دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۶۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

فریب در ازدواج و حق فسخ برای طرف مقابل

 

امروزه یکی از مشکلات میان زوج‌های جوان که به واسطه‌ آن کانون‌های خانوادگی در همان سال‌های اول از هم می‌پاشد، نبود صداقت و فریب خوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً فریب در ازدواج است که حجمی از پرونده‌های دادگاه خانواده را به خود اختصاص می‌دهد. طبق ماده‌ 648 قانون مجازات اسلامی فریب در ازدواج جرم محسوب شده و فریب دهنده به مجازات خواهد رسید.

با توجه به پرونده‌های موجود در دادگاه‌ها، بیشتر فریب‌هایی که از جانب آقایان صورت گرفته، دروغ در بیان داشتن تحصیلات عالیه، شغل مناسب و یا حتی ادعای فرزندی یکی از خانواده‌های معروف بوده است و در مقابل فریب‌هایی که از جانب خانم‌ها صورت گرفته اکثرا مبتنی بر پنهان کردن ازدواج در گذشته است که با آشکار شدن این موارد، فریب خورده شکایت خود را تحت عنوان فریب در ازدواج به دادگاه ارائه می‌دهد.

در مبحث نکاح با عنوانی به نام فریب در ازدواج یا تدلیس مواجهیم. بر مبنای ماده 438 قانون مدنی تدلیس عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در امر ازدواج شود.

 ایجاد حق فسخ برای فریب‌خورده

بر اساس ماده 1128 قانون مدنی اگر برای یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد مشخص شود که طرف فاقد وصف مذکور بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذکور در عقد آمده باشد و یا عقد متبانیاً بر آن بنا شده باشد.

درباره نکات این ماده باید گفت: اول اینکه صفت خاص شرط شده دارای نفع، فایده‌ای عقلایی و مشروع باشد. دوم اینکه باید صفتی باشد که موجب ترغیب فرد شود یعنی فرد با اتکا به این صفت، با شخص ازدواج کند حال می‌تواند اوصاف ظاهری باشد و یا درباره‌ شخصیت مادی و معنوی فرد صورت گیرد.

فسخ ازدواج با طلاق متفاوت است. در قانون مدنی حق طلاق با مرد است، و قانونگذار برای اینکه این حق خیلی به صورت وسیع استفاده نشود و گاهی مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، تحقق آن را دشوار کرده است، که پرداخت نقدی حقوق مالی زوجه، مشاوره، داوری، و ... از آن جمله است. لیکن فسخ نکاح فاقد آن تشریفات و فوری است؛ یکی از موارد فسخ، فریب در ازدواج است که در صورت تدلیس طرف فریب خورده بدون این که بخواهد به سراغ طلاق رود نکاح را فسخ می‌کند.

مجازات فریب در ازدواج

درباره‌ مجازات فریب در ازدواج دو راهکار موجود است. فرد فریب خورده یا می‌تواند از طریق کیفری شکایت کند که در این صورت 6 ماه الی 2 سال حبس تعیین می‌شود؛ یا می‌تواند اقدام حقوقی کرده تقاضای تنفیذ حق فسخ کند. فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریب خورده می‌تواند به راحتی نکاح را فسخ کند. (البته با محدودیت هایی)

دادگاه در صدور حکم مجازات مجاز است که میزان حبس را بر میزان حداقل یا حداکثر تعیین کند ولی همین دادگاه می‌تواند به لحاظ جهات مخففه یعنی با توجه به این‌که فرد فریب دهنده جوان بوده و دارای سوء‌سابقه نیست، جریمه را حتی تا میزان 50 هزار تومان تخفیف دهد یعنی کاملا بستگی به دادگاه دارد که میزان حبس و مجازات را به چه حدی تعیین کند.

فریب شایع در خانم‌ها این است که خانم سابقه ازدواج داشته اما کتمان می‌کند یا شناسنامه المثنی می‌گیرد یا به نوعی خود را ازدواج نکرده معرفی می‌کند. البته دادگاه به این مسائل توجه چندانی ندارد و مجازات آنها را بالا تعیین نمی‌کند، معمولا برای این گونه موارد حبس تعیین نکرده و فقط جریمه‌ مالی برای آنها در نظر می‌گیرد.

فریب‌های زیاد و شکایات کم

در درصد زیادی از ازدواج‌ها فریب صورت می‌گیرد اما تعداد کمی از آنها منجر به شکایت می‌شود. معمولا دختر‌ها و پسرها متوجه نیستند دروغی که قبل از ازدواج گفته شده فریب در ازدواج است و می‌توانند طلاق بگیرند، علت آن هم نداشتن اطلاعات کافی است. در ارتباط با آمار و ارقام فریب در ازدواج نیز بیشتر پرونده‌های فریب در ازدواج در تهران است و علت آن را هم زیاد بودن جمعیت و آشنایی‌های کمتر است. در شهرستان‌ها معمولا افراد، یکدیگر را می‌شناسند و به ندرت فریبی صورت می‌گیرد.

با تناقضات قانونی چه کنیم

بر اساس ماده 647 قانون مجازات اسلامی فریب در ازدواج جرم محسوب شده و فریب دهنده به مجازات خواهد رسید .از طرف دیگر زمانی که دختری قبل از عروسی و بعد از عقد (باکره بودن) اقدام به طلاق کند میتواند با گرفتن شناسنامه جدید ازدواج قبلی و اسم شوهر قبلی را از شناسنامه خود بصورت کامل پاک کند و این رویه معمول ثبتی کشور است .

حال سوال اینجاست که پاک کردن اسم شوهر قبلی و ازدواج قبلی اصولاً برای چه منظوری صورت میگیرد .

تصور کنید دختری عقد میکند و بعد از عقد مهریه خود را به اجرا میگذارد و دو سال در دادگاههای مختلف بدنبال گرفتن مهریه است و در نهایت شوهر خود را راهی زندان میکند و شوهر با دادن مهریه و یا قسط بندی آن حاضر به طلاق توافقی میشود .

حال شما به خواستگاری آن دختر میروید و حتی ممکن است بعد از مدتها آشنایی و رفت و آمد کم کم به شما بگویند دختر خواستگارهای زیادی داشته ( وکیل و دکتر و مهندس ) و یکی از این خواستگارها مدتی هم نامزد کرده است و در نهایت بهم خورده است و شما با توجه به این موضوع و تصور اینکه بهر حال رابطه و زوجیت دائمی (و متعاقباً طلاق) بین طرفین نبوده حاضر به ازدواج میشوید و پای سفره عقد مینشینید .

اما بعد از مدتی با گذشت یکی دو ماه در حالی که عروسی نکرده اید احساس میکنید این همسر منتخب شما خیلی چیزها می‌داند و مثلا می‌گوید مردها همه مثل هم هستند! و یا چیزهای دیگر که از یک زن با تجربه میتوان انتظار داشت .

خب کم کم ممکن است فکر کنید قبلا با کسی دوست بوده و همینطور به مرور زمان شک قوی میشود تا اینکه یک روز یک عکس و یا صحبت یکی از زنهای فامیل و یا یک تلفن ناشناس خیلی چیزها را مشخص میکند .

بله خانم شوهر داشته و بعد از دو سال مهریه کشی و طلاق کشی زندگی به جدایی کشیده شده در عین حال شناسنامه همسر شما هم مثل همه دخترهایی که هنوز ازدواج نکرده اند سفید بوده .

خب چه احساسی به شما دست میدهد ؟

تمام قسمتهای این داستان تخیلی نبود . قسمتی از زندگی یکی از مراجعان من بود که اخیراً زن خود را طلاق داده و البته ایشان بخاطر مهریه به زندان اوین هم تشریف بردند و با پرداخت قسمتی از مهریه موفق به طلاق همسرشان شدند.

البته اگر بخواهید فکر کنید که این عمل آن خانم نسبتاً محترم خلاف قانون و جرم بوده و بر اساس ماده 647 باید مجازات شود و یا بخاطر تدلیس در نکاح عقد باید فسخ شود شما زیاد بیراه نگفته اید ولی این اقدامات آن دوست عزیز هرگز به نتیجه مثبتی منجر نشده است چون اثبات این امور کار ساده ای نیست.

چگونه می شود ثابت کرد که شما اطلاع نداشته اید. شما مدعی هستید پس «باید ثابت کنید» که نمی دانستید. طرف شما اگر منکر موضوع باشد می‌تواند قسم بخورد و مسأله ختم می‌شود.... خانم دوبار ازدواج کرده است، دو مهریه می گیرد، ولی نهایتاً شناسنامه اش را عوض کرده و هنوز مانند تمام دختران دیگر شناسنامه اش سفید است!

همین آقا اگر قبل از ازدواج برای مشاوره مراجعه کرده بود و تفاهمات ازدواج را تعیین کرده و مکتوب می نمودیم، قطعاً یکی از مواردی که ذکر می شد همین عدم ازدواج قبلی زوجین بود. طبیعتاً وقتی چنین مطلبی طرح می شود فرد فریبکار از امضاء خودداری کرده و همه چیز برملا می شود.

 

متاسفانه جوانان در بدو آشنایی به این مسائل فکر نمی‌کنند و تصور می‌کنند عقد صورت می‌گیرد و بعد از عقد دیگر مشکلات تمام است. هر چند در اجتماع ما صحبت از این می شود که ازدواج مثل هندوانه دربست است و مشخص نمی‌کند چه نتیجه‌ای دارد. ولی باید به این نکته توجه داشت که شناخت قبل از ازدواج جلوی بسیاری از مشکلات را می‌تواند بگیرد. و البته این شناخت و آشنائی هیچ نسبتی با روابط احساسی و گشتن در پارک ندارد. اینکه شما فرد مورد نظر خود را در خانواده او بشناسید و تحت نظر و توجه داشته باشید بسیار کارآمدتر از آن است که از بقال محله و یا همسایه‌ای که هنوز اسم افراد خانواده را بدرستی نمی‌داند اطلاعات بگیرید.

شروط صفت به زوجین کمک می کند که عوامل و مسائل پر اهمیت را به عنوان ملاک انتخاب همسر تعیین نموده و مکتوب نمایند. و سپس با خیال راحت تر ازدواج کنند. در مدت کوتاهی پس از ازدواج و حشر و نشر با خانواده همسر اگر مشخص شد که فربی در کار بوده است و ایشان خود را به گونه ای دیگر جلوه داده اند، این فرصت وجود خواهد داشت که ازدواج را فسخ نموده و خود را از مهلکه برهانند. به واسطه قرارداد قبل ازدواج اثبات مسائل در دادگاه بسیار ساده خواهد بود.

باید دقت داشت در جایی که عاقبت آن نامشخص است پای نگذارید و اگر خواستید در زندگی مشترک قدم بگذارید درصد اطمینان آن را از قبل بالا ببرید نه اینکه از روی شانس به امید خوشبختی باشید. شروط ضمن عقد و توافقات و قراردادهای قبل ازدواج می تواند جلوی بسیاری از خطرات و مشکلات آینده را بگیرد. حتماً و حتماً قبل از ازدواج با یک متخصص مشورت نمایید.

 

ازدواج، نهادی اجتماعی در حقوق ایران است که علاوه بر این که واجد آثار حقوقی و مدنی زیادی می‌باشد از نظر دینی هم امری بسیار پسندیده بوده و دارای آثار معنوی و اخروی نیز هست .

لذا مجرد ماندن و ترک این شیوه ی حسنه مذمت ( سرزنش ) شده است و چنانچه فردی به خاطر ازدواج نکردن مرتکب گناه شود تجرد وی ، حرام خواهد بود . به همین دلیل آشنا بودن با قواعد حاکم بر این نهاد، امری لازم است . یکی از این قاعده ها موضوع ممنوعیت نکاح با بعضی افراد است . لذا باید با کسی ازدواج کرد که از نظر شرعی و قانونی برای آن مانعی وجود نداشته باشد. در این بحث ذیلاً به بررسی موضوع ممنوع بودن ازدواج با گروهی از زنان و مردان می پردازیم که در قانون مدنی ایران آن را جزء ”‌ موانع نکاح ”‌ شمرده اند.

از دیدگاه مقررات ایران مانع نکاح در پنج دسته جای می گیرد :

  1. ناشی ازخویشاوندی نسبی
  2. ناشی از خویشاوندی سببی
  3. ناشی از خویشاوندی رضاعی
  4. موارد متفرقه
  5. رعایت مصالح کشور

الف موانع ناشی از خویشاوندی نسبی ( خونی):

  1. ازدواج با پدر و اجداد پدری و با مادر و جده ها ی مادری.
  2. ازدواج با فرزندان و نوه ها و نتیجه ها ، هرچه قدر که پایین تر برود.
  3. ازدواج با برادرو خواهر و اولا د و نوه ها و نتیجه های آنان.
  4. ازدواج با عمه ، خاله ، عمه و دایی هایی خود و عمه و خاله و عموها و دایی ها ی پدر و مادر و اجداد

ب موانع ناشی از خویشاوندی سببی :

  • مرد نمی‌تواند با مادر و نیز جده‌های زن خود و نیز مادر و جده های رضاعی زن خود ازدواج کند و این حرمت، ابدی است . یعنی اگر مردی فقط برای چند دقیقه با زنی حتی ازدواج موقت نماید و حتی آنها همدیگر را هم نبینند این محرمیت حاصل شده و آن مرد با مادر و جده‌های نسبی یا رضاعی همسر فعلی یا سابق خود برای همیشه محرم است .
  • زن نیز نمی‌تواند با پدر و اجداد نسبی یا رضاعی شوهر خود ازدواج کند و تفصیل آن نیز مانند مورد بالا درباره زن نیز صادق خواهد بود.
  • زن پدر یا اجداد نسبی یا رضاعی انسان برای همیشه بر وی حرامند . لذا اگر زنی ولو چند دقیقه نیز به عقد مردی درآید و بعد از هم جدا شوند برای همیشه به پسر و نوه و نتیجه های آن مرد حرام خواهد بود.
  • عروس نیز برای همیشه به پدر شوهر و اجداد شوهرش حرام است.

تذکر : محرمیت حاصله از ازدواج های یاد شده هم خاص ازدواج دائم است و هم شامل ازدواج موقت می شود . وجود رابطه زناشویی لازم نیست و صرف جاری شدن صیغه نکاح ، کافی برای این محرمیت خواهد بود.

  • اگر مردی با زنی ازدواج کند وآن زن ، دختر یا دخترانی از شوهر قبلی اش داشته باشد ، تا زمانی که این زن در عقد مرد است این دختران نیز با پدر خوانده شان محرم هستند و اگر بین زن و شوهر مزبور، رابطه زناشویی واقع نشده باشد پس از جدا شدن ، مجدداً این دختر بر پدرخوانده سابقش نامحرم خواهد بود و می تواند با وی ازدواج کند اما اگر بین زن و شوهر مزبور رابطه زناشویی رخ داده باشد دختر زن به پدر خوانده یا همان شوهر مادرش برای همیشه محرم است و جدایی مادر نیز نقشی دراین میان نخواهد داشت.
  • کسی نمی تواند همزمان با دو یا چند خواهر ازدواج کند. لذا اگر مردی با زنی ازدواج نماید ، تا زمانی که از وی جدا نشده نمی تواند با خواهرش ازدواج کند که البته دراین مورد خواهر زن ، محرم شرعی که ملزم به رعایت حجاب نیست نخواهد بود بلکه از این جهت نامحرم است.

تذکر : اگر مردی زنش را طلاق رجعی ( طلاقی که مرد می تواند باز زن را به ازدواج خود در آورد ) دهد، چون در این نوع طلاق در عِدّه قانونی ( مدتی که زن پس از طلاق یا فوت شوهر نباید ازدواج کند ) ، زن همانند زوجه مرد فرض می شود ، تا پایان عده ، حق ازدواج با خواهر زن وجود ندارد ولی در سایر طلاق ها یا عدّه ی عقد موقت، می توان در ایام عِدّه با خواهر زن ازدواج نمود.

  • ازدواج با برادرزاده یا خواهرزاده زوجه، بدون اذن وی ممنوع است . لذا اگر مردی بدون کسب اجازه همسرش با برادرزاده یا خواهرزاده او ازدواج کند این عقد جایز و صحیح نخواهد بود ولی اگربعداً بتواند رضایت همسرش را کسب کند ازدواج قبلی نافذ می گردد و نیاز به عقد مجدد نمی باشد. اما اگر همسرش از موضوع عقد با خبر شود و آن را تنفیذ ( تأیید ) نکند عقد باطل می شود.

تذکر : اگر مردی با زنی ازدواج کند می تواند بعداً با خاله یا عمه وی ازدواج نماید و نیازی به اعلام موضوع به زن خود ندارد.

  • اگر مردی سه بار متوالی همسر خود را طلاق دهد ، پس از وقوع طلاق سوم ( سه طلاقه ) این زوجه مطلقه ، بر مرد حرام می شود خواه با وی رابطه زناشویی داشته یا نداشته باشد .اگر مرد بخواهد دوباره با وی ازدواج کند باید این زن با مرد دیگری ازدواج دائم نموده و با وی رابطه زناشویی نیز داشته باشد و سپس از وی جدا شود و زن پس از تمام شدن ایام عده می تواند به عقد شوهر اول درآید . اصطلاحاً به شوهر دوم مُحلّل ( حلال گرداننده ) گفته می شود زیرا باعث از بین رفتن حرمت ازدواج بین شوهر اول وهمسرش می گردد.

تذکر : موضوع یاد شده خاص طلاق و ازدواج دائم است. لذا اگر مردی پس از عقد موقت از همسرش جدا شود یا بر اثر فسخ بین زوجین ، جدایی واقع گردد مشمول قاعده مزبور نخواهد بود.

  • اگر مردی همسرش را نـُه بار طلاق دهد به صورتی که شش بار آن طلاق رجعی باشد این زن برای همیشه براین مرد حرام می شود که اصطلاحاً به وی ( نه طلاقه ) گفته می شود و محلل نیز در این مورد کارسازنخواهد بود.

موانع رضاعی ( شیری ):

یکی از اقسام خویشاوندی ، قرابت ناشی از شیرخوارگی (رضاع) است. بدین ترتیب که اگر زنی با شرایط ذیل به کودکی شیر دهد بین آن کودک و زن نسبت مادر و فرزندی رضاعی پیش می آید و فرزندان آن زن نیز با شیرخواره ، خواهر و برادر رضاعی می شوند و شوهر آن زن هم ، پدر رضاعی می شود و شوهر آن زن هم ، پدر رضاعی وی محسوب می شود و خلاصه برادر و خواهر آن زن هم دایی و خاله او به شمار می روند و همین طور الی آخر.

شرایطی که سبب قرابت ناشی از شیرخوارگی می شود :

  1. شیر زن ناشی از حمل مشروع باشد.
  2. شیر مستقیماً مکیده شود. لذا اگر شیر در قاشق یا سرشیشه ریخته شود و به کودک داده شود فایده ای ندارد.
  3. کودک لااقل 15 دفعه متوالی و یا در یک شبانه روز از شیربخورد. ضمناً نباید دربین دفعات شیر خوردن ، از غذا یا شیر زن دیگری مصرف کند.
  4. شیرخوردن کودک ، قبل از تمام شدن دو سالگی او باشد.
  5. مقدار شیری که خورده از یک زن و شوهر حاصل شده باشد.

بدین ترتیب خویشاوندی رضاعی ازحیث محرمیت و ماهیت نکاح همانند قرابت نسبی است . لذا همان گونه که خواهر و برادر یا مادر و مادربزرگ نسبی محرم است ، رضاعی آن نیز محرم می باشد ولی رابطه توارث بین آنان ایجاد نمی شود.

تذکر: اگر مادر بزرگی به نوه دختری خودش با شرایط مزبور شیر دهد، مادر آن کودک بر شوهرش حرام می گردد زیرا این مادر بزرگ با این کارش ، دخترش را به خواهر رضاعی نوه اش تبدیل نموده و چون ازدواج با خواهر فرزند جایز نیست این زن بر شوهرش حرام می شود.

د- موانع متفرقه:

  • اگر مردی با علم به این که زنی شوهر دارد یا درعِدّه طلاق یا وفات به سر می برد وی را به عقد خود درآورد ، هم عقد باطل است و هم آن زن برای ابد به او حرام می شود. اما اگر مرد به موارد مزبور جاهل با شد یعنی نداند زن ، شوهر دارد یا عِدّه اش تمام نشده و زن را به عقد خود در آورد عقد باطل است ؛ اما می تواند پس از اتمام عِدّه ، زن را به عقد خود در آورد ولی اگر بین آنها رابطه زناشویی نیز برقرار شده باشد، زن بر وی حرام همیشگی خواهد شد.
  • اگر مردی همسر دائمی اش را که مسلمان و عفیفه است لِعان کند یعنی به وی نسبت زنا دهد یا فرزندش را از خود نفی کند و این کار را با شرایطی نزد قاضی انجام دهد بین این زوجین برای همیشه جدایی واقع می شود و بر هم حرام ابدی می شوند.
  • اگر مرد یا زنی در حال احرام ( حج) با فردی ازدواج کند و به حرمت این کار هم آگاه باشد بین آن دو حرمت ابدی حاصل می شود.
  • اگر مردی با زن شوهر دار یا زنی که در عِدّه طلاق رجعی است زنا کند آن زن برای همیشه به وی حرام می شود.

تذکر: بعضی از فقها این کار را موجب حرمت ابدی نمی دانند.

  • اگر مرد بالغ با پسری لواط کند مادر و خواهر و دختر آن پسر بر وی حرام ابدی می شوند ؛ ولی مفعول می تواند با مادر و خواهر و دختر آن مرد ازدواج نماید.
  • ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان باطل و حرام است و با علم به حرمت ، زنا محسوب می شود ولی مرد مسلمان می تواند با زنان کافر اهل کتاب ( مسیحی، یهودی و زرتشتی) ازدواج موقت نماید و بعضی از فقها، ازدواج دائم را هم جایز می دانند ولی ازدواج با زنان غیر اهل کتاب ، جایز نیست .

تذکر: بعضی از فقها گفته اند چنانچه مرد مسلمانی دارای زن مسلمان باشد بدون اذن همسر مزبور حق ندارد زن اهل کتاب را به ازدواج خود در آورد.

  • ازدواج بین پیروان مذاهب اسلامی مثل شیعه و سنی اشکالی ندارد ولی جهت رعایت کفویت ، بهتر است هر دو از یک فرقه باشند.

هـ – رعایت مصالح کشور:

  • ازدواج مرد ایرانی با زن غیر ایرانی بلا مانع است ولی اگر زن ایرانی بخواهد با مسلمان غیر ایرانی ازدواج کند شرعاً اشکالی ندارد ولی برای ثبت آن و رسمیت داشتن باید از دولت کسب مجوز کند و گرنه از نظر دولت این ازدواج رسمیت نخواهد داشت.
  • ازدواج ایرانیان عضو وزارت امور خارجه یا نیروهای مسلح با غیر ایرانی ها ممنوع است و باید قبلاً مجوز آن از دولت اخذ شود و گرنه هم موجب تعقیب اداری و هم عدم به رسمیت شناختن آن خواهد شد ؛ اگر چه شرعاً صحیح است.

تذکر : مطالبی که گفته شد بیشتر در مورد ایرانیان شیعه حاکم است و چون موضوع ازدواج از احوال شخصی محسوب می شود در مورد اهل سنت و نیز اهل کتاب ، احکام شرعی مذهب خودشان رعایت خواهد شد ، مگر این که آنان شخصاً رضایت خود را بر اِعمال قوانین مدنی ایران بر روابط شخصی شان اعلام نمایند

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

 

 دیشب یک برنامه تلویزیونی در مورد مهریه در شبکه آموزش پخش شد .موضوعش زندانی شدن یک مرد بخاطر عدم توان پرداخت مهریه بود که سه فرزند هم داشت فکر میکنم حدود 20 سال زندگی مشترک داشتند .قسمت دردناک موضوع حضور فرزندان این مرد برای ملاقات با پدرشان بود که ظاهراً مادرشان هم در این ملاقات همراهشان بود. مرد گفت نمی‌خواستم فرزندانم از زندانی شدنم اطلاع داشته باشند اما به هر حال فرزندانش برای ملاقاتش آمده بودند و تعریف می‌کرد در این دیدار گریه می‌کردند .

یاد حدیثی افتادم از پیامبر که بیان می‌فرمایند : «اگر قرار بود برای غیر خدا سجده کرد فرمان می‌دادم زنان بر شوهرانشان سجده کنند» این حدیث به وضوح احترام و جایگاه مرد در خانواده را متذکر می‌شود. اما واقعاً در جامعه ما چه خبر است؟ ما در این راستا حرکت کرده‌ایم؟

ابتدا دختر و پسر را به ازدواج تشویق می‌کنیم تا از مفاسد تجردشان در جامعه در امان باشیم بعد بوسیله فرهنگ و رسوم کاملاً غلط مرد را به قبول چیزی که توانش را نداشته و نخواهد داشت در معذوریت می‌گذاریم و بعد سرنوشت و آبروی مرد را درتنگنا می‌گذاریم تا اگر به مذاق زن خوش نیامد او را پشت میله‌های زندان بفرستد.

زندان به کنار، چرا اصلا چیزی برای تهدید باید وجود داشته باشد. مردی که بدون فشار قانون و هیچگونه زور و تهدیدی مخارج همسر و فرزندان را تهیه می‌کند و برای آسایش آنها از دل و جان تلاش می‌کند چرا باید یک روز با اهرمی مانند مهریه تهدید شود. در اینجا قصد من بی ملاحظگی نسبت به حقوق بانوان نیست، که در جامعه شاهد بی‌انصافی‌های فراوان نسبت به آنها هستیم. اما در هر صورت این مهریه واقعاً به چه کسی کمک کرده است؟ حقی را از کسی اعاده نموده؟ اکثر بانوان مظلوم از گرفتن مهریه خودشان صرف نظر می‌کنند و طلاق می‌گیرند و فقط این ابزار بوسیله افرادی خاص و با شخصیتی خاص، مورد استفاده قرار می‌گیرد .

بعد از این همه سال تصور این بود این قوانین تغییر کنند، اما کمافی سابق در این سالها قانون مدنی هیچ رشدی جهت اصلاح کاستی‌ها در این موضوع نداشته است .دیگر نمی‌دانم این موضوع را با چه زبانی باید تشریح کرد. در اینجا به زبان عامیانه دوباره می‌گویم مهریه یک موضوعی است که از ازدواج ناشی شده یعنی اگه زن و مرد و وصلت بین آنها نبود مهریه هم اصلاً معنی نداشت. حالا چطور چیزی که فرع است می‌تواند اصل را از بین ببرد. مگر کسی هست که منکر آن باشد که وقتی مردی بخاطر مهریه زندان رفت، دیگر با آن زن زندگی نخواهد کرد. چرا قانون باید دست افراد را برای نشستن روی یک شاخه و بریدن بن شاخه باز بگذارد؟ اصلا یک درصد کارشناسان می‌توانند به مفید بودن مهریه برای احقاق حقوق زنان صحه بگذارند؟ آیا کمبودها و نارسائیهای حقوقی با مهریه حل می‌شود؟

باید خدمت همه برادران و خواهرانم این نصیحت دوستانه را داشته باشم. جائی که قانون نمی‌تواند به شما کمک کند، خودتان بفکر خودتان باشید .

خواهران عزیز در ازدواج بسیار ملاک‌های مهمتر از تعیین مقدار مهریه مطرح است. مثل اخلاق و منش و تربیت و ..  مرد که شما باید بتوانید عمری بر آن تکیه کنید .

برادران عزیز شما در ازدواج در حال برقراری یک رابطه انسانی هستید که جنبه‌های مختلف دارد. نباید صرفاً کشش‌های جنسی را مد نظر قرار دهید و لازم است منطقی‌تر باشید. شما فقط با جسم دیگری ارتباط برقرار نمی‌کنید بلکه آرامش و آسایش روح و روانتان در گرو تربیت و اخلاق و  . . . دختر مورد علاقه‌تان می‌باشد .

تمام مسائل مادی نیست که با سکه آنها را بسنجید اگر زن یا مردی خوب باشد، ارزشش بسیار بیشتر از میلیون‌ها سکه است. و اگر بد بود به اندازه مشتی خاک نیست. هر فردی خوبی‌ها و بدی‌های خود را دارد و فراموش نکنید هر فردی وقتی عصبانی می‌شود رفتاری غیر از رفتار نرمال و طبیعی خود انجام می‌دهد چه بسا یک زن بسیار خوش برخورد و متین در عصبانیت مهریه خود را بخواهد و غیر آن هم به چیزی راضی نشود. همانطور که شما در ازدواج احتمال می‌دهید انشاالله همسر خوبی نسیبتان شود، به همان شکل هم احتمال بدهید ممکن است برعکس شود.

و در انتها حکایتی از گلستان سعدی:

از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم. تا وقتی که اسیر فرنگ شدم، و در خندق طرابلس با جهودانم به کار گل بداشتند. یکی از رؤسای حلب که سابقه‌ای میان ما بود گذر کرد و بشناخت و گفت ای فلان این چه حالت است؟ گفتم چه گویم. همی‌گریختم از مردمان به کوه و به دشت، که از خدای نبودم به آدمی پرداخت. پای در زنجیر پیش دوستان، به که با بیگانگان در بوستان.

بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد، و با خود به حلب برد و دختری که داشت به نکاح من در آورد، به کابین صد دینار. مدتی بر آمد. بدخوی و ستیزه‌جوی و نافرمان بود. زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغّص داشت. زن بد در سرای مرد نکو، هم درا ین عالم است دوزخ او. زینهار از قرین بد زنهار وَ قِنا رَبَنا عذابَ النّار.

باری زبان تعنّت دراز کرده همی‌گفت تو آن نیستی که پدر من ترا از فرنگ باز خرید؟ گفتم بلی من آنم که به ده دینار از قید فرنگم باز خرید و به صد دینار به دست تو گرفتار کرد. شنیدم گوسپندی را بزرگی رهانید از دهان گرگی. شبانگه کارد در حلقش بمالید. گوسپند از وی بنالید که از چنگال گرگم در ربودی، چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی....

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

دلایل اثبات دعوی در دادگاه

 


هر کس در دادگاه ادعایی را مطرح می‌نماید باید آن را اثبات کند. در غیر این صورت ادعای او پذیرفته نخواهد شد. احتمالاً اصطلاح دلیل محکمه پسند به گوشتان آشنا است. دلیل محکمه‌پسند همان دلایلی هستند که در قانون تصریح شده اند و در دادگاه جهت اثبات ادعا مورد استفاده قرار می‌گیرند. جهت روشن‌تر بودن بحث، مطالب را در قالب یک دعوی اثبات زوجیت مطرح می‌نماییم:


یکی از مواردی که امروزه در دادگاه‌های خانواده بررسی می‌شود و موضوع بسیاری از دادخواست‌های مردم را به خود اختصاص می دهد، اثبات زوجیت در ازدواج های موقت است. در این موارد که خواهان (طرح کننده دعوا) معمولاً خانم‌ها هستند به دلیل بچه‌دار شدن و یا مطالبه مهریه اقدام به طرح دعوا با موضوع اثبات زوجیت می‌کنند، چرا که با اثبات این موضوع مرد موظف به پرداخت مهریه و نفقه فرزند و همچنین دریافت شناسنامه برای فرزند می‌شود. هرچند که مرد در هنگام جاری شدن عقد موقت شرط بچه‌دار نشدن زن را عنوان کرده باشد. لذا یکی از موارد حقوقی مورد اختلاف در پرونده‌های قضایی عقد موقت همین مسأله است.

افرادی که بدنبال استیفای حق خود در دادگاه‌ها هستند باید به چند نکته توجه داشته باشند. نخست اینکه بر اساس ماده 1257 قانون مدنی: «هرکس مدعی حقی است باید آن را اثبات کند و مدعی علیه هرگاه در مقام دفاع، مدعی امری شود که محتاج به دلیل باشد اثبات امر برعهده او است.»

این ماده در رابطه با موضوع مورد بحث به این معناست که هرکس ادعای زوجیت کند، باید این ادعای خود را با دلیل اثبات کند. در مورد اثبات زوجیت، قانونی که به طور خاص به این موضوع پرداخته باشد وجود ندارد اما به طور کلی ماده 1258 قانون مدنی در رابطه با اثبات دعاوی است.

طبق ماده 1258 قانون مدنی «دلایل اثبات دعوا از قرار ذیل است: 1- اقرار 2- اسناد کتبی 3- شهادت 4- امارات 5- قسم» که هرکدام را با توجه به این مورد خاص توضیح می‌دهیم.

اقرار:

طبق ماده 1259 قانون مدنی اقرار عبارت است از «اخبار به حقی برای غیر که به ضرر خود فرد باشد»، لذا در رابطه با موضوع مورد بحث اگر چنانچه مرد اقرار کند که شوهر خانم است برای اثبات زوجیت کافی است. چرا که مهترین دلیل اثبات در قانون مدنی اقرار است. به عنوان مثال در مواردی ادله و شرایط به گونه‌ای است که مرد مجبور به اقرار می‌شود. مثلا اگر زوجه از زوج دارای فرزندی باشد و با روش های علمی و آزمایشگاهی این موضوع به اثبات برسد زوج مجبور به اقرار می‌شود.

«مقررات مربوط به اقرار در قانون آیین دادرسی مدنی»

سند:

بر اساس ماده 1284 قانون مدنی «سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد». به این معنا که اگر چنانچه طرفین در ابتدای ازدواج موقت سندی مبنی بر این ازدواج تنظیم کرده باشند که چه به ثبت دفترخانه رسمی رسیده باشد و چه با امضای طرفین باشد قابل استناد خواهد بود.

«مقررات مربوط به اسناد در قانون آیین دادرسی مدنی»

شاهد:

اگر چنانچه در هنگام جریان عقد ازدواج شهود واجد شرایطی وجود داشته باشند می‌توانند به این موضوع شهادت بدهند. البته باید به دو نکته توجه داشت اول اینکه طبق ماده 1313 «در شاهد؛ بلوغ، عقل، عدالت، ایمان و طهارت مولد، شرط است». همچنین براساس ماده 230 قانون آئین دادرسی مدنی بند (د) اصل نکاح با گواهی دو مرد و یا یک مرد و دو زن مورد اثبات است.

«مقررات مربوط به شهادت در قانون آیین دادرسی مدنی»

اماره:

ماده 1321 قانون مدنی اماره را تعریف می‌کند. بر اساس این ماده «اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می‌شود». اگر این اوضاع و احوال به حکم قانون باشد به آن «اماره قانونی» و اگر در نظر قاضی باشد به آن «اماره قضایی» می‌گویند. در رابطه با اثبات زوجیت اماره قانونی عملاً کاربرد چندانی ندارد و معمولاً در اثبات از اماره قضایی استفاده می‌شود. به عنوان مثال مهریه یکی از شرایط ضروری برای ازدواج موقت است و اگر زوجه تمام مهریه و یا بخشی از آن را دریافت کرده باشد و دلیلی بر دریافت آن داشته باشد مثلاً چکی از زوج به عنوان مهریه گرفته باشد می‌تواند در دادگاه ارائه کند، و یا زوجه و زوج با هم همکار بوده و زوجه بتواند اثبات کند که در خانه زوج رفت و آمد داشته است در این صورت نیز می‌توان از اماره قضایی استفاده کرد. باید توجه داشت که اماره قضایی باید مبتنی بر دلایل عینی باشد نه امور استنباطی و شهودی. بر طبق قانون امارات قضایی شامل نظر کارشناسی، تحقیق محلی، و معاینه محل می باشد.

«مقررات مربوط به کارشناسی در قانون آیین دادرسی مدنی»

«مقررات مربوط به معاینه محل و تحقیق محلی در قانون آیین دادرسی مدنی»

سوگند:

در بین دلایل اثباتی ضعیف‌ترین دلیل سوگند است و در انکار زوجیت کاربرد دارد به این معنا که مرد قسم یاد می‌کند که با خانم رابطه‌ای ندارد.

باید توجه داشت که دلایل گفته شده به ترتیب از درجه اهمیت برخوردارند به این معنا که اول اقرار بعد از آن سند سپس شهود بعد از آن اماره و اگر هیچ کدام از دلایل اثبات وجود نداشت، مرد می‌تواند با قسم یاد کردن خود را از این ادعا مبرا کند.

«مقررات مربوط به سوگند در قانون آیین دادرسی مدنی»

نکته آخر اینکه در بعضی موارد هیچکدام از دلایل گفته شده قابل ارائه به دادگاه نیست. چرا که مثلاً در مثال حاضر چون ازدواج موقت در فرهنگ ایرانی امری غیر مرسوم شمرده می‌شود، معمولاً ازدواج‌های موقت به صورت مخفیانه صورت می‌گیرد. در چنین حالتی دادخواست متقاضی به دلیل عدم اثبات رد خواهد شد. و بدتر آنکه اگر فردی به دروغ مدعی زوجیت با کسی شود و یا زوجیت را به دروغ انکار نماید، طبق قانون مرتکب جرم شده و طرف او به پشتوانه عدم توانایی اثبات موضوع می تواند بر علیه او اعلام جرم نماید. بنابراین بسیار ضروری است که هنگام ایجاد رابطه حقوقی با دیگران، توجه به جمع آوری دلایل برای اثبات موضوع در صورت بروز اختلاف داشته باشیم.

.

اگر مایلید اطلاعات بیشتر و دقیق تری در خصوص رکن اساسی هر دعوی یعنی دلایل اثباتی داشته باشید، جزوه آموزش در این خصوص که به صورت فایل PDF می باشد را از لینک زیر دانلود نموده و مطالعه فرمایید.

«دلایل اثبات دعوی در دادگاه»

 .

فـکــرش را بکنید که نیرویی داشتید که می توانستید هر کسی را که میـخواستید متقاعد به انجام کارهای دلـخواهتان می کردید. غیرممکن به نظر می آید؟ باید بگویم آنقدرها هم که فکـر مـی کنـیـد سخت نیسـت. افـراد زیـــادی مثل رهبران یا فروشندگان با همین نیرو امـوراتـشان را مــی گذرانند. مـتـدهـایـشـان بــسیــار سرراست است. 

وقتی قدرت این را ندارید که به دیگران حکم کنید و دستور بدهید، می توانید برای انجام این کار از راه های روانشناختی زیرکانه ای استفاده کنید. البته نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و کمی سیاست دارید. در این مقاله می خواهیم راه هایی را به شما معرفی کنیم که با استفاده از آنها می توانید نظر دیگران را تغییر دهید. 

زمینه سازی کنید و برنامه بچینید

قبل از تعیین مورد، خیلی مهم است که طبیعت و ذات فرد مقابلتان را بفهمید. این کار دو مزیت دارد:

1- می توانید با آنها همدلی کرده و یک رابطه ی احساسی برقرار کنید.

2- بهتر می توانید استدلالات خود را بیان کنید و به آنها ثابت کنید که نظرات شما درست تر از مالِ آنهاست.

بعد از آن از راه های زیر استفاده کنید. 

راه های متقاعد کردن دیگران

۱- اعتماد آنها را جلب کنید

مردم خود به خود در مقابل افرادی که می خواهند نظراتشان را تغییر دهند هشیارانه رفتار می کنند. به همین دلیل است که جلب اعتماد آنها یکی از مهمترین قدم ها میشود. باید به آنها ثابت کنید که فردی بی ریا و صادق هستید و نظرات مفیدی دارید. باید تسلط کامل روی صحبت های خود داشته باشید. 
2- نقطه ی مشترک پیدا کنید

افراد زیادی در مورد مسائل و موضوعات مختلف نقطه نظرات مشابهی دارند. به مخاطبین خود نشان دهید که افکار و ایده های شما با مال آنها سازگار است. باید خودتان را جای آنها بگذارید، نگرانی های آنها را بفهمید و نسبت به احساساتشان همدردی نشان دهید.

3- خوب ساختار بندی کنید

هر بحث متقاعد کننده ای، چه یک سخنرانی باشد، چه یک مقاله باید ساختاری روشن داشته باشد. منظور از ساختار مناسب، تکرارها و جا گذاری ها است. وقتی دلایل اینکه چرا مردم باید به شما گوش بدهند را لیست کنید، مهمترین دلایل را برای آخر لیست بگذارید تا در مغز شنوندگانتان باقی بماند. مطالب مهم را چند بار تکرار کنید. 

4- هر دو جنبه را به آنها نشان دهید

هر دو جنبه ی مثبت و منفی نظراتتان معرفی کنید. این کاری بسیار معقول است. حقه ای که اینجا باید بزنید این است که روی جنبه های مثبت را بیشتر تاکید کنید. توضیح دهید که چطور جنبه های بد نظراتتان آنقدرها هم بد نیستند و مزیت ها و فواید آنها بر جوانب منفی اش غلبه دارد. هیچوقت در مورد نقاط منفی آن دروغ نگویید چون اگر مخاطبین این مسئله را متوجه شوند که آنها را فریب داده اید از شما خشمگین خواهند شد. و هیچوقت دوباره به شما اعتماد نمی کنند. 

5- منافع شخصیشان را به آنها یادآور شوید

وقتی منافع شخصی افراد را از یک ایده به آنها توضیح دهید، شانس بیشتری برای متقاعد کردن آنها دارید. چون آنچه از این نظر گیرِ آنها می آید آن چیزی است که همه به آن فکر می کنند. برای انجام این مسئله ابتدا باید نیازهای مخاطبینتان را دریابید. توجه آنها را با گفتن نیازهایشان جلب کرده و به آنها بگویید که چور می توانید آنها را راضی کنید. 

6- به نفس آنها بپردازید

به این کار چاپلوسی و تملق استراتژیک هم می گویند. تحسین کردن کار دیگران--اگر درست انجام شده باشد. چیزهایی را پیدا کنید که مخاطبینتان به آن افتخار می کنند، چه مربوط به استعدادهایشان باشد و چه مشغولیاتشان. وقتی شما افراد را تحسین می کنید، نشان می دهید که توانایی های آنها را شناخته اید. با این کار آنها میل بیشتری به شنیدن حرفهایتان خواهند داشت. 

7- از مراجع استفاده کنید

همه افراد متخصص را دوست دارند. اگر کارشناسی چیزی در مورد موضوعی بگوید، حتماً حرف درستی زده است. حرف های خود را با حرف های متخصصین و کارشناسان مربوطه تطبیق دهید. 

8- رضایت و موافقت عمومی را کسب کنید

اکثر افراد تحت تاثیر کارهای دیگران هستند. کاری که باید بکنید این است که نشان دهید افراد بسیاری حرفتان را قبول دارند. مثال هایی بزنید که چطور ایده ها و نظراتتان جاهای دیگر کاربرد خوبی داشته است. 

9- زمان بندی خوبی داشته باشید

برای خوب زمانبندی کردن نیاز به حس ششم دارید. هیچوقت موقعی که افراد زیر استرس و فشارهای روحی هستند سراغشان نروید. وقتی سراغ آنها بروید که راحت بتوانند به حرفهایتان گوش دهند. 

10- منحصر به فرد باشید

این یک قانون است، هر چیزی که تک تر و منحصر به فرد تر است، قیمت بالاتری هم دارد. خودتان و ایده ها و نظراتتان را منحصر به فرد و تک نشان دهید. با این کار شنونده هایتان بیشتر خواهند شد. این کار را می توانید با نشان دادن اینکه اطلاعات و معلومات زیادی در مورد مسئله دارید انجام دهید. 

11- بی پروا باشید و اعتماد به نفس داشته باشید

ممکن است همه جا برای انجام هر کاری این توصیه را شنیده باشید. بله، چون واقعاً مسئله ی مهمی است. شما خود باید به عقاید و نظراتتان ایمان داشته باشید تا بتوانید دیگران را هم متقاعد به قبول آنها کنید. 

12- جالب و دل چسب باشید

وقتی با یکنواختی صحبت کنید، کم کم شنونده هایتان را از دست خواهید داد. باید با انرژی و جالب صحبت کنید، نشان دهید که خودتان هم از نظراتتان به هیجان آمده اید. 

13- معقول باشید

مردم دوست دارند معقول جلوه کنند، پس روی منطقشان کار کنید. منطق در کار بسیار مهم است. سخنرانیتان باید قالبی معقول داشته باشد. 

14- سیاست به خرج دهید

.با شنوندگانتان همان طوری باید رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. با تُن مناسب صحبت کنید و سر آنها داد نکشید و صدایتان را هرگز بالا نبرید. مهمتر اینکه، کاری نکنید که احساس نادان بودن به آنها دست دهد. به یاد داشته باشید که شما می خواهید با آنها گفتگو کنید نه مشاجره. احترام گذاشتن به مخاطبینتان نباید فراموش شود. 

15- فروتن باشید

کسی افراد خودخواه و مغرور را دوست ندارد. حتی اگر بدانید و مطمئن باشید که نظر شما بهترین است، اگر خودبین و خودخواه باشید دیگر کسی به حرفهایتان گوش نخواهد داد. هیچ وقت هم فکر نکنید که خیلی زود موفق به متقاعد کردن آنها خواهید شد، واقع بین باشید و همیشه این احتمال را بدهید که شکست بخورید.


.پس انداز کنید... 
یکی از موفق ترین سیاست مداران، اندرو یانگ، می گوید: "تاثیر گذاری مثل یک حساب پس انداز است. هرچه کمتر از آن بردارید، سود بیشتری رویش می آید." بدانید که قدرت خود را کجا و چطور استفاده کنید. با کمی تمرین خواهید توانست که خیلی خوب تصمیم گیریهای افراد تاثیر گذاشته و آنها را متقاعد کنید. 

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

نسان نیاز به حرکت و جنبش دارد و بازی بخش مهمی از این نیاز است. هر فرد برای رشد ذهنی و اجتماعی خود نیازمند اندیشه و تفکر است و بازی خمیرمایه‌ ی این تفکر و اندیشه است. آمادگی جسمی و روحی برای مقابله با مشکلات بخشی از فلسفه‌ی بازی کودکان است. بنابراین، بازی هر چه گسترده‌تر، پیچیده‌تر و اجتماعی‌تر باشد کودک از مصونیت روانی بیشتری برخوردار می‌شود. کشف دنیای اطراف بخش دیگری از فلسفه‌ی بازی است که کودک حس کنجکاوی خود را از این طریق ارضا می‌کند. بازی تن و روان کودک را واکسینه می‌کند و مسوولیت‌های اجتماعی  و اقتصادی را که در آینده باید بدوش بکشد را به او می‌آموزد.

 

کودک با بازی کردن موقعیتی بدست می‌آورد تا اعتقادات، احساسات و مشکلات خود را پیدا کند و مهارت‌های زندگی را بیاموزد. رابرت وایت می‌گوید: «ساعات زیادی را که کودکان صرف بازی می‌کنند نمی‌توان به هیچ وجه تلف شده تلقی نمود، بازی ممکن است شادی‌بخش باشد ولی در دوران کودکی یک کار جدی است.» بدون تردید بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی هر کودک محسوب می‌شود.

بازی موثرترین و پرمعناترین راه‌یادگیری کودکان است.

تعریف بازی:

به هر گونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفداری که به صورت فردی یا گروهی انجام پذیرد و موجب کسب لذت و اقناع نیازهای کودک شود، بازی می‌گویند.

 نقش بازی در رشد اجتماعی کودک:

- موجب ارتباط کودک با محیط بیرون می‌شود و دنیای اجتماعی او را گسترش می‌دهد.

- موجب شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت می‌شود.

- همکاری، همیاری و مشارکت کودک توسعه می‌یابد.

- با رعایت اصول و مقررات آشنا می‌شود.

- همانند سازی با بزرگسالان را می‌آموزد.

- با مفهوم سلسله مراتب آشنا شده و آن را رعایت می‌کند.

- رقابت را می‌آموزد و شکست را بطور واقعی تجربه می‌کند.

- قدرت ابراز وجود پیدا می‌کند و از ترس، کمرویی و خجالت بیهوده رها می‌شود.

- حمایت از افراد ضعیف را می‌آموزد.

نقش بازی در رشد عاطفی کودک:

- نیاز به برتری‌جویی را ارضا می‌کند.

- موجب ابراز احساسات،عواطف، ترس‌ها و تردیدها، مهر و محبت، خشم و کینه و نگرانی‌ها می‌شود.

- تمایل به جنگجویی و ستیزه‌گری را کم می‌کند.

- «برون‌نگری» کودک را افزایش می‌دهد.

نقش بازی در رشد جسمی کودک:

- موجب رشد هماهنگ دستگاه‌ها و اعضای مختلف بدن می‌شود.

- باعث تقویت حواس کودک می‌شود.

- نیرو و انرژی بدن را به بهترین شکل مصرف می‌کند.

- کودک به توانمندی‌های فکری و بدنی خود آگاهی پیدا می‌کند.

نقش‌بازی در رشد ذهنی کودک:

- در یادگیری زبان نقش بسزایی دارد.

- در رشد هوشی کودک بسیار موثر است.

- با مفاهیم ساخت، فضا و شکل آشنا می‌شود.

- رفتارهای هوشمندانه کودک تقویت می‌شود.

- موقعیت استفاده از قو‌ه‌ی تخیل در کودک به وجود می‌آید.

- زمینه‌ی بهتری برای تفکر فراهم می‌کند.

 .

 

متأسفانه 80 درصد ازدواج‌ها از انگیزه‌های غلط و خودخواهانه نشأت می‌گیرند. در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

 

1- فشار اطرافیان: تـأثیراتی است که دوستان، خانواده، جـامعه و حتی عقاید زوجین بر آن‌ها تحمیل می کنند. پیامی که مضمون آن اینچنین است: «تو باید در یک رابـطه بـا جنس مخالف خود باشی و یا حتماً ازدواج کنی، اگر رابطه نداشته باشی و یا ازدواج نکرده باشی حتماً عیبی در تـو وجود دارد.» در جامعه فشار زیادی به افراد مجرد تـحمیل می‌گردد اما دیگر زمان آن فرا رسیده است که آنها را بـه حال خود رها کنیم و بیاموزیم که تجرد آنها را درک کرده و ارج نـهیم. هر فردی مختار است مجرد بماند و یا ازدواج کند.

2- رهایی از تنهایی و افسردگی: بسیاری از افراد تنها به این خاطر که تنها هستند (و یا از تنها ماندن هراس دارند) و یا مأیوس شده‌اند تن به ازدواج می‌دهند. آن‌ها تصور می‌کنند که ازدواج مشکل آنها را مرتفع می‌کند. اما در این شرایط معمولاً فرد قادر به یک گزینش صحیح نمی‌باشد و احتمال آنکه فرد با شخص نامناسبی ازدواج کند زیاد است. یک انسان ناامید و تنها پس از ازدواج نیز تنها خواهد ماند. برخی افراد تا آن حد از لحاظ عاطفی تهی می‌باشند که امیدی به یک ازدواج موفق با هیچ فردی را احتمال نمی‌دهند. در نهایت نیز اینگونه افراد گرفتار روابط محنت‌زا و غم انگیزی می‌شوند.

3- عطش جنسی: برخی افراد آنقدر غرق در غرایز جنسی خود می‌باشند که جز روابط جنسی به چیزی دیگری نمی‌اندیشند. آنها رابطه جنسی را به یک رابطه صمیمانه و دراز مدت ترجیح می‌دهند. این گونه افراد تنها بدنبال یک همخوابه می‌باشند تا یک همسر خوب. اینگونه ازدواج‌ها نیز پس از مدتی به سردی گراییده و از هم می‌پاشد. این انگیزه معمولا در مردان مشاهده می‌شود و تعداد آنها هم کم نیست. غرایز به گونه‌ای نیرومند هستند که تمامی مسائل عرفی و منطقی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند و متأسفانه در افراد مقید و با اخلاق که نیروی آن مفری نداشته و متراکم شده است، آسیب بیشتری وارد می‌سازد.

4- گریختن از واقعیات زندگی: بسیاری از افراد ازدواج می‌کنند نه به این خاطر که شخص مناسبی را برای ازدواج یافته‌اند، بلکه به جهت آنکه عذری برای دوری گزیدن از مشکلات و واقعیات زندگی خود تراشیده باشند. زندگی اینگونه افراد عاری از شور و اشتیاق و هدف مشخص است. اما بجای آنکه راه حل را درون خودشان بیابند ازدواج کرده و تصور می‌کنند با ورود فرد دیگری در زندگیشان، زندگی آنها نیز از سکون و کسالت آوری بیرون خواهد آمد.

5- گریختن از رشد و بالندگی: اینگونه افراد تنها به این منظور ازدواج می‌کنند که فرد دیگری مسئولیت مراقبت از آنها را به عهده گیرد. اینگونه افراد معمولاً از لحاظ عاطفی به شریک خود وابسته می‌شوند. اینگونه ازدواج‌ها در موارد زیر نمود بیشتری دارند:

  • ازدواج‌هایی که اختلاف سنی فاحشی میان دو فرد وجود دارد.
  • در ازدواج‌هایی که اختلاف فاحشی در قدرت مالی و یا موفقیت شغلی دو فرد وجود دارد.
  • ازدواج‌هایی که مغایرت محسوسی در سبک زندگی دو فرد وجود دارد.

6- احساس گناه: برخی افراد که پیش از ازدواج با فردی رابطه دراز مدت داشته‌اند تن به ازدواج با او می‌دهند به این خاطر که از ترک کردن شریک خود هراس دارند که پس از رفتن آنها چه بر سر شریکشان خواهد آمد. همچنین احساس گناه می‌کنند زیرا که تصور می‌کنند آنطور که باید و شاید رفتار پسندیده‌ای نسبت به شریک خود نداشته‌اند و یا متقابلاً لطف‌هایی که شریکشان در حق آنها روا داشته را جبران نکرده‌اند. هنگامی که فرد از روی احساس گناه و عذاب وجدان و نه از روی عشق واقعی تن به ازدواج با فردی دیگر می‌دهد ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی نخواهد داشت.

7- پر کردن خلاء احساسی و معنوی: اینگونه افراد دارای حس پوچی و بی‌ارزشی می‌باشند و می‌خواهند توسط فرد دیگری خلاء وجودی خود را به گونه‌ای پر کنند اما باید آگاه باشند که هر میزان هم که فرد مقابلشان آنها را دوست داشته باشد قادر به پر کردن خلاء‌های زندگی آن‌ها نمی‌باشد.

8- پذیرش اجتماعی: جامعه به افراد مجرد به چشم یک انسان متهم می‌نگرد. این جمله را در درب ورودی بسیاری از رستوران‌ها و یا مراکز دیگر زیاد دیده‌اید: "ورود افراد مجرد ممنوع" و یا بسیار از مؤسسات و ادارات افراد مجرد را به استخدام خود در نمی‌آورند. بنابراین ازدواج انگیزه‌ای می‌گردد برای جوانان تا در جامعه مورد پذیرش قرار گیرند.

9- تأمین مخارج زندگی: اینگونه ازدواج‌ها در زنان بیشتر به چشم می‌خورد که به منظور تأمین نیازهایشان با مرد ثروتمندی تن به ازدواج می‌دهند.

10- اعتماد به نفس پایین: برخی افراد با نخستین فردی که به آنان پیشنهاد ازدواج می‌دهد ازدواج می‌کنند. اینگونه افراد به لحاظ اعتماد به نفس پایینشان می‌پندارند قابل دوست داشتن نبوده و یا ارزش، زیبایی، محاسن و هنر کافی در خود سراغ ندارند که فردی شیفته آنان گردد. آنان از ترس آنکه نکند فرد دیگری آنان را نپسندد و شاید این آخرین فرصتی باشد که در زندگی برایشان ایجاد گشته، شتابزده تن به ازدواج می‌دهند. (مانند دخترانی که خیلی زود ازدواج می‌کنند)

11- اخذ تابعیت کشور دیگر: اینگونه افراد برای اخذ تابعیت کشور خاصی تن به ازدواج می‌دهند که یک ازدواج مصلحتی محسوب می‌گردد.

12- بی ارزش شمردن خود: اینگونه طرز تفکر در زنان به چشم می‌خورد. اینگونه زنان و یا دختران چنین می‌پندارند که وظیفه یک مرد تأمین مخارج معیشتی و وظیفه یک زن تنها برآورده ساختن نیازهای جنسی مرد می‌باشد. آنها ارزش زن را در سطح یک همخوابه صرف می‌دانند. یکی از عللی که دختران جوان با مردان مسن ازدواج می‌کنند همین مسئله می‌باشد.

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

دعا درمانی، مقوله‏ای است که در قرن اخیر علی رغم بحران دینی که برخی از اندیشمندان قائل هستند در خور توجه قرار گرفته است.
و آنگاه که ایوب پروردگار خود را چنین خواند که مرا سختی رسیده است و تو بخشنده‏ترین بخشندگانی، ما او را اجابت نمودیم و ناراحتی او را بر طرف ساختیم. قرآن کریم / انبیاء 
دعا درمانی، مقوله‏ای است که در قرن اخیر علی رغم بحران دینی که برخی از اندیشمندان قائل هستند در خور توجه قرار گرفته است. و یکی از روشهای تحقیق در خصوص درمان بیماران استفاده از مقوله‏ی نیایش می‏باشد. نوشتار این بخش در خصوص اثرات دعا و تحقیقاتی که پیرامون این مسئله انجام پذیرفته است تدوین گردیده است. 
از شاخصه‏های مهم سلامت روان، کیفیت صحیح ارتباط با چهار عامل محرک و حرکت آفرین است که ایجاد خلل ارتباط با این چهار عامل، حیات انسانی و سلامت روان او را به خطر می‏اندازد. 
۱) ارتباط با خدا؛ 
۲) ارتباط انسان با دیگران؛ 
۳) ارتباط انسان با طبیعت؛ 
۴) ارتباط انسان با خویشتن خویش. 
ارتباط با خدا، اضطرابها و نگرانیها را کاهش داده و بردباری و صبر انسان را افزایش می‏دهد. قدرت روحی انسان به حد اعلا رسیده و قدرت مقابله و ایجاد ارتباط منطقی جهت حل مشکلات را در فرد ایجاد می‏نماید. 
به تبع ایجاد ارتباط صحیح با خدا، ارتباط او با دیگران، طبیعت و خویشتن او نیز جهت دار و منطقی می‏گردد.
راههای مختلفی برای ارتباط با خدا وجود دارد «الطرق إلی الله بعد انفاسکم» راه رسیدن به خدا به شمارش نفسهای شماست یعنی به تعدد نفسهای شما راه برای ارتباط با خدا وجود دارد. از میان طرق گوناگون ارتباط با خدا، دعا دارای نقش گسترده‏ای در سلامت روان است. امام صادق‏علیه السلام فرمودند: ارگانیزم معنوی انسان با ارتباط با ملکوت اعلی جایگاه خود را یافته و آرامش و سکون می‏یابد، در حالیکه انسان بدون پیوستن به محضر ربوبی خویشتن را در اقیانوس بی هویتی تنها می‏بیند و دعا پیوستن روح ملکوتی انسان به سرچشمه کمال مطلق است، چرا که همه‏ی انسانها در پی کمال مطلق می‏باشند، اگرچه در مصداق به خطا می‏روند، اما تا رسیدن به کمال مطلق آرام خواهند گرفت. 
امروزه بحث دعا و نیایش به گفته الکسیس کارل همانند نیاز انسان به اکسیژن و آب است. او معتقد است، نیاز به مذهب و عرفان را می‏توان نظیر نیاز به اکسیژن دانست و نیایش نیز همانند دستگاه تنفس عمل می‏کند و می‏توان گفت که نیایش و دعا عامل پیوستگی روان انسان با جایگاه اصلی خویش است و بدون شک همان طور که جسم انسان بدون آب و اکسیژن از بین خواهد رفت، روح انسان نیز بدون دعا پاینده نخواهد ماند.

● جایگاه دعا در قرآن‏ 
غالباً زمانی که خدا کلمه‏ی «من» را در آیات استفاده می‏کند یا برای اظهار محبت شدید است یا اظهار غضب هرگاه کلمه‏ی «من» از گفته با ملاطفت بندگان و دعای آنها را منتسب به خود نموده و دست نوازش بر سر آنها کشیده است. البته باید گفت اجابت دعا به معنای برآورده شدن فوری تقاضا نیست، چه بسا دعاهایی که در ظاهر به نتیجه نمی‏رسند ولی نفس دعا نوعی اجابت خداست. 
با چنین نگرشی رابطه انسان با خدا منبع دریافت پیام الهی است و تنها راه خروج از بحرآنهاو ناامیدیهای روحی باعث برگشت انسان به مبدافیض ازلی می‏شود. الکسیس کارل در کتاب نیایش خود اشاره داشته است که در همه‏ی اعصار اثر درمانی دعا توجه آدمیان را به خود جلب کرده و امروز نیز در نیایشگاهها و زیارتگاهها اغلب از درمان بیماریها گفتگو می‏شود. 
موسسه طبی «لورد» با نشان دادن امکان چنین درمانهایی خدمت بزرگی به عالم پزشکی نموده است. دعا گاهی اثر معجزه آسائی دارد بیمارانی دیده شده‏اند که به ناگهان از بیماریهایی چون اوپوس سلی صورت، سرطان، عفونت کلیه، زخمهای بدنی، بیماریها ریوی و استخوانی بهبود یافته‏اند. 
کیفیت درمان تقریبا همیشه به یک شکل است ابتدا با دردی شدید و سپس با احساس بهبود همراه است در چند دقیقه یا حداکثر چند ساعت، نشانه‏های بیماری بر طرف می‏شود و ضایعات بدنی التیام می‏یابد. این شفای معجزه آسا با افزایش سرعت درمان همراه است و هیچگاه تا به حال چنین سرعتی در تجارب جراحان و فیزیولوژیستها دیده نشده. برای آنکه چنین حالتی رخ دهد احتیاجی نیست که بیمار خود دعا کند. کودکان خردسالی که هنوز سخن نمی‏گویند و یا کسانی که معتقد نبوده‏اند، در لورد شفا یافته‏اند دعا برای دیگران همیشه موثرتر از دعا برای خویشتن است البته عوامل زیادی در تأثیر دعا مؤثر هستند. 
اثر دعا بستگی به شدت و کیفیت آن دارد. در طول چهل یا پنجاه سال اخیر، تعداد شفایافتگان لورد کمتر شده است، زیرا بیماران، دیگر آن محیط پر از صفا و روحانیت قبلی را در اختیار ندارند. زائرین را اغلب سیاحتگران تشکیل می‏دهند و اثر دعای آنان ناکافی و نارساست. 
دکتر الکسیس کارل در جای دیگر نکات قابل توجهی را در مورد پدیده دعا و نیایش بیان می‏کند. 
اثر دعا بستگی به شدت و کیفیت آن دارد، هرچه دعا کننده از غیر حق بیشتر بریده باشد، توجه او به حضرت حق شدیدتر خواهد بود. لذا شدت و کیفیت آن در تاثیر گذاری آن مؤثر است.

● دعای در حق غیر 
عشق و محبتی که از سر معامله نباشد مهمترین و مؤثرترین عوامل جذب است. امام کاظم‏علیه السلام می‏فرمایند: هر دعائی که در حق دیگران باشد از عرش به او فرمان می‏رسد صدهزار برابر برای تو باشد. به عبارتی صدهزار برابر دعای تضمین شده از طرف خدا داریم. در این روایت ایجاد ارتباط عاطفی بین انسانها تاکید شده و تمرین داده می‏شود. زیرا یکی از شاخصه‏های سلامت روان ایجاد ارتباط سالم و پاک با دیگران است. همراهی با جمع، موجب سلامت روان فردی است. 
افرادی که قادر به برقراری ارتباط عاطفی با انسانهای دیگر نیستند از آلودگی روحی برخوردارند و آمادگی بزهکاریشان بیشتر است. در بررسی‏های آماری این نتیجه گرفته شده است که میان خشونت و بی مهری و بزهکاری افراد ارتباط مستقیم برقرار است. یعنی فردگرایی و اصالت با فرد با تجاوز به حقوق دیگران مرتبط است. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله می‏فرماید: دو تن از یکی بهتر و سه تن از دو تن برتر و چهار تن از سه تن نیکوتر است، همیشه با جماعت باشید. و حتی در میان جمع و جماعت دعا به اجابت مقرون‏تر است، البته برخی از ویژگیها و حالات خاص باعث نزدیک شدن دعا به اجابت می‏گردد. بدین سبب امام صادق‏علیه السلام فرموده است: سه کس مستجاب الدعوه هستند: حجاج، رزمندگان، بیماران.

● بهترین زمان دعا 
اوج انرژی هستی در لحظات پیش از طلوع است. اذان صبح تا طلوع آفتاب بهترین و مناسب‏ترین زمان از دیدگاه انرژی هستی و کیهانی است و انرژی جذاب هستی آماده‏ی جذب و خلق و ایجاد خواسته‏ها و نیات درونی شماست. 
از ائمه معصومین هم آمده است: هرگاه از خداوند مهربان چیزی خواستید صبح زود خواسته تان را مطرح کنید، از اذان صبح تا طلوع آفتاب فرشتگان ندا در می‏دهند که آیا حاجتمندی هست که ما حاجتش را روا داریم.

● پژوهشهای انجام شده در خصوص اثر درمانی دعا 
در سال ۱۹۹۱ در مجله British gournal پژوهشی تحت عنوان درمان سرطان به روش طب سوزنی رادیو فرکانس با استفاده از تلاوت قرآن مقدس به چاپ رسید. در این تحقیق دکتر ایمام به همراه یک تیم کامل پزشکی به مدت ۸ سال به طور نیمه تجربی و شاید به عنوان اولین پژوهش کابردی مفاهیم دینی در علوم پزشکی به مطالعه و تحقیق پرداخته‏اند. 
روش تحقیق در این پژوهش به این ترتیب بود که صوت آیات معینی از قرآن کریم (سوره‏ی مبارکه یس آیات ۱۱۹) را به شکل امواج رادیویی به کمک ترانس دیوسری بر روی نقاط طب سوزنی بیمار عبور می‏دادند و روزانه برای هر بیمار ۱۰ دقیقه و به مدت یک هفته این کار ادمه می‏یافت. 
این پژوهش بر روی ۷۵ بیمار که سنین بین ۲۸۰ سال داشتند و به انواع مختلفی از سرطان مبتلا بودند به مدت ۸ سال انجام گرفت ۶۴ نفر از این بیماران توسط مطالعات پاتولوژی و آسیب‏شناسی بدخیمی آنها تثبیت شده بود و توسط سرطان شناسان با استفاده از روشهای درمانی مرسوم تحت درمان قرار گرفته بودند. اکثر این بیماران سرطان رحم و سینه داشتند در پایان، محقق به این نتیجه رسیده است که در این روش علاوه بر اینکه کاهش علامتی و بالینی قابل ملاحظه‏ای شامل (تسکین درد) بهبود خواب، رفع تهوع و استفراغ، کاهش تومور و بهبودی سریع زخم مشاهده، گردیده در(۲۰%) موارد جواب مجدد پاتولوژی منفی گزارش شده و در (۴۰%) موارد درمان به طور نسبی بوده است. 
محقق مورد نظر در گوشه‏ای از مقاله خود آورده است که: قرآن، کتاب مقدس مسلمانان به سبک و نظم عربی است. وقتی آیات قرآن با قرائت صحیح و با صوت خوش تلاوت شود، موجب آرامش روح قاری و مستمعین می‏گردد و قرآن خود درباره ی فوائدش در بهبود بیماری‏های روح و جسم صحبت می‏کند و بعد محقق چنین استنباط می‏کند: که عبور تلاوتها به شکل امواج رادیوئی از درون نقاط طب سوزنی ناحیه‏ی مبتلا موجب یکسری فعالیتهای بیوفیزیکی و بیوشیمیایی در سطح سلولهای بدن شده و عناصر سلولی را مجدداً منظم می‏کند تا بتوانند به شکل هماهنگ با یکدیگر عمل کنند و بدین صورت است که این روش منجر به بهبود بیماریها می‏شود. این روش فیزیولوژی منحرف شده و سلولهای سرطان زا را مجدداً تنظیم نموده و از سنتز کنترل نشده پروتئینها جلوگیری می‏کند. 
در هفته نامه «هنگام» در مقاله‏ای تحت عنوان داروئی به نام دعا آورده شده است که یک متخصص بیمارستان تگزاس در مورد اثر شفابخش دعا در بیماران صحبت می‏نماید و در آن مقاله به تحقیقات سال ۱۹۸۸بخش عروق بیمارستان سانفرانسیسکو و تحقیقات سال ۱۹۸۰همان مرکز در مورد تاثیرات دعا و نیایش در بهبود بیماریها استناد نموده و در پایان مقاله‏ی خود جمله‏ای بدین مضمون آورده است: اگر به اعتبار این دارو معترف باشیم باید در نسخه‏های پزشکی خود بنویسیم: سه بار در روز دعا کنید. 
دکتر هوبرت بنسون استاد دانشکده و رئیس سمینار در ایالت بوستون آمریکا در کنفرانسی که تحت عنوان ارزشهای درمانی دعا برگزار شده بود عباراتی را چنین مطرح نموده‏اند: 
دعا خواندن مغز را به کار می‏اندازد. عوارض ایدز را کاهش می‏دهد، از فشار خون می‏کاهد و نازائی را درمان می‏کند. تکرار دعاها و بیرون کردن اندیشه‏های مضر از مغز، بسیاری از مردم را قادر می‏سازد تا تغییرات فیزیولوژیک در خود پدید آورند.
 
معنویت و اضطراب
انسان امروز را اگر انسان مضطرب و نگران بخوانیم، سخنی به گزاف نگفته ایم. صنعت و تکنولوژی از یک سو و دوری از معنویت از سوی دیگر روح انسانها را دچار سردرگمی و پریشانی کرده است. 
البته انسانهای مؤمن و دانا از این قاعده مستثنی هستند و آنها در سایه یاد و ذکر حضرت حق، به آرامش و آسایش رسیده اند. 
در این مقاله نویسنده سعی کرده است به بررسی نقش دین در کاهش اضطراب انسان بپردازد. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:

● پیچیدگی انسان 
انسان در نظام آفرینش و در میان موجودات عالم با داشتن دو دستگاه ادراکی (عقل) و تحریکی (قلب)، پیچیده ترین و درهم تنیده ترین و به لحاظ جامعیت وجودی، مدال احسن المخلوقین(۱) بر سینه و تاج کرمنا (۲) بر سر دارد. او دارای استعدادها و قابلیت های فراوانی است که در صورت قرار گرفتن در مدار سجده و عبودیت و بندگی گل وجودش به کمال شکفتگی می رسد و سعادت و نیکبختی حاصل این حرکت است «قد افلح من زکیها»(۳) و اگر از مدار بندگی خدا خارج شود نتیجه و فرجام آن ناامیدی، باختن و پژمردگی و دفن گل وجود در گل گناه خواهد بود «و قد خاب من دسیها»(۴) و دارای خواسته ها، نیازها و کشش هایی است که در صورت تلاش و کوشش نیازهای خود را ارضاء خواهد کرد «لیس للانسان الا ما سعی»(۵). 
او با تکمیل مثلث رشد، ترقی و توسعه، خواستن- دانستن- توانستن مسیرهای سخت و نفس گیر زندگی را طی می کند ولی در اثنای حرکت درمی یابد که طی این مرحله با همرهی خضر باید صورت گیرد که: 
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن 
ظلمات است بترس از خطر گمراهی(۶) 
انسان دارای نیازهای متعدد و متنوعی است، نیازهای مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، یکی از نیازهای او نیاز به دین است و به تعبیر آلپورت (۱۹۶۷): گل سرسبد نیازهای انسان دین است(۷)، ریشه احساس به دین در وجود آدمی را باید در حس پرستش که یکی از ابعاد فطرت است جستجو کرد و تلاش دین الهی و همه پیام آوران آسمانی در گذر تاریخ معطوف به پرواز دادن انسان از عالم خاک به عالم پاک می باشد. و در واقع همه ناله ها و درد هجرانهای انسان رسیدن به کمال مطلق و خدای مهربان است که: 
بشنو از نی چون حکایت می کند 
وز جداییها شکایت می کند 
از نیستان چون مرا ببریده اند 
وز نفیرم مرد و زن نالیده اند 
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق 
تا بگویم شرح درد اشتیاق 
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش 
باز جوید روزگار وصل خویش(۸) 
نیاز به دین و معنویت 
به دیگر سخن انسان گرایش و جذبه و کشش های دائمی به سوی معبود خویش دارد و تلاش ها، کوشش ها، زمزمه ها، طلب ها و راز و نیازهایش برخاسته از آن کشش هاست، عبادت تجلی خواست درونی بشر است و منظومه عبادات نیز شکل دادن بر آن حقیقت و تجلی فطری است. بنیامین راش پدر روانپزشکی آمریکا می گوید: دین آنقدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس(۹). آرنولدتوین بی می گوید: بحرانی که اروپائیان در قرن حاضر دچار آن شده اند اساساً به فقر معنوی باز می گردد، ولی معتقد است: تنها راه درمان این فروپاشیدگی اخلاقی که غرب از آن رنج می برد بازگشت به دین است.(۱۰) 
حماسه سرای بزرگ ابوالقاسم فردوسی در این زمینه می گوید: 
ز دانش نخستین به یزدان گرای 
که اویست جان تو را رهنمای(۱۱) 
ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس آمریکایی می گوید: ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد، فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد.(۱۲) ولی معتقد است: زندگی مذهبی به یک معنا شکستن بن بست هاست زندگی مذهبی همراه شدن (هم نوازی) با هستی است(۱۳). و نیز می گوید: اگر از من بپرسند وجود خداوند چگونه ممکن است در حوادث و رویدادهای بشر تغییری را سبب شود به سادگی جواب می دهم با اتصال بشر در موقع دعا(۱۴). 
ایشان معتقد است: انسان متدین واقعی، تسلیم اضطراب نمی شود و توازن شخصیت خویش را حفظ می کند و همواره آماده مقابله با مسایل ناخوشایندی است که احتمالا روزگار برایش پیش می آورد(۱۵). 
دکتر توماس هایسلوپ می گوید: مهمترین عامل آرامش بخش که من در طول سالهای متمادی تجربه کرده ام و در مسایل روانی به آن پی برده ام همین نماز است(۱۶). 
دکتر الکسیس کارل می گوید: دعا و نماز قوی ترین نیرویی است که انسانها می توانند ایجاد کنند(۱۷). 
دکتر پول ارنست P.E.Adolph متخصص جراحی عمومی دانشگاه پنسیلوانیا می نویسد: مهمترین عامل شفای انسان مریض ویتامین ها، داروها، معاینات و جراحی نیست بلکه امید و ایمان است(۱۸). 
وایلر willer (۱۹۸۸) اظهار می دارد که: فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره می شود(۱۹).
قرآن کریم: انسان مؤمن و معتقد به خدا از حزن و اندوه گذشته و از ترس و نگرانی و اضطراب آینده به مجمع الجزایر امن امان و صلاح و سعادت رهنمون می شود. 
(الا ان اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (۲۰).

● منشأ اضطراب و افسردگی 
و مثلث شناختی منفی که در سبب شناسی اضطراب و افسردگی به صورت: 
نگرش منفی نسبت به خویشتن= حقارت 
نگرش منفی نسبت به تجربیات گذشته= احساس بدبینی 
نگرش منفی نسبت به حوادث آینده= احساس ناامیدی، رخ نشان می دهد. 
درچشم دین و در آئینه مذهب هرسه احساس مذکور رنگ می بازد و مورد نکوهش قرارمی گیرد (۲۱) 
۱) درنکوهش از احساس حقارت می فرماید: «ولله العزه و لرسوله و للمومنین» عزت ازآن خداوند و رسول او و مؤمنین است.(۲۲) 
۲) درنکوهش احساس بدبینی می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن» ای کسانی که ایمان آوردید از بدگمانی بپرهیزید. (۲۳) 
۳) درنکوهش از احساس نومیدی می فرماید: «و لاتیئسوا من روح الله» از رحمت خدا ناامید نشوید. (۲۴) 
و بدینسان با نفی احساس حقارت و کهتری، احساس عزت، کرامت، مهتری و اعتماد به نفس و با نفی احساس بدبینی و بدگمانی، احساس واقع نگری و بلکه مثبت نگری و به جای احساس ناامیدی و یأس سکوت و ایستایی، امید و رجاء و حرکت و پویایی نصیب انسان می شود.(۲۵) و بقول اقبال لاهوری: ساحل افتاده گفت: 
گرچه بسی زیستم، هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم. 
موج زخود رفته ای تیز خرامید و گفت: 
هستم اگر می روم، گر نروم نیستم(۲۶) 
و این همان معیار ایده آل سلامت روانی در مکتب اسلام است. امروز بشر به خاطر دوری از دین و معنویت بیش از هر زمان دیگری در اضطراب است، اضطراب یکی از آلام روانی است، اضطراب احساس ناخوشایند و مبهمی از رنج و هراس است همراه با انتظاری تلخ، اضطراب همچنین با عکس العملهای فیزیولوژیک مانند تعریق، تپش قلب، خشکی دهان، لرز و بی قراری همراه است. تفاوت ترس و اضطراب دراین است که ترس عاملی مشخص و عینی درحال یا آینده دارد، ولی اضطراب مبهم است. فشار روانی یا استرس هم واکنش فرد به یک رویداد و موقعیت درگذشته یا حال است یکی از عوامل بوجود آورنده اضطراب که در موقع امتحان و کنکور ایجاد می شود ارزیابی های غیرواقع گرانه است (۲۷)

● راهکار مقابله با مشکلات و سختی ها 
قرآن کریم در مقابله با سختی ها و حوادث زندگی انسانها را به تلاش «لیس للانسان الا ما سعی...» (۲۸)، صبر و شکیبایی «صبرا جمیلا» (۲۹) و استقامت و پایداری (واستقم کما امرت» (۳۰) فرا می خواند. 
درگذر سالم از عرصه ها و مسیرهای دشوار و انتخاب بهترین راه توکل «فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین» (۳۱) وتوسل به پیامبر(ص) و اهل بیت (ع)، «وابتغوا الیه الوسیله» (۳۲) استفاده از توفیق، حمایت و الطاف پروردگار سفارش می کند. ارتباط مفیدو موثر با خداوند و با خود و دیگران در چشم دین وحدت آفرین، امیدبخش، انرژی زا است. نماز و نیایش و دعا و ارتباط خالصانه با خداوند و ارتباط با منبع لایزال نیرو و قدرت «لاحول ولاقوه الابالله» نیروبخش ترین عامل برای انسان در عرصه های عشق آفرین زندگی به شمار می روند و لذا قرآن می فرماید: 
«واذکروالله کثیرا» خدا را پیوسته یاد کنید 
«اقم الصلوه لذکری» نماز را مخصوصا برای یاد خدا بپا دارید 
«استعینوا بالصبر و الصلوه » و ازخدا به صبر و نماز یاری جویید 
«الا بذکرالله تطمئن القلوب» دلها فقط با یاد خدا آرامش می گیرد 
اندیشمندان براساس یافته های علمی ۴ نوع از امواج مغز را شناسایی و کشف کرده اند: 
۱) موج آلفا دارای بار مثبت و ۴۱-۸ فرکانس (هرتز) هنگامی منتشر می شود که انسان در حالت آرامش عمیق، راحتی و استراحت که با نوعی آگاهی و هوشیاری درونی یا خودآگاهی همراه است منتشر می شود. 
۲) موج بتا دارای بار مثبت و منفی و بیش از ۴۱ فرکانس هنگامی منتشر می شود که انسان هوشیار است در وضعیت عادی روزمره قرار دارد. 
۳) موج تتا دارای بار مثبت و منفی با ۷-۴ فرکانس هنگامی منتشر می شود که انسان در حالت خواب سبک قرار دارد. 
۴) موج دلتا دارای بار مثبت و منفی و با ۳ و کمتر از ۳ فرکانس و هنگامی منتشر می شود که انسان در حالت خواب عمیق قرار دارد و صفر وپایین تر ازصفر در حالت اغماء و مرگ است. 
مشاهده می شود که در حالت های آرامش بخش انسان در حالت موج آلفا قرار می گیرد و بهترین وضعیت برای تجدید قوای جسمی و روحی روانی است که میزان یادگیری را بالا می برد و در ارائه یافته های ذهن مفید و موثر است و این نسخه بی بدیل دین و معنویت است که در همه عرصه ها و مخصوصا درعرصه های خطر دست انسان ها را می گیرد و آنها را از مسیرهای سخت و پرخطر به سوی سعادت و موفقیت رهنمون می شود.
همیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روز‌افزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روانشناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته‌ها و نیازهای مادی قد علم کنند و اهمیت بیشتری بیابند. چنین به نظر می‌رسد که مردم جهان، امروزه بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند و روانشناسان و روان‌پزشکان نیز به طور روزافزون در می‌یابند که استفاده از روش سنتی و ساده برای درمان اختلالات روانی کافی نیست. 
از سوی دیگر سازمان جهانی بهداشت در تعریف ابعاد وجودی انسان، به ابعاد جسمانی و روانی اجتماعی و معنوی اشاره می‌کند و بعد چهارم، یعنی بعد معنوی را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می‌سازد. 
در آستانه قرن بیست و یکم، انسان به نقشه کامل ساختار ژنتیکی بشر دست یافته و ادعا می‌شود که تا پنجاه سال آینده، کلیه بیماری‌های ژنتیکی مهلک، شناخته و ریشه‌کن خواهند شد و احتمالا در آینده بسیار نزدیک، بشر قادر خواهد بود انسان بسازد، اما سوال این است که خلق دوباره انسان به دست انسان، چه نتایجی در بر خواهد داشت؟ افزایش طول عمر انسان از ۸۰ سال به ۱۰۰ سال و ۲۰۰ سال و ازدیاد جمعیت به صورت انفجارآمیز، چه وضعیتی را در جهان به وجود خواهد آورد؟ این سوال‌ها تنها از آینده‌نگری از نوع علمی - تخیلی ناشی نمی‌شود، بلکه به تجزیه و تحلیل فلسفی، اخلاقی و معنوی نیاز دارد. 
انسان باید جهان را از نو شناسایی کند. باید درکی دقیق و عمیق از طبیعت، محیط‌زیست و کهکشان و خلقت به دست آورد. اینجاست که بعد معنوی انسان خودنمایی می‌کند. 
هرگاه ماهیت معنوی انسان و نقش روان درمانی در رشد معنوی انسان بخواهد مورد بررسی قرار گیرد لازم است هدف روان درمانی که همانا درمان مشکلاتی که ماهیت عاطفی دارند می‌باشد که البته این درمان براساس روش‌های روان‌شناختی که به وسیله یک فرد متخصص که با بیمار، ارتباط حرفه‌ای خاص ایجاد می‌کند، اجرا می‌شود، بررسی گردد. 
از سوی دیگر برخی از روانشناسان (شهیدی، ۱۳۸۰، وون، ۱۹۹۳) معنویت را عنوان تلاش دائمی بشر برای پاسخ دادن به چراهای زندگی تعریف کرده‌اند. به عبارت واضح‌تر، استفاده بهینه از قوه خلاقیت و کنجکاوی برای یافتن موجود مرتبط با زنده ماندن و زندگی کردن و در نتیجه،‌ رشد و تکامل بخش مهمی از معنویت را تشکیل می‌دهد.

● روان درمانی و معنویت: 
هرگاه معنویت بخواهد نقش خود را در مواجهه درمانی به طور کامل ایفا کند، باید دیدگاه‌ یا رویکردی وجود داشته باشد که به درمانگر کمک کند تا بتواند این نقش را به درستی درک کند. بدون تردید هر درمانگری برای خودش دیدگاه‌هایی در زمینه معنویت دارد. در این موضوع نکته این است که درمانگر چگونه می‌تواند در تجربه معنوی مراجعان در طول زندگی آنان و در اتاق درمان حضور پیدا کند. موضع خاصی که درمانگر اتخاذ می‌کند، به این سوال که کدام رویکرد را باید پذیرفت، پاسخ نمی‌دهد. (البته این هم راه‌‌حلی است که درمانگر با افراد و مراجعین متعلق به مذهب خودش کار کند و به این ترتیب نقشی شبیه به نقش یک هدایت کننده معنوی داشته باشد.) 
درمانگر انعطاف‌پذیر که در یک چارچوب مذهبی کار می‌کند می‌تواند کنکاش‌ها و فراز و نشیب‌های معنوی مراجعان خود را به خوبی درک کند. اما هر قدر هم که درمانگر مذهبی، انعطاف‌پذیر باشد بازهم اشکال پیش می‌آید، برای مثال، یک درمانگر مسیحی را در نظر بگیرید که با بلاتکلیفی‌های زیر مواجه شود؛ 
۱) مراجعین درگیر بت‌پرستی یا شرک شده‌اند. 
۲) مراجعین به طالع‌بینی، جادو، خرافات و مانند اینها علاقه مندند. 
۳) مراجعین به فکر سقط جنین افتاده‌اند. 
۴) مراجعین به تناسخ روح اعتقاد پیدا کرده‌ و مدعی‌اند که قبلا چند بار به دنیا آمده و در این جهان زندگی کرده‌‌اند. 
۵) مراجعین حضور خویشاوندان مرده خود را در اتاق درمان احساس می کنند. 
هریک از این پدیده‌ها یا همه آنها ممکن است برای درمانگر مسیحی بسیار مذهبی، مشکلاتی به وجود آورند. می‌توان تصور کرد که برای درمانگران بودایی، هندی، یهودی و دیگر مذاهب نیز مشکلات مشابهی پیش آید. در این موارد، رویکرد فلسفی مشهور به پدیدارشناسی، یک راه حل ارائه کرده است (پدیدارشناسی، مکتبی فلسفی است که در آن اعتقاد بر این است که “دانش و درک قابل اعتماد، به وسیله بررسی و توصیف تجربه‌های انسان، از اشیای پیرامون او به دست می‌آید.”) پدیدارشناسی با تجربه‌های ما از واقعیت و نه خود واقعیت، سر و کار دارد. 
نتیجه اینکه در چارچوب دیدگاه پدیدارشناختی من نمی‌توانم بگویم احساس یا تجربه شما، اشتباه یا غیرواقعی است. من فقط به عنوان درمانگر می‌توانم بگویم تجربه شما (مراجع) تجربه‌ای غیر معمولی است و نتایج آزارنده‌ای خواهد داشت. 
پس دیدگاه پدیدارشناختی، عمیقا برای واقعیت دیگران، احترام قائل است. چالش درمانگر این است که مراجع خود را در کشف واقعیت خصوصی او همراهی کند که در این صورت به ناچار جهان‌بینی او بر مراجع تاثیر می‌گذارد. 
از سوی دیگر روان درمانی هستی‌گرا (وجودی) نوعی رویکرد درمانی است که بر مسائلی که در وجود فرد ریشه دارند، تمرکز می‌کند، هستی‌گرایی یا وجودگرایی، فلسفه‌ای است که هدف آن درک یا روشن کردن تجربه “بودن در جهان هستی” است. بنابراین، کانون توجه آن، نحوه بودن فرد و حالت کیفی رابطه انسان با خود، دیگران و جهان مادی است.روانکاوی به نام فرانکل که هستی‌گرا بود، رویکرد درمانی خود را لوگوتراپی یا معنا درمانی نامید. او مدت سه سال در بازداشتگاه آشویتس و داخائو زندانی بود. 
در همان جا بود که فهمید “فقط کسانی می‌توانستند زنده بمانندکه به آینده می‌اندیشیدند و هدفی در آینده داشتند و در جستجوی یافتن معنایی در آینده بودند (فرانکل ۱۹۷۸ :۱۳۵) فرانکل معتقد بود که یک خلاء وجودی در قلب زندگی قرن بیستم وجود دارد که فقط می‌تواند توسط خداوند پر شود. “درباره احساس بی‌معنایی به خودی خود نیز می‌توان گفت که نوعی ناامیدی وجودی و پریشانی معنوی است تانوعی اختلال عاطفی یا بیماری روانی” (۱۹۷۸ :۱۳۴) فرانکل مذهب را یک پدیده انسانی قلمداد می‌کرد و معتقد بود که مذهب، نتیجه چیزی است که “من آن را انسانی‌ترین پدیده‌ انسانی، یعنی “اراده برای کسب معنا” می‌دانم و ما می‌توانیم بگوییم که مذهب برای ارضای آنچه اکنون می‌توانیم آن را “اراده‌ای برای کسب معنای نهایی” بنامیم ظهور کرده است” (۱۹۷۸:۱۵۳)

● نقش دعا در روان‌درمانی: 
در کتابی که توسط انجمن روان‌شناختی آمریکا به چاپ رسیده است. ریچاردز و برگین (۱۹۹۷) نوعی راهبرد معنوی برای استفاده در مشاوره و روان درمانی مطرح می‌کنند. این راهبرد چیزی نیست جز دعا کردن برای مراجعین و ترغیب آنان به دعا کردن درباره مشکل خود.صرف‌نظر از هر معنایی که دعا برای درمانگر دارد، دعا برای درمانجو ممکن است معناهای کاملا متفاوتی داشته باشد.معنای دعا برای مراجع، با هر آنچه که این عمل برای مشاور معنا می‌دهد، می‌تواند بسیار متفاوت باشد.مثلا می‌تواند دعا کند در هنگام احساس اضطراب یا دعا کردن قبل از جلسه درمان و ... باشد. 
در فرآیند روان‌درمانی، به نظر می‌رسد که ترغیب مراجعین به دعا کردن، رابطه درمانی را تغییر دهد و آن‌ را شبیه به راهنمایی معنوی سازد و در عین حال ممکن است برای مراجعینی که گرایش‌های مذهبی دارند، بسیار مناسب هم باشد.در عین حال شواهدی نشان می‌دهد که دعا می‌تواند تاثیر مثبتی بر سلامتی شخص هدف دعا داشته باشد، به این ترتیب حال که می‌دانیم دعا، نتایج سودمندی دارد، آیا منصفانه است که آن را رد کنیم؟


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

      

در سال 1963، یک روان‌شناس آمریکایی به نام بتی فریدن با یک وضعیت روانی غیرعادی که در بین زنان، در سنین مختلف، به طور گسترده‌ای شایع بود روبرو گشت. او در ابتدا دلیلی برای وجود این وضعیت نمی‌شناخت و از این رو در مقابل این پدیده کاملاً گیج و حیرت‌زده شده بود. زنان (اکثراً متاهل) از افسردگی، ناتوانی در تمرکز کردن، گریه بی‌دلیل، خواب زیاد و احساس خستگی غیرعادی شکایت داشتند. آن‌ها در یک کلمه، احساس ناخشنودی و غمگینی می‌کردند. و همان طور که گفته شد ظاهراً دلیلی برای وجود چنین احساسی در بسیاری از آن‌ها وجود نداشت. آن‌ها ازدواج‌های موفقی داشتند، فرزند داشتند، از نظر مالی مشکل خاصی نداشتند و در شبکه‌های اجتماعی و گروه‌های محلی عضویت داشتند و فعالیت می‌کردند. بسیاری از آن‌ها قبل از تصمیم‌گیری برای ازدواج و بچه‌دار شدن، حداقل یک یا دو سال تحصیلات دانشگاهی داشتند.
فریدن به علّت وجود افسردگی در بین زنان پی نمی‌برد و آن را «مشکلی که نام ندارد» می‌نامید. او در کتاب خودش به نام «رازهای زنان» به ردگیری منشاء این مشکل پرداخت. او در این کتاب می‌گوید که از همان ابتدا عقیده داشته است که مشکل این زنان، فردی نبوده است. یعنی این زنان مشکل بیولوژیکی، هورمونی، جنسی یا دیگر اختلالات روانی نداشتند. بنابراین پاسخ این مساله را در جای دیگری باید جستجو کرد.

فریدن پس از صحبت کردن با صدها زن دریافت که منشاء افسردگی آن‌ها «بحران هویت» است. از یک طرف، از دوران کودکی به زنان گفته شده بود که پس از ازدواج و بچه‌دار شدن، ارضاء و خوشبخت خواهند شد ولی از طرف دیگر، واقعیت این بود که آن‌ها هر چه بیشتر انرژی خود را تنها صرف ایفای نقش‌های سنتی زنانه می‌کردند، بیشتر و بیشتر احساس ناخشنودی و غمگینی می‌نمودند. یکی از مادران جوان به فریدن گفت: «من هر کاری که یک زن قرار است انجام دهد انجام داده‌ام- کارهای ذوقی، باغبانی، آشپزی، خیاطی، ترشی انداختن، مربا درست کردن و ... امّا ناراحت و غمگینم. من احساس می‌کنم شخصیت مستقلی ندارم. حس می‌کنم خدمتکاری هستم که باید آشپزی و رختشویی کنم و نیازهای دیگران را برآورده کنم. بالاخره من کیستم؟» زن دیگری به او گفته بود که همه چیز در زندگی دارد- شوهری که در حرفه‌اش در حال ترقی است، یک خانه زیبا و دوست داشتنی و پول کافی. امّا صبح‌ها که از خواب بلند می‌شود چیزی وجود ندارد که در انتظارش باشد. او این پرسش را مطرح کرده بود که آیا این تمام چیزی است که در زندگی وجود دارد؟

در هند سنت‌ها بسیار قوی هستند و بسیاری از جنبه‌های زندگی را دیکته می‌کنند. در هند، صرف نظر از تفاوت‌های مذهبی، طبقاتی یا محلی، سنت‌ها الزامات خاصی بر شیوه زندگی زنان قرار می‌دهند، از نحوه لباس پوشیدن گرفته تا رفت و آمد با دیگران، نوع کاری که می‌توانند انتخاب کنند و امثال آن. روان‌شناسان مشاهده کرده‌اند که دختران جوان همچنان که به دوران بلوغ و زنانگی رشد می‌یابند، بیشتر و بیشتر از نقش‌های زنانه‌ای که از آنان خواسته می‌شود پیروی می‌کنند. برای مثال، دختران در دبستان معمولاً نمرات بهتری از پسران می‌گیرند و غالباً رتبه‌های اول از آنِ آن‌هاست. امّا در دبیرستان و در امتحان ورودی دانشگاه معمولاً عملکرد تحصیلی آن‌ها به نحو قابل ملاحظه‌ای افت پیدا می‌کند و آن‌ها پشت سر پسران قرار می‌گیرند. برخی ممکن است چنین استدلال کنند که دختران قادر به کنار آمدن با درس‌های تخصصی و پیشرفته نیستند امّا مطالعات وسیعی که صورت گرفته نشان می‌دهد که زنان به نوعی نسبت به این که دستاوردهای زیاد در زندگی، امری «غیر زنانه» است، شرطی شده‌اند.
در کنار این بخش سنتی جامعه، زنان تحت تاثیر مزایای زندگی مدرن نیز قرار گرفته‌اند. تحصیل، کار، دوستان و درآمد زنان، به نحو فزاینده‌ای تصویری که آن‌ها از خود داشته‌اند را تغییر می‌دهد. زنان جوان، بیشتر و بیشتر به این عقیده می‌رسند که دیگر در چهارچوب نقش سنتی زنان به عنوان «همسر» و «مادر»نمی‌گنجند. آیا دوران تجدّد به همراه خود «بحران هویت» را برای زنان به ارمغان آورده است؟ ما امروزه را از واکنش‌های زنان  به شرایط اجتماعی‌شان از درون داستان‌ها و زندگی‌نامه‌هایی که می‌نویسند، فیلم‌هایی که می‌سازند و امثال آن‌ها درک می‌کنیم.
آنچه فریدن در دهه شصت در مورد زنان آمریکایی مورد بحث قرار داد و به احتمال زیاد در مورد زنان هندی و یا هر جای دیگری در دنیا نیز صادق است این است که باید به زنان اجازه داده شود تا فعالیت‌هایی که باعث رشد و تقویت هویت‌شان می‌شود را دنبال کنند. ایده «زنانه» و «مردانه» که به طور مصنوعی توسط اجتماع ساخته شده است سعی دارد که انسان‌ها را در این دو قالب جداگانه جای دهد و این امر منجر به نارضایی و سرخوردگی آنان می‌گردد. زنان نیز همانند مردان، موجودات خلاقی هستند. غالباً ایده‌های «زنانگی»جنبه‌های خلاقیت زنان را سرکوب می‌کنند. زنان چیزی بیشتر از همسر و مادر هستند. برای بسیاری از زنان، یک حرفه کاری، چیزی است که به آن‌ها حس زنده بودن و هدفمند بودن می‌بخشد. البته نمی‌توان به سادگی نتیجه گرفت که یک الگو برای تمام زنان مناسب است اما یک چیز را می‌توان با اطمینان گفت و آن این که زنان باید فرصت داشته باشند تا چیزهایی که خشنود و ارضایشان می‌کند را مورد نظر قرار دهند. اگر محیطی زنان را چنان بار بیاورد که در مورد خودشان فقط به عنوان ابزار تولید مثل فکر کنند، در بلند مدّت، آن‌ها دارای شخصیت سرکوب شده و گرفتار بحران هویت خواهند شد.

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----

زنها به همه چیز توجه دارند. آنها استاد کشف چیزها بـهـمراه جـزئیاتشان می باشنـد. بنابراین حتی کوچکترین رفتارها اگر صمیمانه و متفکـرانـه انجام پذیرند، نتنها از طرف هـمسـرتـان مـورد تـحـسیـن و تقدیر قرار خواهد گرفت، بلکه باعث تحکیم روابط و برقراری حب و دوستی بیشتر بین شما خواهد شد.
الـبـتـه مـنـظـور از این اعمال فقط کمک در انـجام امور خانه نیست. برخی از مردان تصور می کنند که شـسـتن ظروف نـهایت ابراز یک رفتار رمانتیک بشمار میرود. این ایده خـوب است ولی کافی نیست.تمیز و مرتب نمودن محیط بیشتر یک انتظار محسوب میشود تا یک لطف.
اگر واقعا تصـمیم تـحت تاثیر قـراردادن و خـوشحال نمودن همسر خود را دارید نکات زیر را دنبال کنید و مطمئن باشید نتایج چشمگیری عایدتان خواهد شد.
۱) دستورالعمل های رومانتیک تهیه نمایید هنگامیکه همسرتان به خانه می آید، یک موضوع ماجراجویانه کوچک برایش محیا کنیـد. در قسمتی از خانه یاداشتی که به او بگوید چه باید بکند، قرار دهید. یاداشت دومـی را در محلی که باید آن کار مورد نظر را انجام دهد، بگذارید و به همین ترتیب.
توجه داشته باشید که یادداشتها را بصورتی رومانتیک تدارک ببینید تا خودش را بـتـدریج بـرای شـبی خـاطره انگیز و بیاد ماندی آماده نماید. برای مثال به او بگویید در آشپزخانـه یـک لـیـوان چـای گرم بنوشد، سپس دوش بگیرد و یک موسیقی ملایم بگذارد - متـوجـه منظور می شوید؟
۲) به او بگویید که زیبا است زنها هیچگاه از شنیدن این جمله خسته نمی شوند و حتی زمانیکه انتظار شنیدنش را ندارند، بیشتر لذت می برند. گه گاهی به محل کار همسرتان تلفن زده و این موضوع را به او گوشزد کنید. یـادداشتی حاوی این پیغام در کیـفـش قـرار دهـید تا او در طول روز به آن برخورد کند. همچنین ایـمـیلی بـرایـش بـفرستید و بنویسید که دیگر تحمل دوریش را ندارید. او برای دیدن شما بسیار مشتاق و هیجان زده شده و مـمکن است حتـی محـل کارش را زودتر ترک نماید.
۳) برایش نامه ای دست نویس بنگارید شاید ایمیل مهمترین ابداع نسـل کنـونی بحساب آید اما چیز مهمی از زندگی را از بین برده است: اسرار و مکتب رومانتیک یک نامه دست نویس. بنابراین آنرا بازسازی نموده و یکی برایش بفرسفید. می تواند یک نامه عاشـقـانـه، داـستانی، اقراری و یا هر آنچه که همسر شما خوشش می آید باشد. فقط آنرا چاپ نکنید.
۴) او را به یک رستوران ببرید بیاد داشته باشید که این عنصر "غافلگیر نمون" است که باعث بهدف رسیدن میـشـود. بـطور غـیر منتظره به محل کار همسرتان رفته و او را به رستورانی در آن حوالی بـبـریـد. حتی می تـوانید غـذای او را آورده و فـی البداهه به یک پیکنیک کوچک بروید. شما پدیده بـرجسته روز او خواهید شد بخصوص هنگامی که همکارانش می بینند که وی چه مـرد رومانتیکی دارد.
۵) غذای مورد علاقه اش را برایش بپزید همه بانوان موافقند مـردی که بـا آشـپـزخـانه بـیگانه نباشد واقعا یک مرد کامل است. هر مـردی بـاید بـا پـختن غـذاهای آسـان آشنا بوده و بتواند حداقل یک غذای مشکل را طبخ کنـد. روش پـختـن غذای مورد علاقه او را یاد گرفته و خـود را در دریـای مـحـبـت وی غـرق شده ببینید. 
۶) او را به یک قرار ملاقات "رسمی" دعوت کنید بعد از زمان طولانی با هم بودن، زوجین تمایل به کندی و از دست دادن هیجانات مفـرط روزهای اولیه زندگی پیدا می کنند. این چیزی است که اغلب زنان تاسف آنرا میخورنـد. بـنـابـراین آن هیجـانات از دست رفته را بازیابی نموده و او را برای یک ملاقات زیـبـا دعوت نمایید. بهتر است او را به مکانی با کلاس و مجلل که مستلزم پوشیدن لبـاس رسـمـی مـی بـاشد ببرید ( می دانید که زنان عاشق شیک لباس پوشیدن هستند ) برای اینـکه به کار خود واقعا رسمیت بخشید، از او از طریق یک نامه یا ایمیل دعوت بعمل آورید.
۷) برایش هدیه ای بعنوان یادگاری خریداری نمایید یک روز بدون دلیلی خاص هدیه ای منـاسـب کوچکی به او بدهید. البته منظور یک خرس عروسکی و یا دیگر هدایای غیـرقابل تخیل مـوجود نیست. بـه او چیزی بدهـید که برایش ارزش و مـعـنـی داشـتـه باشد. اگر چیزی که وی به آن احتـیـاج داشـته ولی تا به حال از گفتنش بشما اجتناب کرده را برایش خریداری کنید، نتیجه بسیار بهتری خواهید گرفت.
۸) یک شاخه گل به او بدهید مـنـتظر رسیدن روز ولنتاین یا تولدش نباشید. همین امــروز به همسرتان یک شاخه گـل بـدهـید تا احساسات او را بر انگیخته و محیط اطرافش را مزیـن نـمایـیـد. ابـتـکار داشـتـه بـاشـید و گـلی بـه او بـدهید که قبلا نداده باشید مانند یک تک شاخه رز یا ارکیده. تـحت هیـچ شـرایـطی نـبـاید گیاهانی مانـنـد کـاکتوس را به او داده و ایـن طور وانـمو کـنـید که نشانه عشق و رمز و راز میباشند.
۹) او را نوازش کنید وقتی همسرتان بعد از روزی سخت و خسته کننده از سرکار به خانه بازگشت به نزد او رفته و با مهربانی و نوازش با او سخن گفته و رفتار نمایید. سعی کنید با خوش رویی و خوش خلقی خستگی و استرس روزانه را از تن وی بیرون نمایید.
در انتها این نکته را بیاد داشته باشید آنچـیزی کـه همسرتان از روی علاقه واقعی بخاطر می سپارد، اعمال کوچک و جزئی شما می بـاشـد. چـیـزهـای کـوچـکی مـانند تهیه یک کاریکاتـور از هـر دوی شـما و یـا ترجـیح دادن وی بجای تماشای مسابقه فوتبال دوشنبه شب.

 


-----» سایر مطالب مرتبط «-----