دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است


هیچ کس را نمی توان مجبور به ازدواج با دیگری کرد و نامزدها تا زمانی که صیغه عقد بین آنها جاری نشده است می توانند از ازدواج منصرف شوند. لیکن برهم زدن نامزدی موجب ایراد خسارات مادی و معنوی به طرف مقابل می شود که باید جبران شود.


توضیح در قالب طرح سؤال

پرسشگر:

۱۴ ماه قبل با پسری آشنا شدم. چند وقت باهم صحبت کردیم و تصمیم بر ازدواج گرفتیم. مساله را با خانواده‌ام در میان گذاشتم و آن‌ها قبول کردند که آن پسر به خواستگاری بیاید. خواستگاری انجام شد و حتی مقدار مهریه نیز تعیین شد. قرار بر این شد که مدتی نامزد بمانیم و بعد عقد کنیم. در دوران نامزدی نیز به خانه همدیگر رفت و آمد داشتیم. اما وقتی به ایشان می‌گفتم کی عقد می‌کنیم مرتبا می‌گفت که ماه آینده و همین طور ۵ ماه گذشت. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که یک‌باره منصرف شد. صراحتا به من گفت که نمی‌خواهد ازدواج کند و شرایطش را ندارد. من با مادرش نیز صحبت کردم و ایشان در جواب گفت که از کارهای پسرش سر در نمی‌آورد. الان نمی‌دانم چه کار کنم. همه دوستان و اقوام ما می‌دانند که من قرار بود ازدواج کنم. اگر آشنایان بفهمند آبروی من و خانواده‌ام می‌رود. پدر و مادرم نیز خیلی ناراحت هستند. لطفا مرا راهنمایی کنید؟ چه کار می‌توانم بکنم؟ نامزدم قول داده بود که عقد کنیم اما زیر قولش زده است. آیا می‌توانم شکایت کنم؟ وضعیت روحی من و خانواده‌ام بسیار بد است.

وکیل:

بسیار متاسفم از وضعیتی که برای‌تان پیش آمده است. قطعا این اتفاق آسیب‌های روحی و روانی بسیاری بر شما و خانواده‌تان وارد ساخته است. از لحاظ حقوقی لازم است در ابتدا بگویم که وعده ازدواج، اعتبار و ارزش حقوقی ندارد. یعنی زن و مرد قبل از عقد، تکلیفی بر به انجام رساندن وعده خود ندارند و می‌توانند از این وعده انصراف دهند. بر طبق ماده ۱۰۳۵ قانون مدنی ایران «وعده ازدواج ایجاد علقه زوجیت نمی‌کند اگرچه تمام یا قسمتی ازمهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقررگردیده پرداخته شده باشد بنابراین هریک از زن ومرد مادام که عقد نکاح جاری نشده می‌تواند از وصلت امتناع کند وطرف دیگرنمی تواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کرده و یا از جهت صرف امتناع از وصلت مطالبه خسارتی نماید.» بنابراین شما به هیچ وجه نمی‌توانید طرف مقابل را به ازدواج مجبور کنید.

پرسشگر:

اینکه ایشان با خلف وعده حیثیت مرا برده است نمی‌تواند دلیلی برای شکایت باشد؟

وکیل:

اگر منظورتان اجبار طرف به ازدواج است چنین چیزی امکان ندارد اما تحت شرایطی می‌توانید مطالبه جبران خسارت کنید. از آن‌جا که این خلف وعده خسارت‌های معنوی بر شما وارد کرده است می‌توانید با طرح دعوی جبران این خسارت‌ها را بخواهید. البته اگر طرف مقابل عذر موجهی برای برهم زدن نامزدی نداشته باشد. گرچه حق ایشان است که نامزدی را لغو کند اما از آن‌جا که نمی‌توان بدون عذر موجه اعمال حق را وسیله تضرر به دیگری قرار داد، وی مسئول جبران خسارت‌های وارده به شما هستند. ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی در این مورد بیان داشته است: «هر کس بدون مجوز قانونی عمدا یا در نتیجه بی‌احتیاطی به جان، سلامتی، مال، آزادی، حیثیت یا شهرت تجاری یا به هر حق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد شده لطمه وارد کند که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود، مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود است.» بنابراین شما می‌توانید با تنظیم دادخواستی از دادگاه حقوقی مطالبه ضرر و زیان کنید. اگر برای نامزدی مبالغی را خرج کرده‌اید آن‌ها را نیز می‌توانید دریافت کنید. البته در مورد خسارت‌های معنوی احتمال به نتیجه رسیدن‌تان قطعی نیست زیرا در این مورد در رویه قضایی اختلاف نظر وجود دارد.

مساله دیگر این‌که اگر در مدت نامزدی رابطه جنسی داشته‌اید، از این بابت نیز می‌توانید مطالبه خسارت کنید. بر طبق ماده ۹ قانون مسئولیت مدنی «دختری که در اثر اعمال حیله یا تهدید و یا سوءاستفاده از زیر دست بودن حاضربرای هم خوابگی نامشروع شده می‌تواند از مرتکب علاوه از زیان مادی مطالبه زیان معنوی هم بنماید.» اما باید توجه داشته باشید که در این مورد اخیر لازم است اثبات کنید که شما فریب وعده ازدواج را خورده‌اید. اگر از این طریق بخواهید اقدام کنید ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید بنابراین پیشنهاد می‌شود مساله را به طور کلی مطرح کرده و از بابت برهم زدن نامزدی مطالبه خسارت کنید.

پرسشگر:

این‌که حیثیت من و خانواده‌ام از بین رفته است چگونه قابل جبران است؟

وکیل:

این‌گونه خسارت‌های معنوی قابل جبران نیست اما به هر حال دادگاه اگر بپذیرد، طرف مقابل را به پرداخت مبلغی در حق شما محکوم خواهد کرد.


متأسفانه بسیاری خانمها دچار خشونت خانوادگی هستند. خشونت گاهی هیچ نشانه‌ای ندارد و گاهی نشانه‌هایی وجود دارد و به ما هشدار می‌دهند که رابطه سالم نیست. ۲۳ نشانه یک رابطه خشونت‌آمیز در زیر آمده است.


۱. همسرتان شما را مسخره می‌کند و وانمود می‌کند که فقط شوخی کرده یا به شما می‌گوید که بیش از حد حساسید؟

۲. همسرتان بارها به شما گفته که “احمق” یا “هرزه” اید؟

۳. همسرتان به دوستان، خانواده یا همکاران شما حسودی می‌کند یا از شما خواسته که با آن‌ها رفت و آمد نکنید؟

۴. همسرتان از طرز لباس پوشیدن، مدل موها یا آرایش شما عصبانی می‌شود یا از شما می‌خواهد که آن را تغییر دهید؟

۵. همسرتان با زنگ زدن مداوم یا همراهی کردن، شما را زیر نظر می‌گیرد یا از فردی دیگر خواسته که شما را زیر نظر بگیرد؟

۶. همسرتان اصرار می‌کند که بفهمد تلفنی با چه کسی صحبت می‌کنید یا تماس‌های تلفنی یا قبض تلفن را چک می‌کند؟

۷. همسرتان به خاطر مشکلات شما را سرزنش می‌کند؟

۸. همسرتان به راحتی عصبانی می‌شود و شما همیشه باید مراقب رفتار و حرف‌های‌تان باشید؟

۹. همسرتان، به دیوار لگد می‌زند، بد رانندگی می‌کند یا کارهایی دیگر برای ترساندن شما انجام می‌دهد؟

۱۰. همسرتان معمولا مست است یا مواد مخدر مصرف می‌کند؟

۱۱. همسرتان به شما اصرار می‌کند که همراه او مشروبات الکلی یا مواد مخدر مصرف کنید؟

۱۲. به خاطر همسرتان دوستان‌تان را از دست داده‌اید یا با بعضی اعضای خانواده‌تان رفت و آمد نمی‌کنید؟

۱۳. هر جایی می‌روید همسرتان شما را همراهی می کند تا زیر نظر بگیردتان یا از فرد دیگری می‌خواهد که این کار را انجام دهد؟

۱۴. همسرتان به شما تهمت می‌زند که عاشق فردی دیگر هستید یا به او خیانت می‌کنید؟

۱۵. همسرتان ایمیل‌های‌تان را می‌خواند، کامپیوتر شخصی شما را چک می‌کند، کیف شما را وارسی می‌کند یا نوشته‌های شخصی‌تان را می‌خواند؟

۱۶. همسرتان به شما پول نمی‌دهد یا حساب مخفی دارد؟

۱۷. همسرتان اجازه نمی‌دهد کار کنید یا باعث شده که کارتان را از دست بدهید؟

۱۸. همسرتان ماشین‌تان را فروخته، اجازه نداده گواهینامه خود را تمدید کنید یا ماشین‌تان را تعمیر نمی‌کند؟

۱۹. همسرتان تهدید به آزار شما، فرزندان، خانواده، دوستان یا حتی حیوان خانگی‌تان کرده است؟

۲۰. همسرتان زمانی که تمایلی به رابطه جنسی ندارید، شما را مجبور به این کار می‌کند؟

۲۱. همسرتان شما را مجبور به انجام رابطه جنسی به روشی می‌کند که شما نمی‌خواهید؟

۲۲. همسرتان تهدید می‌کند که در صورت جدایی، شما یا خودش را می‌کشد؟پ

۲۳. رفتار همسرتان زمانی که تنها هستید و زمانی که در جمع هستید متفاوت است؟


اگر خانمی مهریه خود را ببخشد و پس از گذر زمان متوجه شود که بر خلاف مصالح خود عمل نموده و از کرده خود پشیمان شود، تکلیف چه خواهد بود؟


پاسخ در قالب طرح سؤال:

پرسشگر:

۴ سال قبل با مردی از آشنایان پدرم ازدواج کردم. از شوهرم بسیار راضی بودم و او را دوست داشتم. به همین دلیل پس از گذشت یک سال از ازدواج‌مان  تمام مهریه‌ام را بخشیدم. شوهرم هم برای تشکر یک خودرو پراید برایم خرید. گرچه مقدار مهریه خیلی بیش‌تر از قیمت یک پراید بود. در آن زمان بسیاری از دوستانم و هم‌چنین خواهرم معتقد بودند که من اشتباه کرده‌ام اما من فکر می‌کردم نیازی به وجود مهریه در زندگی نیست چون خودم را خوشبخت حس می‌کردم و فکر می‌کردم تا آخر عمرم همین حس را خواهم داشت. اما متاسفانه این‌چنین نشد. از یک سال و نیم قبل مشکلات‌مان شروع شد. من قصد ادامه تحصیل داشتم و در کنکور دانشگاه نیز قبول شدم اما شوهرم تمایلی به ادامه تحصیل من نداشت. می‌گفت: «چه احتیاجی به درس خواندن داری. خانه‌داری بهترین و راحت‌ترین کار است. وقتی من مخارج تو را می‌دهم و تمام احتیاجاتت را برطرف می‌کنم دیگر چه نیازی به ادامه تحصیل و کار کردن است…» به هر حال شوهرم با دعوا و مشاجره بسیار قبول کرد که در دانشگاه ثبت نام کنم. در همان ماهه‌ای اول دانشگاه شروع کرد به کنترل کردن بیش از حد من. هر لحظه به من زنگ می‌زد. مرتبا به دانشگاه می‌آمد. این رفتارش من را خیلی ناراحت می‌کرد. مشکل دیگرمان این بود که بسیار اصرار داشت بچه‌دار شویم حال آن‌که من فکر می‌کردم فعلا زود است. در مورد ارتباط با اقوام و دوستان نیز اختلاف پیدا کرده‌ایم. چند بارهم مرا تهدید به طلاق کرده است. به هر حال هم اکنون در وضعیت روحی خوبی نیستم. الان فکر می‌کنم که نباید مهریه‌ام را می‌بخشیدم و پشیمان هستم. سوالم این است که آیا می‌توانم بخشیدن مهریه‌ام را ابطال کنم؟ آیا شوهرم باید در این مورد موافقت کند؟ لطفا راهنمایی کنید.

وکیل:

اجازه بدهید که بپرسم آیا مهریه‌تان را در دفترخانه اسناد رسمی بخشیده‌اید یا شفاهی و یا طی یک نوشته عادی؟ اگر از طریق سند بوده دقیقا عبارتی را که برای بخشش به کار برده‌اید را بگویید؟ سوال دوم این‌که آیا آن خودرو را که شوهرتان خریده از بابت بخشش مهریه بوده است؟

پرسشگر:

به دفترخانه مراجعه کردم و سردفتر برگه‌ای تنظیم کرد و من هم امضا کردم. در برگه نوشته شده است من با رضایت خود از تمام مهریه گذشت کرده و هبه می‌کنم. در مورد خودرو، شوهرم برای تشکر به عنوان هدیه برای من خرید، پس از ۴ ماه از بخشیدن مهریه.

وکیل:

در مورد این‌که آیا رجوع از بخشش مهریه امکان‌پذیر است یا نه اتفاق نظر وجود ندارد. یعنی برخی دادگاه‌ها آن را امکان‌پذیر دانسته و برخی قبول نمی‌کنند. بر اساس مقررات قانون مدنی اگر هبه مهریه در مقابل مال یا انجام عملی انجام شده باشد و به اصطلاح حقوقی معوض باشد، قابل رجوع نیست. هم‌چنین اگر دین از عهده شوهر ساقط شده باشد نمی‌توان از هبه رجوع کرد. اما با توجه به این‌که هبه شما معوض نبوده و اصطلاح به‌کاربرده‌شده در سند نیز عبارتی نیست که دین شوهر را ساقط کند، بنابراین می‌توان گفت رجوع شما ممکن است. البته همان‌طور که گفتم همه دادگاه‌ها چنین نظری ندارند. بر اساس ماده ۸۰۶ قانون مدنی: «هرگاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد.» برخی معتقدند که چون مهریه دین است بنابراین بر اساس این ماده نمی‌توان از هبه مهریه رجوع کرد اما بسیاری از دادگاه‌ها معتقدند مهریه ماهیتا متفاوت از دین است و امکان رجوع از آن وجود دارد. بیش‌تر دادگاه‌ها رجوع از بذل مهریه را به شرط غیرمعوض بودن و هم‌چنین بدون اسقاط دین شوهر می‌پذیرند. در این مورد حتی آرائی هم صادر شده است.

به عنوان نمونه به این رای که یکی از دادگاه‌های استان گیلان صادر کرده است نگاه کنید.

پرسشگر:

برای این‌که از بخشش مهریه‌ام رجوع کنم چه کار باید بکنم؟

وکیل:

برای این کار دو راه وجود دارد. اولا می‌توانید به دفترخانه اسناد رسمی رفته و طی یک سند رسمی رجوع خود از بذل مهریه را اعلام کنید. اما ممکن است دفترخانه‌های اسناد رسمی به دلیل وجود اختلاف در این مساله، چنین سندی را تنظیم نکنند. در این صورت باید دادخواستی با عنوان رجوع از بذل مهریه تنظیم کرده و به دادگاه حقوقی محل اقامت‌تان تقدیم کنید. رای دادگاه در این مورد معتبر بوده و نیازی به ثبت در دفترخانه نیست. هم‌چنین در این مورد نیازی به موافقت شوهر شما نیست. اما به هر حال اگر به دلایلی نخواهید به دادگاه مراجعه کنید و یا نتیجه نگرفتید، می‌توانید از شوهرتان بخواهید که با مراجعه به دفترخانه دوباره مهریه تعیین کند. شاید بهتر این باشد که قبل از اقدام قضایی با شوهرتان صحبت و او را قانع کنید که برای تعیین مجدد مهریه اقدام کند.

البته جای ذکر است که پس از عقد نمیتوان مهریه را افزایش داد. آنچه در اینجا مد نظر است رجوع از هبه مهریه می باشد.

یکی از انواع خشونت‌ خانگی رایج در ایران و بسیاری از جوامع دیگر، توهین و افترا یک عضو خانواده نسبت به عضو دیگر خانواده است. شاید بتوان گفت توهین و افترا شایع‌ترین خشونتی است که بسیاری از افراد آن را تجربه کرده‌اند. در برخی از جوامع، فراوانی این نوع از خشونت خانگی به حدی زیاد است که مرتکب و قربانی، آن را امری طبیعی و عادی که هر لحظه امکان وقوع آن است تلقی می‌کنند. به عبارتی تکرار بیش از حد خشونت کلامی در درون خانواده، ممکن است اعضای خانواده را بدان عادت دهد. با این وجود نمی‌توان منکر تاثیرات منفی توهین و افترا در خانواده شد.

در برخی اوقات ممکن است بی‌اعتمادی بین زوجین و یا دیگر اعضای خانواده به حدی برسد که همدیگر را متهم به ارتکاب جرم کنند. شاید بتوان یکی از نمونه‌های قابل توجه افترا در خانواده را نسبت دادن رابطه نامشروع یا فعل حرام دانست. ممکن است زن یا شوهر یکدیگر را متهم به داشتن رابطه نامشروع با دیگری کند در حالی که چنین امری فقط ساخته و پرداخته ذهن آن‌ها بوده و به دور از واقعیت باشد. توهین و افترا ممکن است به حدی باشد که برای طرف مقابل قابل تحمل نبوده و به از هم پاشیدن روابط خانوادگی بیانجامد. از همین رو قانون‌گذار این نوع خشونت را در چهارچوب‌های کلی جرم‌انگاری کرده است. هم‌چنین می‌توان معتقد بود که افترا و توهین تحت شرایطی می‌تواند به وجود آورنده حق جدایی برای زن باشد. در این نوشته افترا و توهین در خانواده از منظر کیفری و مدنی بررسی خواهد شد.

حق جدایی

بر اساس قانون مدنی ایران به هنگامی که زن در وضعیت عسر و حرج قرار گیرد می‌تواند تقاضای طلاق دهد. عسر و حرج وضعیتی است که بر اساس رفتار مرد ایجاد شده و ادامه زندگی مشترک را برای زن غیر قابل تحمل می‌کند. بر طبق ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی ایران: «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنان‌چه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق کند و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می‌شود. تبصره – عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد.»

با توجه به ماده فوق می‌توان گفت اگر افترا و توهین از طرف مرد مرتبا تکرار شود و زن را به مشقت اندازد، زوجه می‌تواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند.

حق تعقیب کیفری

افترا

اگر شخصی تحت شرایطی امری کذب را به شخص دیگری نسبت دهد مجرم محسوب شده و قابل مجازات است. بر طبق ماده ۶۹۷ قانون مجازات اسلامی: «هرکس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جرائد یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر به کسی امری را صریحا نسبت دهد یا آن‌ها را منتشر نماید که مطابق قانون آن امر جرم محسوب می‌شود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید جز در مواردی که موجب حد است به یک ماه تا یک سال حبس وتا (۷۴) ضربه شلاق یا یکی از آن‌ها حسب مورد محکوم خواهد شد تبصره در مواردی که نشر آن امر اشاعه فحشا محسوب گردد هرچند بتواند صحت اسناد را ثابت نماید مرتکب به مجازات مذکور محکوم خواهد شد.»

باید توجه داشت که افترا باید در مورد جرایم صورت گیرد. بدین معنی که انتساب دروغین عملی که در قانون جرم است جرم محسوب می‌شود و انتساب اعمال غیر مجرمانه جرم نیست. بنابراین اگر شوهری همسر خود را به دروغ، متهم به داشتن روابط نامشروع با دیگری کند، با توجه به این‌که رابطه نامشروع جرم است می‌توان گفت شوهر، مرتکب جرم افترا شده است و زن می‌تواند وی را تحت تعقیب قرار دهد. مساله دیگر این‌که عمل انتسابی باید کذب بوده و مرتکب نتواند صحت آن را اثبات کند. بنابراین اگر عمل انتسابی صحت داشته باشد، مفتری مجازات نخواهد شد. همچنین لازم است افترا به نوعی منتشر شده و به اطلاع غیر شاکی رسیده باشد. این امر وقوع افترا در روابط خانوادگی را بسیار سخت می‌کند زیرا معمولا افترا بین مرتکب و قربانی صورت می‌پذیرد.

 بنابراین با توجه به این‌که افترا نیز همانند توهین از مصادیق خشونت کلامی است می‌توان گفت قانون‌گذار این نوع از خشونت را منع و برای آن مجازات تعیین کرده است و برای قربانی حق تعقیب کیفری قائل شده است. هر چند که این ماده دارای ابهاماتی است و رویه قضایی در ایران معمولا افترا درون خانواده را شامل آن نمی‌داند.

توهین

توهین تحت شرایطی در قوانین ایران جرم بوده و توهین‌کننده به مجازات محکوم خواهد شد. شخصیت و سمت توهین‌کننده در تحقق جرم توهین مهم نیست و هر شخصی در صورت انجام آن مجرم است. با توجه به این‌که یکی از انواع خشونت خانگی خشونت کلامی است، لذا توهین را می‌توان نمونه‌ای از خشونت غیرفیزیکی دانست که حقوق کیفری ایران برای آن مجازات تعیین کرده است. بنابراین چنان‌چه زن یا مردی از طرف همسر خود مورد توهین و فحاشی قرار گیرد، می‌تواند و حق خواهد داشت مجازات همسر توهین‌کننده را از دستگاه قضایی بخواهد. ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات به این موضوع اختصاص داده شده است. بر اساس این ماده: «توهین به افراد از قبیل فحاشی واستعمال الفاظ رکیک چنان‌چه موجب حد قذف نباشد به مجازات شلاق تا (۷۴) ضربه و یا پنجاه هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود.»

از این ماده می‌توان نتیجه گرفت که هرگونه خشونت کلامی علیه عضو خانواده که مصداق توهین باشد جرم و قابل مجازات است. در این‌که به کار بردن چه کلمات و عباراتی مصداق توهین مجرمانه است، معیار روشنی وجود ندارد و تشخیص بر اساس عرف و شرایط طرفین انجام می‌شود. قانون استفساریه نسبت به کلمه اهانت، توهین و یا هتک حرمت مندرج در مقررات جزائی مواد (۵۱۳)، (۵۱۴)، (۶۰۸) و (۶۰۹) قانون مجازات اسلامی و بندهای (۷) و (۸) ماده (۶) و مواد (۲۶) و (۲۷) قانون مطبوعات در این مورد بیان می‌دارد که: «از نظر مقررات کیفری اهانت و توهین و… عبارت است از بکار بردن الفاظی که صریح یا ظاهر باشد و یا ارتکاب اعمال و انجام ‌حرکاتی که با لحاظ عرفیات جامعه و با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و موقعیت اشخاص موجب تخفیف و تحقیر آنان شود و با عدم ظهور الفاظ‌ توهین تلقی نمی‌گردد.»

دقت در ماده نشان می‌دهد که توهین صرفا محدود به الفاظ نیست و اعمال و حرکات تحقیر کننده نیز می‌توانند توهین تلقی شوند. بنابراین بر اساس جرم توهین، چنان‌چه فردی از اعضای خانواده چه از طریق کلمات و چه از طرق دیگر مورد اهانت عضو دیگر خانواده قرار گیرد، حق خواهد داشت که علیه وی شکایت کند. گرچه دادگاه‌های ایران نزاع خانوادگی و توهین درون خانواده را به سختی مورد رسیدگی و صدور حکم قرار می‌دهند، اما به هرحال حق تعقیب کیفری برای قربانی وجود دارد.


هنگامی که مردی فوت مینماید، ماترک یا اموال او بر اساس موازین قانونی بین وراث تقسیم می شود. حال ممکن است همسر و فرزندان او به مشقت افتند. در چنین مواردی خانمها مهریه خود را به عنوان دین شوهر متوفی مطالبه مبنمایند و مانع تقسیم ماترک بین سایر وراث میشوند. اما دریافت مهریه پس از تقسیم ماترک شوهر چگونه است؟


پاسخ در قالب طرح سوال

پرسشگر:
من در مورد دخترم چند سوال داشتم. دخترم که الان ۲۷ سال دارد، ۳ سال پیش ازدواج کرد. تقریبا یک سال قبل شوهرش در یک حادثه رانندگی فوت کرد. پس از فوت داماد، خانواده وی مبلغی را بابت سهم‌الارث به دخترم دادند. گرچه مبلغی که دادند از سهم‌الارث قانونی دخترم کم‌تر بود اما به هر حال ما مخالفتی نکردیم. اما بعدها مشکلاتی پیش آمد و به آن‌ها گفتیم که سهم‌الارث قانونی را بدهند. ورثه دامادمان قبول نکردند. چند وقت پیش در جایی خواندم که زن می‌تواند مهریه‌اش را از میراث شوهر فوت‌کرده‌اش بگیرد. این مساله را از چند فرد مطلع پرسیدم و آن‌ها تایید کردند. فقط گفتند که چون میراث تقسیم شده و سهم‌الارث همه نیز پرداخت شده دیگر نمی‌توان مهریه را مطالبه کرد. در این مورد می‌خواستم راهنمایی کنید؟ آیا با توجه به این‌که دخترمان سهم‌الارث پرداختی را قبول کرده و آن موقع هیچ ادعایی هم نسبت به مهریه نکرده است، ما می‌توانیم مهریه را دریافت کنیم؟

وکیل:
آیا اطلاع دارید که سهم‌الارث داماد با تشریفات قانونی تقسیم شده است یا نه؟ یعنی آیا ورثه هم اکنون مالک قانونی سهم‌الارث شده‌اند یا این‌که هنوز تشریفات قانونی انجام نشده است؟ هم‌چنین آیا دخترتان فرزندی دارد؟

پرسشگر:
فکر می‌کنم مراحل قانونی را در این مورد انجام داده‌اند. چون خانه دامادمان را پدرش فروخته است. دخترم صاحب فرزند نیست.
وکیل:
در پاسخ به سوال‌تان باید عرض کنم که زن می‌تواند مهریه خود را از ماترک شوهر مطالبه کند مگر این‌که زن از دریافت مهریه خود انصراف داده و به عبارتی دین شوهر را نسبت به خود ساقط کند. اگر زن به موقع تقسیم ارث، مهریه خود را مطالبه نکرده و سهم‌الارث خود را دریافت کند، این بدین معنا نیست که از مهریه خود گذشت کرده است. یعنی این‌که سکوت به معنای رضایت و بخشیدن مهریه نیست. اما اگر زن صراحتا از دریافت مهریه خود بگذرد و ذمه شوهر را نسبت به مهریه ساقط کند، دیگر نمی‌تواند مهریه خود را دریافت کند. به بیان ساده‌تر اگر دختر شما در موقع تقسیم ماترک هیچ سخنی در مورد مهریه نگفته و سکوت کرده است، می‌تواند مهریه خود را از ماترک شوهر متوفی‌اش دریافت کند. اداره حقوقی قوه قضاییه در این مورد نظریه‌ای دارد. از این اداره پرسیده شده است که:«زوجه درحین تقسیم ماترک ادعایی نسبت به تقاضای مطالبه مهریه خود ننمود و تقسیم ماترک انجام شد. در دادگاه یا خارج از دادگاه سهم­الارث زوجه نیز به وی تسلیم گردید. اکنون سوال اینجاست که بعد ازعملیات یا اقدامات فوق زوجه می‌تواند تقاضای مطالبه مهریه کند یا این‌که سکوت وی در آن زمان به منزله اسقاط ضمنی مهریه خود است؟ آیا سپری شدن زمان مدید می‌تواند مثبت سقوط مهریه باشد؟ آیا اسقاط یک حق ایجاد شده به صورت رسمی (نکاحیه) مستلزم اسقاط به نحو رسمی است یا سکوت حکایت از سقوط دارد؟» این اداره نیز پاسخ داده است: «با توجه به تصریح ماده ۲۴۹ قانون مدنی صرف سکوت اجازه یا تنفیذ معامله محسوب نمی‌شود و بر سکوت اثر حقوقی مترتب نیست. به عبارت دیگر اصل، عدم اعتبار سکوت است و در فرض پرسش صرف سکوت زوجه درهنگام تقسیم ترکه وعدم مطالبه مهریه به معنای اسقاط حق خود وابراء‌ ذمه سایر وراث نیست مگر آن‌که محفوف به قرائنی باشد که امری موضوعی است وتشخیص آن برعهده مرجع رسیدگی‌کننده است.» بنابراین با توجه به موارد فوق حق دختر شما نسبت به مطالبه مهریه ساقط نشده است. در حقوق سکوت علامت رضایت نیست.

پرسشگر:
برای دریافت مهریه چه کار باید بکنیم؟

وکیل:
بهترین کار توافق با خانواده داماد است. زیرا اقدام قضایی مستلزم صرف وقت و هزینه است. اگر توافق حاصل نشد دخترتان می‌تواند به دادگاه خانواده مراجعه و دعوی مطالبه مهریه از ماترک شوهر متوفی را مطرح کند. برای این کار باید دادخواست تنظیم و دعوی به طرفیت ورثه متوفی یعنی پدر و مادر دامادتان تنظیم شود. ضروری است برخی مدارک از جمله برگه انحصار وراثت نیز به دادخواست پیوست شود. این دعوا مالی است و نیاز به پرداخت هزینه دادرسی دارد مگر این‌که دخترتان از طرف دادگاه ناتوان از پرداخت هزینه دادرسی شناخته شود.


طبق شرع و قانون حق طلاق مختص به مرد است. حال اگر خانم به دادگاه مراجعه کرده و اجازه حکم طلاق بگیرد، ولی شوهر برای اجرا و ثبت طلاق حاضر نشود، تکلیف چه خواهد بود؟


پاسخ در قالب طرح سؤال

پرسشگر:

از ابتدای ازدواج با مشکلات بسیاری مواجه شدم. شوهرم من و خانواده‌ام را تحقیر می‌کرد و مورد اهانت قرار می‌داد. همچنین ارتباطات من با اقوام و دوستان را بسیار محدود کرده بود. چندین بارهم من را در حضور خانواده‌اش کتک زد. این رفتار‌ها باعث شد که به نوعی از او متنفر شوم و دیگر قادر به ادامه زندگی نباشم. به همین دلایل تصمیم به طلاق گرفتم. پس از دو سال دوندگی در دادگاه‌ها، بالاخره موفق شدم که حکم طلاق را بگیرم. ماه پیش دادگاه حکم طلاق من را صادر کرد. شوهرم از ابتدا برای اذیت کردن من راضی به طلاق نمی‌شد. حتی من نصف مهریه‌ام را بخشیدم تا راضی به طلاق توافقی شود. هم اکنون نیز که حکم صادر شده است برای اجرای صیغه به دفترخانه نمی‌آید. چندین‌بار با او تماس گرفتم اما بهانه آورده و اجرای صیغه را به بعد موکول می‌کند. در این مورد چند سوال دارم. آیا رجوع به دفترخانه الزامی است؟ اگر شوهرم به دفترخانه نیاید چه کار باید بکنم؟ اگر مدتی از حکم طلاق بگذرد و اجرا نشود چه می‌شود؟

وکیل:

پس از صدور حکم طلاق توسط دادگاه مراجعه به دفترخانه طلاق برای اجرای آن ضروری است. بنابراین زنی که تقاضای طلاق او پذیرفته شده باید منتظر خاتمه دادرسی یعنی ابلاغ رای فرجام‌خواهی و در صورتی که فرجام‌خواهی انجام نگرفته است منتظر انقضای مهلت بیست روزه آن شود. بنابراین اگر هنوز رای قطعی نشده است نمی‌توانید نسبت به اجرای آن اقدام کنید.
با توجه به این‌که در مواقعی که زن متقاضی طلاق شده است دادگاه حکم به الزام شوهر به طلاق را صادر خواهد کرد و این حکم متفاوت از صدور گواهی عدم سازش است، زن ۶ ماه فرصت دارد که نسبت به اجرای این حکم اقدام کند. بدین معنی که اعتبار حکم طلاق ۶ ماه است. باید توجه داشته باشید که پس از گذشت این شش ماه طلاق دیگر قابل اجرا نیست و حکم دادگاه از اعتبار ساقط خواهد شد. این شش ماه نیز پس از ابلاغ حکم فرجامی یا انقضای مهلت فرجام‌خواهی شروع خواهد شد. این مقرره را ماده ۳۳ قانون حمایت خانواده پیش‌بینی کرده است. بنابراین به هر طریقی که شده باید در طی ۶ ماه اجرای طلاق را انجام دهید. هم‌چنین طلاق امری است که شوهر باید نسبت به آن اقدام کند، در بسیاری از موارد مشاهده می‌شود که شوهر به دفترخانه مراجعه نمی‌کند. در این گونه موارد قانون‌گذار راه‌کاری را پیش‌بینی کرده است. طبق ماده ۳۳ قانون فوق‌الذکر «هرگاه حکم طلاق از سوی زوجه به دفتر رسمی ازدواج و طلاق تسلیم شود، در صورتی که زوج ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ مراتب در دفترخانه حاضر نشود، سردفتر به زوجین ابلاغ می‌کند برای اجرای صیغه طلاق و ثبت آن در دفترخانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور زوج و عدم اعلام عذر از سوی وی یا امتناع او از اجرای صیغه، صیغه طلاق جاری و ثبت می‌شود و مراتب به زوج ابلاغ می‌گردد. در صورت اعلام عذر از سوی زوج، یک نوبت دیگر به ترتیب مذکور از طرفین دعوت به‌عمل می‌آید. تبصره ـ دادگاه صادرکننده حکم طلاق باید در رأی صادرشده بر نمایندگی سردفتر در اجرای صیغه طلاق در صورت امتناع زوج تصریح کند.» بنابراین بهتر است شما به دفترخانه مراجعه کنید و خواستار ابلاغ به شوهرتان شوید. اگر ایشان حاضر شوند که مشکلی نیست و اگر حاضر نشوند، دفترخانه صیغه طلاق را بدون حضور شوهرتان جاری خواهد ساخت. بنابراین از عدم مراجعه شوهر به دفترخانه نگرانی نداشته باشید.

پرسشگر:

سوال دیگری داشتم. مطالبی در مورد حق رجوع شوهر در ایام عده شنیده‌ام. یعنی اگر شوهر من بخواهد می‌تواند طلاق را باطل کند؟

وکیل:

لطفا به حکم دادگاه نگاه کنید و بفرمایید که آیا در حکم‌تان آمده است که طلاق بائن است؟

پرسشگر:

بله نوشته شده است.

وکیل:

طلاق شما خلعی بوده و بائن است. یعنی شوهرتان حق رجوع ندارد.


طبق قانون مدنی ایران ازدواج دختر باکره در صورت نبودن پدر باید با اجازه جد پدری (پدربزرگ پدری) صورت بگیرد. حال اگر پدربزرگ بدون دلیل موجه از دادن اجازه خودداری کند، تکلیف چیست؟ هم‌چنین وضعیت حقوقی ازدواجی که بدون اجازه پدربزرگ دختر انجام شده است، چگونه است؟


بررسی یک پرونده

در این پرونده دختر جوانی به نام لیلا که با مشکل عدم اجازه برای ازدواج از طرف پدربزرگش روبه‌رو بوده می‌گفت: «۱۳ ساله بودم که بر اثر یک سانحه رانندگی، پدر، مادر و برادرم را از دست دادم و چون کسی را نداشتم، پدربزرگم (پدربزرگ پدری) مسئولیت نگهداری مرا به عهده گرفت. مادربزرگ مهربانی داشتم که به خوبی زندگی را اداره می‌کرد اما پدربزرگم آدم بداخلاق و سخت‌گیری بود. با این حال آرام‌آرام به زندگی با آن‌ها عادت کردم تا این‌که ۶ سال بعد یعنی هنگامی که ۱۹ سال داشتم با مرگ مادربزرگم مسئولیت زندگی به عهده من افتاد چون در کنار درس و خانه‌داری باید از پدربزرگم هم نگهداری می‌کردم اما به هر ترتیب زندگی را اداره کردم و درسم را ادامه دادم و دانشگاه را تمام کردم. ولی مشکل اصلی زندگی شخصی من در واقع از زمانی شروع شد که پای خواستگارها به خانه ما باز شد. در بین این خواستگار‌ها موردهای خوبی وجود داشتند که من راضی به ازدواج با آن‌ها بودم ولی پدربزرگم به بهانه‌های مختلف آن‌ها را رد می‌کرد و برای قانع کردن من هم روی هر کدام از آن‌ها عیب و ایراد خاصی می‌گذاشت.
ابتدا تصور می‌کردم تصمیم‌هایش به خاطر صلاح و مصلحت آینده من است. ولی بعد‌ها به این یقین رسیدم که موضوع رد خواستگار‌ها ارتباطی به صلاح و مصلحت من ندارد بل‌که پدربزرگم بیش‌تر از تنهایی خودش می‌ترسد. متوجه شده بودم که او می‌ترسد در صورت ازدواج من، تنها و بی‌کس بماند. هر چند که خودش این مو‌ضوع را انکار می‌کرد. به هرجهت، به خاطر سنگ‌اندازی‌های پدربزرگم، خواستگارهای زیادی را از دست دادم و هنوز موفق به ازدواج نشده‌ام. اما اخیرا یکی از همکارانم به من پیشنهاد ازدواج داده است. از او شناخت دارم؛ پسر خوبی است و موقعیت خوبی هم دارد. دیگر نمی‌خواهم به خاطر مخالفت‌ها، بهانه‌ها و ایرادهای واهی پدربزرگم، این فرصت را از دست بدهم. می‌خواهم پیشنهاد ازدواج همکارم را قبول کنم و با او ازدواج کنم اما نمی‌دانم در صورت مخالفت پدربزرگم، چه راه‌کار حقوقی برای ازدواج دارم.»

موازین قانونی

۱- ازدواج با اجازه دادگاه
 ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی قبل از اصلاحیه سال ۱۳۶۱ مقرر می‌داشت که «نکاح دختری که هنوز شوهر نکرده است، اگر چه بیش از ۱۸ سال تمام داشته باشد، متوقف به اجازه پدر یا جد پدری او است.» اما ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی پس از اصلاح در سال ۶۱ و نیز بازنگری مجدد در سال۱۳۷۰، در این خصوص مقررمی‌دارد که «ﻧﮑﺎح دﺧﺘﺮ ﺑﺎﮐﺮه اﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺳﻦ ﺑﻠﻮغ رﺳﯿﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻮﻗﻮف ﺑﻪ اﺟﺎزه ﭘﺪر ﯾﺎ ﺟﺪ ﭘﺪری او اﺳﺖ و ﻫﺮ ﮔﺎه ﭘﺪر ﯾﺎ ﺟﺪ ﭘﺪری ﺑﺪون ﻋﻠﺖ ﻣﻮﺟﻪ از دادن اﺟﺎزه ﻣﻀﺎﯾﻘﻪ ﮐﻨﺪ، اﺟﺎزه او ﺳﺎﻗﻂ و در اﯾﻦ ﺻﻮرت دﺧﺘﺮ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﻣﺮدی ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺎ او ازدواج کند و ﺷﺮاﯾﻂ ﻧﮑﺎح و ﻣﻬﺮی ﮐﻪ ﺑﯿﻦ آنﻫﺎ ﻗﺮار داده ﺷﺪه، ﭘﺲ از اﺧﺬ اﺟﺎزه از دادﮔﺎه ﻣﺪﻧﯽ ﺧﺎص (در حال حاضر دادگاه‌های خانواده)، ﺑﻪ دﻓﺘﺮ ازدواج ﻣﺮاﺟﻌﻪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺛﺒﺖ ازدواج اﻗﺪام ﻧﻤﺎﯾﺪ.»

بنابراین، بر اساس ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی اصلاح‌شده در سال ۱۳۷۰، بلوغ دختر باکره موجب نمی‌شود که بتواند بدون اجازه پدر یا پدربزرگ ازدواج کند. پس دختر باکره در هر سنی باشد، حتی سن بالا، ازدواجش منوط به اجازه پدر یا جد پدری خواهد بود. اما قانون‌گذار در این‌جا به صراحت بیان داشته که اگر این مخالفت و ندادن اجازه بدون علت موجه باشد، اجازه ساقط می‌شود.
هدف از تصویب این ماده، حفظ مصلحت دختر عنوان شده است. به همین جهت، اگر پدر یا پدربزرگ بخواهد از روی نفع شخصی یا بی‌جهت و یا به دلایلی که محکمه‌پسند نباشند، از ازدواج دخترش با شخص معینی جلوگیری کند، مغایر با مصلحت وی است. در این صورت، دختر می‌تواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی، با معرفی کامل مردی که قصد ازدواج با وی را دارد و شرایط نکاح و مهریه‌ای که بین خود مقرر کرده‌اند، مجوز ازدواج را تقاضا کند. دادگاه نیز پس از احضار پدر یا پدربزرگ، شنیدن دلایل وی و رسیدگی‌های لازم، تصمیم‌گیری خواهد کرد.

در اینجا، پدر یا پدربزرگ به طرق گوناگون ممکن است از دادن اجازه مضایقه کند. مثلا بدون بیان علتی، اجازه ازدواج ندهد یا این‌که به بهانه‌هایی غیرموجه، با ازدواج دختر مخالفت کند و یا این‌که هیچ‌گونه نظر موافق یا مخالفی ابراز نکند. در کلیه حالت‌های فوق، دادگاه چنین مخالفتی را معتبر ندانسته و اجازه ازدواج دختر با مرد مورد نظر را صادر می‌کند. اما چنان‌چه پدر یا پدربزرگ دلایل موجهی از قبیل اعتیاد مرد به مواد مخدر، سرقت، فساد و غیره داشته باشد، دادگاه اجازه ازدواج نخواهد داد.

۲- وضعیت حقوقی ازدواج بدون اجازه پدر یا پدربزرگ
 طبق قانون مدنی، عقد ازدواج دختر باکره موقوف به اجازه ولی او است، پس می‌توان نتیجه گرفت که اجازه پدر یا پدربزرگ تنها شرط نفوذ (تائید) چنین عقدی است و نه شرط صحت آن. بنابراین اگر دختری بدون اجازه پدر یا پدربزرگش یا با وجود مخالفت آن‌ها ازدواج کند، اگر پس از ازدواج، پدر یا جد پدری نکاح یادشده را تنفیذ (تایید) کند، ازدواج صحیح است.

با این حال، اگر پدر یا پدربزرگ از تنفیذ (تائید) این ازدواج امتناع کند، به معنای بطلان عقد ازدواج نیست زیرا رضایت پدر یا پدربزرگ در ازدواج دختر دوشیزه از مصادیق بطلان عقد نکاح نبوده و این رضایت شرط صحت عقد تلقی نمی‌گردد بل‌که شرط کمال عقد است که جنبه اخلاقی دارد تا احترام به پدر یا پدربزرگ محفوظ بماند. هم‌چنان‌که هیچ‌یک از فقهایی که حتی اجازه پدر را شرط صحت عقد دانسته‌اند، ازدواج مجدد دختری را که بدون اجازه پدرش به عقد مرد مورد دلخواهش در آمده، پس از مراسم عروسی و زندگی با یک‌دیگر جایز نمی‌دانند، یعنی ازدواج اول را باطل اعلام نمی‌کنند. بنابراین عقد نکاحی را که بدون اجازه پدر یا پدربزرگ منعقد گردد نمی‌توان باطل دانست و چنین ازدواجی صحیح است.

 هر چند اقلیتی خلاف این نظر را دارند و معتقدند در چنین حالتی، پدر یا جد پدری می‌تواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی با ذکر دلیل مخالفت خود، ابطال این ازدواج را تقاضا کند. دادگاه نیز پس از رسیدگی، در صورت احراز موجه بودن دلیل مخالفت پدر یا جد پدری، عقد واقع شده را ابطال خواهد کرد. ولی اگر دختر ثابت کند که دلیل مخالفت پدر یا جد پدری موجه نیست، دادگاه عقد را باطل نکرده و حکم به تأیید و صحت آن خواهد داد. بدین ترتیب، اختیار اجازه پدر یا جد پدری ساقط می‌شود.