مصلحت و ضرورت استمرار و دوام و ثبات خانواده اقتضای این را دارد که زوجین به راحتی نتوانند ازدواج را برهم زنند؛ اما قانونگذار برای جلوگیری از ضرر و زیان همسری که در معرض عیوب پراهمیت قرار میگیرد، به طور صریح و مشخص موارد فسخ نکاح را معین کرده است. بنابراین فسخ نکاح یکی از روشهای بر هم زدن ازدواج است و هنگامی که بنا بر دلایلی ازدواج موجب ضرر و زیان فاحش یکی از طرفین باشد، به منظور رهایی او از قید ازدواج میتوان با شرایطی ازدواج را فسخ نمود.
باید توجه داشت که فسخ نکاح فوری است و اگر طرفی که حق فسخ برای او بوجود آمده است، فسخ نکاح را اعلام نکند، حق وی از بین خواهد رفت. همچنین اگر هر یک از طرفین، قبل از عقد بداند که طرف مقابل یکی از عیوب مذکور در قانون را دارد، دیگر بعد از عقد نکاح حق فسخ را نخواهد داشت. فسخ نکاح دشواریها و محدودیت های طلاق را ندارد و صرفاً با اعلام به طرف مقابل انجام میپذیرد. تفاوتهای فسخ نکاح و طلاق به شرح زیر است:
۱- طلاق منوط به تشریفات خاصی است، مثل اجرای صیغه مخصوص و حضور دو شاهد عادل (مرد). ولی فسخ نکاح تنها به اراده صاحب حق انجام میپذیرد و تنها کافیست به اطلاع طرف مقابل برسد.
۲- طلاق در صورتی درست است که شرایط خاصی در زن موجود باشد ولی رعایت این ترتیب در فسخ نکاح شرط نیست. به عنوان مثال فسخ نکاح در دوران عادت زنانگی و نفاس زن ممکن است. در حالی که طلاق زن در این دوران درست نیست.
۳- پیش از وقوع طلاق باید از دادگاه حکم یا اذن گرفته شود، ولی فسخ نکاح نیاز به این اقدام ندارد و رسیدگی دادگاه محدود به احراز وجود حق فسخ است و تکلیفی در باب اصلاح زوجین و ارجاع به داوری ندارد.
۴- طلاق مخصوص نکاح دائم است ولی موارد فسخ نکاح در دائم و منقطع یکسان است.
۵- طلاق حق و اختیار مرد است، در حالی که فسخ نکاح ممکن است از جانب زن نیز واقع شود.
۶- در طلاق رجعی شوهر میتواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند، اما در فسخ نکاح امکان رجوع وجود ندارد، و تشکیل دوباره خانواده جز با نکاح جدید ممکن نیست.
۷- در صورتی که مرد پیش از نزدیکی زن خود را طلاق دهد، زن مستحق نصف مهریه است. ولی در فسخ نکاح زن حق مهریه ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ عنن باشد که در این صورت زن مستحق نصف مهریه است.
۸- اگر بین زوجین سه بار طلاق اتفاق بیفتد آنها دیگر نمیتوانند با یکدیگر ازدواج کنند مگر با آمدن محلل. اما فسخ هرچند بار که بین زن و مرد اتفاق افتد ایجاد حرمت نمیکند.
عیوب موجب حق فسخ ازدواج برای زن و مرد در قانون صراحتاً بیان شدهاند. عیوب مختص مرد در ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی برشمرده شده است و به موجب آن هرگاه مرد به دلیل عارضه ای ناتوان از انجام عمل زناشویی باشد قانون به زن حق میهد که ازدواج را فسخ نماید:
عنن: ناتوانی مرد در نعوظ به شرط آنکه بعد از گذشت مدت یک سال از تاریخ رجوع زن به دادگاه، رفع نشود. عنن در صورتی که پس از عقد ایجاد شود نیز زن را صاحب حق فسخ نکاح میکند.
خصاء: که عارضه مربوط به اخته شدن مرد است.
مقطوع بودن آلت تناسلی.
عیوب مختص زن در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی برشمرده شده است و به موجب آن اگر این عیوب در هنگام عقد موجود باشد و مرد بدون آگاهی به آنها با زن ازدواج کرده باشد. قانون به مرد حق فسخ ازدواج را میهد:
قرن: استخوانی است در فرج که مانع جماع میگردد.
جذام: بیماری خوره.
برص: نوعی بیماری پوستی که بر اثر آن لکهای معمولاً بزرگ سفید یا سیاه در بدن پدید میآید.
افضاء: یکی شدن مجرای بول و حیض را اِفضاء میگویند.
زمینگیری
نابینایی از دو چشم.
جنون تنها مصداق عیوب مشترک در زوجین است که موجب حق فسخ میشود. جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار، اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد، برای طرف مقابل موجب حق فسخ ازدواج ایجاد مینماید.
حق فسخ نکاح برای جلوگیری از ضرر زوجین است. پس اگر بوسیله عمل جراحی یا با وسایل درمانی این عیوب از بین برود، حق فسخ نکاح نیز مبنای خود را از دست میدهد و ساقط میشود.
یکی دیگر از مواردی که به طرفین حق فسخ را میدهد، تدلیس یا فریب در ازدواج است. یعنی فرد صفتهایی را به خود نسبت بدهد که آنها را ندارد. مثلاً خواستگار خودش را دارای تحصیلات عالی یا ثروتمند یا متخصص در هنر خاصی معرفی کند؛ اما بعد از اینکه خطبه عقد جاری شد، عروس بفهمد که تمام چیزهایی که درباره همسرش تصور میکرده، دروغ بوده است.
آخرین موردی که به یکی از طرفین عقد حق فسخ عقد را میدهد، تخلف از شرط صفت است. شرط صفت یعنی اینکه صفت خاصی در شخص شرط شده باشد، ولی بعد از عقد معلوم شود که فرد فاقد آن وصف بوده است. صفت شرط شده باید دارای نفع و فایدهای عقلایی و مشروع باشد. ثانیاً باید صفتی باشد که موجب ترغیب فرد شود. یعنی فرد با اتکا به این صفت، با شخص ازدواج کند؛ این میتواند اوصاف ظاهری، و یا درباره شخصیت مادی و معنوی فرد باشد.
عمدهترین صفتی که عرفاً باید در زوجه وجود داشته باشد بکارت است. اگر بعد از ازدواج مشخص گردد که عروس باکره نبوده است، برای زوج حق فسخ بوجود میآید. لذا در مشاوره قبل ازدواج به خانمها توصیه میشود که حتماً گواهی بکارت اخذ نمایند تا بعداً مورد سوءاستفاده احتمالی قرار نگیرند. همچنین صفات مورد انتظار زوجین صورتجلسه و امضاء شود.
همان طور که گفته شد، فسخ نکاح امری یک طرفه است. در واقع دارنده حق فسخ برای این کار ملزم به رعایت تشریفات خاصی نیست، و فقط با گفتن لفظ یا انجام عملی که بر آن دلالت داشته باشد، نکاح را فسخ مینماید. اما ثبت رسمی آن همانند ازدواج و طلاق الزامی است. به این منظور باید به دادگاه مراجعه نمود و پس از صدور حکم مربوط از سوی دادگاه، فسخ نکاح را در دفاتر ازدواج و طلاق ثبت نمود.
هرگاه فسخ ازدواج قبل از نزدیکی باشد زن حق مهر ندارد و تنها استثناء عنین بودن مرد است که در این مورد زن مستحق نصف مهریه است. هرگاه فسخ بعد از نزدیکی باشد زن مستحق همه مهریه است. به نظر اکثر حقوقدانان در صورت فسخ به دلیل تدلیس زن در هیچ فرضی نزدیکی یا عدم نزدیکی مهریه تعلق نمیگیرد.
در زیر دادنامهای آورده شده است که زوجه به دلیل وجود عنن در مرد تقاضای فسخ نکاح نموده است. دادگاه بدوی به نفع وی رأی داده است. در مرحله تجدیدنظر اینجانب به عنوان وکیل زوج وارد دعوی شده و با توجه به دفاع صورت گرفته، به دلیل ایراد شکلی مندرج در دادنامه، حکم بدوی نقض گردید. نکته بسیار مهم آن است که به دلیل فوری بودن حق فسخ نکاح، و گذر زمان دیگر زوجه حق فسخ نکاح را نخواهد داشت.
.
جهت مشاهده برخی احکام قضایی در خصوص دعاوی خانواده کلیک کنید: