریافت نماید.

 

ماده۳۱ـ ارائه گواهی پزشک ذی‌صلاح در مورد وجود جنین یا عدم آن برای ثبت طلاق الزامی است، مگر آنکه زوجین بر وجود جنین اتفاق نظر داشته باشند.

 

ماده۳۲ـ در مورد حکم طلاق، اجرای صیغه و ثبت آن حسب مورد منوط به انقضای مهلت فرجام خواهی یا ابلاغ رأی فرجامی است.

 

ماده۳۳ـ مدت اعتبار حکم طلاق شش ماه پس از تاریخ ابلاغ رأی فرجامی یا انقضای مهلت فرجام خواهی است. هرگاه حکم طلاق از سوی زوجه به دفتر رسمی ازدواج و طلاق تسلیم شود، در صورتی که زوج ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ مراتب در دفترخانه حاضر نشود، سردفتر به زوجین ابلاغ می‌کند برای اجرای صیغه طلاق و ثبت آن در دفترخانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور زوج و عدم اعلام عذر از سوی وی یا امتناع او از اجرای صیغه، صیغه طلاق جاری و ثبت می‌شود و مراتب به زوج ابلاغ می‌گردد. در صورت اعلام عذر از سوی زوج، یک نوبت دیگر به ترتیب مذکور از طرفین دعوت به‌عمل می‌آید.

تبصره ـ دادگاه صادرکننده حکم طلاق باید در رأی صادرشده بر نمایندگی سردفتر در اجرای صیغه طلاق در صورت امتناع زوج تصریح کند.

 

ماده۳۴ـ مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش برای تسلیم به دفتر رسمی ازدواج و طلاق سه ماه پس از تاریخ ابلاغ رأی قطعی یا قطعی شدن رأی است. چنانچه گواهی مذکور ظرف این مهلت تسلیم نشود یا طرفی که آن را به دفترخانه رسمی طلاق تسلیم کرده است ظرف سه ماه از تاریخ تسلیم در دفترخانه حاضر نشود یا مدارک لازم را ارائه نکند، گواهی صادرشده از درجه اعتبار ساقط است.

تبصره ـ هرگـاه گواهی عـدم امکان سازش صادرشده بر اساس توافق زوجین به حکم قانون از درجه اعتبار ساقط شود کلیه توافقاتی که گواهی مذکور بر مبنای آن صادر شده است ملغی می‌گردد.

 

ماده۳۵ـ هرگاه زوج در مهلت مقرر به دفتر رسمی ازدواج و طلاق مراجعه و گواهی عدم امکان سازش را تسلیم کند، در صورتی که زوجه ظرف یک هفته در دفترخانه حاضر نشود سردفتر به زوجین اخطار می کند برای اجرای صیغه طلاق و ثبت آن در دفترخانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور زوجه صیغه طلاق جاری و پس از ثبت به وسیله دفترخانه مراتب به اطلاع زوجه می‌رسد.

تبصره ـ فاصله بین ابلاغ اخطاریه و جلسه اجرای صیغه در این ماده و ماده (۳۴) این قانون نباید از یک هفته کمتر باشد. در مواردی که زوج یا زوجه مجهول المکان باشند، دعوت از شخص مجهول‌المکان از طریق نشر آگهی در جراید کثیر الانتشار با هزینه درخواست کننده به وسیله دفترخانه به عمل می‌آید.

 

ماده۳۶ـ هرگاه گواهی عدم امکان سازش بنا بر توافق زوجین صادر شده باشد، در صورتی که زوجه بنا بر اعلام دادگاه صادرکننده رأی و یا به موجب سند رسمی در اجرای صیغه طلاق وکالت بلاعزل داشته باشد، عدم حضور زوج، مانع اجرای صیغه طلاق و ثبت آن نیست.

 

ماده۳۷ـ اجرای صیغه طلاق با رعایت جهات شرعی در دفترخانه یا در محل دیگر و با حضور سردفتر انجام می‌گیرد.

 

ماده۳۸ ـ در طلاق رجعی، صیغه طلاق مطابق مقررات مربوط جاری و مراتب صورتجلسه می‌شود ولی ثبت طلاق منوط به ارائه گواهی کتبی حداقل دو شاهد مبنی بر سکونت زوجه مطلّقه در منزل مشترک تا پایان عده است، مگر این که زن رضایت به ثبت داشته باشد. در صورت تحقق رجوع، صورتجلسه طلاق ابطال و درصورت عدم رجوع صورتجلسه تکمیل و طلاق ثبت می‌شود. صورتجلسه تکمیل شده به امضای سردفتر، زوجین یا نمایندگان آنان و دو شاهد طلاق می‌رسد. در صورت درخواست زوجه، گواهی اجرای صیغه طلاق و عدم رجوع زوج به وی اعطاء می‌شود. در هر حال در صورت انقضای مدت عده و عدم احراز رجوع، طلاق ثبت می‌شود.

 

ماده۳۹ـ در کلیه موارد، قطعی و قابل اجراء بودن گواهی عدم امکان سازش یا حکم طلاق باید از سوی دادگاه صادرکننده رأی نخستین گواهی و همزمان به دفتر رسمی ازدواج و طلاق ارائه شود.

 

فصل پنجم ـ حضانت و نگهداری اطفال و نفقه

 

ماده۴۰ـ هرکس از اجرای حکم دادگاه در مورد حضانت طفل استنکاف کند یا مانع اجرای آن شود یا از استرداد طفل امتناع ورزد، حسب تقاضای ذی نفع و به دستور دادگاه صادرکننده رأی نخستین تا زمان اجرای حکم بازداشت می‌شود.

 

ماده۴۱ـ هرگاه دادگاه تشخیص دهد توافقات راجع به ملاقات، حضانت، نگهداری و سایر امور مربوط به طفل برخلاف مصلحت او است یا در صورتی که مسئول حضانت از انجام تکالیف مقرر خودداری کند و یا مانع ملاقات طفل تحت حضانت با اشخاص ذیحق شود، می‌تواند در خصوص اموری از قبیل واگذاری امر حضانت به دیگری یا تعیین شخص ناظر با پیش‌بینی حدود نظارت وی با رعایت مصلحت طفل تصمیم مقتضی اتخاذ کند.

تبصره ـ قوه قضائیه مکلف است برای نحوه ملاقات والدین با طفل ساز و کار مناسب با مصالح خانواده و کودک را فراهم نماید. آیین نامه اجرائی این ماده ظرف شش‌ماه توسط وزارت دادگستری تهیه می‌شود و به تصویب رئیس قوه قضائیه می‌رسد.

 

ماده۴۲ـ صغیر و مجنون را نمی‌توان بدون رضایت ولی، قیم، مادر یا شخصی که حضانت و نگهداری آنان به او واگذار شده است از محل اقامت مقرر بین طرفین یا محل اقامت قبل از وقوع طلاق به محل دیگر یا خارج از کشور فرستاد، مگر اینکه دادگاه آن را به مصلحت صغیر و مجنون بداند و با در نظر گرفتن حق ملاقات اشخاص ذی‌حق این امر را اجازه دهـد. دادگاه درصـورت موافقت با خارج کردن صغیر و مجنون از کشور، بنابر درخواست ذی‌نفع، برای تضمین بازگرداندن صغیر و مجنون تأمین مناسبی اخذ می‌کند.

 

ماده۴۳ـ حضانت فرزندانی که پدرشان فوت شده با مادر آنها است مگر آنکه دادگاه به تقاضای ولی قهری یا دادسـتان، اعطای حضانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد.

 

ماده۴۴ـ در صورتی که دستگاه‌های اجرائی موضوع ماده (۵) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب 8/7/1386 ملزم به تسلیم یا تملیک اموالی به صغیر یا سایر محجوران باشند، این اموال با تشخیص دادستان در حدود تأمین هزینه‌های متعارف زندگی باید در اختیار شخصی قرار گیرد که حضانت و نگهداری محجور را عهده دار است، مگر آنکه دادگاه به نحو دیگری مقرر کند.

 

ماده۴۵ـ رعایت غبطه و مصلحت کودکان و نوجوانان در کلیه تصمیمات دادگاه‌ها و مقامات اجرائی الزامی است.

 

ماده۴۶ـ حضور کودکان زیر پانزده سال در جلسات رسیدگی به دعاوی خانوادگی جز در موارد ضروری که دادگاه تجویز می‌کند ممنوع است.

 

ماده۴۷ـ دادگاه در صورت درخواست زن یا سایر اشخاص واجب النفقه، میزان و ترتیب پرداخت نفقه آنان را تعیین می‌کند.

تبصره ـ در مورد این ماده و سایر مواردی که به موجب حکم دادگاه باید وجوهی به‌طور مستمر از محکومٌ علیه وصول شود یک بار تقاضای صدور اجرائیه کافی است و عملیات اجرائی مادام که دستور دیگری از دادگاه صادر نشده باشد ادامه می‌یابد.

 

فصل ششم ـ حقوق وظیفه و مستمری

 

ماده۴۸ـ میزان حقوق وظیفه یا مستمری زوجه دائم متوفی و فرزندان و سایر وراث قانونی وی و نحوه تقسیم آن در تمام صندوق‌های بازنشستگی اعم از کشوری، لشکری، تأمین اجتماعی و سایر صندوق‌های خاص به ترتیب زیر است:

۱ـ زوجه دائم متوفی از حقوق وظیفه یا مستمری وی برخوردار می‌گردد و ازدواج وی مانع دریافت حقوق مذکور نیست و درصورت فوت شوهر بعدی و تعلق حقوق به زوجه در اثر آن، بیشترین مستمری ملاک عمل است.

تبصره ـ اگر متوفی چند زوجه دائم داشته باشد حقوق وظیفه یا مستمری به تساوی بین آنان و سایر وراث قانونی تقسیم می‌شود.

۲ـ دریافت حقوق بازنشستگی یا از کارافتادگی، مستمری از کارافتادگی یا بازنشستگی حسب مورد توسط زوجه متوفی مانع از دریافت حقوق وظیفه یا مستمری متوفی نیست.

۳ـ فرزنـدان اناث در صـورت نداشتن شغل یا شوهر و فرزندان ذکور تا سن بیست سالگی و بعد از آن منحصراً در صورتی که معلول از کار افتاده نیازمند باشند یا اشتغال به تحصیلات دانشگاهی داشته باشند حسب مورد از کمک هزینه اولاد، بیمه و مستمری بازماندگان یا حقوق وظیفه والدین خود برخوردار می‌گردند.

۴ـ حقوق وظـیفه یا مستمری زوجـه دائم و فرزندان و سـایر وراث قانونی کلیه کارکنان شاغل و بازنشـسته مطابق ماده (۸۷) قانون استخدام کشوری مصوب 31/3/1345 و اصلاحات بعدی آن و با لحاظ ماده (۸۶) همان قانون و اصلاحیه‌های بعدی آن، تقسیم و پرداخت می‌گردد.

تبصره ـ مقررات این ماده در مورد افرادی که قبل از اجراء شدن این قانون فوت شده‌اند نیز لازم الاجراء است.

 

فصل هفتم ـ مقررات کیفری

 

ماده۴۹ـ چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی به ازدواج دائم، طلاق یا فسخ نکاح اقدام یا پس از رجوع تا یک ماه از ثبت آن خودداری یا در مواردی که ثبت نکاح موقت الزامی است از ثبت آن امتناع کند، ضمن الزام به ثبت واقعه به پرداخت جزای نقدی درجه پنج و یا حبس تعزیری درجه هفت محکوم می‌شود. این مجازات در مورد مردی که از ثبت انفساخ نکاح و اعلام بطلان نکاح یا طلاق استنکاف کند نیز مقرر است.

 

ماده۵۰ ـ هرگاه مردی برخلاف مقررات ماده (۱۰۴۱) قانون مدنی ازدواج کند، به حبس تعزیری درجه شش محکوم می‌شود. هرگاه ازدواج مذکور به مواقعه منتهی به نقص عضو یا مرض دائم زن منجر گردد، زوج علاوه بر پرداخت دیه به حبس تعزیری درجه پنج و اگر به مواقعه منتهی به فوت زن منجر شود، زوج علاوه بر پرداخت دیه به حبس تعزیری درجه چهار محکوم می‌شود.

تبصره ـ هرگاه ولی قهری، مادر، سرپرست قانونی یا مسئول نگهداری و مراقبت و تربیت زوجه در ارتکاب جرم موضوع این ماده تأثیر مستقیم داشته باشند به حبس تعزیری درجه شش محکوم می‌شوند. این حکم در مورد عاقد نیز مقرر است.

 

ماده۵۱ ـ هر فرد خارجی که بدون اخذ اجازه مذکور در ماده (۱۰۶۰) قانون مدنی و یا بر خلاف سایر مقررات قانونی با زن ایرانی ازدواج کند به حبس تعزیری درجه پنج محکوم می‌شود.

 

ماده۵۲ ـ هرکس در دادگاه زوجیت را انکار کند و سپس ثابت شود این انکار بی‌اساس بوده است یا برخلاف واقع با طرح شکایت کیفری یا دعوای حقوقی مدعی زوجیت با دیگری شود به حبس تعزیری درجه شش و یا جزای نقدی درجه شش محکوم می‌شود.

این حکم درمورد قائم مقام قانونی اشخاص مذکور نیز که با وجود علم به زوجیت، آن را در دادگاه انکار کند یا علی‌رغم علم به عدم زوجیت با طرح شکایت کیفری یا دعوای حقوقی مدعی زوجیت گردد، جاری است.

 

ماده۵۳ ـ هرکس با داشتن استطاعت مالی، نفقه زن خود را در صورت تمکین او ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجب‌النفقه امتناع کند به حبس تعزیری درجه شش محکوم می‌شود. تعقیب کیفری منوط به شکایت شاکی خصوصی است و درصورت گذشت وی از شکایت در هر زمان تعقیب جزائی یا اجرای مجازات موقوف می‌شود.

تبصره ـ امتناع از پرداخت نفقه زوجه‌ای که به موجب قانون مجاز به عدم تمکین است و نیز نفقه فرزندان ناشی از تلقیح مصنوعی یا کودکان تحت سرپرستی مشمول مقررات این ماده است.

 

ماده۵۴ ـ هرگاه مسئول حضانت از انجام تکالیف مقرر خودداری کند یا مانع ملاقات طفل با اشخاص ذی حق شود، برای بار اول به پرداخت جزای نقدی درجه هشت و درصورت تکرار به حداکثر مجازات مذکور محکوم می‌شود.

 

ماده۵۵ ـ هر پزشکی که عامداً بر خلاف واقع گواهی موضوع مواد (۲۳) و (۳۱) این قانون را صادر یا با سوء‌نیت از دادن گواهی مذکور خودداری کند، بار اول به محرومیت درجه شش موضوع قانون مجازات اسلامی از اشتغال به طبابت و بار دوم و بالاتر به حداکثر مجازات مذکور محکوم می‌شود.

 

ماده۵۶ ـ هر سردفتر رسمی که بدون اخذ گواهی موضوع مواد (۲۳) و (۳۱) این قانون یا بدون اخذ اجازه نامه مذکور در ماده (۱۰۶۰) قانون مدنی یا حکم صادرشده درمورد تجویز ازدواج مجدد یا برخلاف مقررات ماده (۱۰۴۱) قانون مدنی به ثبت ازدواج اقدام کند یا بدون حکم دادگاه یا گواهی عدم امکان سازش یا گواهی موضوع ماده (۴۰) این قانون یا حکم تنفیذ راجع به احکام خارجی به ثبت هریک از موجبات انحلال نکاح یا اعلام بطلان نکاح یا طلاق مبادرت کند، به محرومیت درجه چهار موضوع قانون مجازات اسلامی از اشتغال به سردفتری محکوم می‌شود.

 

ماده۵۷ ـ آیین نامه اجرائی این قانون بنا بر پیشنهاد وزیر دادگستری به تصویب رئیس قوه قضائیه می‌رسد.

ماده۵۸ ـ از تاریخ لازم ‌ الاجراءشدن این قانون، قوانین زیر نسخ می ‌ گردد:

۱ـ قانون راجع به ازدواج مصوب ۲۳/۵/۱۳۱۰

۲ـ قانون راجع به انکار زوجیت مصوب ۲۰/۲/۱۳۱۱

۳ـ قانون اصلاح مواد (۱) و (۳) قانون ازدواج مصوب ۲۹/۲/۱۳۱۶

۴ـ قانون لزوم ارائه گواهینامه پزشک قبل از وقوع ازدواج مصوب ۱۳/۹/۱۳۱۷

۵ ـ قانون اعطاء حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها مصوب ۶/۵/۱۳۶۴

۶ ـ قانون مربوط به حق حضانت مصوب ۲۲/۴/۱۳۶۵

۷ـ قانون الزام تزریق واکسن ضدکزاز برای بانوان قبل از ازدواج مصوب ۲۳/۱/۱۳۶۷

۸ ـ قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب ۲۱/۱۲/۱۳۷۱ به جز بند (ب) تبصره (۶) آن و نیز قانون تفسیر تبصره ‌ های «۳» و «۶» قانون مذکور مصوب ۳/۶/۱۳۷۳

۹ـ مواد (۶۴۲)، (۶۴۵) و (۶۴۶) قانون مجازات اسلامی مصوب ۲/۳/۱۳۷۵

۱۰ـ قانون اختصاص تعدادی از دادگاههای موجود به دادگاههای موضوع اصل بیست و یکم (۲۱) قانون اساسی مصوب ۸/۵/۱۳۷۶

۱۱ـ قانون تعیین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش مصوب ‌ ۱۱/۸/۱۳۷۶

قانون فوق مشتمل بر پنجاه و هشت ماده درجلسه علنی روز سه‌شنبه مورخ
اول اسفندماه یکهزار و سیصد و نود و یک مجلس ‌شورای ‌اسلامی تصویب شد و در تاریخ ۹/۱۲/۱۳۹۱ به تأیید شورای‌نگهبان رسید.

رئیس مجلس شورای اسلامی ـ علی لاریجانی


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

کتاب هفتم - در نکاح و طلاق

 باب اول - در نکاح

 فصل اول - در خواستگاری

 ماده ۱۰۳۴

هر زنی را که خالی از موانع نکاح باشد می‌توان خواستگاری نمود.

 ماده ۱۰۳۵

وعده‌ی ازدواج ایجاد علقه‌ی زوجیت نمی‌کند اگر چه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده پرداخته شده باشد. بنابراین هر یک از زن و مرد مادام که عقد نکاح جاری نشده می‌تواند از وصلت امتناع کند و طرف دیگر نمی‌تواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کرده و یا از جهت صرف امتناع از وصلت مطالبه‌ی خسارتی نماید.

 ماده ۱۰۳۶

حذف شده است.

 ماده ۱۰۳۷

هر یک از نامزدها می‌تواند در صورت به هم خوردن وصلت منظور، هدایایی را که به طرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده است مطالبه کند. اگر عین هدایا موجود نباشد مستحق قیمت هدایایی خواهد بود که عادتاً نگاه داشته می‌شود مگر این که آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد.

 ماده ۱۰۳۸

مفاد ماده قبل از حیث رجوع به قیمت در موردی که وصلت منظور در اثر فوت یکی از نامزدها به هم بخورد مجری نخواهد بود.

 ماده ۱۰۳۹

حذف شده است.

 ماده ۱۰۴۰

هر یک از طرفین می‌تواند برای انجام وصلت منظور از طرف مقابل تقاضا کند که تصدیق طبیب به صحت از امراض مسری مهم از قبیل سفلیس و سوزاک و سل ارائه دهد.

 فصل دوم - قابلیت صحی برای ازدواج

 ماده ۱۰۴۱

عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.

 ماده ۱۰۴۲

حذف شده است.

 ماده ۱۰۴۳

نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه‌ی پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه‌ی او ساقط و در این صورت دختر می‌تواند با معرفی کامل مردی که می‌خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آن‌ها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.

 ماده ۱۰۴۴

در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشد و استیذان از آن‌ها نیز عادتاً غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی می‌تواند اقدام به ازدواج نماید.

تبصره: ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق دردادگاه مدنی خاص می‌باشد.

 فصل سوم - در موانع نکاح

 ماده ۱۰۴۵

نکاح با اقارب نسبی ذیل ممنوع است اگر چه قرابت، حاصل از شبهه یا زنا باشد:

۱- نکاح با پدر و اجداد و با مادر و جدات هر قدر که بالا برود؛

۲- نکاح با اولاد هر قدر که پایین برود؛

۳- نکاح با برادر و خواهر و اولاد آن‌ها تا هر قدر که پایین برود؛

۴- نکاح با عمات و خالات خود و عمات و خالات پدر و مادر و اجداد و جدات.

 ماده ۱۰۴۶

قرابت رضاعی از حیث حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است مشروط بر این که:

اولاً- شیر زن از حمل مشروع حاصل شده باشد؛

ثانیاً- شیر مستقیماً از پستان مکیده شده باشد؛

ثالثاً- طفل لااقل یک شبانه‌روز و یا ۱۵ دفعه متوالی شیر کامل خورده باشد بدون این که در بین، غذای دیگر یا شیر زن دیگر را بخورد؛

رابعاً- شیرخوردن طفل قبل از تمام شدن دو سال از تولد او باشد؛

خامساً- مقدار شیری که طفل خورده است از یک زن و از یک شوهر باشد. بنابراین اگر طفل در شبانه‌روز مقداری از شیر یک زن و مقداری از شیرزن دیگر بخورد موجب حرمت نمی‌شود اگر چه شوهر آن دو زن یکی باشد و همچنین اگر یک زن، یک دختر و یک پسر رضاعی داشته باشد که هر یک را از شیر متعلق به شوهر دیگر شیر داده باشد آن پسر و یا آن دختر برادر و خواهر رضاعی نبوده و ازدواج بین آن‌ها از این حیث ممنوع نمی‌باشد.

 ماده ۱۰۴۷

نکاح بین اشخاص ذیل به واسطه‌ی مصاهره ممنوع دائمی است:

۱- بین مرد و مادر و جدات زن او از هر درجه که باشد اعم ازنسبی و رضاعی؛

۲- بین مرد و زنی که سابقاً زن پدر و یا زن یکی از اجداد یا زن پسر یا زن یکی از احفاد او بوده است هر چند قرابت رضاعی باشد؛

۳- بین مرد با اناث از اولاد زن از هر درجه که باشد ولو رضاعی مشروط بر این که بین زن و شوهر زناشویی واقع شده باشد.

 ماده ۱۰۴۸

جمع بین دو خواهر ممنوع است اگر چه به عقد منقطع باشد.

 ماده ۱۰۴۹

هیچ کس نمی‌تواند دختر برادر زن و یا دختر خواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه‌ی زن خود.

 ماده ۱۰۵۰

هر کس زن شوهردار را با علم به وجود علقه‌ی زوجیت و حرمت نکاح و یا زنی را که در عده طلاق یا در عده وفات است با علم به عده و حرمت نکاح برای خود عقد کند عقد باطل و آن زن مطلقاٌ بر آن شخص حرام مؤبد می‌شود.

 ماده ۱۰۵۱

حکم مذکور در ماده‌ی فوق در موردی نیز جاری است که عقد از روی جهل به تمام یا یکی از امور مذکوره فوق بوده و نزدیکی هم واقع شده باشد. در صورت جهل و عدم وقوع نزدیکی عقد باطل ولی حرمت ابدی حاصل نمی‌شود.

 ماده ۱۰۵۲

تفریقی که با لعان حاصل می‌شود موجب حرمت ابدی است.

 ماده ۱۰۵۳

عقد در حال احرام باطل است و با علم به حرمت موجب حرمت ابدی است.

 ماده ۱۰۵۴

زنای با زن شوهردار یا زنی که در عده‌ی رجعیه است موجب حرمت ابدی است.

 ماده ۱۰۵۵

نزدیکی به شبهه و زنا اگر سابق بر نکاح باشد از حیث مانعیت نکاح در حکم نزدیکی با نکاح صحیح است ولی مبطل نکاح سابق نیست.

 ماده ۱۰۵۶

اگر کسی با پسری عمل شنیع کند نمی‌تواند مادر یا خواهر یا دختر او را تزویج کند.

 ماده ۱۰۵۷

زنی که سه مرتبه متوالی زوجه‌ی یک نفر بوده و مطلقه شده بر آن مرد حرام می‌شود مگر این که به عقد دائم به زوجیت مرد دیگری در آمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه‌ی طلاق یا فسخ یا فوت، فراق حاصل شده باشد.

 ماده ۱۰۵۸

زن هر شخصی که به نه طلاق که شش تای آن‌ها عدی است مطلقه شده باشد بر آن شخص حرام مؤبد می‌شود.

 ماده ۱۰۵۹

نکاح مسلمه با غیرمسلم جایز نیست.

 ماده ۱۰۶۰

ازدواج زن ایرانی با تبعه‌ی خارجه در مواردی هم که مانع قانونی ندارد موکول به اجازه‌ی مخصوص از طرف دولت است.

 ماده ۱۰۶۱

دولت می‌تواند ازدواج بعضی از مستخدمین و مأمورین رسمی و محصلین دولتی را با زنی که تبعه خارجه باشد موکول به اجازه‌ی مخصوص نماید.

 فصل چهارم - شرایط صحت نکاح

 ماده ۱۰۶۲

نکاح واقع می‌شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید.

 ماده ۱۰۶۳

ایجاب و قبول ممکن است از طرف خود مرد و زن صادر شود یا از طرف اشخاصی که قانوناً حق عقد دارند.

 ماده ۱۰۶۴

عاقد باید عاقل و بالغ و قاصد باشد.

 ماده ۱۰۶۵

توالی عرفی ایجاب و قبول شرط صحت عقد است.

 ماده ۱۰۶۶

هر گاه یکی از متعاقدین یا هر دو لال باشند عقد به اشاره از طرف لال نیز واقع می‌شود مشروط بر این که به طور وضوح حاکی از انشای عقد باشد.

 ماده ۱۰۶۷

تعیین زن و شوهر به نحوی که برای هیچ یک از طرفین در شخص طرف دیگر شبهه نباشد شرط صحت نکاح است.

 ماده ۱۰۶۸

تعلیق در عقد موجب بطلان است.

 ماده ۱۰۶۹

شرط خیار فسخ نسبت به عقد نکاح باطل است ولی در نکاح دائم شرط خیار نسبت به صداق جایز است مشروط بر این که مدت آن معین باشد و بعد از فسخ مثل آن است که اصلاً مهر ذکر نشده است.

 ماده ۱۰۷۰

رضای زوجین شرط نفوذ عقد است و هر گاه مکره بعد از زوال کره، عقد را اجازه کند نافذ است مگر این که اکراه به درجه‌ای بوده که عاقد فاقد قصد باشد.

 فصل پنجم - وکالت در نکاح

 ماده ۱۰۷۱

هر یک از مرد و زن می‌تواند برای عقد نکاح وکالت به غیر دهد.

 ماده ۱۰۷۲

در صورتی که وکالت به طور اطلاق داده شود وکیل نمی‌تواند موکله را برای خود تزویج کند مگر این که این اذن صریحاً به او داده شده باشد.

 ماده ۱۰۷۳

اگر وکیل از آن چه که موکل راجع به شخص یا مهر یا خصوصیات دیگر معین کرده تخلف کند صحت عقد متوقف بر تنفیذ موکل خواهد بود.

 ماده ۱۰۷۴

حکم ماده فوق در موردی نیز جاری است که وکالت بدون قید بوده و وکیل مراعات مصلحت موکل را نکرده باشد.

 فصل ششم - در نکاح منقطع

 ماده ۱۰۷۵

نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.

 ماده ۱۰۷۶

مدت نکاح منقطع باید کاملاً معین شود.

 ماده ۱۰۷۷

در نکاح منقطع احکام راجع به وراثت زن و به مهر او همان است که در باب ارث و در فصل آتی مقرر شده است.

 فصل هفتم - در مهر

 ماده ۱۰۷۸

هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد می‌توان مهر قرار داد.

 ماده ۱۰۷۹

مهر باید بین طرفین تا حدی که رفع جهالت آن‌ها بشود معلوم باشد.

 ماده ۱۰۸۰

تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است.

 ماده ۱۰۸۱

اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تأدیه مهر در مدت معین نکاح باطل خواهد بود نکاح و مهر صحیح ولی شرط باطل است.

 ماده ۱۰۸۲

به مجرد عقد، زن مالک مهر می‌شود و می‌تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید.

تبصره: چنان چه مهریه وجه رایج باشد متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه‌ی زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می‌گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر این که زوجین در حین اجرای عقد به نحو دیگری تراضی کرده باشند.

 ماده ۱۰۸۳

برای تأدیه‌ی تمام یا قسمتی از مهر می‌توان مدت یا اقساطی قرار داد.

 ماده ۱۰۸۴

هر گاه مهر، عین معین باشد و معلوم گردد قبل از عقد معیوب بوده و یا بعد از عقد و قبل از تسلیم معیوب و یا تلف شود شوهر ضامن عیب و تلف است.

 ماده ۱۰۸۵

زن می‌تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر این که مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.

 ماده ۱۰۸۶

اگر زن قبل از اخذ مهر به اختیار خود به ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد قیام نمود دیگر نمی‌تواند از حکم ماده قبل استفاده کند مع‌ذلک حقی که برای مطالبه‌ی مهر دارد ساقط نخواهد شد.

 ماده ۱۰۸۷

اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است و طرفین می‌توانند بعد از عقد مهر را به تراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین، بین آن‌ها نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود.

 ماده ۱۰۸۸

در مورد ماده قبل اگر یکی از زوجین قبل از تعیین مهر و قبل از نزدیکی بمیرد زن مستحق هیچ گونه مهری نیست.

 ماده ۱۰۸۹

ممکن است اختیار تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالثی داده شود در این صورت شوهر یا شخص ثالث می‌تواند مهر را هر قدر بخواهد معین کند.

 ماده ۱۰۹۰

اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمی‌تواند بیشتر از مهرالمثل معین نماید.

 ماده ۱۰۹۱

برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقران و اقارب و همچنین معمول محل و غیره در نظر گرفته شود.

 ماده ۱۰۹۲

هر گاه شوهر، قبل از نزدیکی، زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلاً داده باشد حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلاً یا قیمتاً استرداد کند.

 ماده ۱۰۹۳

هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است و اگربعد از آن طلاق دهد مستحق مهرالمثل خواهد بود.

 ماده ۱۰۹۴

برای تعیین مهرالمتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه می‌شود.

 ماده ۱۰۹۵

در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است.

 ماده ۱۰۹۶

در نکاح منقطع موت زن در اثنای مدت موجب سقوط مهر نمی‌شود و همچنین است اگر شوهر تا آخر مدت با او نزدیکی نکند.

 ماده ۱۰۹۷

در نکاح منقطع هر گاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهر را بدهد.

 ماده ۱۰۹۸

در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر می‌تواند آن را استرداد نماید.

 ماده ۱۰۹۹

در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی، زن مستحق مهرالمثل است.

 ماده ۱۱۰۰

در صورتی که مهرالمسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد یا ملک غیر باشد در صورت اول و دوم زن مستحق مهرالمثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود مگر این که صاحب مال اجازه نماید.

 ماده ۱۱۰۱

هر گاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتی که موجب فسخ، عنن باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.

 فصل هشتم - در حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر

 ماده ۱۱۰۲

همین که نکاح به طور صحت واقع شد روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می‌شود.

 ماده ۱۱۰۳

زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.

 ماده ۱۱۰۴

زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.

 ماده ۱۱۰۵

در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر است.

 ماده ۱۱۰۶

در عقد دائم نفقه‌ی زن به عهده شوهر است.

 ماده ۱۱۰۷

نفقه عبارت است از همه‌ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه‌های درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج، به واسطه‌ی نقصان یا مرض.

 ماده ۱۱۰۸

هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.

 ماده ۱۱۰۹

نفقه‌ی مطلقه‌ی رجعیه در زمان عده بر عهده‌ی شوهر است مگر این که طلاق در حال نشوز واقع شده باشد لیکن اگر عده از جهت فسخ نکاح یا طلاق بائن باشد زن حق نفقه ندارد مگر در صورت حمل از شوهر خود که در این صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه خواهد داشت.

 ماده ۱۱۱۰

در ایام عده‌ی وفات، مخارج زندگی زوجه عندالمطالبه از اموال اقاربی که پرداخت نفقه به عهده‌ی آنان است (در صورت عدم پرداخت) تأمین می‌گردد.

 ماده ۱۱۱۱

زن می‌تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند. در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد.

 ماده ۱۱۱۲

اگر اجرای حکم مذکور در ماده قبل ممکن نباشد مطابق ماده ۱۱۲۹ رفتار خواهد شد.

 ماده ۱۱۱۳

در عقد انقطاع، زن حق نفقه ندارد مگر این که شرط شده یا آن که عقد مبنی بر آن جاری شده باشد.

 ماده ۱۱۱۴

زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکنی نماید مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.

 ماده ۱۱۱۵

اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن می‌تواند مسکن علی‌حده اختیار کند و در صورت ثبوت مظنه‌ی ضرر مزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه بر عهده‌ی شوهر خواهد بود.

 ماده ۱۱۱۶

در مورد ماده فوق مادام که محاکمه بین زوجین خاتمه نیافته محل سکنای زن به تراضی طرفین معین می‌شود و در صورت عدم تراضی، محکمه با جلب نظر اقربای نزدیک طرفین، منزل زن را معین خواهد نمود و در صورتی که اقربایی نباشد خود محکمه، محل مورد اطمینانی را معین خواهد کرد.

 ماده ۱۱۱۷

شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.

 ماده ۱۱۱۸

زن مستقلاً می‌تواند در دارایی خود هر تصرفی را که می‌خواهد بکند.

 ماده ۱۱۱۹

طرفین عقد ازدواج می‌توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند: مثل این که شرط شود هر گاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینی غایب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوءقصد یا سوءرفتاری نماید که زندگانی آن‌ها با یکدیگر غیرقابل تحمل شود زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه سازد.

 باب دوم - در انحلال عقد نکاح

 ماده ۱۱۲۰

عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل می‌شود.

 فصل اول - در مورد امکان فسخ نکاح

 ماده ۱۱۲۱

جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار، اعم از این که مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است.

 ماده ۱۱۲۲

عیوب ذیل در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود:

۱- خصا؛

۲- عنن به شرط این که ولو یک بار عمل زناشویی را انجام نداده باشد؛

۳- مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه‌ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.

 ماده ۱۱۲۳

عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود:

۱- قرن؛

۲- جذام؛

۳- برص؛

۴- افضا؛

۵- زمینگیری؛

۶- نابینایی از هر دو چشم.

 ماده ۱۱۲۴

عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.

 ماده ۱۱۲۵

جنون و عنن در مرد هر گاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.

 ماده ۱۱۲۶

هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.

 ماده ۱۱۲۷

هر گاه شوهر بعد از عقد مبتلا به یکی از امراض مقاربتی گردد زن حق خواهد داشت که از نزدیکی با او امتناع نماید و امتناع به علت مزبور مانع حق نفقه نخواهد بود.

 ماده ۱۱۲۸

هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیاً بر آن واقع شده باشد.

 ماده ۱۱۲۹

در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن می‌تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می‌نماید. همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.

 ماده ۱۱۳۰

در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنان چه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می‌شود.

تبصره: عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه‌ی زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می‌گردد:

۱- ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه.

۲- اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلا وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است.

۳- محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر.

۴- ضرب وشتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.

۵- ابتلای زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه‌ی صعب‌العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.

موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود، حکم طلاق صادر نماید.

 ماده ۱۱۳۱

خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود به شرط این که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است.

 ماده ۱۱۳۲

در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست.

 فصل دوم - در طلاق

 مبحث اول - در کلیات

 ماده ۱۱۳۳

مرد می‌تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید.

تبصره: زن نیز می‌تواند با وجود شرایط مقرر در مواد (۱۱۱۹)، (۱۱۲۹) و (۱۱۳۰) این قانون، از دادگاه تقاضای طلاق نماید.

 ماده ۱۱۳۴

طلاق باید به صیغه‌ی طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد.

 ماده ۱۱۳۵

طلاق باید منجز باشد و طلاق معلق به شرط، باطل است.

 ماده ۱۱۳۶

طلاق‌دهنده باید بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.

 ماده ۱۱۳۷

ولی مجنون دائمی می‌تواند در صورت مصلحت مولی‌علیه، زن او را طلاق دهد.

 ماده ۱۱۳۸

ممکن است صیغه‌ی طلاق را به توسط وکیل اجرا نمود.

 ماده ۱۱۳۹

طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضای مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می‌شود.

 ماده ۱۱۴۰

طلاق زن در مدت عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست مگر این که زن حامل باشد یا طلاق قبل از نزدیکی با زن واقع شود یا شوهر غایب باشد به طوری که اطلاع از عادت زنانگی بودن زن نتواند حاصل کند.

 ماده ۱۱۴۱

طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست مگر این که زن یائسه یا حامل باشد.

 ماده ۱۱۴۲

طلاق زنی که با وجود اقتضای سن عادت زنانگی نمی‌شود وقتی صحیح است که از تاریخ آخرین نزدیکی با زن سه ماه گذشته باشد.

 مبحث دوم - در اقسام طلاق

 ماده ۱۱۴۳

طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی.

 ماده ۱۱۴۴

در طلاق بائن برای شوهر حق رجوع نیست.

 ماده ۱۱۴۵

در موارد ذیل طلاق، بائن است:

۱- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود؛

۲- طلاق یائسه؛

۳- طلاق خلع و مبارات مادام که زن رجوع به عوض نکرده باشد؛

۴- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از این که وصلت در نتیجه‌ی رجوع باشد یا در نتیجه‌ی نکاح جدید.

 ماده ۱۱۴۶

طلاق خلع آن است که زن به واسطه‌ی کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر می‌دهد طلاق بگیرد اعم از این که مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.

 ماده ۱۱۴۷

طلاق مبارات آن است که کراهت از طرفین باشد ولی در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.

 ماده ۱۱۴۸

در طلاق رجعی برای شوهر در مدت عده حق رجوع است.

 ماده ۱۱۴۹

رجوع در طلاق به هر لفظ یا فعلی حاصل می‌شود که دلالت بر رجوع کند مشروط بر این که مقرون به قصد رجوع باشد.

 مبحث سوم - در عده

 ماده ۱۱۵۰

عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن، زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند شوهر دیگر اختیار کند.

 ماده ۱۱۵۱

عده‌ی طلاق و عده‌ی فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده‌ی او سه ماه است.

 ماده ۱۱۵۲

عده‌ی فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد نکاح منقطع در غیرحامل دو طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت ۴۵ روز است.

 ماده ۱۱۵۳

عده‌ی طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.

 ماده ۱۱۵۴

عده‌ی وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر این که زن حامل باشد که در این صورت عده‌ی وفات تا موقع وضع حمل است مشروط بر این که فاصله‌ی بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد والا مدت عده همان چهار ماه و ده روز خواهد بود.

 ماده ۱۱۵۵

زنی که بین او و شوهر خود نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه، نه عده‌ی طلاق دارد و نه عده‌ی فسخ نکاح ولی عده‌ی وفات در هر مورد باید رعایت شود.

 ماده ۱۱۵۶

زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده‌ی وفات نگاه دارد.

 ماده ۱۱۵۷

زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده‌ی طلاق نگاه دارد.

کتاب هشتم - در اولاد

 باب اول - در نسب

 ماده ۱۱۵۸

طفل متولد در زمان زوجیت، ملحق به شوهر است مشروط بر این که از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد.

 ماده ۱۱۵۹

هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شود ملحق به شوهر است مشروط بر این که مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت طفل بیش از ده ماه نگذشته باشد مگر آن که ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر از شش ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد.

 ماده ۱۱۶۰

در صورتی که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجدداً شوهر کند و طفلی از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق می‌شود که مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممکن است در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل ملحق به شوهر دوم است مگر آن که امارات قطعیه برخلاف آن دلالت کند.

 ماده ۱۱۶۱

در مورد مواد قبل هر گاه شوهر صریحاً یا ضمناً اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود.

 ماده ۱۱۶۲

در مورد مواد قبل دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی می‌باشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضای دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود.

 ماده ۱۱۶۳

در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعی که موجب الحاق طفل به او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد مطلع شود مدت مرور زمان دعوی نفی، دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود.

 ماده ۱۱۶۴

احکام مواد قبل در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است اگر چه مادر طفل مشتبه نباشد.

 ماده ۱۱۶۵

طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی می‌شود که در اشتباه بوده و در صورتی که هر دو در اشتباه بوده‌اند ملحق به هر دو خواهد بود.

 ماده ۱۱۶۶

هر گاه به واسطه‌ی وجود مانعی نکاح بین ابوین طفل باطل باشد نسبت طفل به هر یک از ابوین که جاهل بر وجود مانع بوده مشروع و نسبت به دیگری نامشروع خواهد بود. در صورت جهل هر دو، نسب طفل نسبت به هر دو مشروع است.

 ماده ۱۱۶۷

طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمی‌شود .

 باب دوم - در نگاهداری و تربیت اطفال

 ماده ۱۱۶۸

نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.

 ماده ۱۱۶۹

برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می‌کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است.

تبصره: بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه می‌باشد.(اصلاحی ۸/۹/۱۳۸۲ مجمع تشخیص نظام)

 ماده ۱۱۷۰

اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود.

 ماده ۱۱۷۱

در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد.

 ماده ۱۱۷۲

هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده‌ی آن‌هاست از نگاهداری او امتناع کنند، در صورت امتناع یکی از ابوین، حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی‌العموم، نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده‌ی اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هر گاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند.

 ماده ۱۱۷۳

هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضاییه تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.

موارد ذیل از مصادیق عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین است:

۱- اعتیاد زیان‌آور به الکل، مواد مخدر و قمار

۲- اشتهار به فساد اخلاق و فحش

۳- ابتلا به بیماری‌های روانی با تشخیص پزشکی قانونی

۴- سوءاستفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدی‌گری و قاچاق

۵- تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف

 ماده ۱۱۷۴

در صورتی که به علت طلاق یا به هر جهت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند هر یک از ابوین که طفل تحت حضانت او نمی‌باشد حق ملاقات طفل خود را دارد تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوطه به آن‌ها در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه است.

 ماده ۱۱۷۵

طفل را نمی‌توان از ابوین و یا از پدر و یا از مادری که حضانت با اوست گرفت مگر در صورت وجود علت قانونی.

 ماده ۱۱۷۶

مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیه‌ی طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد.

 ماده ۱۱۷۷

طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشد بایدبه آن‌ها احترام کند.

 ماده ۱۱۷۸

ابوین مکلف هستند که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آن‌ها را مهمل بگذارند.

 ماده ۱۱۷۹

ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمی‌توانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند.

 باب سوم - در ولایت قهری پدر و جد پدری

 ماده ۱۱۸۰

طفل صغیر، تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود می‌باشد و همچنین است طفل غیررشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد یا جنون او متصل به صغر باشد.

 ماده ۱۱۸۱

هر یک از پدر و جد پدری، نسبت به اولاد خود ولایت دارند.

 ماده ۱۱۸۲

هر گاه طفل، هم پدر و هم جد پدری داشته باشد و یکی از آن‌ها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولی‌علیه گردد ولایت قانونی او ساقط می‌شود.

 ماده ۱۱۸۳

در کلیه‌ی امور مربوط به اموال و حقوق مالی مولی‌علیه، ولی، نماینده قانونی او می‌باشد.

 ماده ۱۱۸۴

هر گاه ولی قهری طفل، رعایت غبطه‌ی صغیر را ننماید و مرتکب اقداماتی شود که موجب ضرر مولی‌علیه گردد به تقاضای یکی از اقارب وی و یا به درخواست رئیس حوزه‌ی قضایی، پس از اثبات، دادگاه ولی مذکور را عزل و از تصرف در اموال صغیر منع و برای اداره‌ی امور مالی طفل، فرد صالحی را به عنوان قیم تعیین می‌نماید. همچنین اگر ولی قهری به واسطه‌ی کبر سن و یا بیماری و امثال آن قادر به اداره اموال مولی‌علیه نباشد و شخصی را هم برای این امر تعیین ننماید، طبق مقررات این ماده فردی به عنوان امین به ولی قهری منضم می‌گردد.

 ماده ۱۱۸۵

هر گاه ولی قهری طفل محجور شود مدعی‌العموم مکلف است مطابق مقررات راجعه به تعیین قیم، قیمی برای طفل معین کند.

 ماده ۱۱۸۶

در مواردی که برای عدم امانت ولی قهری نسبت به دارایی طفل، امارات قویه موجود باشد مدعی‌العموم مکلف است از محکمه ابتدایی رسیدگی به عملیات او را بخواهد. محکمه در این مورد رسیدگی کرده در صورتی که عدم امانت او معلوم شد مطابق ماده ۱۱۸۴ رفتار می‌نماید.

 ماده ۱۱۸۷

هر گاه ولی قهری منحصر، به واسطه‌ی غیبت یا حبس به هر علتی که نتواند به امور مولی‌علیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین نکرده باشد، حاکم یک نفر امین به پیشنهادمدعی‌العموم برای تصدی و اداره‌ی اموال مولی‌علیه و سایر امور راجعه به او موقتاً معین خواهد کرد.

 ماده ۱۱۸۸

هر یک از پدر و جد پدری بعد از وفات دیگری می‌تواند برای اولاد خود که تحت ولایت او می‌باشد وصی معین کند تا بعد از فوت خود در نگاهداری و تربیت آن‌ها مواظبت کرده و اموال آن‌ها را اداره نماید.

 ماده ۱۱۸۹

هیچ یک از پدر و جد پدری نمی‌تواند با حیات دیگری برای مولی‌علیه خود وصی معین کند.

 ماده ۱۱۹۰

ممکن است پدر و یا جد پدری به کسی که به سمت وصایت معین کرده اختیار تعیین وصی بعد از فوت خود را برای مولی‌علیه بدهد.

 ماده ۱۱۹۱

اگر وصی منصوب از طرف ولی قهری به نگاهداری یا تربیت مولی‌علیه و یا اداره‌ی امور او اقدام نکند یا امتناع از انجام وظایف خود نماید منعزل می‌شود.

 ماده ۱۱۹۲

ولی مسلم نمی‌تواند برای امور مولی‌علیه خود وصی غیرمسلم معین کند.

 ماده ۱۱۹۳

همین که طفل، کبیر و رشید شد از تحت ولایت خارج می‌شود و اگر بعداً سفیه یا مجنون شود قیمی برای او معین می‌شود.

 ماده ۱۱۹۴

پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان، ولی خاص طفل نامیده می‌شود.

کتاب نهم - در خانواده

 فصل اول - در الزام به انفاق

 ماده ۱۱۹۵

احکام نفقه‌ی زوجه همان است که به موجب فصل هشتم از باب اول کتاب هفتم مقرر شده و بر طبق همین فصل مقرر می‌شود.

 ماده ۱۱۹۶

در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند.

 ماده ۱۱۹۷

کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیله‌ی اشتغال به شغلی وسایل معیشت خود را فراهم نماید.

 ماده ۱۱۹۸

کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد یعنی بتواند نفقه بدهد بدون این که از این حیث در وضع معیشت خود دچار مضیقه گردد. برای تشخیص تمکن باید کلیه‌ی تعهدات و وضع زندگانی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود.

 ماده ۱۱۹۹

نفقه‌ی اولاد بر عهده‌ی پدر است پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهده‌ی اجداد پدری است با رعایت الاقرب‌فالاقرب. در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آن‌ها نفقه بر عهده‌ی مادر است. هر گاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقرب‌فالاقرب به عهده‌ی اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب‌النفقه است و اگر چند نفر از اجداد و جدات مزبور از حیث درجه‌ی اقربیت مساوی باشند نفقه را باید به حصه‌ی مساوی تأدیه کنند.

 ماده ۱۲۰۰

نفقه‌ی ابوین با رعایت الاقرب‌فالاقرب به عهده‌ی اولاد و اولاد اولاد است.

 ماده ۱۲۰۱

هر گاه یک نفر، هم در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجه‌ی مساوی هستند نفقه‌ی او را باید اقارب مزبور به حصه‌ی متساوی تأدیه کنند بنابر این اگر مستحق نفقه، پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه‌ی او را باید پدر و اولاد او متساویاً تأدیه کنند بدون این که مادر سهمی بدهد و همچنین اگر مستحق نفقه، مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه‌ی او را باید مادر و اولاد متساویاً بدهند.

 ماده ۱۲۰۲

اگر اقارب واجب‌النفقه، متعدد باشند و منفق نتواند نفقه‌ی همه‌ی آن‌ها را بدهد اقارب در خط عمودی نزولی مقدم بر اقارب در خط عمودی صعودی خواهند بود.

 ماده ۱۲۰۳

در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجب‌النفقه‌ی دیگر، زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود.

 ماده ۱۲۰۴

نفقه‌ی اقارب عبارت است از: مسکن و البسه و غذا و اثاث‌البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه‌ی استطاعت منفق.

 ماده ۱۲۰۵

در موارد غیبت یا استنکاف از پرداخت نفقه، چنان چه الزام کسی که پرداخت نفقه بر عهده‌ی اوست ممکن نباشد دادگاه می‌تواند با مطالبه‌ی افراد واجب‌النفقه به مقدار نفقه از اموال غایب یا مستنکف در اختیار آن‌ها یا متکفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتی که اموال غایب یا مستنکف در اختیار نباشد همسر وی یا دیگری با اجازه‌ی دادگاه می‌توانند نفقه را به عنوان قرض بپردازند و از شخص غایب یا مستنکف مطالبه نمایند.

 ماده ۱۲۰۶

زوجه در هر حال می‌تواند برای نفقه‌ی زمان گذشته خود اقامه دعوا نماید و طلب او از بابت نفقه‌ی مزبور طلب ممتاز بوده و در صورت افلاس یا ورشکستگی شوهر، زن مقدم بر غرما خواهد بود ولی اقارب فقط نسبت به آتیه می‌توانند مطالبه‌ی نفقه نمایند.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----