دکتر علیرضا متحدی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

فضایی برای انتشار مطالب حقوقی و روانشناسی

مرد خردمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

مهمترین ابزار قدرت و موفقیت در زمانه حاضر "آگاهی" است. اگر افراد قبل از هر اقدامی جستجوی اطلاعات نمایند، و اگر صاحبان دانش و تجربه و اندیشه، احساس وظیفه کنند که تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهند، همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، جلو خسارات و شکستها را گرفته و استفاده بهتری از عمر و انرژی خود داشته باشند.

در این پیج اطلاعاتی در حوزه حقوق و روانشناسی که دارای جذابیت، و عمدتا مورد نیاز مردم است منتشر می شود. باشد که مورد رضایت و استفاده قرار گیرد.
همچنین تلاش می شود در حد امکان سوالات حقوقی عزیزان را پاسخگو باشیم. می توانید سوالات خود را در پیامرسانهای داخلی مطرح فرمایید. در اولین فرصت و در حد مقدورات پاسخ کافی ارائه خواهد شد.

تابلو اعلانات

۷۱ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است


توهم حالتی از تغییر هشیاری است که در آن فرد موضوعاتی را احساس و ادراک می‌کند که واقعیت خارجی ندارند ولی فرد مبتلا به توهم آنها را واقعی می‌پندارد و بر واقعی بودن آنها اصرار دارد. توهم معمولا به عنوان یک نشانه اساسی در اختلالات روانی محسوب می‌شوند و لازمه بررسی و علت یابی و تشخیص گذاری مفید است.



اشکال توهم

توهم شنوایی

توهم به اشکال مختلفی ممکن است در فرد دیده می‌شود. برخی از بیماران مبتلا به توهم شنوایی هستند یعنی صداهایی را می‌شنوند که وجود خارجی ندارد و افراد دیگر قادر به شنیدن آنها نیستند. محتوای این نوع توهم در برخی اوقات ممکن است مهم و خطرناک باشد، چون اغلب این بیماران صداهایی را می‌شنوند که دستورات انجام کارهای خطرناک مثل ضرب و جرح و کشتن دیگران ، اقدامات خطرناک مثل آتش سوزی و خرابکاری را به آنها می‌دهند.

توهم بینایی

برخی اوقات توهم بینایی رخ می‌دهد. توهم بینایی با دیدن تصاویری که واقعیت عینی ندارند مشخص می‌شوند. فرد ممکن است موجودات یا تصاویر دیگر را رویت کنند و آنها را واقعی بپندارد. دیدن چنین تصاویری بویژه در مراحل اولیه شروع بیماری برای فرد ترسناک و وحشت آور است.

سایر توهمات

توهمات دیگری نیز وجود دارند که نادرتر از توهم بینایی و شنوایی هستند. مثل توهم بویایی ، توهمات لمسی و... در توهم بویایی فرد بوهایی را احساس می‌کند که اغلب بوهایی آزار دهنده هستند. در توهمات لمسی ممکن است فرد احساس کند حشراتی روی بدن او راه می‌روند و غیره.

علل بروز توهم

توهم با دلایل گوناگونی ممکن است بروز کند. اکثر توهم‌ها ناشی از وجود برخی از اختلالات خاص روانی هستند و در واقع وجه مشخصه این دسته از اختلالات به شمار می‌روند مثل اسکیزوفرنی که در آن فرد با مشکلات شدید روانی و کناره گیری شدید از واقعیت گریبانگیر است.

مصرف برخی مواد و داروها نیز می‌تواند توهم زا باشد. دسته‌ای از مواد مخدر با حالاتی از توهم همراه هستند و سو مصرف آنها اختلالات توام با توهم را موجب می‌شود، برخی از گیاهان نیز با توجه به نوع ترکیباتی که دارند در صورت مصرف ایجاد توهم می‌کنند مثل مسکالین.

تفاوت توهم با اختلالات ادراک

توهم حالتی است که در آن فرد چیزهایی را احساس می‌کند که وجود خارجی ندارند ولی فرد وجود آنها را واقعی می‌داند و بر آن اصرار می‌ورزد. اما اختلالات ادراکی در حالتی اتفاق می‌افتد که فرد که یک امر واقعی را به گونه دیگری درک می‌کند. موضوعات خارجی در حالت اختلالات ادراکی تحریف شده و تغییر شکل یافته به نظر می رسند.

تفاوت توهم با هذیان

هذیان عمدتا به باورها و ذهنیاتی که فرد در رابطه با مصنوعات مختلف دارد اطلاق می‌شود. در حالت هذیانی فرد باورهایی دارد که خلاف واقعیت هستند اما فرد بر صحت این باورها و ذهنیات اعتماد راسخ دارد. مثلا فردی که در حالت هذیانی به سر می‌برد ممکن است این هذیان را داشته باشد که افرادی قصد جان او را کرده‌اند و نقشه‌هایی برای از بین بردن او می‌کشند. در حالت توهم ممکن است فرد شخصی یا موجودی را ببیند که به او حمله می‌کند و قصد دارد او را نابود کند. هم توهم و هم هذیان از نشانه‌های اساسی در تشخیص اختلالات روانی شدید مثل سایکوزها و از جمله اسکیزوفرنی هستند.

درمان توهم

توهم خود به تنهایی به عنوان بیماری نیست بلکه به عنوان نشانه‌ای از برخی اختلالات مورد توجه هستند از اینرو از بین بردن توهم معمولا مدنظر متخصصان بالینی نیست. آنها با عنوان نشانه شناسی بیماریهای روانی وجود یا عدم وجود توهم را مدنظر قرار می‌دهند و در صورت وجود چنین مورد و با تشخیص نوع اختلال به درمان اختلال مبادرت می‌ورزند که کاهش حالات توهمی را به دنبال دارد.


-----» سایر مطالب مرتبط «-----


در سطح زیست شناختی (Biological) همه اطلاعاتی را که درباره جهان اطراف خود بدست می‌آوریم؛ در نتیجه برخورد محرک‌ها بر دستگاههای حسی و تحریک کردن گیرندگان ، سلولهای عصبی (Neurons) و سلولهای مغزی حاصل می‌شود. در سطح روان شناختی (Psychological) احساسها تجربه‌هایی هستند که توسط محرکهای ساده ایجاد می‌شوند.


  • دروازه‌های شناخت جهان توسط موجود زنده چه سیستم‌هایی هستند؟
  • انواع سیستم‌های حسی کدام هستند؟
  • سیستم‌های حسی از چه ویژگی‌هایی برخوردار هستند؟


سیستم‌های حسی (چه از نوع عمومی و چه از نوع اختصاصی) به جهت فراهم آوردن امکان شناخت دنیای اطرافمان بحق به عنوان "دروازه‌های شناخت" معرفی شده اند. در واقع هر نوع اطلاعاتی که از وضعیت درون و بیرون بدنمان بدست می‌آوریم ریشه در کارکردهای سیستم حسی دارد. آنها به لحاظ کارکرد که دارند به سخت افزارهای کامپیوتری تشبیه شده‌اند اطلاعات را دریافت (Apprehension) و جهت پردازش (Processing) به مغز ارسال می‌کنند.


کل سیستم حسی بدن را می‌توان به دو دسته کلی حس‌های عمومی (General Sense) و حس‌های اختصاصی (Specificity Sense) تقسیم بندی کرد (شکل یک). هر یک از این دو دسته خود شامل ساختارهای خاصی هستند در هر ثانیه میلیون‌ها داده را از درون و بیرون بدن جمع آوری می‌کند تا در تصمیم گیری‌ها بکار روند.

ساختار سیستم حسی عمومی
سیستم حسی عمومی دسته‌ای از گیرنده‌های حسی هستند که در تمام سطح بدن پخش هستند و به همین خاطر گیرنده‌های عمومی نیز نامیده می‌شوند. دسته‌ای از این گیرنده‌ها در سطح پوست قرار دارد و باعث آگاهی موجود زنده از وقایعی می‌شود که در اطراف پوستش می‌گذرد. حس‌های پوستی مانند شامل حس درد (گیرنده‌های آزاد عصبی) ، حس حرارت (گیرنده‌های رافینی و کروز) و حس لمس (گیرنده‌های میسنر ، مرکل و انتهای موها) می‌شود. از طرف دیگر دسته دوم حس‌های عمومی در زیر پوست (عمق بدن) قرار دارند و باعث آگاهی ما زا وضعیت تاندون‌ها (گیرنده‌های تاندونی) ، عضلات (دوک‌های عضلانی) ، فشارها (گیرنده‌های رافینی) ، مفاصل و رباط و دردهای عمقی می‌شوند.

حسهای پوستی (سطحی)

  • لمس دقیق
  • حس لمس
  • لمس غیردقیق 
  • حس درد
  • گرما
  • حس حرارت
  • حس سرما

حسهای عمومی

  • حس تاندولی
  • حس عضلانی
  • حس ارتعاش 

حسهای زیرپوستی (عمقی)

  • حس فشار
  • حس مفصلی
  • حس رباطی
  • حس درد عمقی
  • حس تعادلی (دهلیزی)

حسهای اختصاصی

  • حس بینایی
  • حس شنوایی
  • حس بویایی
  • حس چشایی

ساختار سیستم حسی اختصاصی
سیستم حسی اختصاصی با این ویژگی می‌شود که در نقطه معینی از بدن یعنی سر قرار دارند. این حس‌ها بویژه حس بینایی از مهمترین سیستم‌های حسی هستند. آنها همچنین در شاخص‌ترین و بهترین و بالاترین بخش بدن قرار دارند. (تصور کنید از چشم‌هایمان روی انگشتان پایمان قرار داشت؛ چه وضعیت وخیمی بوجود می‌آمد.)


هر یک از این حس‌ها کار مخصوص به خود را دارا می‌باشند. بینایی (مهمترین حس) باعث دیدن رنگ‌ها ، اشیا و جهان اطراف مان می‌شود، با گوش صداهای مختلف را که ممکن است دور یا نزدیک باشند در فرکانس معینی می‌شنویم، سیستم پویایی امکان پوییدن هر چیزی را فراهم می‌کند که خود با حس دیگری یعنی چشایی (که مزه مواد خوراکی را فراهم می‌آورد) تا تعادل گسترده‌ای دارد و باعث انتخاب موادی برای خوردن می‌شود که با سلامتی رابطه مستقیم دارد. همچنین حس تعادلی (دهلیزی) ویژگی‌های مشترک سیستم حسی

حساسیت
یکی از جنبه‌های بارز سیستم حسی این است که از حساسیت (Sensitivity) فوق العاده‌ای در تشخیص وجود یا تغییر اشیا و رویدادها برخوردار هستند. هر یک از سیستم‌های حسی به حداقلی از محرک برای تحریک شدن نیازمند هستند مانند بینایی که نوری با انرژی 100 کونتوم می‌تواند آن را تحریک کند. این حداقل محرک لازم برای تحریک آستانه مطلق (Absolute Threshold) نام دارد.

رمز گردانی
رمز گردان (Encoding) فرآیندی است که توسط آن اطلاعات دریافت شده توسط سیستم حسی به علایم الکتریکی که برای مغز غیر قابل درک است؛ تبدیل می‌شوند. در واقع هر یک از سیتم حسی به محرک معینی شامل انرژی نورای ، انرژی مکانیکی و انرژی شیمیایی پاسخ می‌دهند ولی این انرژی‌ها برای مغز قابل درک نمی‌باشد و تنها زبان علائم الکتریکی را می‌داند. بنابراین هر نیرو همان رمزگردانی می‌باشد. رمزگردانی شامل هم کمیت و هم کیفیت محرک می‌باشد.

 

عوامل مؤثر بر احساسات

 عوامل متعددی می‌توانند احساس فرد را از یک محرک ویژه تحت تاثیر قرار دهند. بطوری که با تغییر این عوامل احساس فرد از یک محرک در شرایط متفاوت ممکن است متفاوت باشد. یا اینکه افراد مختلف در یک شرایط مشترک و در حضور یک محرک مشترک احساسات متفاوتی داشته باشند. گاه این عوامل ممکن است به قدری تاثیرات مناسبی داشته باشند که حس کاملا متفاوتی را در فرد بوجود بیاورند.

به این مثال توجه کنید: با وجود اینکه روی پوست فقط گیرنده‌های حسی سرما و گرما وجود دارد، پس چگونه با حس داغی را تجربه می‌کنیم. در جواب باید گفت اگر شرایطی فراهم شود که طی آن گیرنده‌های سرما و گرما همزمان در روی پوست تحریک شوند، نه حس سرما و نه حس گرما بلکه احساس داغی را در آن قسمت از پوست بوجود خواهند آورد. در اینجا عامل همزمانی عامل مهم است که نوع احساس ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با وجود اینکه گیرنده‌های ویژه سرما و گرما تحریک می‌شوند هیچ کدام از این احساسات بوجود می‌آیند و ما حس دیگری را تجربه می‌کنیم.

ویژگیهای محرک به عنوان عامل موثر بر احساس
ویژگیهایی که محرک دارد عامل بسیار موثری در احساس هستند. بطوری که در صورت عدم وجود برخی از این ویژگیها یا احساسی بوجود نمی‌آید، در صورتیکه محرک وجود داشته است یا اینکه احساس بوجود آمده متفاوت یا خفیف خواهد بود. به عنوان مثال طول موجهایی آدمی به صورت نور ادراک می‌کند بین 380 نانومتر (nm) تا حدود 780 نانومتر است. تا در مورد شنوایی آدمیان می‌توانند بسامدهای بین 20 تا 20000 هرتز را بشنوند و خارج از این حدود احساس نخواهند داشت. زیر و بمی و طنین از ویژگیهای دیگر حرکات شنوایی هستند که فرآیند احساس را تحت تاثیر قرار می‌دهند.
در حوزه بینایی احساس رنگها نیز برحسب طول موج آنها صورت می‌گیرد. درخشندگی ، نام و آمیزه رنگها عوامل موثر دیگر بر احساس هستند.

ویژگیهای مربوط به انتقال عصبی پیامهای حسی به عنوان عامل موثر بر احساس
از زمانی که ویژگی یک محرک معین باعث تحریک گیرنده‌ای می‌شود. پیام ایجاد شده در یک جریان عصبی به مغز منتقل می‌شود. عملکرد هر یک از مراحل انتقال پیام عامل مهمی در انتقال پیام عصبی هستند. خلف عملکرد گیرنده‌ها ، انسداد عصبی ، مشکلات هر یک از دستگاههای حسی از عوامل موثر بر احساس خواهند بود. به عنوان مثال عدم بوجود آمدن شنوایی نقص عملکرد پرده صماخ است. آسیب این ناحیه هر چند سایر عوامل به شیوه طبیعی انجام یافته باشند احساس را دچار مشکل خواهد ساخت.

رابطه احساس و ادراک
محرکهایی که در یک محیط وجود دارند در صورتیکه موجب تحریک گیرنده‌های خاص خود شوند سیستم عصبی منتقل خواهند شد، به عبارتی تمامی این محرکها به مغز منتقل شده و در آنجا مورد گزینش قرار می‌گیرند و پدیده ادراک را باعث می‌شوند. بطوری که هر چند تمام این احساسها منتقل می‌شوند، اما همه آنها ادراک نمی‌شوند. عوامل مختلفی چون توجه ، دقت و ... عواملی هستند که با تحت تأثیر قرار دادن ادراک فرآیند احساس را جهت می‌کند. شاید در این مرحله با انتخاب یکی از محرکهای احساسی تصمیم بگیریم اطلاعات بیشتری از آن محرک دریافت بکنیم و دست به رفتارهایی بزنیم که پیام حسی بیشتری را از آن محرک به مغز منتقل کنیم. مثل وارسی بیشتر یک شیء در تاریکی.

در هر حال بین احساس و ادراک رابطه تنگاتنگی وجود دارد و با وجود اینکه تفاوتهایی با یکدیگر دارند، رابطه موجود بین آنها همیشه آنها را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. احساس اولین گام برای ادراک است، مرحله‌ای است که اطلاعاتی را برای فرد فراهم می‌آورد تا ادراک کافی صورت بگیرد. تمامی فرآیندهای شناختی اطلاعات خود را از مرحله احساس دریافت کرده‌اند، به عبارتی احساس مواد اولیه این فرآیند ما را رها می‌سازد.

پدیده محرومیت حسی
هر چند برخی از احساساتی که ما دریافت می‌کنیم به مرحله ادراک نمی‌رسند، با اینحال به نظر می‌رسد که در تعادل جسمی و روانی شخص اهمیت بسزایی داشته باشند. بالا بردن این محرکات حسی از یک حد معین اغلب ادراک را منتقل می‌سازد، مسلما برای فرد آزار دهنده خواهد بود. مثل کسی که در عین حال که دارد تلفنی صحبت می‌کند صدای رادیو را هم بالا برده است، تلویزیون را هم روشن کرده است. انسان با وجود اینکه هموراه در مسیر سیلی از محرکهای محیطی قرار دارد، اما با بالا رفتن شدت چند محرک بطور همزمان برای او آزار دهنده خواهد بود.

عکس این قضیه نیز صادق است، زمانی که از شدت محرکهای حسی کاسته شود بطوری که پایینتر از حد معین باشند برای فرد آزار دهنده خواهد بود. بویژه زمانی که کلیه این احساسات بطور کلی حذف شوند. این مساله را طی آزمایشی با عنوان محرومیت حسی مورد مطالعه قرار داده‌اند. برای بررسی چنین حالتی افرادی داوطلب را با وعده دادن دستمزد خیلی عالی در اطاقکی قرار دادند که نسبت به صدا و نور طبیعی کاملا غیر قابل نفوذ بود. دست ما و بدن او را طوری پوشاندند که حس لمس را کاملا کاهش دهند و روشهای دیگری نیز بکار بردند تا سایر تحریکات محیطی را به حداقل برسانند.

نتایج این آزمایشات نشان داد که افراد در این حالت دچار یکسری توهمات شدند، یعنی تحریکاتی را احساس می‌کردند که وجود خارجی نداشتند، تغییرات عاطفی مثل ترس ، اضطراب و افسردگی در آنها بوجود آمده و ناراحتیهای جسمی احساس کردند. این شرایط به قدری آزار دهنده شد که آزمودنیها با وجود وعده دریافت دستمزد عالی حاضر به ادامه آزمایش نشدند. اجرای همین آزمایش روی برخی حیوانات منجر به مرگ آنها شد.


مطالب مرتبط:

هوش هیجانی

هیجانات

 اعتماد به نفس

کمرویی

احساس تنهایی

اعتیاد به اینترنت

ما در زندگی روزمره خود با انواع هیجانات رو در رو هستیم. بطوری که این آشنایی ما با هیجانات به دوران نوزادی ما بر می‌گردد. به عبارتی ما از لحظه تولد برخی از هیجانات را با خود داریم و این اهمیت و نقش هیجانات مختلف را در زندگی نشان می‌دهد. برخی از هیجانات لذت بخش ، خوشایند و تقویت کننده هستند، بطوری که فرد برای رسیدن به آن حالت خاص از هیجانات ممکن است تقلا و تلاش هم بکند.

ولی برخی دیگر بیشتر جنبه آزارنده را دارند و شاید فرد تلاش برای اجتناب از رسیدن به آنها داشته باشد یا اگر در آن حالات قرار گیرند، تلاش کند خود را از آن نوع هیجان رهایی دهد. به این ترتیب هیجانات از لحاظ میزان خوشایندی یا ناخوشایندی به دو دسته تقسیم می‌شوند: هیجانات مثبت و منفی. اما به این نکته باید توجه داشت، هر یک از هیجانات اهمیت و نقش مهمی در زندگی دارند. و کارکرد خاصی برای هر یک وجود دارد.

هیجان ترس
در اغلب بحثهای مربوط به هیجان ترس جای مهمی را به خود اختصاص داده است و حتی آن را به عنوان علت اصلی اختلالات عصبی شناخته‌اند. اما ترس همیشه ایجاد کننده ناراحتی و مشکل نیست. وجود آن در خیلی از مسائل موقعیتهای زندگی لازم است. این هیجان شاید از آن جهت اهمیت ویژه‌ای دارد که در آن حالت فشار و تخریب بطور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازنده تفوق دارد و معمولا آمادگی برای بروز واکنشهای اجتنابی بیشتر از آمادگی برای کنشهای اکتسابی است.

شکسپیر می‌گوید: "از میان همه تمایلات و احساسات بد ، ترس منفورترین آنهاست." علائم ترس عبارتند از لرزیدن بدن ، سفید شدن پوست ، غدد عرقی فعال می‌شوند، مو بر بدن راست می‌شود، ترشحات دستگاه گوارش و کلیه‌ها زیاد می‌شود و فضولات بدن به دلیل انبساط ماهیچه‌های اسفنکتر بطور غیر عادی رفع می‌شود. میزان تنفس زیاد می‌شود، قلب به تندی و شدت می‌زند. قوای ذهنی به مقدار زیادی مختل می‌شود. این علائم حتی در چهارپایان مثل سگ و گربه و میمونها نیز دیده می‌شود. پرندگان نیز در هنگان ترس تمامی پرهای خود را در هم فرو می‌برند و در این حالت جثه‌شان کوچکتر به نظر می‌رسد.

از دیگر علائم ترس عبارت است از باز شدن دهان ، بالا رفتن ابروها ، فردی که دچار ترس شده است در آغاز مثل یک مجسمه از حرکت باز می‌ایستد نقش می‌گیرد یا اینکه قوز می‌کند و دولا می‌شود، بطوری که گویی می‌خواهد خود را از دیده‌ها پنهان می‌کند. فعالیت غدد بزاقی کم و دهان خشک می‌شود. گاه ترس ضعیف باعث می‌شود در فرد میل شدیدی به خمیازه کشیدن بوجود بیاید. چشمها در حالت ترس شدید از حدقه بیرون می‌افتند و به سوی عامل ایجاد کننده وحشت ثابت می‌مانند، یا اینکه بی قرار از جهتی به جهت دیگر می‌چرخند. ترس همچون سایر هیجانات از شدت و ضعفهای مختلف برخوردار است. ترس شدید علاوه بر علائم متفاوت (از لحاظ شدت) کارکردهای مختلف می‌تواند داشته باشد.

هیجان خشم
هیجان خشم همراه با مفاهیم مترادف و مباحثی که با آن مرتبط هستند بسیار بیشتر از هیجانهای دیگر (البته به غیر از ترس) در نوشته‌ها مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از روشهای کنترل اجتماعی بزرگسالان و خردسالان به اجتماعی کردن واکنش خشم به موقعیتهای مختلف مربوط است. خشم از دسته هیجانات منفی است و علل مختلفی برای آن شناسایی شده است که بسیار گسترده‌تر از آن هستند که در این بحث بتوانند مطرح شوند. اما علائم آن عبارت است از سرخ شدن صورت ، منبسط شدن رگهای پیشانی و گردن ، سرخ شدن چشمها، جمع و کوچک شدن مردمکهای چشم ، کشیده شدن لبها و در نتیجه آشکار شدن دندانها ، بدن تاخورده ، ابروان در هم کشیده ، لبان سخت و محکم و دندانهای قفل شده و در حال سایش.

هیجان اندوه
اندوه نیز مانند سایر هیجانات از شدت و ضعف برخوردار است. بطوری که در حالتی از آن با یکسری علائم ویژه طبیعی تلقی می‌شوند. در حالیکه انوع شدید و مهمتر آن یا زمانی که بدون دلیل واضحی در فرد وجود دارند، وجود یک اختلال روانی را در پیش می‌کشند. در هر حال این هیجان نیز از دسته هیجانات منفی است که برای جنبه ناخوشایندی دارد. مشخص بودن و بی تحرکی ، کاهش گردش خون ، رنگ پریدگی صورت ، سست شدن عضلات ، پلکهای پایین افتاده از علائم اندوه هستند.

همچنین حالت سر کمی رو به سینه خم می‌شود، لبها ، گونه‌ها و آرواره‌ها همه از حالت طبیعی خارج می‌شوند و به طرف پایین رها می‌شوند. تنفس کند و ضعیف می‌شود و غالبا آههای عمیق نفس را قطع می‌کنند. یک نشانه ثابت و دائمی اندوه این است که افراد به سرما حساسیت نشان می‌دهند و به سختی می توانند خود را گرم نگه دارند. بی اشتهایی و عدم تمایل به غذا خوردن نیز در هیجان اندوه دیده می‌شود.

هیجان تنفر
با وجود اینکه این هیجان یک مکانیزم دفاعی اساسی است و دارای ارزش حیاتی قابل ملاحظه‌ای است، لکن هنوز بطور منظم مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است و از آنجائیکه تنفر در مواجهه با یک محرک آزارنده که موجب رنجش می‌شود بوجود می‌آید، همراه با حرکاتی است که هدف آنها کنار زدن عامل آزار دهنده یا محافظت فرد از آن عامل است. تنفر شدید به صورت حرکاتی در اطراف دهان بروز می کند که درست شبیه حرکات دهان قبل از استفراغ کردن است.

در این حالت نیمه بسته شدن پلکها و به عقب برگشتن صورت یا تمامی بدن نیز نشان دهنده ابراز انزجار شدید است. این حرکات طوری انجام می‌گیرد که گویا محرک مورد نظر ارزش گناه کردن هم ندارد. تف کردن نشانه‌ای عمومی برای تنفر و انزجار است. داروین می‌گوید: "تف کردن بیانگر رفع عوامل آزار دهنده از دهان است."

هیجان شادی
همه حالات شادی و لذات را تجربه کرده‌اند. درجاتی از آن نیز مانند هیجان اندوه طبیعی است، ولی انواعی از آن که بطور مستمر و شدید و با علائم تشدید شده و بوجود می‌آید، به عنوان یک اختلال روانی شناخته می‌شود که در آن فرد دائما در حالت شادی و شعف شنگولی به سر می‌برد و ممکن است دست به کارهای عجیب و غریب بزند. حالات چهره‌ای خنده مثل کشیده شدن لبها ، چشمهای براق و گاه اشک آلود ، تحریک زیاد ، تکلم زیاد از علائم شادی هستند. رقص و پایکوبی ، بالا و پایین بردن و در حالت خوشحالی شدید و ناگهانی جیغ زدن از علائم شادی هستند.

برخی معتقدند علائم شادی در برخی اوقات به علائم خشم شبیه است، هر چند آنها به دسته‌های جداگانه تعلق دارند، ولی علائم جسمی آنها مثل فریاد زدن ، پا کوبیدن ، افزایش فعالیت بازوان و دستها ، چشمهای سرخ شده و در حال چرخش ، گامهای محکم و راسخ در هر دو هیجان وجود دارند، اما هدف آنها متفاوت است. هر دو آنها هیجانات گرایشی هستند بطوری که باعث نزدیک شدن فرد به محرک خوشحال کننده یا خشم آور می‌شوند، اما هدف خشم تخریب و از بین بردن است، ولی هدف شادی تداوم و نگهداری آن محرک.

هیجان تعجب
همه موجودات زنده در جریان زندگی خود به خودی به محرکهای جدید و نو ظهوری مواجه می‌شوند. در برخورد با چنین محرکهایی الگوی واکنش را می‌توان تکان هیجانی یا تعجب نامید. این واکنشها فقط در مواقعی بروز می‌کنند که محرکهای شناخته نشده ، مبهم ، نامعلوم ، شدید و ناگهانی وارد عمل می‌شوند. برانگیخته شدن بینایی و شنوایی ، باز شدن دهان و چشمها و ابروان بالا کشیده شده ، تولید صدای ناگهانی از دهان و از جا پریدن علائم اساسی تعجب هستند، با توجه به اینکه در مورد انسان نوع شخصیت در الگوی خاص او در حالت بازتاب هیجانی مثل تعجب تاثیر دارد. برخی افراد شاید سر و صدای بیشتری بکنند و تفاوتهای دیگری با یکدیگر داشته باشند.

هیجانهای مرکب
گفته می‌شود این هیجانات از ترکیب سایر هیجانات که بوجود می‌آیند بطوری که در هر یک از هیجانات رگه‌هایی از احساسات مربوط به هیجاناتی را که از آنها ترکیب شده‌اند می‌توان یافت. موارد زیر نمونه‌هایی از هیجانات ترکیبی هستند که در مقابل هر یک ، هیجاناتی را که از آنها ترکیب شده‌اند نوشته شده است:

  

  • غرور = خشم + شادی عشق = شادی + پذیرش
  • کنجکاوی = پذیرش + تعجب ناامیدی = ترس + غم
  • تاسف = غم + تنفر کینه = خشم + انتظار
  • تسلط = خشم + پذیرش اطاعت = پذیرش + ترس
  • شرم = ترس + انزجار بدبینی = غم + انتظار
  • جسارت = خشم + تعجب احساس گناه = شادی + ترس
  • حسد = غم + خشم 

 کارکردهای هیجان

همچون تمامی ویژگیهایی که موجودات زنده دارند، هیجانات نیز با اهداف و کارکردهایی مشخص می‌شوند. همه آنچه به عنوان علائم هیجانات و یا فیزیولوژی هیجانات شناخته می‌شوند در راستای اهدافی صورت می‌گیرند و به نظر می‌رسد که هر یک از انواع هیجانات با علائم ویژه‌ای که دارند بنا به دلایل ویژه خود بروز می‌کنند، بطوری که تمام تغییرات ایجاد شده در راستای رسیدن به آن هدف شکل می‌یابند. در بحث کارکرد هیجانات ، عملکرد و نتیجه‌ای که هر یک از این هیجانات بوجود می‌آورند مورد بحث قرار می‌گیرد.
کارکرد هیجان ترس
علائم هیجان ترس را در نظر بگیرید. چه اتفاقی در فردی که ترسیده است اتفاق می‌افتد. تمام تغییرات مشاهده شده در راستای عقب کشاندن او از محرک ترس آور هستند. به نظر می‌رسد این تغییرات به صورت یکپارچه‌ای می‌خواهند شرایط فرار او را مهیا کنند. گریز و اجتناب کارکردهای اساسی هیجان ترس هستند. که بسته به نوع و شدت ترس اشکال مختلفی به خود می‌گیرند. شاید واکنش فرار را به وضوح در فردی که از دیدن یک مار افعی دچار وحشت شده است ببینیم. تغییرات هورمونی و عضلانی او را آماده فرار کرده است.

اما در یک فردی که در یک مصاحبه استخدامی دچار اضطراب و ترس شده است، شاید بطور علنی تغییرات حاکی از فرار از موقعیت را مشاهده نکنیم. اما بسته به شرایط موقعیتی و شاید به صورت ذهنی در فرد این هدف دنبال می‌شود و تغییرات فیزیولوژیکی درونی نیز به نوبه خود این کارکرد را دنبال می‌کنند. البته توجه به این نکته نیز ضروری است که گاه شدت تغییرات ایجاد شده به قدری زیاد است که عملکرد طبیعی هیجان را مختل می‌سازد. بطوری که با مشاهده یک محرک شدیدا ترس آور در اثر انقباض شدید عضلات فرد سر جای خود میخکوب می‌شود. پاها ناتوان می‌شود و او قادر به فرار نمی‌شود. بطور کلی هیجان ترس به عنوان هیجان یاری کننده بشر و حیوانات بوده است، که به منظور بقاء آنها بکار رفته است. بدون این هیجان مطمئنا اجتناب از شرایط خطرزا وجود نداشته و بقاء موجود زنده محکوم به نابودی بود.
کارکرد هیجان خشم
هیجان خشم به حالتهای دفاعی موجود زنده در حین احساس خطر مربوط می‌شود. در مواجهه با محرک آزار دهنده و اغلب ناکام کننده این واکنش راه اندازی می‌شود و باعث می‌شود تا موجود زنده حالت دفاعی به خود بگیرد و تلاش کند تاثیری روی تغییرات شرایط داشته باشد. این هیجان با همین کارکرد را حتی در حیوانات پست‌تر ، ماهی و موش نیز می‌توان مشاهده کرد. یک موش 12 روزه هر چیزی را که به او آسیب رساند گاز می‌گیرد و در یک ماهگی به موش بیگانه حمله‌ور می‌شود. در ماهیها ، ماهی تازه وارد به یک مخزن باعث برانگیخته شدن ماهی قدیمی میشود، بطوری که باله‌های میانی خود را بلند می‌کند، رنگ بدنش تیره‌تر می‌شود و بسوی رقیب خود هجوم می‌برد.

اگر این رفتار باعث عقب نشینی ماهی جدید نشود. آنگاه به دور یکدیگر می‌چرخند و بعضی اوقات با دمشان به یکدیگر ضربه می‌زنند یا سرشان را بهم می‌کوبند یا یکدیگر را زخمی می‌کنند. تمام این حرکات مبتنی بر خشم برای دفاع از مستمر و شخصی صورت می‌گیرد. این هیجان نیز با بقاء موجود زنده مرتبط است. هر چند در هیجان ترس موجود زنده تلاش می‌کند خود را از موقعیتی که احساس می‌کند توان مقابله ندارد، خارج می‌کند، در موقعیتهایی که قدرت کنترل بیشتری می‌کند واکنش خشم نشان می‌دهد و سعی می‌کند تغییراتی در موقعیت یا یک فرد که شخص را دچار خشم کرده ایجاد کند.
کارکرد هیجان اندوه
هیجان اندوه در یک معنای عمیقتر با مساله محرومیت از فرآیندهای لذت بخش برای موجود زنده همراه است؛ موجودات زنده بطور طبیعی تمایل به رسیدن حالتهای لذت و شادی دارند. وقتی چنین احساسی با انواع دلایل بیرونی دچار ناکامی می‌شود احساس محرومیت در فرد بوجود می‌آید. در واقع واکنش اندوه پاسخی به محرومیت از یک نیاز اساسی است که فرد احساس می‌کند، نمی‌تواند کنترل بر آن داشته باشد، یعنی قادر به از بین بردن محرومیت نیست. مثلا در نوع شدید حالتی از دست دادن یکی از عزیزان که فرآیند طبیعی آن احساس اندوه است.
کارکرد هیجان شادی
موجودات زنده بطور طبیعی تمایل به رسیدن به اهداف لذت بخش دارند. انسان و حیوانات بطور طبیعی لذت جو هستند، رسیدن به این لذات او را شادمان و خوشحال می‌کند. عملکردهای او را بالا می‌برد و موجب انگیختگی بیشتر می‌شود. در چنین حالی نیرو و انرژی بدنی و حتی ذهنی در حد بهینه قرار و او را به عملکردهای رضایت بخش زندگی می‌کند و این عملکردها ممکن است از عملکردهایی مثل فعالیت جنسی را تا عملکردهایی در موقعیت اجتماعی را شامل می‌شوند. هیجان شادی را معمولا ثمربخش و نیرو دهنده و هدایت کننده دانسته‌اند. و البته این مساله را نیز ذکر کرده‌اند، افزایش بی‌رویه آن با جهت گیریهای نامناسب و پراکنده عملکرد مفید را خدشه‌دار می‌کند.
کارکرد سایر هیجانات
کلیه هیجانات در ارتباط با یکسری محرکات که می‌توانند محرکات که می‌توانند محرکات بیرونی یا محرکات ذهنی باشند و کارکردهای آنها در ارتباط با این محرکات شکل می‌گیرد. در هیجانی مثل تهجب که در مواجهه فرد با محرک جدید و تازه رخ می‌دهد که با شناخته‌ها و اطلاعات قبلی فرد هماهنگی ندارد، معمولا اطلاعات جدیدی وارد سیستم ذهنی فرد می‌شوند.

هیجان تنفر کمک می‌کند تا فرد از محرک ناخوشایندی که البته لزوما ترس آور نیست دوری کند. در نوع انسان این کارکردها معمولا جنبه اجتماعی به خود می‌گیرند، بطوری که مبحث کنترل هیجانات در مباحث اجتماعی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. برخی از این هیجانات ممکن است تاثیرات مخربی روی روابط اجتماعی فرد داشته باشند. بنابراین انتظار بر این نیست که همواره ، هیجانات رسیدن به کارکردهای مفید و سالم را دنبال می‌کنند.
فیزیولوژی هیجان

 علائمی که در کلیه هیجانها دیده می‌شوند، در اثر تغییراتی حاصل می‌شوند. این تغییرات علل و عوامل فیزیولوژیک دارند. به عبارتی هیجانها علاوه بر تغییراتی که از لحاظ احساسات متفاوت با شرایط عادی در فرد ایجاد می‌کنند، علائم بدنی آنها در اثر تغییرات داخلی بروز می‌کنند. این تغییرات در هیجانات مختلف متفاوت است و به این سبب تظاهرات آنها متفاوت از یکدیگر بوده و از هم متمایز می‌شوند. اما بین تظاهرات فیزیولوژیک برخی از هیجانها نیز شباهتهایی دیده می‌شود. این تغییرات معمولا با هدف معینی انجام می‌شوند و تأمین کننده رفتار فرد در مقابل محرک یا موقعیتی است که آن هیجان را در او ایجاد کرده است. مثلا تظاهرات ناشی از ترس فرد را برای فرار از محرک ترس آور آماده‌تر می‌سازد.

فیزیولوژی هیجان ترس
با توجه به علائمی که هیجان ترس دارد، تغییرات فیزیولوژیک خاصی را می‌توان مورد بررسی قرار داد. فعالیت غدد عروقی زیاد می‌شود و در نتیجه افراد مضطرب و یا در حال ترس، معمولا دست و صورت نمناک و مرطوب دارند. ترشحات دستگاه گوارش و کلیه‌ها زیاد می‌شوند و علاوه بر آن ماهیچه‌های انفکتر مجاری ادرار و دفع منبسط می‌شوند. تخلیه مثانه در حالتهای شدید دیده می‌شود. سفید شدن رنگ پوست تا اندازه زیادی به دلیل فعالیت اعصاب کنترل کننده رگهای خونی است که در چنین حالتی باعث انقباض شریانهای کوچک پوست می‌شود.
کار قلب با اختلال مواجه می‌شود و این اختلال کار تنفس را نیز مختل می‌سازد. مدارکی که تاکنون از تحقیقات داروشناسی بدست آمده نشانگر این مطلب است که آدرنالین ترشح شده در حین ترس با افزایش تولید اسید لاکتیک و تغییر در مصرف گلوکز و اکسیژن باعث کاهش تحریک عضلانی می‌شود. در حالت ترس ضعیف ، میزان آدرنالین ترشح شده قدرت انتقال بافتهای عصبی خود مختار را زیاد می‌کند، اما در حالت ترس شدید قدرت انتقال آنرا کاهش می‌دهد.

فیزیولوژی هیجان خشم
در حالت خشم که با هدف از میان برداشتن محرک آزارنده و در نوع شدید، نابودی آن ایجاد می‌شود، تغییرات فیزیولوژیکی که این هدف را تسریع می‌کنند بوجود می‌آیند. در حالت خشم معمولا خون زیادی به طرف سر هدایت می‌شود و این باعث می‌شود رگهای چشم متورم شوند و سرخ به نظر می‌رسد. چنین به نظر می‌رسد که خشم با ترشح نور آدرنالین و با افزایش فشار خون و همچنین با اتساع عروق کوالینرژیک در رابطه است. در تأیید این مطلب، تحقیقات فیزیولوژیکی خشم نشان داده‌اند که در جانوران درنده که از گوشت دیگر موجودات تغذیه می‌کنند و به مقدار زیادی با یکدیگر نزاع می‌کنند مقدار نور آدرنالین در بخش میانی غدد فوق کلیوی آنها بیشتر است.

انقباضات قلب نیز در حالت خشم کند، قوی و کامل است و در نتیجه قلب حجم خون بیشتری را با فشار زیاد در خود جمع می‌کند. برخی معتقدند که مجموعه تحولات جسمانی که در حالت خشم بروز می‌کنند صور مختلفی به خود می‌گیرند که با بازتابهای ساده مثل عطسه کردن ، سرفه کردن و مکیدن شباهت دارند. یکی از شباهت آنها در این است که الگوی عصبی هیجان خشم باشد، بازتابهای یاد شده به صورت ذاتی در دستگاه اعصاب مرکزی قرار دارند.

فیزیولوژی هیجان اندوه
در حالت اندوه بسته به نوع و شدت آن میزان سروتوئین و نوراپی نفرین کاهش پیدا می‌کنند. کاهش شدید اینها معمولا منجر به حالات شدید افسردگی می‌شود. بطوری که داروهای مورد استفاده در درمان افسردگی عمدتا با افزایش میزان سروتوئین و نوراپی نفرین مغز عمل می‌کنند. گردش خون در حالت هیجان ضعیف و کند است و بطور کلی هم پوست و هم اندامهای داخلی دچار کم خونی می‌شوند، این عارضه با زردی و چروکیدگی چهره مشخص می‌شود.

فیزیولوژی هیجان شادی
در این نوع از هیجان افزایش سوتوئین و نوراپی نفرین در حالت طبیعی دیده می‌شود. افزایش شدید میزان سروتونین و نوراپی نفرین اغلب منجر به حالتهای شنگولی و شادمانی مستمر و شدید می‌شود که تحت عنوان مانیا در اختلالات روانی شناخته می‌شوند. حالت شادی که معمولا احساسی خوشایند است و معمولا با یک یا چند محرک لذت بخش همراه است، با تحریکاتی در بعضی مناطق مغز اتفاق می‌افتد. بطوری که با تحریک مصنوعی این سوال با میکرو الکترودهایی که در آن مناطق کار گذاشته می‌شود و می‌توان چنین احساسی را در موجود زنده ایجاد کرد.

فیزیولوژی سایر هیجانات
هر چند که در کلیه هیجانات یک عامل بیرونی باعث فراخوانی آن هیجان در فرد می‌شود اما هر کدام از تغییرات بدنی و فیزیولوژیک که اتفاق می‌افتد در راستای اهدافی مرتبط با آن محرک بیرونی هستند. به عنوان مثال در هیجان تنفر ، تمام تغییرات فیزیولوژیک که بتوانند فرد را از آن محرک دور نگه دارند اتفاق می‌افتند. مثل کشیده شدن عضلات که منجر به عقب گردی فرد ، رو گرداندن چهره و پایین افتادن پلکها (نیروی محرک آزارنده) می‌شوند.
یا مثلا در هیجان تعجب تغییراتی که از لحاظ فیزیولوژیک اتفاق می‌افتند، همه در جهت دریافت اطلاعات هستند، گویا که فرد می‌خواهد اطلاعات بیشتری را وارد ذهن خود کند. مثل باز شدن دهان ، گرد شدن حجمها و تغییرات مردمک و حالتهای شبیه به تمرکز.

 کنترل هیجان

بیشتر مردم در زندگیشان هیجانات شدید و غیر قابل کنترل را تجربه کرده‌اند و در چنین مواقعی ، شخص بسیار مایل است شدت خشم ، غم اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونه‌ای تاثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیانش شود. در چنین لحظاتی چگونه می‌توان این هیجانات را تحت کنترل در آورد؟

برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر باید توجه فرمائید:
از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. تنفس آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده بطور طبیعی می‌توان ضربان قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان بخصوص عضلات ، شانه‌ها ، گردن و فک را بررسی و تعدیل کند.

 سعی کنید بر هیجانات خود مسلط باشید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مناسبی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگوید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر برگردید.

 

حتما با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا نکنید.
روش دیگری در کنترل کردن هیجانات ، ثبت آنها در دفتر یادداشت روزانه است.

 

اگر موضوعی برای شما بسیار اهمیت دارد، آنرا بی‌پرده با دیگران مطرح کنید، اما قبلا درباره آن موضوع و موقیت خود خوب فکر کنید. به یاد داشته باشید که تغییر در ارتباطات به مرور زمان رخ می‌دهد و صحیح نیست که این تغییر بر اساس اصول غیر منطقی و یا هیجانات زودگذر باشد.
با خودتان مهربان باشید. فرصتهای اضافی کوتاهی که دارید، فعالیتهای مورد علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی ، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد یافت.

 

سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است، فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیم گیری صحیح را ندارد و در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید، بطور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتی‌تان پیدا کنید. با انجام دادن فعالیتهای فیزیکی از قبیل ورزش کردن و کلاس رفتن و کار سخت انجام دادن خود را خسته نموده و توجه و تمرکز خود را به آنها معطوف سازید.

 

کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید. بدین گونه زندگی شما تحت کنترل خواهد بود.
چنانچه مکررا دچار احساسات و هیجانات شدید و ناراحت کننده می‌شوید، حتما با مشاوران مجرب مشورت کنید و یا کتابهای منتشر شده در این زمینه را بخوانید.

 
نظریات هیجان

 
یک نظریه هیجان در درجه اول و پیش از هر چیز باید به سوالاتی از قبیل:

هیجان چیست؟ هیجان از کجا ناشی می‌شود؟ تاثیر هیجانها چیست؟ آیا هیجان علت یک حالت جسمانی است؟ چه نوع تغییرات فیزیولوژیک با هیجان همراه است؟ تغییرات واضح و آشکار در هیجان کدامها هستند؟ چه نوع تغییرات ذهنی در ارتباط با هیجانات هستند؟ آیا هیجانات ناخودآگاه می‌توانند وجود داشته باشند؟ رابطه احساسات و حالات جسمانی در هیجانات چیست؟ انسان چگونه می‌تواند هیجانات خود را تحت کنترل در آورد؟ تاثیر بلوغ و یادگیری بر هیجانات تا چه میزان است؟ هیجانات چند نوع هستند، آیا اکتسابی‌اند یا ذاتی؟ آیا در ایجاد هیجانات عامل ژنتیکی ثابتی موثر است؟ آیا هیجانات سامان بخش هستند، یا اختلال آور؟ آیا تفاوتهایی بین انواع هیجانها وجود دارد؟ چه رابطه‌ای بین هیجان و انگیزش وجود دارد؟ و ...

این سوالات نمونه‌ای از انواع سوالاتی است که غالبا درباره هیجانات مطرح می‌شود و هر نظریه جامع یا باید به هر یک از این سوالات ، هرچند به صورت آزمایشی ، پاسخ دهد و یا مدارک و شواهدی را نشان دهد که برای پاسخ به این سوالات باید در پی آن بود.

تاریخچه نظریات هیجان
هیجانها همیشه مورد توجه کامل انسان بوده است، زیرا در هر تلاش و در هر اقدام مهم بشری ، هیجانات به طریقی دخالت دارند. تقریبا همه فیلسوفان بزرگ از ارسطو گرفته تا اسپینوزا ، از کانت تا دیوئی و از برگسون تا راسل همگی در مورد هیجانها اندیشیده‌اند و در مورد ریشه‌ها ، نمودها ، اثرات و جایگاه آنها در نظام طبیعی زندگی انسان تفکر کرده‌اند و نظریه‌هایی ارائه داده‌اند. حکمای الهی به اهمیت بعضی از هیجانات خاص مرتبط با تجربه مذهبی افراد پی برده‌اند و پرورش این هیجانات را بطور غیرمستقیم در راس برنامه تربیت مذهبی قرار داده‌اند.

پیشرفت روانشناسی بالینی ، روانکاوی ، روان شناسی تطبیقی و رفتارگرایی تاثیرات قابل ملاحظه‌ای در مطالعه رفتار هیجانی و ارائه نظریات هیجانی داشته‌اند. درباره این موضوع بدون اغراق می‌توان گفت که هزاران مقاله و گزارش نوشته شده است. با وجود این هنوز هم تئوری کامل ، جامع و واحدی درباره هیجانات وجود ندارد که با تمامی این زمینه‌ها مناسبت و ارتباط داشته باشد.

ویژگیهای نظریات هیجان
چهار ویژگی اساسی نظریات هیجان عبارتند از: هماهنگ کنندگی ، پیش بینی کنندگی ، عامل انگیزش برای تحقیق ، تلفیق کنندگی. یک نظریه هیجان نه تنها باید به مسائل مختلفی که مطرح شده است، پاسخی نسبتا منطقی بدهد، بلکه باید بسیاری از موضوعاتی را که تاکنون به عنوان حقیقت پذیرفته‌ایم، هماهنگ و سپس آنها را تبیین آنها را کند. این ویژگی نظریه را به عنوان عامل هماهنگ کننده حقایق قبلی نامگذاری کرده‌اند. چنانچه یک نظریه هیجان بتواند داده‌ها و حقایق قبلی را به شیوه‌ای هماهنگ وحدت بخشد، پیش بینی روابط جدید را می‌توان به منزله ویژگی فوق‌العاده‌ای برای آن به حساب آورد.

از سوی دیگر هر نظریه جامعی نارسائیهای علمی را نشان می‌دهد که ناگزیر از برطرف کردن آنها هستیم و این خود می‌تواند انگیزه‌ای برای برخی از مطالعات جدید باشد. این ویژگی نظریه هیجان را عامل انگیزش برای تحقیق می‌نامند و بالاخره یک نظریه هیجان به عنوان یک عامل تلفیق کننده باید بتواند روابط بین زمینه‌های ظاهرا گوناگون را مشخص کند. نقش تلفیق به گونه‌ای با نقش هماهنگ سازنده نظریه تفاوت دارد، زیرا که نقش تلفیق ارتباط دادن زمینه‌های مختلف دانش با یکدیگر است و نه ارتباط دادن حقائق مربوط به یک زمینه دانش.

انواع نظریه‌های معاصر هیجان
نظریه جیمز _ لانگ
در این نظریه توالی ادراک ، واکنشهای ارگانیک ، هیجان مدنظر بوده است. در واقع در این نظریه تلاش بر پاسخ دادن به این سوال بوده است که در موقع بروز هیجانات اول احساس بوجود می‌آید یا تغییرات جسمی؟

نظریه بازخورد
در این نظریه نوع احساس یا عاطفه به بازخورد حرکتی مقدماتی بستگی دارد. در نتیجه مفهوم بازخورد برای هیجان یک مفهوم اساسی است.

نظریه کانن _ بارد
نظریه کانن و بارد اهمیت ویژه‌ای در تجزیه و تحلیل هیجانات کسب کرده است. این نظریه بر اهمیت فرایندهای خاص تالاموسمی در کیفیت خاص هیجان تاکید دارد.

نظریه فعال سازی
این نظریه عمدتا توسط اشلوزبرگ مطرح شده است. این نظریه به جای آن که هیجان را به عنوان یک حالت خاص و از نظر کیفی متفاوت از سایر حالتها تلقی کند، محل رفتار هیجانی را بر روی پیوستاری که همه رفتارها را دربرمی‌گیرد، تعیین می‌کند. قسمت پائین پیوستار که سطح کلی فعالیت نامیده می‌شود، به حالت خواب ، قسمتهای وسط به توجهات هوشیارانه و قسمت بالای آن به هیجانات شدید اختصاص یافته است.

نظریه انگیزشی
بر اساس این نظریه هیجانات را در درجه اول می‌توان به منزله انگیزه‌هایی به حساب آورد، زیرا آنها فرایندهایی به حساب می‌آیند که باعث تحریک ، تداوم و کنترل فعالیت می‌شوند.

نظریه روانکاوی
نظریه روانکاوی نه تنها به شخصیت بلکه همچنین به هیجانات و به خصوص به مساله اضطراب بطور اساسی پرداخته است و به اهمیت هیجان در فرایندهای تخلیه روانی تاکید داشته است.

نظریه‌های رفتاری
پیشرفت مکتب رفتارگرایی با کوشش پیشروان آن در بکار گرفتن مفاهیم این مکتب در مورد بسیاری از مسائل دیرینه روان شناسی از جمله مساله ماهیت هیجان همراه بوده است. افرادی چون واتسون ، تولمن و اسکیز سعی بر آن داشته‌اند تا از این دیدگاه در مورد ماهیت عمومی هیجان بحث کنند.

وجه تفاوت بین نظریه‌های هیجان
نظریه‌های هیجان اساسا برحسب انواع سوالاتی که قصد دارند پاسخ دهند، از یکدیگر متمایز می‌شوند. نظریه‌های مختلف خود را چنان دچار سوالات گوناگون می‌کنند که اغلب نکات مشترک اندکی بین آنها وجود دارد. از سوی دیگر بسیاری از صاحبنظران فقط به توضیح یک یا دو هیجان مختلف می‌پردازند و از مطالب آنان چنان استنباط می‌شود که در مورد موضوعات مجزایی بحث می‌کنند. گستردگی سوالات و انوع هیجانات تفاوتهای بارزی بین نظریات هیجان را سبب شده است.


مطالب مرتبط:

هوش هیجانی

نیازهای روان‌رنجورانه

اعتماد به نفس

کمرویی

احساس تنهایی

مبارزه با استرس

کنترل خشم کودکان

مدیریت پرخاشگری


زمان از جمله نعمتهای گرانبهایی است که نیازمند برنامه ریزی دقیق می‌باشد. این امر ملاحظاتی را می‌طلبد و افرادی که قصد دارند وقت خود را برای انجام امور متنوع زندگی سازماندهی کنند، باید به چند نکته اساسی توجه نمایند.


مهم ترین نکاتی که باید در برنامه ریزی زندگی رعایت شود:

  •     توجه به مفهوم فراطلایی زمان
  •     از بین بردن عوامل مخرب زمان
  •     تقسیم بندی و تفکیک زمان
  •     هدف گذاری امور زندگی
  •     سازماندهی فعالیتها و برنامه‌های زندگی
  •     عزم و اراده برای اجرای برنامه‌ها

نکته حائز اهمیت اینکه ، هر یک از موارد فوق ، مکمل مورد قبلی بوده و توجه به یک مرحله و غافل ماندن از مراحل بعدی ، نمی‌تواند فرد را به موفقیت در عرصه‌های زندگی برساند. بنابراین ضروری است که تمامی مراحل گفته شده به صورت سلسله مراتب به اجرا درآید تا نتیجه نهایی و مطلوب حاصل گردد. برای هر فردی در همه عرصه‌های زندگی وقت ارزشی فراطلایی دارد. ارزش گذاردن بر ثانیه‌های زندگی ، زیربنایی‌ترین قدم در راه کنترل و مدیریت زمان به شمار می‌آید و این به معنای حساسیت داشتن به زمان است. برای مشخص شدن این موضوع که ارزش وقت ، توسط شما درک می‌شود یا نه، به این سوال پاسخ دهید که آیا برای وقت و زمان خود واقعا ارزش قائل هستید یا نه؟ و دلایل آنرا برای خود مشخص کنید.

برای پاسخ دهی به این سوال ، لازم نیست ایده‌آل پروری کنید، بلکه واقعیتهای روزانه را که با آنها مواجهید، در نظر بگیرید و یادداشت کنید تا به یک خودشناسی اولیه نائل شوید. نکته اینکه قبل از وارد شدن به حیطه برنامه ریزی امور زندگی ، ابتدا باید خصوصیات وقت و زمان را بشناسید که در این راستا می‌توان گفت وقت یک پدیده شخصی است و تنها شما مصرف کننده آن به شمار می‌آئید، بنابراین هیچ کس نمی‌تواند به جای فرد دیگری از وقت او استفاده کند. از طرف دیگر ، وقت قرض دادنی و ذخیره کردنی نیست و افراد بطور یکسان از آن بهره‌مند هستند. بنابراین تنها راه برخورد با وقت ، استفاده درست از آن است. روی هم رفته می‌توان گفت که وقت غیر قابل تغییر است، لذا نه طولانی می‌شود و نه کوتاه.
عوامل مخرب زمان

وقت با سه نوع از عوامل مخرب روبروست که در این میان ، عادتهای غلط فرد ، مهمترین عامل مخرب زمان به شمار می‌آید. تجربه نشان داده است که با کنترل چند نوع از عوامل مخرب ، می‌توان سایر آفتها را نیز محدود کرد. برای شناسایی عوامل تخریبی زمان ، بایستی به بررسی و مطالعه منشها و روشهای خود پرداخت و آفات موجود را شناسایی کرد.

    برای شناسایی آفتهای وقت ، بررسی عملکرد روزانه یکی از راههای مناسب به شمار می‌آید که در این راستا ، فرد می‌تواند با یادداشت عملکرد روزانه خود و تجزیه و تحلیل آن در طول روزها ، هفته‌ها و ماهها ، اشکالات موجود را دریابد. چنانکه گفته شد، شناسایی آفتهای تخریبی زمان ، یک گام اساسی در راه مبارزه به شمار می‌آید و نکته اینکه ، شناسایی این عوامل ، برخی راه حلهای مناسب را نیز روشن خواهد کرد.

    برای مبارزه با آفتهای مربوط به خلق و خوی افراد که زمان را تلف می‌کنند، بهترین راه ، برقراری یک انضباط شخصی مستمر است که موجب بروز تغییرات تدریجی در این راه می‌گردد. از آنجا که عادتهای نامناسب به صورت تدریجی شکل می‌گیرند و موجب تخریب زمان می‌گردند، لذا تغییر این عادات نیز در طول زمان میسر خواهد بود، بر این اساس ، بایستی سرلوحه کار در شناسایی و از بین بردن عوامل مخرب زمان باشد.

راهکارهای مدیریت زمان

نکته دیگر در راستای مدیریت زمان ، این است که فرد بایستی ارزش زمان را درک کند و اجزای زمان را به خوبی بشناسد. به دنبال شناسایی زمان به راهبردهای عملی‌تر دست بزند که در این میان ، موارد زیر حائز اهمیت می‌باشند:

  •     تقسیم بندی و تفکیک زمان
  •     اولویت بندی امور زندگی
  •     بهبود زمان و مدت بهره برداری از وقت

در راستای تقسیم بندی و تفکیک زمان ، یک فرد بایستی اوقات مربوط به یک روز ، یک هفته و یک ماه را بطور واضح مشخص کند. مشخص شدن این اوقات موجب بوجود آمدن وقت اضافی برای فرد خواهد شد. در نخستین گام در تقسیم بندی زمان ، باید مشخص شود که فرد در یک هفته چند ساعت مطالعه ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصی ، صرف غذا و اوقات فراغت دارد و در همین راستا فرد بایستی برای انجام کارهای مورد نظر در یک روز ، یک هفته ، یک ماه ، سه ماه و شش ماه ، یک قاعده و معیار زمانی مشخصی داشته باشد. بنابراین هدف از تفکیک اوقات این است که بدانیم، بطور کلی اوقات شما چگونه صرف می‌شود و از چه قسمتهایی می‌توان کاست و برای آن ، برنامه‌های دیگری جایگزین کرد.

بطور مثال ، فرض کنید که قصد دارید در رقابتهای فشرده آزمون کارشناسی ارشد شرکت کنید، باید از هم اکنون ، زمان را تحت نظارت خود در آورید و بدانید که زمان یک سرمایه نامرئی است. باید بدانید که وقت روزانه ، هفتگی و ماهانه خود را چگونه می‌گذرانید و برای موفقیت در آزمون کارشناسی ارشد ، چگونه باید آنرا تقسیم بندی کنید. بسیاری از افراد برای موفقیت در آزمونهای مختلف ، هزینه‌های فراوانی را متحمل می‌شوند، ولی به یک اصل مهم یعنی مدیریت زمان آزمون توجه نمی‌کنند. از طرفی ، بعضی افراد برنامه ریزی هم می‌کنند، پس برنامه ریزی آنان منطبق با استانداردهای علمی نیست و چه بسا ، یکی از علل مهم شکستشان در آزمون ، همین امر می‌باشد.
سخن آخر

خود شما که در حال مطالعه این مفاهیم هستید، چقدر از زمان و سرمایه وجودی خود اطلاع دارید؟ برای اینکه به این امر واقف شوید، بدون درنگ به این سوالات پاسخ دهید، البته سعی نکنید که محاسبه کنید:

  •     یک هفته چند ساعت است؟
  •     در یک هفته چند ساعت خواب طبیعی دارید؟
  •     در یک هفته چند ساعت رفت و آمد می‌کنید؟
  •     در یک هفته چند ساعت صرف غذا خوردن می‌کنید؟
  •     در یک هفته چند ساعت اوقات فراغت دارید؟
  •     در یک هفته چند ساعت مطالعه می‌کنید؟
  •     در یک هفته چند ساعت به نظافت شخصی اختصاص می‌دهید؟


مطالب مرتبط:

ایجاد تغییر در زندگی

اختلالات یادگیری

افزایش هوش کودکان

پرورش خلاقیت

سبک‌های یادگیری

اعتیاد به اینترنت


افسردگی‌ عبارت‌ است‌ از احساس‌ غم‌، دلسردی‌، یا ناامیدی‌ به‌ مدت‌ حداقل‌ 2 هفته‌ در اغلب‌ روزها و اغلب‌ ساعات‌ روز، به‌ علاوه‌ علایم‌ همراه‌.


علایم‌ شایع‌

  • از دست‌ دادن‌ علاقه‌؛ بی‌حوصلگی‌ و دل‌زدگی‌؛ ناتوانی‌ از لذت‌ بردن‌
  • احساس‌ ناامیدی‌؛ بی‌حالی‌ و خستگی‌
  • بی‌خوابی‌؛ خواب‌ زیاد یا ناراحت‌
  • گوشه‌گیری‌ اجتماعی‌؛ احساس‌ بی‌ارزش‌ بودن‌ ومورد نیاز نبودن‌
  • بی‌اشتهایی‌ یا پرخوری‌؛ یبوست‌
  • از دست‌ دادن‌ میل‌ جنسی‌
  • مشکل‌ داشتن‌ در تصمیم‌گیری‌؛ مشکل‌ داشتن‌ در تمرکز
  • یکباره‌ به‌ گریه‌ افتادن‌ بدون‌ توضیح‌ مشخص‌
  • احساس‌ گناه‌ شدید به‌ خاطر وقایع‌ بی‌اهمیت‌ یا خیالی‌
  • تحریک‌پذیری‌؛ بی‌قراری‌؛ افکار خودکشی‌
  • دردهای‌ مختلف‌، مثل‌ سردرد، درد قفسه‌ سینه‌ بدون‌ شواهدی‌ از بیماری‌ جسمی‌

علل


برای‌ بیماری‌ افسردگی‌ واقعی‌ هیچ‌ علت‌ یگانه‌ و روشنی‌ نمی‌توان‌ متصور بود. بعضی‌ از عوامل‌ زیست‌شناختی‌ مثل‌ بیماری‌های‌ جسمی‌، اختلالات‌ هورمونی‌، یا بعضی‌ داروها می‌توانند نقش‌ داشته‌ باشند.
عوامل‌ اجتماعی‌ و روانی‌ نیز می‌توانند نقش‌ داشته‌ باشند.
اختلالات‌ ارثی‌ نیز می‌توانند مؤثر باشند.
بروز این‌ حالت‌ ممکن‌ است‌ با تعداد وقایع‌ ناراحت‌کننده‌ زندگی‌ فرد ارتباط‌ داشته‌ باشد.

عوامل تشدید کننده بیماری

  • عصبانیت‌ یا احساس‌ دیگری‌ که‌ فرو خورده‌ شده‌ باشد.
  • داشتن‌ شخصیتی‌ وسواسی‌، منظم‌ و جدی‌، تکامل‌گرا، یا شدیداً وابسته‌
  • سابقه‌ خانوادگی‌ افسردگی‌
  • وابستگی‌ به‌ الکل‌
  • شکست‌ در کار، ازدواج‌، یا روابط‌ با دیگران‌
  • مرگ‌ یا فقدان‌ یکی‌ از عزیزان‌
  • از دست‌ دادن‌ یک‌ چیز مهم‌ (شغل‌، خانه‌، سرمایه‌)
  • تغییر شغل‌ یا نقل‌ مکان‌ به‌ یک‌ جای‌ جدید
  • انجام‌ بعضی‌ از اعمال‌ جراحی‌ مثل‌ برداشتن‌ پستان‌ به‌ علت‌ سرطان‌
  • وجود یک‌ بیماری‌ یا معلولیت‌ عمده‌
  • گذر از یک‌ مرحله‌ از زندگی‌ به‌ مرحله‌ای‌ دیگر، مثلاً یائسگی‌ یا بازنشستگی‌
  • استفاده‌ از بعضی‌ از داروها مثل‌ رزرپین‌، داروهای‌ مسدودکننده‌ بتا آدرنرژیک‌، یا بنزودیازپین‌ها
  • محرومیت‌ از داروها و مواد محرک‌ مثل‌ کوکائین ‌، آمفتامین‌ها، یا کافئین‌
  • بعضی‌ از بیماری‌ها مثل‌ دیابت‌، سرطان‌ لوزالمعده ‌، و اختلالات‌ هورمونی‌

پیشگیری‌

تغییرات‌ عمده‌ زندگی‌ را پیش‌بینی‌ و آمادگی‌ لازم‌ برای‌ مواجهه‌ شدن‌ با آنها را کسب‌ کنید.


حتی‌الامکان‌ از عوامل‌ خطر پرهیز کنید.


عواقب‌ مورد انتظار


در بسیاری‌ از موارد، بیماری‌ خود به‌ خود خوب‌ می‌شود، اما با کمک‌ گرفتن‌ از پزشک‌ می‌توان‌ مدت‌ افسردگی‌ را کم‌ کرد و روش‌های‌ مقابله‌ با افسردگی‌ را فرا گرفت‌. عود افسردگی‌ شایع‌ است‌. درصد بهبودی‌ بالا است‌، حتی‌ اگر فرد به‌ هنگام‌ افسردگی‌، نسبت‌ به‌ بهبودی‌ خود دید منفی‌ داشته‌ باشد.

عوارض‌ احتمالی‌


خودکشی‌. علایم‌ هشداردهنده‌ آن‌ عبارتند از: ـ گوشه‌گیری‌ از خانواده‌ و دوستان‌ ـ عدم‌ توجه‌ به‌ ظاهر خود ـ به‌ زبان‌ آوردن‌ این‌ که‌ فرد می‌خواهد «همه‌ چیز را تمام‌ کند» یا اینکه‌ «زیادی‌ است‌ و مزاحم‌ دیگران‌.» ـ شواهدی‌ از داشتن‌ نقشه‌ برای‌ خودکشی‌ (مثلاً نوشتن‌ وصیت‌نامه‌ یا توجه‌ به‌ یک‌ سلاح‌ قتاله‌) ـ خوشحالی‌ ناگهانی‌ پس‌ از احساس‌ نومیدی‌ طولانی‌ مدت‌ ـ عدم‌ بهبود افسردگی‌

درمان‌


اصول‌ کلی‌
در صورتی‌ که‌ علایم‌ خفیف‌ تا متوسط‌ باشند، روش‌های‌ به‌ عهده‌ گرفتن‌ مراقبت‌ از خود را در پیش‌ گیرید:

  • با دوستان‌ و خانواده‌ صحبت‌ کنید.
  • به‌ طور منظم‌ ورزش‌ کنید.
  • یک‌ رژیم‌ غذایی‌ متعادل‌ و کم‌چرب‌ داشته‌ باشید.
  • الکل‌ مصرف‌ نکنید؛
  • کارهای‌ عادی‌ زندگی‌ خود را ادامه‌ دهید.
  • فیلم‌های‌ خنده‌دار و شاد ببینید.
  • در صورت‌ امکان‌ به‌ تعطیلات‌ بروید.
  • احساسات‌ خود را در یک‌ دفتر خاطرات‌ روزانه‌ بنویسید.
  • سعی‌ کنید مشکلات‌ در روابط‌ با دیگران‌ را حل‌ کنید (البته‌ بهتر است‌ که‌ در این‌ زمان‌ تصمیمات‌ عمده‌ نگیرید).
  • تا حدی‌ که‌ می‌توانید فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری خود را حفظ‌ کنید.
  • مسؤولیت‌های‌ خود را تا زمان‌ بهبودی‌ به‌ فرد دیگری‌ واگذار کنید.
  • به‌ گروه‌های‌ حمایتی‌ در مورد افسردگی‌ بپیوندید.


داروها
داروهای‌ ضدافسردگی‌ برای‌ بعضی‌ از افراد که‌ افسردگی‌ طولانی‌مدت‌ یا نسبتاً شدید دارند.
لیتیم‌ برای‌ مواردی‌ که‌ دوره‌هایی‌ از سرخوشی‌ غیرطبیعی‌ و افسردگی‌ متناوباً رخ‌ می‌دهند.

فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری


محدودیتی‌ برای‌ آن‌ وجود ندارد. فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری ها و علایق‌ روزانه‌ را حفظ‌ کنید حتی‌ اگر حوصله‌ آنها را ندارید.

رژیم‌ غذایی‌

یک‌ رژیم‌ عادی‌ و متعادل‌ داشته‌ باشید حتی‌ اگر اشتها به‌ غذا ندارید.

درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟


اگر شما یا یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌تان علایم‌ افسردگی‌ دارید.

اگر احساس‌ تمایل‌ به‌ خودکشی‌ یا ناامیدی‌ دارید.


مطالب مرتبط:

نیازهای روان‌رنجورانه

بحران هویت در بانوان

شاد نمودن همسر

مشکلات دوره نوجوانی

احساس تنهایی

مثبت گرایی

ابراز وجود و تفکر مثبت


انعطاف پذیری به میزان تجربه پذیری فرد در مقابل محرکات گفته می‌شود. یک ویژگی شخصیتی که در افراد مختلف درجات آن متفاوت است و نوع واکنش افراد در مقابل تجارب جدید نشان می‌دهد.


ویژگیهای افراد انعطاف پذیر

اشخاص انعطاف پذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحاظ تجربه غنی است، چون تجارب جدید را می‌پسندد و می‌خواهند آنها را لمس کنند. آنها گاه خود به دنبال تجارب می‌روند و سعی می‌کنند انواع مختلفی از تجربه را داشته باشند. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش غیر متعارف بوده و برای شنیدن و گوش کردن و بررسی عقاید جدید و اندیشه‌های نو رغبت نشان می‌دهند. آنها چسبندگی کمتری به عقاید خود ، یا به عقاید سنتی نشان می‌دهند. البته این مساله بدان معنی نیست که آنها همواره در صدد پذیرش عقاید جدید هستند. ممکن است چنین اتفاقی بیافتد یا نیافتد.

آنها تمایل دارند این ایده‌های جدید را بشنوند، بررسی کنند و مورد توجه قرار دهند، هر چند آنها را بپذیرند یا نپذیرند. این افراد هیجانی‌تر هستند و انواع مختلفی از هیجانات مثبت و منفی را تجربه می‌کنند و شدت تجربه این هیجانات در آنها بیشتر از سایر افراد است. اشخاص انعطاف پذیر غیر سنتی و غیر متعارف هستند. علاقمند هستند همیشه سوال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی اخلاقی هستند. این تمایلات به این معنی نیست که آنها افرادی غیر اصولی هستند و پایبندی به اصول و عقاید خود ندارند. یک فرد انعطاف پذیر ممکن است به سیستم ارزشهای خود مسئولانه پاسخ دهد و همچون یک سنت گرا از آنها دفاع کند.

ویژگیهای افراد انعطاف ناپذیر

افراد انعطاف ناپذیر افراد بسته‌تری هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و احساس راحتی بیشتری با تجارب قدیمی خود دارند. آنها تمایل دارند رفتار متعارف‌تری داشته باشند و دیدگاه خود را حفظ کنند. علاوه بر این در برخورد با تجارب تازه‌های آشناتر را ترجیح می‌دهند. بطوری که در انتخاب یک موضوع ، موضوعی را که آشنایی بیشتری با آن احساس می‌کنند، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل با احتمال بیشتری انتخاب کنند.

در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از یک مسیر را که به آن عادت کرده‌اند ترجیح دهند و به سختی حاضر به تغییر مسیر خود شوند. با اینکه این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب می‌کنند، اما ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان می‌دهند. همچنین آنها تمایلی به حفظ وضعیت اجتماعی و سیاسی هستند. تغییرات جدید در این افراد کمی تنش و ناراحتی ایجاد می‌کند تا زمانی که به این تغییرات جدید خوگیری پیدا کنند.

انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری ، کدامیک؟

از نظر روانشناسان افراد انعطاف پذیر ، افراد سالمتر و رشد یافته‌تری هستند. آنها در مورد تغییرات اجباری واکنش مناسبتری دارند و راحتتر آنهارا تحمل می‌کنند به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطاف پذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسانتر و قابل تحملتر خواهد بود تا یک فرد انعطاف ناپذیر که به سختی می‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند. چنین تفاوتهایی را بین دانشجویان ساکن در خوابگاه براحتی می‌توان مشاهده کرد.

اینکه تطابق با شرایط جدید برای همه افراد با کلی سختی همراه است، اما افراد انعطاف ناپذیر ناراحتیهای بیشتری نشان می‌دهند. در هر حال و با وجود این مسائل ارزش انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری بستگی به اقتضای شرایط و موقعیتها دارد. برخی موقعیتها متضمن انعطاف پذیری هستند و برخی شرایط انعطاف ناپذیری را بیشتر نیاز دارند. در واقع افراد هر گروه می‌توانند کارهای مفید و مؤثری در جامعه انجام دهند.

انعطاف پذیری و هوش

تحقیقات نشان می‌دهد که انعطاف پذیری با نمرات هوشی همبسته است. انعطاف پذیری مخصوصا با جنبه‌های مختلف هوش چون تفکر واگرا که عاملی در خلاقیت می‌باشد. اما انعطاف پذیری مترادف هوش نیست. برخی اشخاص انعطاف پذیر سطح هوشی خیلی پایینی دارند.

زمینه‌های انعطاف پذیری

زمینه‌هایی که افراد در آن انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری مختلف هستند. مثل زمینه فعالیتها ، عقاید ، اندیشه‌ها ، احساسات و غیره. برخی افراد در زمینه فعالیت و عمل انعطاف پذیر هستند. آنها در فعالیتهای مختلف ، رفتن به مکانهای جدید و خوردن غذاهای غیر معمول و تفریحات متعدد و ... از خود انعطاف پذیری نشان می‌دهند. آنها تازگی و تنوع را در فعالیتها ترجیح می‌دهند و سرگرمیهای مختلفی دارند. برعکس ، افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه تغییر در فعالیت برایشان مشکل است و ترجیح می‌دهند در وضعیت ثابتی باقی بمانند.

در زمینه عقاید نیز انعطاف پذیری افراد می‌تواند متفاوت باشد. افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند از محرکات ذهنی لذت می‌برند گرایش بیشتری به بحثهای فلسفی ، اجتماعی و سیاسی دارند. برعکس افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه اطلاعات محدودتری دارند و تمام اطلاعات آنها محدود به حوزه کاری خودشان می‌شوند، نه به سایر مسایل اطراف آنها. در زمینه ارزشها نیز افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند، آمادگی برای امتحان مجدد ارزشهای مذهبی ، سیاسی و اجتماعی دارند. افراد غیر منعطف در این حوزه متمایل به پذیرش اقتدار و افتخارات سنتی هستند و سعی می‌کنند این افتخارات را حفظ نمایند. انعطاف پذیری در ارزش می‌تواند نقطه مقابل دگماتیزم یا جزم گرایی باشد.

آزمون نشو که یک آزمون شخصیتی است، انعطاف پذیری را به عنوان یک ویژگی شخصیتی مورد آزمون قرار می‌دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه‌های تخیل ، زیبا پسندی ، احساسات ، اعمال ، عقاید و ارزش ما را مورد سنجش قرار می دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه تخیل ، زندگی تخیلی فعالی دارند و تلاش می‌کنند تخیلات خود را گسترش دهند. افراد انعطاف پذیر در زمینه زیبا پسندی درک عمیقی از هنر و زیبایی دارند. نشو آنها را تکان می‌دهد، مجذوب موسیقی می‌شوند و به تئاتر یا سایر زمینه‌های هنری عشق می‌ورزند. افراد انعطاف پذیر در حوزه احساسات غم و شادی را عمیقتر از دیگران و شدیدتر احساس می‌کنند. در هر حال ممکن است فردی در یکی از این حوزه‌ها ، یا چندین حوزه دارای انعطاف پذیری باشد یا بطور کلی نمره انعطاف پذیری او در تمامی حوزه‌ها پایین باشد.

مطالب مرتبط:

هوش هیجانی

تفاوت‌های مردان و زنان

مهارت‌های زندگی

تأثیرگذاری بر دیگران

بازی در کودکان

مشاجرات زناشویی

اعتماد به نفس


اولین گام به منظور اداره و کنترل خشم این است که باور کنید می‌توانید این کار را انجام دهید. با اینکه همه ما خشم را در زندگی روزمره خود داریم، ولی سعی می‌کنیم آن را با شیوه‌ای سازنده ابراز کنیم. برخی افراد تا زمانی که فشار ناکامی و خشم درونی ، زندگی روزانه آنان را طاقت فرسا نکرده است، خشم را در خود نگه می‌دارند. برخی دیگر ظاهرا در عصبی شدن ، فریاد کشیدن ، زدن و پرتاب کردن و در کل رفتارهایی که قلبها را می‌شکند، به اموال آسیب می‌رساند و گاهی بدتر از این اعمال ، متخصص و خبره هستند.


کنترل یا حذف پرخاشگری؟

خشم مخرب از لحاظ فردی و اجتماعی به ما آسیب می‌زند. اداره و کنترل خشم لزوما به معنی ابراز کمتر خشم نیست، بلکه به معنی فراگیری شیوه‌ای از ابراز خشم است که برای ما و کسانی که پیرامون ما هستند، مفید باشد. هرچند ممکن است تصور ابراز خشم به شیوه‌ای سازنده ، تازه و غریب به نظر رسد، ولی باید گفت که چنین امری ممکن است. برای مثال ، برخی افراد وقتی درباره خشم خود می‌نویسند، یا آن را نقاشی می‌کنند، با دوستان و یا اعضای خانواده صحبت می‌کنند، قدم می‌زنند، ورزش می‌کنند و یا آمیزه‌ای از این رفتارها و سایر فعالیتها را انجام می‌دهند، به آرامش دست می‌یابند.

تشخیص خشم

نخست نشانه‌های اولیه و هشدار دهنده خشم بروز می‌کند. بیشتر ما انسانها از نشانه‌ها و سرنخ‌های موقعیتی ، بدنی و شناختی که بر پاسخهای خشم ما مقدم هستند، ناآگاه هستیم. آگاهی از این نشانه‌ها گامی بسیار اساسی در اداره خشم می‌باشد، زیرا این آگاهی خواهد توانست قبل از آنکه کنترل خشم دشوار شود، وقت زیادی را برای مداخله در اختیار ما قرار دهد.

کنترل اولیه پرخاشگری

برای کنترل اولیه توجه زیادی به حالات زیر بکنید:

موقعیت‌هایی ( افراد و مکانهایی ) که شما را خشمگین می‌کنند.

تغییرات بدنی که قبل و در حین خشم شما رخ می‌دهند. برای مثال ، افزایش ضربان قلب ، احساس فشار در سر ، احساس داغ شدن ، مشت شدن دستها ، دندان به هم فشردن ، احساس گرفتگی و سفتی عضله در ناحیه شکم ، سینه و غیره.

نشانه‌های شناختی یعنی افکاری که شما درباره گذشته ، حال و آینده دارید و قبل از احساسات خشم و ناکامی پیدا می‌شود. داشتن فهرستی از این نشانه‌ها در مدیریت خشم بسیار مفید است. یک نفر ممکن است قبل از خشمگین شدن فکر کند که دیگران به او و حرفهایش توجهی نمی‌کنند. دیگری فکر کند، دیگران قصد توهین یا بی‌توجهی عمدی را دارند و پدری فکر کند که آینده فرزند او با این کارهایش تباه خواهد شد.

همین شناسایی علائم هشدار دهنده ، موجب کاهش شدت ، مدت و یا فراوانی خشم شما می‌شود.

مهار خشم با وقفه اندازی

حال که شما نشانه‌ها و سرنخهای خشم خود را شناخته‌اید، هرگاه متوجه این علائم شدید، مکثی کنید و نفس عمیقی بکشید. یک وقفه چند ثانیه‌ای و نفس عمیق می‌تواند اثر پایداری بر شما بگذارد. خشمی که احساس می‌کنید، آنچه که به خود می‌گویید و آنچه در اثر این خشم انجام خواهید داد، تحت تاثیر این وقفه شما قرار خواهد گرفت.

تغییر اندیشه خشم آمیز

شیوه اندیشه ما با شیوه احساس ما مرتبط است. برخی اندیشه‌ها ما را مستعد خشم و ناکامی می‌کنند. شیوه‌های رایجی که مردم قبل از بروز خشم آن را بکار می‌گیرند، عبارتند از: توقف کردن روی مساله مشکل آفرین ، تمرکز روی جنبه‌های منفی ، ناچیز شمردن وجوه مثبت ، انتظار داشتن کمال از خود و دیگران ، نتایج دلخواهی گرفتن ، داشتن نگرش انعطاف ناپذیر و تفکر دو قطبی ( خوب _ بد ، سیاه _ سفید ).

شیوه‌های درمانی که می‌توانند به ما کمک کنند، عبارتند از: از چشم دیگران به موقعیت و مشکل نگریستن ، تامل در باب آنچه مایلید انجام دهید، تامل درباره پیامدهای احتمالی اعمال خود ، قبول این نکته که همه خطاپذیرند و جستجوی شیوه‌هایی که به کمک آنها می‌توان یک موقعیت مشکل‌زا را به نحو مثبت کنترل و اداره کرد.

ایجاد بینش و آگاهی نسبت به توان کنترل خود

هرگاه متوجه شدید که توانسته‌اید با یک موقعیت برانگیزنده خشم به خوبی مقابله کنید، یا خشم خود را به شیوه مناسب ابراز دارید، از خود بپرسید چگونه من آن را انجام دادم؟ هر فردی نوعی توان و استعداد برای کنترل خشم دارد. توان شما چگونه است؟ روی این مساله بسیار تمرکز و تمرین کنید و آن را تقویت کنید. عفو هدیه‌ای است که شما می‌توانید به خود بدهید. افراد خوب هم می‌توانند تجارب منفی و بد داشته باشند. سو استفاده ، بی اعتنایی ، بی توجهی و تنگ نظری ، همه و همه واقعیتهای جهانی هستند که در آن زندگی می‌کنیم.

گاهی اوقات عفو کسانی که موجب درد و رنج ما شده‌اند، غیرقابل تصور است. هراس ما ممکن است این باشد که گذشت موجب می‌شود، رفتار شخص موجه شمرده شود. چرا من کسی را عفو کنم که موجب خشم یا رنج شدیدی در من شده است؟ پاسخ این است که ما دیگران را به خاطر خودمان می‌بخشیم. وقتی ما کسی را می‌بخشیم، به کنترل او روی چگونگی احساس خود پایان می‌دهیم. ما به خودمان شانس یک زندگی تازه را می‌دهیم، زندگی‌ای که در آن تنفرهای کهنه و مزمن جایی ندارند. بنابراین ، عفو هدیه به دیگران نیست، بلکه هدیه به خودمان است.

تنفر وقت و انرژی زیادی می‌گیرد.

وقت و نیرویی که تنفر از شما می‌گیرد، می‌تواند به مردم و فعالیتهایی اختصاص یابد که برای شما شادی و رضایت و برای آنها خدمت و محبت به دنبال دارد. انتخاب عفو برای کنترل خشم به تدریج حاصل می‌شود. شما نباید مادامی که احساس آمادگی در این زمینه نکرده‌اید، آن را انتخاب کنید. اگر موارد کوچک را عفو کنید، به تدریج یاد خواهید گرفت که چگونه خطاهای بزرگ دیگران را عفو کنید. راجع به عفو بزرگان دینی و اجتماعی فکر و تحقیق کنید و از آنها پیروی نمایید.

خودتان را بیان کنید.

پس از آنکه خشم خود را وارسی کردید و احساس نمودید که خشم شما موجه است، درباره نوع رفتاری که می‌خواهید انجام دهید فکر کنید، صبر کنید و بعد تصمیمی عقلانی بگیرید. وقتی خشم شما موجه است، صادقانه مشخص کنید که چه احساسی دارید. احساس کینه ، عصبانیت ، نفرت ، انتقام ، لذت یا چیز دیگری. هرچه خود و احساس خود را بیشتر بشناسید، بهتر عمل خواهید کرد.

انتخابهای سالم برای پیشگیری از خشم

خشم فرصت طلب است و در بدنی که خسته ، فرسوده و بیمار است به آسانی جان می‌گیرد. در نتیجه به منظور اداره و کنترل خشم به خواب منظم ، غذای خوب ، لذت از اوقات فراغت ، تفریح و عبادت و معنویت نیاز دارید.

روان درمانی پرخاشگری

اگر کنترل خشم مشکل جدی شماست و با این آموزشها بهبودی نداشتید، ممکن است افسردگی و اضطراب و وسواس زیربنای آن باشد. انتخاب مناسب و مفید در چنین مواردی مشاوره با روانپزشک ، روان شناس یا پزشک است.

مطالب مرتبط:

اختلالات روانی

رفتار درمانی

نحوه برخورد با دعوای زناشویی

مهارت‌های ازدواج

توهین و تحقیر و مقابله با آن

همسر گله‌مند

کنترل خشم کودکان

استرس چیست؟

استرس فشار و فرسایش بدن به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما می‌گذارد و می‌تواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. در صورت مثبت بودن ، اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل می‌کند، هوشیاری تازه و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان می‌آورد.

آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی می‌آفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، جوش و خارش پوست ، بی‌خوابی ، زخم معده ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی و سکته مغزی می‌انجامد. مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال می‌آورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود می‌کند. سازگاری با شرایط متغیر ، بسته به نوع واکنش ما می‌تواند کمک کننده یا آسیب رساننده باشد.

چگونه می‌توان استرس را از زندگی خود حذف کرد؟

استرس مثبت بر تازگی و ابتهاج زندگی می‌افزاید. همه ما با تحمل میزان معینی از استرس زندگی می‌کنیم. سر رسیدن مهلت ، رقابتها ، برخوردها و حتی ناکامی‌ها و نگرانی‌ها به زندگی‌ها عمق و غنا می‌بخشد. هدف ما حذف استرس نیست، بلکه فراگیری چگونگی استفاده از آن به منظور کمک به خود است.

استرس کمتر از حد ، عامل خمودگی است و در ما احساس خستگی و رخوت بر جای می‌گذارد. از سوی دیگر ، استرس مفرط تنش ایجاد می‌کند. آنچه ما بدان نیازمندیم، یافتن سطح بهینه و مطلوبی از استرس است که ما را برمی‌انگیزد، ولی ما را در خود غرق نمی‌کند.

چگونه می‌توان فهمید سطح بهینه استرس برای افراد چیست؟

سطح واحدی از استرس که برای همه انسانها بهینه باشد، وجود ندارد. هر یک از ما مخلوقاتی منحصر به فرد با نیازهای ویژه هستیم. بنابراین ، آنچه برای یک شخص ناراحت کننده است، چه بسا برای دیگری شادی آفرین باشد. حتی وقتی ما روی ناراحت کننده بودن رویدادهای خاص توافق داریم، احتمالا در واکنشهای فیزیولوژی و روان شناختی به آن حادثه با هم تفاوت داریم.

شخصی که شیفته مذاکره و حل اختلاف و تحرک شغلی است، اگر شغلی یکنواخت و بدون تحرک داشته باشد، در فشار و استرس قرار می‌گیرد. در حالی که شخصی که به شرایط ثابت علاقه‌مند است، وقتی در شغلی قرار گیرد که وظایفش از تنوع بالایی برخوردار باشد، به احتمال زیاد خود را در تنگنای استرس احساس می‌کند. قبل از قرار گرفتن در معرض تغییرات آزار دهنده ، این موضوع که استرسهای شخصی ما چه هستند و میزان تحمل ما در برابر آنها چقدر است، به شیوه زندگی و سن ما بستگی دارد.

اکثر بیماریها با استرس مداوم مرتبط می‌باشند. اگر شما علائم استرس را تجربه می‌کنید و اگر استرس در سطحی فراتر از سطح بهینه استرس شما قرار دارد، باید از استرس زندگی خود بکاهید و یا توانایی مقابله و اداره استرس خود را بهبود بخشید.

چگونه می‌توان استرس را بهتر اداره کرد؟

شناسایی استرس مداوم و آگاه شدن از اثرات آن بر زندگی ما ، برای کاهش اثرات زیان آور آن کافی نیست. همانطوری که منابع زیادی برای استرس وجود دارد، امکانات بسیاری هم برای اداره آن وجود دارد. ولی آنچه بدان نیازمندیم، تلاش برای تغییر است، تغییر منبع استرس و یا تغییر واکنش نسبت به آن منبع. برای این منظور چه کار می‌توانید انجام دهید؟

  • از منابع استرس ، واکنشهای هیجانی و بدنی خود آگاه شوید.
  • به ناراحتی و تشویش خود توجه کنید. آنها را نادیده نگیرید. مشکلات خود را به اجمال بررسی نکنید.
  • تعیین کنید چه رویدادهایی شما را ناراحت می‌سازد. به خودتان درباره معنای این رویدادها چه می‌گویید؟
  • چگونگی پاسخ بدنتان را نسبت به استرس مشخص کنید. آیا مضطرب می‌شوید؟ یا دلخور؟ اگر چنین است، به چه شیوه‌ای دچار این احساسات می‌شوید؟
  • مشخص کنید چه تغییری می‌توانید ایجاد کنید.
  • آیا منابع استرس را از طریق اجتناب یا حذف کامل آنها ، می‌توانید تغییر دهید؟
  • آیا شدت آنها را می‌توانید تغییر دهید (یعنی طی دوره درمانی به تدریج آنها را کنترل و اداره کنید، در مدت یک روز یا یک هفته)؟
  • آیا می‌توانید رویارویی خود را با استرس کوتاه سازید؟ (استراحتی به خود بدهید، یا محوطه ساختمان را ترک کنید.)
  • آیا می‌توانید وقت و انرژی لازم را برای ایجاد تغییر اختصاص دهید؟ (تعیین هدف ، فنون مدیریت زمان و راهبردهای به تعویق انداختن ارضا در اینگونه موارد می‌تواند مفید باشد.)
  • شدت واکنشهای عاطفی و هیجانی خود را به استرس کاهش دهید.
  • واکنش شما نسبت به واسطه درک شما از خطر (جسمی و یا عاطفی) به یک باره اتفاق می‌افتد. آیا به منابع استرس به شیوه اغراق آمیز می‌نگرید و یا موقعیت را دشوار تلقی می‌کنید و از آن فاجعه می‌سازید؟
  • آیا انتظار دارید همه به شما خوش آمد بگویند و همه از شما راضی باشند؟
  • آیا واکنش مفرط نشان می‌دهید و همه چیزها را بحرانی و اضطراری تلقی می‌کنید؟ آیا احساس می‌کنید که باید همواره بر هر موقعیتی تسلط داشته باشید؟
  • دیدگاه خود را نسبت به استرس تعدیل و اصلاح کنید. سعی کنید استرس را به عنوان چیزی در نظر بگیرید که می‌توانید برآن فائق آیید، نه چیزی که بر شما چیره می‌شود.
  • سعی کنید هیجانات شدید و مفرط خود را تعدیل کنید. موقعیت را در یک چشم انداز وسیع‌تر قرار دهید. جنبه‌های منفی را شرح و بسط ندهید و به خود نگویید «چه می‌شود اگر !!».
  • بیاموزید واکنشهای بدنی خود را به استرس ، تعدیل کنید.
  • نفس کشیدن آهسته و عمیق ، ریتم فعالیت قلب و تنفس شما را به وضع طبیعی برمی‌گرداند.
  • فنون آرام بخشی ، تنش عضلانی را کاهش می‌دهد. بازخورد زیستی می‌تواند بر اموری چون تنش عضلانی ، ریتم قلبی و فشار خون کنترل ارادی ایجاد کند.
  • دارو به تجویز پزشک می‌تواند در کوتاه مدت به تعدیل واکنشهای بدنی شما کمک کند، ولی داروها به تنهایی پاسخگو نیستند. تعدیل این واکنشها را به منزله راه حلی بلند مدت یاد بگیرید.
  • ذخایر بدنی خود را افزایش دهید.
  • به منظور ایجاد تناسب و سلامت قلبی _ عروقی سه تا چهار بار در هفته ورزش کنید. ( تمرینات موزون ، معتدل و یکنواخت بهترین انتخاب است. مانند قدم زدن ، شنا کردن ، دوچرخه سواری یا آهسته دویدن.)
  • غذاهای مقوی به اندازه کافی و متعادل مصرف کنید.
  • وزن مطلوب خود را حفظ کنید.
  • فراغت و تفریح را با کار درآمیزید. به خود استراحت بدهید و هرگاه ممکن بود، وقفه‌ای در کار ایجاد کنید.
  • به قدر کافی بخوابید. تا آنجا که ممکن است برنامه خواب را رعایت کنید.
  • ذخایر هیجانی _ عاطفی خود را حفظ کنید.
  • دوستی و روابط حمایتی دوسویه‌ای برقرار کنید.
  • اهداف واقع بینانه و معنی‌دار را دنبال کنید، نه اهدافی که دیگران برای شما در نظر گرفته‌اند و برای شما فایده‌ای دربر ندارد.
  • انتظار ناکامی ‌، شکست و یاس را در زندگی داشته باشید.
  • همیشه با خود مهربان و رئوف باشید و دوست خود باشید.

مطالب مرتبط:

مبارزه با استرس

استرس


استرس‌ عبارت‌ است‌ از واکنشهای‌ فیزیکی‌، ذهنی‌ و عاطفی‌ که‌ در نتیجه‌ تغییرات‌ و نیازهای‌ زندگی‌ فرد، تجربه‌ می‌شوند. تغییرات‌ می‌توانند بزرگ‌ یا کوچک‌ باشند. پاسخ‌ افراد به‌ تغییرات‌ زندگی‌ متفاوت‌ است‌. استرس‌ مثبت‌ می‌تواند یک‌ انگیزش‌ دهنده‌ باشد در حالی‌ که‌ استرس‌ منفی‌ می‌تواند در زمانی‌ که‌ این‌ تغییرات‌ و نیازها، فرد را شکست‌ می‌دهند، ایجاد شود.


علایم‌ شایع‌

فیزیکی‌: گرفتگی‌ عضلانی‌، سردرد ، درد قفسه‌ سینه‌ ، ناراحتی‌ معده‌ ، اسهال‌ یا یبوست‌، افزایش‌ ضربان‌ قلب‌ ، دستهای‌ سرد و مرطوب‌، خستگی‌ ، تعریق‌ شدید، بثورات ‌، تنفس‌ سریع‌، لرز، تیک‌، تحریک‌پذیری‌، کم‌اشتهایی‌ یا بی‌اشتهایی‌، ضعف‌، احساس‌ خستگی‌، گیجی‌.


عاطفی‌: عصبانیت‌، اعتماد به‌ نفس‌ پایین‌، افسردگی‌ ، بی‌تفاوتی‌، تحریک‌پذیری‌، ترس‌ و پاسخهای‌ هراسی‌، اشکال‌ در تمرکز، احساس‌ گناهکاری‌، نگرانی‌، بی‌قراری‌، اضطراب‌ و وحشت‌.
رفتاری‌: سوءمصرف‌ الکل‌ یا مواد مخدر، افزایش‌ مصرف‌ سیگار، اختلالات‌ خواب‌ ، پرخوری‌، کاهش‌ حافظه‌ و منگی‌.


علت ایجاد استرس

بدن‌ در یک‌ موقعیت‌ پراسترس‌ با افزایش‌ تولید هورمونهای‌ خاصی‌ جواب‌ می‌دهد که‌ باعث‌ تغییراتی‌ در ضربان‌ قلب‌، فشار خون‌ ، متابولیسم‌ و فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری فیزیکی‌ می‌گردد.
تغییر در شیوه‌ زندگی‌ و اختلال‌ در امور روزمره‌ طبیعی‌ شخص‌ که‌ می‌تواند استرس‌ ایجاد کند. برخی‌ از علل‌ شایع‌ استرس‌ عبارتند از:

  • مرگ‌ اخیر فرد مورد علاقه‌ (همسر، کودک‌، دوست‌)
  • از دست‌ دادن‌ هر چیزی‌ که‌ برای‌ فرد ارزشمند باشد.
  • آسیب‌ها یا بیماری‌های‌ شدید
  • اخراج‌ شدن‌ یا تغییر شغل‌
  • نقل‌ مکان‌ کردن‌ به‌ یک‌ شهر یا استان‌ جدید
  • مشکلات‌ جنسی‌ بین‌ فرد و شریک‌ جنسی‌ او
  • ورشکستگی‌ مالی‌ یا مقروض‌ شدن‌ شدید مثلاً به‌ خاطر خرید یک‌ خانه‌ جدید
  • تعارض‌ مدام‌ بین‌ فرد و یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌ ، دوست‌ نزدیک‌ یا همکار
  • خستگی‌ دایمی‌ ناشی‌ از استراحت‌، خواب‌ یا تفریح‌ ناکافی‌

پیشگیری‌

برای‌ کمک‌ به‌ پیشگیری‌ از استرس‌ منفی‌، به‌ آن‌ دسته‌ از امور زندگی‌ بپردازید که‌ می‌توانید از عهده‌ آنها برآیید.
از آنجا که‌ همیشه‌ نمی‌توان‌ جلوی‌ استرس‌ را گرفت‌، روش‌هایی‌ را یاد بگیرید که‌ برای‌ حفاظت‌ از سلامت‌ ذهنی‌ و فیزیکی‌ خود، سازگار شوید. با مطالعه‌ مقالات‌ و کتب‌، در مورد استرس‌ به‌ خود آموزش‌ دهید.
عوارض‌ احتمالی‌

استرس‌ مزمن‌ می‌تواند در بسیاری‌ از مشکلات‌ مربوط‌ به‌ سلامت‌ شامل‌ حوادث‌، آرتریت‌ ، آسم‌ ، سرطان ‌، سرماخوردگی‌ ، کولیت‌ ، دیابت‌ ، اختلالات‌ غدد درون‌ریز ، خستگی‌، سردرد، کمردرد، مشکلات‌ گوارشی‌، اختلالات‌ پوستی‌، بیماری‌ قلبی‌، فشار خون‌ بالا، بی‌خوابی‌، دردهای‌ عضلانی‌، اختلال‌ کارکرد جنسی‌ و زخم‌ها نقش‌ بازی‌ کند.
تشخیص و درمان‌

آزمون‌های‌ تشخیصی‌ ممکن‌ است‌ شامل‌ موارد زیر باشند:

  • مشاهده‌ علایم‌ توسط‌ خود شما
  • شرح‌ حال‌ طبی‌ و معاینه‌ فیزیکی‌ به‌ وسیله‌ یک‌ پزشک‌ در صورت‌ لزوم‌

برخی‌ از روش‌هایی‌ که‌ به‌ کاهش‌ استرس‌ کمک‌ می‌کنند:

  • یک‌ روش‌ را یاد بگیرید و به‌ طور منظم‌ و در صورت‌ امکان‌ هر روز آن‌ را تمرین‌ کنید. روش‌های‌ بسیاری‌ وجود دارند.
  • به‌ مدت‌ کوتاهی‌ از هر وضعیت‌ پر استرسی‌ که‌ در طول‌ روز به‌ آن‌ برمی‌خورید، دور شوید.
  • یک‌ روش‌ سفت‌ و شل‌کننده‌ عضلات‌ را یاد بگیرید و آن‌ را تمرین‌ کنید.
  • از آوردن‌ مشکلات‌ خود به‌ خانه‌ یا بستر خودداری‌ کنید. در پایان‌ روز، دقایقی‌ را به‌ مرور تک‌تک‌ تجارب‌ کل‌ روز اختصاص‌ دهید بطوری‌ که‌ انگار یک‌ نوار را مجدداً گوش‌ می‌دهید.
  • تمام‌ عواطف‌ منفی‌ را که‌ متحمل‌ شده‌اید (عصبانیت‌، احساس‌ عدم‌ امنیت‌ یا اضطراب‌) از خود برهانید. از کلیه‌ انرژی‌ها یا عواطف‌ خوب‌ (افکار عاشقانه‌، ستایش‌، احساسات‌ خوب‌ در مورد کار یا خودتان‌) لذت‌ ببرید.
  • در مورد کارهای‌ ناتمام‌ تصمیمی‌ اتخاذ کنید و تنش‌ ذهنی‌ یا عضلانی‌ را رها کنید. هم‌اکنون‌ برای‌ یک‌ خواب‌ آرامش‌بخش‌ و بهبود دهنده‌ عواطف‌ آماده‌ هستید.
  • ممکن‌ است‌ به‌ مدت‌ کوتاهی‌ داروی‌ آرام‌بخش‌ یا ضد افسردگی‌ مفید باشد.
  • یک‌ برنامه‌ ورزشی‌ اتخاذ کنید. افرادی‌ که‌ در وضعیت‌ فیزیکی‌ خوبی‌ به‌ سر می‌برند، به‌ احتمال‌ کمتری‌ به‌ عوارض‌ منفی‌ استرس‌ مبتلا می‌شوند.
  • یک‌ رژیم‌ غذایی‌ طبیعی‌ و کاملاً متعادل‌ اتخاذ کنید. مکمل‌های‌ ویتامینی‌ ممکن‌ است‌ توصیه‌ شوند.

مطالب مرتبط:

تأثیرگذاری بر دیگران

مدیریت استرس

بازی در کودکان

دعا درمانی

کمرویی

مشکلات دوره نوجوانی

مبارزه با استرس

دانش خواب و رویا

پستانداران مى خوابند، پرندگان مى خوابند، حتى ماهى ها، خزندگان و حشرات نیز مى خوابند. خواب براى جانداران ضرورى تر از غذا است و انسان در حدود یک سوم از عمرش را در خواب مى گذراند. چرا نیاز داریم که مدتى چنین طولانى را در بى خبرى سپرى کنیم؟ و اگر نخوابیم چه اتفاقى خواهد افتاد؟ در این جا سرى مى زنیم به دنیاى عجیب خواب عمیق، خواب سطحى، رویا و تمام جنبه هاى دیگر یک خواب شبانه خوب (یا بد) . نکته این است که خواب فعالیتى نیست که به انتخاب و سلیقه ما باشد طبیعت خواب را بر ما تحمیل مى کند و حتى اگر پلک هم نداشتیم باز هم به خواب مى رفتیم. بیشتر ما اگر حتى یک شب هم بى خوابى بکشیم دچار تمام دشوارى هایى خواهیم شد که نزدیک بود لیندبرگ را از پاى درآورند. بدون خواب خلق ما تنگ و افسرده مى شود، روابط اجتماعى مان آسیب مى بیند، سلامتى مان دچار اختلال مى شود و خلاصه انجام هر عملى با دشوارى همراه خواهد بود. خواب براى زنده ماندن مان مهم تر از غذاست. با این حال خواب حداکثر یک سوم زندگى ما را به خود اختصاص مى دهد. بیشتر ما هنگام مردن بیشتر از ۲۵ سال از زندگى مان را در سرزمین خواب و رویا به سر برده ایم. چرا لازم است که این همه مدت را در حالت بى خبرى به سر بریم؟ روشن است که بدون نفس کشیدن، تولیدمثل کردن یا غذا خوردن، فواید خواب چندان آشکار نخواهد بود.

چرا مى خوابیم؟

خواب رفتارى است که سابقه آن را مى توان در نردبان تکامل به خیلى دورها رساند. در تمام حیوانات خواب شامل قطع فعالیت فیزیکى و نقصان هوشیارى حسى طى دوره هاى منظم در طول دوره هاى ۲۴ ساعته است. حیوانات دیگر _ حتى مگس میوه- را هم مى توان با محرک هایى چون کافئین بیدار نگه داشت و آنها نیز همچون انسان ها وقتى که نوزاد هستند بیشتر مى خوابند. لذا خواب یکى از پایه هاى بقاى حیوانات به شمار مى رود و میلیون ها سال تکامل و تحول نقش آن را حتى مهم تر و برجسته تر از سابق ساخته است ولى تا سال ۱۹۵۲ دانشمندان بر این گمان بودند که خواب حالتى منفعل است که فعالیت مغز در طول آن متوقف مى شود . 

اما در آن سال کشف خارق العاده اى صورت گرفت. ناتائیل کلایتمن یکى از پیشگامان پژوهش در خواب و شاگردش یوجین آسرینسکى از دانشگاه شیکاگو متوجه این نکته شدند که خواب داراى دوره هایى با حرکت سریع چشم ما _ اصطلاحاً خواب همراه با حرکات سریع چشم (خواب رم REM) _ است که با فعالیتى دیوانه وار در مغز درست مانند بیدارى همراه است.تا زمانى که دلیل خواب رم کشف نشده بود، همه آن را حداکثر فعالیت مغز براى ضبط و ثبت وقایع تلقى مى کردند. نخستین دوره خواب رم تا یک ساعت پس از به خواب رفتن ما روى نمى دهد.
خواب در یک دوره ۹۰ دقیقه اى از چهار مرحله خواب غیررم (NREM) و یک دوره خواب رم عبور مى کند که در مجموع حلقه اى را تشکیل مى دهند که در طول شب بار ها تکرار مى شود. این کشف هم شده که بیشتر رویا ها در طول خواب رم اتفاق مى افتند و دو نوع خواب به همان اندازه با یکدیگر متفاوت اند که خواب و بیدارى با یکدیگر تفاوت دارند.
جالب این است که با وجود آن که تمام پستانداران، پرندگان و خزندگانى که از نظر تکاملى جدید ترند داراى هر دو نوع خواب هستند، خزندگان ابتدایى تنها خواب غیررم دارند. این بدان معنا است که خواب رم تحولى جدیدتر و احتمالاً همزمان با ظاهر شدن پستانداران یعنى ۲۵۰ میلیون سال قبل است.
جروم سیگل پروفسور روانپزشکى و عضو «انستیتو پژوهش در مغز» در دانشگاه کالیفرنیا اعتقاد دارد که خواب غیررم فرصتى را براى بازسازى سلول هاى آسیب دیده به دنبال یک روز فعالیت سوخت و ساز بدن فراهم مى آورد:

اما پروفسور جیم هورن از دانشگاه نوبلرو که ویراستار یکى از دو نشریه بین المللى است که به موضوع خواب اختصاص دارند، با این مسئله موافق نیست: «شواهد اندکى وجود دارد حاکى از این که سلول هاى بدن صرف نظر از مغز اقدام به ترمیم خویش در طول دوره خواب کنند. تمام شواهد نشان مى دهند که سلول ها در طول بیدارى به همان خوبى دوره خواب آسیب ها را ترمیم مى کنند.» هورن خاطرنشان مى کند که مغز هیچ گاه در طول بیدارى درهایش را نمى بندد حتى زمانى که در تاریکى در بستر دراز کشیده ایم مغز مثل کامپیوترى که در حالت انتظار (Standby) هست در آمادگى کامل به سر مى برد. تصاویر نقشه بردارى از مغز نشان داده اند که مغز به ویژه ناحیه پیشانى قشر مغز تنها در طول دوره خواب غیررم تا حدى در استراحت به سر مى برد. هورن چنین استدلال مى کند که بدین ترتیب مى توانیم نتیجه بگیریم که خواب غیررم فرصتى است براى بافت هاى مغز که خستگى و فرسودگى طول روز را جبران کند.

درک خواب رم

هدف از خواب غیررم (NREM) به احتمال زیاد استراحت و بازیابى مغز است خب پس از خواب رم و رویا چه؟ دکتر کلودیو استامپى رئیس «مرکز پژوهش هاى خواب و هوشیارى» در «انستیتو پژوهش زمان- زیستى» در بوستون مى گوید: «به نظر مى رسد اگر از خواب رم محروم شویم یادگیرى و تحکیم حافظه دستخوش آسیب مى شود. ما نیاز داریم آنچه را که در طول دوره قبلى بیدارى رخ داده مجدداً فرآورى کنیم تا آن اطلاعاتى را که مفیدند ذخیره نماییم.»

مسلماً مطالعات دیگرى هم وجود دارند که بیانگر وجود پیوند محکمى بین خواب رم، یادگیرى و حافظه هستند. انسان ها و حیوانات هر دو پس از یادگیرى یک مهارت جدید افزایشى در خواب رم نشان مى دهند. اگر مانع خواب رم در آنها شویم، یادگیرى و به خاطر آوردن مهارت مزبور برایشان دشوارتر خواهد بود. آزمایش ها بر روى انسان ها نشان داده اند که خواب رم باید ظرف ۲۴ ساعت پس از تجربه یادگیرى رخ دهد، تا بتوانند آن را به خاطر آورند.

هورن با این نقطه نظر مخالف است. وى مى گوید: «داروهاى ضدافسردگى سه حلقه اى که به بیمارانى که از افسردگى رنج مى برند داده مى شود کاملاً خواب رم را از بین مى برند و تا زمانى که مصرف دارو ادامه دارد وضع چنین است. با این حال بیماران با وجود محروم بودن از خواب رم به مدت چندین ماه هیچ نشانه اى از اختلال حافظه از خود بروز نمى دهند.» او همچنین خاطرنشان مى کند که دلفین ها خواب رم کمى دارند یا اصلاً ندارند با این حال آموزندگان درخشانى هستند. هورن در عوض نظریه تکاملى را که نخستین بار توسط پژوهشگر پیشتاز در امر خواب میشل ژووه مطرح شد، مى پذیرد. ژووه بر این باور است که فعالیت شدید در طول خواب رم براى رشد و تکامل سلول ها و شبکه هاى عصبى بدن در اوایل زندگى ضرورى است. مثلاً جنین انسان را در نظر بگیرید. در طول ماه هاى طولانى و تاریک زندگى در داخل رحم محرک هاى خارجى اندکى براى فعال کردن مغزى که در حال رشد و تکامل است وجود دارند؛ از این رو ژووه این فرضیه را مطرح مى کند که مغز خود محرک هاى خویش را به شکل خواب رم و رویا ها فراهم ساخته و به این ترتیب به رشد و تکامل خویش کمک مى کند.
این نظریه با این واقعیت نیز کاملاً سازگار است که مغز هایى که کمتر تکامل یافته اند بیشتر از مغز تکامل یافته افراد بزرگسال در خواب رم به سر مى برند.
خلاصه آن که کارکرد خواب رم هنوز در پرده ابهام قرار دارد. امید است که با پیشرفت تکنیک هاى اسکن مغز آن نواحى از مغز که در این دو نوع خواب نقش دارند، بیشتر شناخته و درک شوند. با این حال احتمالاً این پرسش پاسخ سرراستى نخواهد داشت. به گفته هورن: «تاکنون ۱۰۰ نوع ماده شیمیایى در ناحیه مغز، که به نحوى به موضوع خواب مربوط مى شوند کشف شده اند و بسیارى نیز در راهند لذا آنچه که مسلم است هیچ مرکز واحدى براى خواب وجود ندارد.»
خواب احتمالاً کارکرد پیچیده اى است که از آثار محرومیت از آن بر روح و تن نیز این موضوع کاملاً آشکار است. یک چیز مسلم است و آن اینکه هرگز بدون خواب نخواهیم بود. بسیار غیرمحتمل است که در آینده دارویى یا تکنیکى کشف شود که بتوانیم به کمک آنها بیدار بمانیم و در عین حال سالم باشیم.

هنگامى که رویا به کابوس تبدیل مى شود

آسیب زدن به خود و کسان مورد علاقه خود در حین خواب به نظر هولناک مى رسد ولى مى تواند در طول انواع رم و غیررم خواب هر دوم اتفاق بیفتد. پدیده اى که در طول خواب غیررم که امواج آهسته اى دارد اتفاق مى افتد. گاه گاهى در خواب راه رفتن در کودکى بسیار شایع است و در این سن و سال نمى توان آن را مشکلى تلقى کرد لیکن اگر این وضعیت تا دوران بزرگسالى ادامه یافت مى تواند نشانه اى دال بر وجود نوعى بیمارى روانى باشد همچنین به نظر مى رسد این عارضه در خانواده ها باقى مى ماند و از والدین به فرزندان به ارث مى رسد. لیکن باید گفت خشونت در طول راه رفتن در خواب بسیار نادر است. بیشتر موارد نیازى به درمان ندارند.
خشونت در اختلالى به نام «اختلال رفتارى خواب رم» بسیار شایع است. این بیمارى که تنها اخیراً (۱۹۸۷) کشف شد، حاصل شل و بى حرکت نشدن عضلات در خواب رم است. این بدان معنا است که قربانیان این اختلال از لحاظ فیزیکى مانعى در پیش روى خویش براى عملى کردن رویا هایشان- که بیشتر ماهیتى خشونت آمیز و آ زارد هنده دارند _ ندارند. این اختلال بیشتر مردان سالخورده را گرفتار مى کند، ولى مى توان با دارویى به نام کلونازپام آن را درمان کرد. راه رفتن در خواب مى تواند به قدر کافى خطرناک باشد ولى اختلالات خواب بسیار نگران کننده ترى هم وجود دارند

انواع اختلالات خواب

نشانگان خوردن شبانه


بیماران سه یا چهار بار در طول شب بیدار مى شوند و احساس مى کنند که مجبورند چیزى بخورند. الگوى ترشح هورمونى این افراد غیرعادى است. سطوح بالاى کورتیزول که هورمون استرس محسوب مى شود، افزایش کمتر از حد طبیعى ملاتونین به هنگام شب و سطوح پایین لپتین که هورمون مهار کننده اشتهاست. به عقیده یکى از کارشناسان الویس پریسلى از این بیمارى رنج مى برد.

نارکولپسى (حمله خواب)


در این بیمارى خواب همراه با حرکات سریع چشم و شل شدگى عضلانى حاصل از آن- تکه تکه شده و فرد بیدار مى شود. عامل شروع کننده حملات بیمارى اغلب هیجانات هستند. از هر ۲ هزار نفر یک تن مبتلا به این بیمارى است. به نظر مى رسد بیمارى ناشى از سطوح نازل یک مولکول مغزى موسوم به هیپوکرتین باشد.

توقف تنفس هنگام خواب


این بیمارى که در اثر مسدود شدن مجارى هوایى بالایى در حین خواب پیش مى آید درست مثل آن است که مرتب سرتان را به زیر آب فرو مى برید. نهایتاً بیمار تا حدى از خواب مى پرد و قدرى هوا مى بلعد ولى مجدداً مجراى هوایى بسته مى شوند. تصور مى شود چهار درصد مردم دچار این بیمارى اند (درست به اندازه آسم) و محتمل ترین علت آن چاقى است.
فکر مى کنید نیاز ما به خواب در روز چقدر است؟
متوسط ۵/۷ ساعت در روز؛ ولى بین افراد تفاوت هاى بسیارى وجود دارد از شش ساعت در روز گرفته تا نه ساعت. هر شخص داراى یک هسته مرکزى خواب و یک خواب انتخابى است. به طور طبیعى باید هر دو مورد را به طور کامل رعایت کنیم ولى در موقعیت هاى ویژه کافى است ۷۵ درصد زمان معمول را بخوابیم تا بتوانیم تقریباً به طور طبیعى کار کنیم.

مطالب مرتبط:

 خواب

افزایش هوش کودکان

تأثیر اخبار بر کودکان

حافظه و فراموشی

احساس تنهایی

مد و شخصیت